فرهنگ مواجهه با بدپوششی در سیره اهل بیت(ع)
روزنامه کیهان
تاریخ انتشار: 13 فروردین ماه 1397
عباسعلی مشکانی سبزواری
* بخش اول
در هفتههای اخیر شبهه افکنیهای فراوانی پیرامون حکم آسمانی حجاب در داخل و خارج از کشور انجام شد. «فرهنگ مواجهه با بدپوششی در سیره اهل بیت(ع)» عنوان نوشتاری متقن و دقیق است که در چند شماره تقدیم خوانندگان عزیز میشود. علیرغم ادعای برخی مبنی بر اینکه در سیره اهلبیت(ع) مواجهه با بدحجابی یافت نمیشود، این نوشتار به صورت تخصصی اولاً به اثبات اصل مواجهه و عکسالعمل حضرات معصومین(ع) در مقابل این منکر و ثانیاً به تبیین انواع مواجهه ائمه هدی(ع) با آن پرداخته است. در شماره نخست مفاهیمی نظیر پوشش، بدپوششی، مواجهه، سیره، روش اجتهادی تجمیع ظنون و موضوع روششناسی تعیین شیوه برخورد معصومین(ع) با مقوله پوشش تحلیل و تبیین میشود.
«پوشش» یکی از شاخصهای وجودی آدمی، و وجه ممیز او از دیگر موجودات بوده، جزو نیازهای فطری انسان به شمار میرود. این مهم در منطق الهی از چنان جایگاه رفیعی برخوردار است که قرآن كريم ضمن نعمت و هديه الهی خواندن پوشش، به كاركردهاى مختلف آن اشاره کرده، مىفرمايد: «اى فرزندان آدم، براى شما لباسى فرو فرستاديم كه اندام شما را مىپوشاند و مايه زينت شما است... اين از آيات خداوند است؛ باشد كه متذكر شده، پند گيريد» (اعراف ـ 27)
نشانه دیگر اهمیت «پوشش» در حیات انسانی- اسلامی آدمی، تلاش شیطان و اولیای او برای برکَندن پوشش از تن آدمی و سوق دادن او به سوی عریانی و برهنگی در بیشینه، و یا ایجاد انحراف در مقدار و نحوه پوشش در کمینه آن است. چنانکه قرآن کریم تلاش شیطان برای برکَندن پوشش از تن آدم و حوا و اخراج آن دو از بهشت بَرین را اینگونه به تصویر میکشد: «اى فرزندان آدم! مبادا شيطان شما را بفريبد، آنچنان كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند و لباسشان را از تنشان بيرون آورد» (اعراف: 27)
بر همین اساس خدای متعال انسان را بر اساس جنسیت به پوشش مناسبِ شأن، ترغیب و توصیه کرده و عدم پوشش و عاری بودن از لباس مناسب را نوعی ناهنجاری و از علائم بدویت و جاهلیت برشمرده است. (ن.ک. طباطبائی، المیزان (ترجمه)، ج8، ص 108)
اهمیت مقوله پوشش در بیان فوق، حاصلِ «رهیافت وحیانی» به آن است. کندوکاو از طریق «رهیافت تجربی» نیز بیانگر آثار انسانپرور و جامعهساز «پوشش» از سویی، و عواقب انسانسوز و جامعهبراندازِ «بیپوششی» و «بدپوششی» از سوی دیگر است.
بدیهی است مقولهای با این درجه از اهمیت و تأثیرگذاری در حیات انسانی، از نگاه مکتبی که داعیه جامعیت، جاودانگی و جهانشمولی دارد، بایسته و شایسته غفلت و یا کمتوجهی نیست؛ چونانکه سیری اجمالی در بیان و بنان (قول و فعل) شارع مقدس و مبیّنان معصوم شریعت(ع)، در حوزه تکوین و تشریع، بیانگر اهتمام و توجه وافر ایشان به مقوله «پوشش» است.
آفریدگار آدمی در مرحله تکوین، نیاز به پوشش را در درون آدمی به صورت نیازی فطری به ودیعت نهاده (ن.ک. اعراف: 22)، در مقام تشریع نیز او را ملزم به رعایت پوشش انسانی- الهی نموده است (ن.ک. نور: 30-33؛ احزاب: 33، 35، 53، 55، 59 و...)، و حتی فواید پوشش، منابع تهیه و شیوههای ساخت ابزار پوشش و در نهایت حدود آن را مورد توجه و تأکید قرار داده است. (ن.ک. نحل: 5، 14، 80-81؛ فاطر: 12 و...)
بالطبع و بالتبع، در بیان و بنان مبیّنان معصوم شریعت(ع) نیز مقوله پوشش مورد توجه و التفات فوقالعادهای بوده است. توجه به این مقوله در سیره معصومین(ع) و نوع مواجهه ایشان با این پدیده و تبیین آن، در دو مقام «تبلیغ و ترویج فرهنگ پوشش» (جهت اثباتی) و «مقابله و مبارزه با بدپوششی» (جهت سلبی) امکانپذیر است. از سوی دیگر، لازمه تغییر و تحولات زمانی و مکانی، و نیز تفاوت عِدّه و عُدّه هر کدام از معصومین(ع) با یکدیگر، بهرهگیری از شیوههای مختلف در تبلیغ فرهنگ صحیح پوشش و مبارزه با مقوله بدپوششی است؛ چنانکه این مهم در سیره ایشان مشهود است.
مقاله حاضر در تلاش است به بررسی گونههای مختلف مواجهه معصومین(ع) با مقوله پوشش و بدپوششی بپردازد. گفتنی است در این مقاله از منهج فقهی «تجمیع ظنون» به عنوان ابزار اثبات مدعا استفاده شده است. در بخش کلیات، چیستی «منهج تجمیع ظنون» مورد اشاره قرار خواهد گرفت. بدین منظور، پس از تبیین مفاهیم و کلیات بحث، در دو بخش به تبیین تفصیلی سیره معصومین(ع) در «نوع مواجهه برای ترویج فرهنگ پوشش» و «نوع مواجهه در مقابله با بدپوششی» پرداخته خواهد شد.
فصل اول: مفاهیم و کلیات
الف) مفاهیم:
1) پوشش
در ادبیات دینی به گاه سخن از پوشش، واژگانی همچون حجاب، ستر، خمار، حیا، عفاف و... مورد استفاده قرار میگیرد. بر این اساس در مقام تعریف پوشش، باید چیستی این مفاهیم را نیز مورد لحاظ قرار داده، وجهاشتراک آنها با مفهوم و پدیده پوشش را تبیین نمود. مروری گذرا بر معانی لغوی و اصطلاحی مفاهیم یاد شده، بیانگر این است که وجه مشترک آنها با مفهوم پوشش، این است که در همه آنها سخن بر سر «وجود مانع» در یک شیء است که به واسطه آن مانع، شیء مورد بحث از دیده شدن در امان است. (برای نمونه:ن.ک. لسانالعرب، ج4، ص343؛ الفائق فی غریب الحدیث، ج1، ص295؛ کنز العرفان فی فقهالقرآن، ج2، ص222 و...) بر این اساس میتوان پوشش را اینگونه تعریف کرد: «هر آن چیزی که حائل و مانع از دیده شدن یک شیء در برابر شیء دیگر میشود را پوشش گویند.» بر اساس این تعریف پوشش شامل هر نوع مانع و حائلی که از دیده شدن جلوگیری نماید، میشود. (ن.ک. مطهری، مجموعه آثار، ج19، ص429-431) در مقاله حاضر مقصود از پوشش، مانع و حائلی است که بدن انسان را از دیده شدن توسط دیگران حفظ میکند. دیگر اینکه در بحث پوشش از انواع لباسها و کیفیت و آداب آن سخن به میان میآید. با توجه به اینکه تمام مخلوقات از پوشش مناسب با طبیعت خود بهره بردهاند، انسان نیز به عنوان اشرف مخلوقات باید دارای پوشش مناسب باشد و لذا خداوند انسان را بر اساس جنسیت به پوشش مناسب با شأن، ترغیب و توصیه کرده و عدم پوشش و عاری بودن از لباس مناسب را نوعی ناهنجاری و از علائم بدویت و جاهلیت و تمدنگریزی شمرده است. (ن.ک. طباطبائی، المیزان، همان) بنابراین در ادبیات دینی پوشش انسان علاوه بر جنسیت به عواملی همچون شأنیت و جایگاه اجتماعی و مکان و زمان زندگی انسان و افراد مختلفی که انسان با آنها در تعامل است بستگی دارد و متناسب با آنها متغیر است.
2) بدپوششی
در منطق دین، بدحجابی طیف گستردهای از رفتارها، مانند پوشش اندام، دوخت لباس، جنس و رنگ لباس، شیوه گفتار و نگاه، طنین صدا، نوع راه رفتن، نمایش زیورآلات، آرایش کردن و حتی استفاده از مواد خوشبوکننده را دربرمیگیرد، اما مصداق بارز آن «نداشتن پوشش مناسب» است؛ پوششی که برگرفته از فقه اسلامی و همراستا با انتظارات جامعه اسلامی نباشد و موجب ترویج فساد و هتک عفت عمومی شود. از اینرو پوشیدن لباسهای تنگ، تحریککننده، بدننما، یا آشکار کردن قسمتهایی از بدن که نیازمند پوشش است و نشان دادن مواضع آرایش شده، و نیز بر تن کردن لباس شهرت از نمادهای آشکار بدپوششی است.
1-2- مخنثین - مترجّلات
نکته دیگر اینکه بدپوششی منحصر به زنان نیست و مردان را نیز شامل میشود. یعنی مردان نیز ملزم به رعایت نوعی از پوشش هستند که در صورت تجاوز و عدم رعایت آن، مستحق برخورد هستند. بنابراین در طول تحقیق، مواردی از برخورد معصومین(ع) با بدپوششی از سوی مردان نیز مورد اشارت قرار خواهد گرفت.
نکته دیگر در این زمینه این است که در میان روایات و سیره معصومین(ع) با پدیدهای به نام «المتشبهين من الرجال بالنساء و المتشبهات من النساء بالرجال» (عللالشرایع، ج2، ص602) و «المخنّثين من الرّجال و المترجّلات من النّساء» (الجعفریات، ص148) مواجه میشویم که کنایه از مردان زننما و زنان مردنماست. باید توجّه داشت که بر اساس محتوای برخی روایات و گزارشها، این واژگان اعم از کسانی است كه «دچار اختلال در هويت جنسي» شده و نیز افرادی که به پدیده «مبدلپوشی» روی آوردهاند. به عنوان نمونه در مورد وجه تسمیه مخنثین گفته میشود: «لأنه كان في كلامهم لين، و كانوا يختضبون بالحناء كخضاب النساء» (ن.ک. الصحیح من سیره النبی، ج25، ص103) همچنین برخی روایات و گزارشها نیز بر همین مهم دلالت میکند. به عنوان نمونه در یک روایت میخوانیم: «ان النبي(ص)اتى بمخنث قد خضب يديه ورجليه بالحناء، فقال النبي(ص) ما بال هذا؟ فقيل: يا رسولالله، يتشبه بالنساء، فأمر به فنفي الى النقيع؛ مردی زن صفت را پیش پیامبر(ص) آوردند که دست و پای خود را حنا گذاشته بود. حضرت پرسید: چرا چنین کرده است؟ گفتند: ای رسولخدا! خود را شبیه زنان میسازد. پیامبر دستور تبعید او را به منطقهای در مدینه به نام (نقیع) صادر کرد» (سننابیداود، ج7، ص288) بر این اساس روایات و گزارشهایی که در مورد مخنثین است نیز در زمره مباحث این مقاله جای خواهد داشت.
2-2- متشبهین - متشبهات
نکته دیگر در مورد واژگان «متشبهین» و «متشبهات» است که در مورد مردان و زنانی به کار میرود که خود را شبیه جنس مخالف خود میکنند، مانند این روایت: «جابر بن يزيد جعفى قال سمعت اباجعفر محمد الباقر(ع) قال: لَا يَجُوزُ لِلْمَرْأهِ أَنْ تَتَشَبَّهَ بِالرّجَالِ لِأَنَّ رَسُولَالله(ص) لَعَنَ الْمُتَشَبّهِينَ مِنَ الرّجَالِ بِالنّسَاء وَ لَعَنَ الْمُتَشَبّهَاتِ مِنَ النّسَاء بِالرّجَالِ» (مستدركالوسائل، ج3، ص246) روشن است که تشبه به جنس مخالف دارای مصادیق مختلفی است از قبیل: مطلق تشبّه به جنس مخالف، تشبه در صفات جنسی، تشبه در کردار و رفتار، تشبّه در زينتها و نیز تشبّه در انواع پوشش. بر این اساس گزارشها و روایاتی که با این عناوین در منابع موجود است، در زمره ادله تحقیق حاضر خواهد بود.
3) مواجهه (برخورد)
مواجهه در لغت به معنای مقابله، رودررویی کلامی با مخاطب و روبهرویی است. (الصحاح، ج6، ص2254؛ المحیط، ج4، ص23؛ العین، ج4، ص66) با توجه به روشن بودن معنای این واژه، آنچه که در ذیل این بحث بیشتر حائز اهمیت است بررسی شیوههای مواجهه نسبت به مسائلی که با آن روبهرو هستیم میباشد.
در اسلام شیوههای مواجهه متفاوت است. در پارهای از مسائل برخوردی ایجابی داشته و در برخی دیگر برخورد سلبی از خود نشان میدهد. به بیان دیگر در بعضی موارد جنس برخورد فرهنگی بوده و در بعض دیگر از مسائل برخورد حقوقی را به عنوان شیوه برخورد با آن مسئله انتخاب مینماید. البته اینکه مسئله مورد بحث جنبه اجتماعی داشته باشد و یا فردی نیز در کیفیت مواجهه دین با آن موضوع و مسئله تأثیرگذار خواهد بود.
از جمله مسائلی که در اسلام به آن پرداخته شده است پدیده بدپوششی و بدحجابی است. با توجه به آنچه گفته شد دین میتواند نسبت به این مسئله رفتارهای گوناگونی از خود نشان بدهد. در یک چشمانداز میتواند این مسئله را فردی تلقی کرده و انجام دادن و یا عدم رعایت آن را به خود فرد واگذار نموده باشد؛ یا اینکه علاوه بر فردی بودن این مسئله، جنبه اجتماعی، حکومتی و حقوقی آن را نیز در نظر بگیرد. در این صورت حکم مسئله و شیوه و شدت و ضعف برخورد، با فرد خاطی متفاوت خواهد بود. به طور مثال حکومت میتواند بنا بر اصل اولی از شیوه برخورد نرم بهره برده و به صورت فرهنگی توجه خود را به این مسئله نشان دهد؛ و یا اینکه با برخوردی شدید و حقوقی با این مسئله برخورد نماید.
4) سیره
سیره اسم مصدر از سیر است. سیره در لغت به معنای گذشتن، حرکت کردن، جریان، طریقه و حالت است. (معجم مقاییس اللغه، ج3، ص121-120) راغب در مفردات در توضیح کلمه سیره میگوید: «حالت و رفتاری است که در انسان و یا غیر انسان نهادینه شده است و این حالت میتواند غریزی و یا اکتسابی باشد. چنانچه گفته میشود؛ فلانی دارای سیره حسنه یا سیره سوء است» (ن.ک. مفردات راغب، ص433)
سیره در لغت به معنای طریقه و هیئت و حالت است. بنابراین، وقتی از سیره فرد سخن گفته میشود منظور از آن شیوه، هیئت و حالتهای رفتاری فرد در تعاملات او با آنچه که در اطراف او هستند میباشد. در نتیجه به مجموعه رفتارها و نوع و سبک زندگی معصومین، سیره معصومین گفته میشود (ن.ک. مشکانی سبزواری، پژوهشنامه حکمت اهل بیت، ش3، ص57) بنابراین آنچه از احادیث و گفتههای معصومین در این مقاله استفاده شده است در واقع نوعی روششناسی و گونهشناسی رفتاری معصومان(ع) در مواجهه با مسئله پوشش و پدیده بدپوششی است.
5) روش اجتهادی تجمیع ظنون
در فقه و اجتهاد و منطق فقاهت، دو روش و مسلک عمده وجود دارد:
1- روش مدرسهای، صناعت محور و صغرایی، کبرایی: یعنی روشی که فقیه در مسئله وارد میشود و در قالب قیاس اقترانی یا قیاس استثنایی، مطلب مورد نظر خود را سامان میدهد و از آن میگذرد و لذا به این روش مدرسهای، ریاضی، صغرایی و کبرایی گفته میشود.
2) روش تجمیع ظنون: یعنی مجتهد از یک سری عناصر و مؤلفههایی استفاده میکند که مجموعه این مؤلفهها به انضمام هم میتواند در استنباط نقش داشته باشد؛ ولی اگر این مؤلفهها به صورت جدا جدا بررسی شود، نتیجهای را در بر نخواهد داشت. به عنوان مثال از جمله موارد و مؤلفههایی که در این مکتب کاربرد دارد بحث شهرت فتوایی است که علمای پیرو این روش اجتهادی آن را جابر ضعف سند روایت میدانند. این در حالی است که همین روایت مورد استدلال قرار گرفته، در مکتب ریاضی مورد استفاده قرار نمیگیرد. در رابطه با ادله مذکور در این مقاله نیز از روش اجتهادی تجمیع ظنون استفاده شده است. به این بیان که ممکن است روایت و یا روایاتی که بدان در طی تحقیق تمسک شده، به تنهایی فاقد اعتبار باشد، ولی همین روایت یا روایات در کنار یکدیگر میتواند مورد استدلال واقع شده و اثبات مطلوب نماید.
ب) کلیات:
1) روششناسی تعیین شیوه برخورد معصومین(ع) با مقوله پوشش
برای اثبات لزوم یا عدم لزوم و نیز نحوه برخورد با پدیده پوشش و بدپوششی از سوی معصومین(ع)، از طریق سه روش میتوان معیارهایی را به دست آورد:
روش اول: در روایات معصومین(ع)، لزوم یا عدم لزوم، حیطه و نیز نحوه برخورد با مسئله پوشش و بدپوششی به طور مستقیم و صریح، و نه صرفاً با اطلاق، بیان شده باشد؛
روش دوم: در اطلاقاتی که در زمینه توصیه به هنجارهای دینی و نیز برخورد با برخی ناهنجاریهای دینی و شرعی بیان شده است، به مناسبت حکم و موضوع و نیز از طریق تنقیح مناط و امثال آن، احکامی ناظر به لزوم یا عدم لزوم، حیطه و نحوه برخورد با پدیده پوشش به عنوان یکی از هنجارهای دینی و یا بدپوششی به عنوان یکی از ناهنجاریهای دینی و شرعی به دست آورد؛
روش سوم: از طریق بررسی سیره عملی و تصرفات حکومتی و غیرحکومتی معصومین(ع)، لزوم یا عدم لزوم، حیطه و نحوه برخورد با پدیده پوشش و بدپوششی را به دست آورد.
در مقایسه این سه روش میتوان گفت:
1-، تمسک به فعل معصوم(ع) است و اقتضای آن این است که فقط میتواند حیطه ایجابی مسئله را تعیین نماید و از بیان حیطه سلبی آن ناتوان است؛ یعنی میتواند بگوید در چه مواردی و چگونه باید با این مسئله برخورد نمود، ولی نمیتواند بگوید در چه مواردی نمیتوان و یا نباید ورود نمود و دخالت کرد، مگر اینکه از معصوم(ع) نقل شود که در برابر بدپوششی سکوت کرده و سکوت او نیز ناشی از نداشتن مسئولیت نسبت به آن بوده است. علاوه بر اینکه چنین نقلی با تأکید بر علت سکوت نداریم، خلاف آن نیز نقل شده است، در حالی که دو روش دیگر میتواند حیطه ایجابی و سلبی را تعیین نماید.
2- روش دوم به اقتضای اینکه مستند به قرینه لبّی (اطلاق) است، متأخر از روش اول و سوم است. پس اگر روش اول یا سوم، لزوم یا عدم لزوم و یا حیطه و نحوهای از برخورد را به دست داد، و روش دوم خلاف آن را نتیجه داد، روش اول یا سوم مقدم میشود.
3- به نظر میرسد بهترین روش در این زمینه، ترکیبی از روشهای سهگانه است؛ یعنی هم از نصوص برای تبیین مسئله باید بهره جست، هم از سیره عملی معصومین(ع) و نیز از اطلاقاتی که در زمینه برخورد با ناهنجاریهای دینی و شرعی وجود دارد. البته روشن است که روش دوم و دستاوردهای آن را باید در پرتو روش اول و سوم، مورد سنجش و تبیین قرار داد. (در این زمینه: ن.ک. علیاکبریان، مجله فقه، ش51، ص3)