مهريه، آسايش
خلیل آقاخانی
مهریه، صداق یاکابین، مقدار مالی است که از سوی شوهر به زن در فرآیندی به نام ازدواج داده میشود. اما آیا واقعاً ازدواج یک معامله و عقدی همانند دیگر عقود است؟ اگر ازدواج به معنای قرارداد و پیمان زناشویی باشد، مهر و محبت و عشق در این معامله، در کجای آن قرار دارد؟ چگونه میتوان از یک قرارداد و معامله انتظار دست یابی به آرامش را داشت که در آموزههای قرآنی به عنوان یکی از مهم ترین اهداف ازدواج و همسری مطرح شده است؟ و اصولا فلسفه و اهداف مهریه و صداق در آموزههای قرآنی، چیست؟
نویسنده در این مطلب به تحلیل و تبیین مساله مهریه در ازدواجهای دایم و موقت پرداخته و تحلیل قرآن را از این مساله ارائه داده است. اینک با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
در جست وجوی آرامش و آسایش
انسان همواره دغدغه آرامش و آسایش دارد. از این رو خوشبختی و سعادت را به عنوان یک فضیلت در این دو مولفه و عنصر جست وجو میکند. البته هدف واقعی انسان، دست یابی، به سعادت ابدی و پایدار است؛ چرا که به تجربه در یافته، آرامش و آسایش در دنیا ماندگار و پایدار نیست و هر دم در معرض زوال و از دست رفتن است. با این همه، آرامش و آسایش، هر چه پایدارتر و ماندگارتر باشد، مطلوب تر است.
انسان راههای بسیاری را برای دست یابی به سعادت یعنی آرامش و آسایش تجربه کرده و در یافته که یکی از مهم ترین راههای دست یابی به سعادت و خوشبختی، تشکیل خانواده است.
آموزههای وحیانی قرآن چون مطابق فطرت سالم انسانی است، به این مساله توجه داشته و یکی از آیات و نشانههای پروردگاری خداوند را در موضوع مودت میان زن و شوهر دانسته که ثمره آن آرامش و آسایش است. خداوند درباره نقش همسری در ایجاد مودت و رحمت و آرامش و آسایش میفرماید: و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک الآیات لقوم یتفکرون؛ از نشانههای خداوندی آن است که از نفس (خود) شما همسرانی را آفرید تا شما بوسیله آنها آرامش و سکونت یابید و میان شما مودت و رحمت قرار داد. در این امر نشانه هایی از پروردگاری خداوند برای متفکران است. (روم، آیه 12) علامه طباطبایی در ذیل آیه مینویسد: هر یک از مرد و زن فی نفسه ناقص و محتاج به طرف دیگر است و از مجموع آن دو، واحدی تام و تمام درست میشود و به خاطر همین نقص و احتیاج است که هر یک به سوی دیگری حرکت میکند، و چون بدان رسید آرام میشود، چون هر ناقصی مشتاق به کمال است و هر محتاجی مایل به زوال حاجت و فقر خویش است و این حالت همان شوقی است که در هر یک از این دو طرف به ودیعت نهاده شده است.
( و جعل بینکم موده و رحمه)- کلمه (مودت) تقریباً به معنای محبتی است که اثرش در مقام عمل ظاهر باشد، در نتیجه نسبت مودت به محبت نسبت خضوع است به خشوع، چون خضوع، آن خشوعی را گویند که در مقام عمل اثرش هویدا شود، به خلاف خشوع که به معنای نوعی تاثر نفسانی است که ازمشاهده عظمت و کبریایی در دل پدید میآید.
و (رحمت)، به معنای نوعی تاثیر نفسانی است که از مشاهده محرومیت محرومی که کمالی را ندارد و محتاج به رفع نقص است، در دل پدید میآید و صاحبدل را وادار میکند به اینکه در مقام برآید و او را از محرومیت نجات داده و نقصش را رفع کند.
یکی از روشن ترین جلوه گاهها و موارد خودنمایی مودت و رحمت، جامعه کوچک خانواده است، چون زن و شوهر در محبت و مودت ملازم یکدیگرند و این دو با هم مخصوصاً زن، فرزندان کوچکتر را رحم میکنند، چون در آنها ضعف و عجز مشاهده میکنند و میبینند که طفل صغیرشان نمیتواند حوائج ضروری زندگی خود را تامین کند، لذا آن محبت و مودت، وادارشان میکند به اینکه در حفظ و حراست، تغذیه، لباس، منزل و تربیت او بکوشند و اگر این رحمت نبود، نسل به کلی منقطع میشد و هرگز نوع بشر دوام نمییافت.
نظیر این مورد، مودت و رحمتی است که در جامعه بزرگ شهری و در میان افراد جامعه مشاهده میشود، یکی از افراد وقتی همشهری خود را میبیند، با او انس میگیرد و احساس محبت میکند و به مسکینان و ناتوانان اهل شهر خود که نمیتوانند به واجبات زندگی خود قیام کنند، ترحم مینماید.
از این سخن علامه میتوان دریافت که ارتباط میان همسران، ارتباطی با ابعاد و اهداف چندگانه است که آرامش، مودت و رحمت در کنار تناسل و توالد از جمله اهداف آن است.
البته برخیها تفاوت میان مودت و رحمت را این گونه گفتهاند که مودت همواره طرفینی است، در حالی که رحمت میتواند یک سویه باشد. بنابراین، مودت همانند خدمات متقابل زن و مرد به یکدیگر است، اما رحمت همانند احسان، ایثار و عفو یک سویه است و شخص در برابر رحمت خویش متوقع چیزی نیست. در آیه فوق و نیز آیه 981 سوره اعراف، هدف نخست از ازدواج و گرایش طبیعی میان زن و شوهر، سکونت دانسته شده است که آرامش و اطمینان روحی و روانی میان زن و شوهر است. پس، ازدواج تندبادهایی را که بر مرد و زن میوزد به سکونت و آرامش تبدیل میکند و قلب و دل را آرام میسازد.
مرد و زن همانند دو سنگی هستند که ملاط مودت و رحمت، میان آنان پیوندی ناگسستنی ایجاد میکند و زمینه ساز آرامش و آسایش میشود. به این معنا که مودت و رحمتی که خداوند میان زن و شوهر ایجاد میکند، روان آنان را به سکونت و آرامش و تن ایشان را در کنار هم به آسایش میبرد. بنابراین، به هر دو جنبه مادی و معنوی یکدیگر پاسخی درخور و مناسب میدهند و مکمل یکدیگر میشوند و هر یک دیگری را به کمال شایسته و بایسته اش میرساند.
مهریه، هدیه مرد به زن
از آن جایی که مبنای زوجیت و جفت و همسری، مودت و رحمت است، عشق و محبت است که پیوند زننده میان زن و مرد میشود. براین اساس، اگر معامله و بده و بستان یا داد و ستدی میان زن و مرد ایجاد میشود، داد و ستد عشق و محبت و سکونت و آرامش است. از این رو خداوند نخست بر واژه مودت که بین طرفینی است توجه میدهد. به این معنا که هر یک از زن و مرد، برای دست یابی به سکونت و آرامش روحی و روانی، چیزی از کمالات خود را به فرد دیگر میدهد تا نقص طرف دیگر به کمال تبدیل شود؛ چرا که هر یک از زن و مرد، دارای کمالی است که در دیگری نیست و نقصی دارد که در دیگری به شکل کمال میباشد. یعنی همان طور که در شکل ظاهری مرد و زن نیازمند آن هستند تا یکی به عنوان مذکر و دیگری به عنوان مونث عمل کند تا چیزی به کمال برسد، در بعد معنوی نیز این گونه، نقص هر یک با کمال آن دیگری کامل میشود و از میان میرود. از این رو در برخی از آیات از همسری به عنوان لباس یکدیگر یاد شده است؛ زیرا لباس، زشتیهای آدمی را میپوشاند و به شخص زیبایی و کمال میبخشد. پس هر یک از همسران، زشتی دیگری را میپوشاند و دیگری را به کمال میرساند و زیبا جلوه میدهد.( بقره، آیه 781)
اما عنصر اساسی در همسری که پایداری و ماندگاری آن را تضمین میکند، رحمت است که در آیات دیگر قرآن با واژگانی دیگر چون عفو، احسان، ایثار و مانند آن بیان شده است تا جلوه کمتری به این مسئله داد و ستد داده شود و از حدود و مرزهای عقود و معاملات صرف و محض مادی بیرون برد؛ زیرا عقد نکاح و ازدواج هر چند به ظاهر به شکل معامله و داد و ستد است، ولی در باطن نمی توان آن را از مصادیق عقود و معاملات دیگر دانست، بلکه مصداقی از رحمت و محبت است.
یکی از ویژگیهای آموزههای قرآنی این است که زندگی بشر را در دو فاز تعریف و تبیین میکند که آن دو، فاز عدالت و احسان است. مرتبه عدالت مرتبه ای مرتبط با عقلانیت و مرتبه احسان مربوط به حوزه عاطفه و احساس است. از این رو در آموزههای قرآنی با دو دسته قوانین حقوقی و اصول اخلاقی مواجه میشویم. قوانین حقوقی با خاستگاه عقلانیت بر مدار عدالت میگردد، در حالی که اصول اخلاقی با خاستگاه عاطفه و احساس بر مدار احسان میچرخد.
نگاه قرآن به مهریه
براین اساس، قرآن به مسئله مهریه از دو زاویه دید متفاوت مینگرد. بر همین اساس گاه از مهریه به عنوان هبه، هدیه، صدقه و نحله و مانند آن یاد میکند؛ (نساء، آیه 4) و گاه دیگر، از مهریه و صداق به عنوان اجرت و مزد نام میبرد. (نساء، آیه 24؛ مائده، آیه 5؛ احزاب، آیه 50 و ممتحنه، آیه 10) با این همه باید توجه داشت که در هیچ یک از آیات قرآنی از مهریه و صداق به عنوان قیمت و بهای کالا یاد نشده و عنوان ثمن در آیات قرآنی برای مهریه نیامده است.
اما اگر از منظر اخلاقی به قضیه ازدواج و زناشویی نگاه کنیم، در این صورت مهریه، هدیه ای از سوی مردان به همسران خویش میباشد. خداوند در آیه 4 سوره نساء میفرماید؛ «و آتوا النساء صدقاتهن نحله. کلمه نحله حال برای صدقات و به معنای عطیه، هبه بدون عوض است. (مقتضیات الدرر، ج3، ص 46؛ انوار التنزیل، ج20، ص 60)
بنابراین، وقتی از زاویه عشق و محبت و رحمت به مسئله همسری و زناشویی میان آنان نگاه میشود، مرد مالی را که پرداخت میکند، نمادی از عشق و محبت مرد به همسر است که این گونه تجلی کرده است. براین اساس، مرد بی هیچ محدودیتی میتواند ثروت فراوان خویش را به پای عشق خود بریزد. (نساء، آیه 20) از آن جایی که بنیاد خانواده و همسری بر عشق و رحمت است تا زن و مرد در کنار هم به آرامش روحی و روانی و آسایش جسمی و بدنی دست یابند و سعادت و خوشبختی را برای یکدیگر رقم زنند، همسران هرگاه احساس کنند که زندگی بر ایشان تلخ شده و بقای خانواده در حالت کنونی شدنی نیست، میتوانند از هدیه و صدقه خود چشم پوشی کنند و برای رسیدن به آرامش در همسری دیگر، از هم جدا شوند.(همان) در هنگامی که مبنای ازدواج رحمت و محبت است، پرداخت هرمقدار مال از سوی مرد به زن، میبایست بی هیچ منت و چشم داشتی باشد. از این رو در آیه از صدقات به شکل نحله سخن به میان آمده است. (کشاف، زمخشری، ج 10، ص 498)
ازدواج از منظر حقوقی و اخلاقی
به هر حال، به مسئله ازدواج میتوان از دو منظر حقوقی و اخلاقی نگریست؛ ولی نگاه حقوقی هرگز بازدارنده از نگاه اخلاقی نخواهد بود، چنان که نگاه اخلاقی به معنای چشم پوشی از مباحث حقوقی نیست. به سخن دیگر، زندگی با عشق آغاز میشود ولی به عللی به مباحث حقوقی و عقلانی کشیده میشود. این بدان معنا نیست که زن از حقوق خویش باید چشم بپوشد؛ بلکه زن میتواند از حق خویش بگذرد یا آن را استیفا نماید اما اگر بزرگواری کند و از حق خویش بگذرد و آن را به مرد هبه کند این امر به تحکیم روابط عاشقانه میان زن و مرد کمک بسیار میکند. خداوند در آیه 732 سوره بقره وقتی از منظر اخلاقی و عاطفی به مسئله زناشویی مینگرد، به مرد و زن توصیه میکند که مسایل را همواره از منظر حقوقی ننگرید و در پی عدالت عقلانی نباشند؛ چرا که بنیاد زناشویی و همسری بر رحمت و عشق نهاده شده است و بهتر و مستحب است که به مسئله جدایی هم از این منظر اندیشیده شود؛ زیرا اگر همسران نمی توانند در کنار هم به آرامش برسند، پس بهتر است که از هم به گونه ای جدا شوند که بخش عواطف و احساسات آنان همچنان متاثر از رفتار ناخشنود اخلاقی نباشد. بر این اساس، چشم پوشی دختر باکره عقد کرده از مهریه و حق قانونی خود، به عنوان یک امر مستحب و ارزشمند مطرح شده است؛ (بقره، آیه 237 و المیزان، ج 2، ص 245) چرا که با چشم پوشی زن از مهریه و صداق خود، نشان داده میشود که جنبه حقوقی و داد و ستد در زندگی ایشان کمتر مدنظر بوده است و آن چه اصالت دارد، عواطف و احساسات است که در این زندگی مشترک به هر علتی ارضا نشده است و طرفین نتوانسته اند به این جنبه از عواطف یکدیگر پاسخ مثبت و درخوری بدهند.
این که در اسلام، بخشش قنطار و فراوان ثروت و مال از سوی شوهر به زن مطرح و تایید میشود و از سویی دیگر، چشم پوشی دختر باکره عقد کرده از نحله و مهریه فریضه، مستحب و ارزشمند دانسته شده است، تاکید بر این معناست که نگاه اسلام به زندگی خانوادگی و همسری، نگاه عاطفی و احساسی و اخلاقی است و جنبه حقوقی تنها برای برون رفت از مشکلات و معضلات میان همسران مطرح میشود. به سخن دیگر، از آن جایی که زندگی زناشویی بر عشق و رحمت در جهت دست یابی به آرامش و سکونت و خوشبختی است و این مسئله در سایه پول و ثروت به دست نمی آید، مهریه به عنوان نحله، صدقه و هدیه مطرح میشود و گذشت از سوی طرفین در آغاز یا فرجام ازدواج میتواند این ارزش ازدواج را همچنان در سایه عشق و رحمت حفظ کند و از مدل احسان به مدل عدالت و قانون و حقوق در نیاورد.
بنابراین اگر مردی به زنی هدیه و هبه ای به نام صداق و مهریه و نحله داد، حرام است که این مال را پس گیرد (نساء آیات 02 و 12 و نیز بقره، آیه 922) و اگر چنین اقدامی از سوی مرد انجام گیرد، کاری باطل و گناهی نابخشودنی است؛ (همان) چرا که نمی توان عقد ازدواج را به یک معامله و داد و ستد جنسی مانند معاملات کالاتنزل داد و عشق و رحمت و محبت را تا حد یک کالاپایین آورد. (همان)
با نگاهی به مطالب پیشین به سادگی میتوان دیدگاه اسلام به مسئله ازدواج و جایگاه مهریه و صداق را در آن به دست آورد و دانست که مهریه تنها پاسخی به مهر و محبت از سوی مرد است و هدیه و هبه ای است که مرد با این کار میخواهد عشق و مهر خویش را به نمایش گذارد. بر این اساس، حاضر است تا همه ثروت خویش را به پای عشق و مهر و محبتی بریزد که آرامش و آسایش یعنی خوشبختی را برای او به ارمغان میآورد و امید آنکه به زندگی و مسایل زناشویی و خانوادگی بیش از آن که از منظر عقل و حقوق، قانون و عدالت بنگریم، از منظر دل، احساس، احسان، اخلاق و ایثار بنگریم و خوشبختی را در سایه سار چنین بینش و نگرشی تجربه کنیم و این شدنی و آسان است و به امتحانش میارزد پس یک بار هم که شده آن را تجربه کنیم.