دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

مقام بصیرت و راه‌های رسیدن به آن

در مطلب حاضر نویسنده با تشریح مفهوم بصیرت از لحاظ لغوی و اصطلاحی راه‌های رسیدن به مقام بصیرت و یقین از دیدگاه قرآن را بررسی کرده است.
No image
مقام بصیرت و راه‌های رسیدن به آن

* محمدمهدی تقدمی

در مطلب حاضر نویسنده با تشریح مفهوم بصیرت از لحاظ لغوی و اصطلاحی راه‌های رسیدن به مقام بصیرت و یقین از دیدگاه قرآن را بررسی کرده است.

***

مفهوم‌شناسی بصیرت

بصیرت هر چند که از واژه بصر و مرتبط با بینایی و دیدن و نگریستن از راه ابزار حسی چشم گرفته شده و هم‌خانواده آن می‌باشد ولی در کاربردهای عربی و قرآنی معنایی فراتر از آن را در بر می‌گیرد. از این رو در معنای عقیده قلبی، شناخت، یقین، زیرکی، عبرت (لسان‌العرب، ابن‌منظور، ج 2، ص 418) و رؤیت شهودی و دیدن باطنی به کار رفته است.

این گونه است که این واژه از قابلیت انعطاف‌پذیری برخوردار می‌باشد و توانایی بیان معنای دقیق و لطائف معنوی و حقایق آسمانی را دارا می‌شود. بنابراین عارفان و اهل تصوف این واژه را در کاربردهای قرآنی در معانی لطیف و بلندی به کار می‌برند که بیانگر مقامات عالی تعالی روح انسانی و کمال معنوی اوست.

موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون که دانشنامه‌ای به زبان عربی در بیان اصطلاح هر واژه در علوم و فنون مختلف است در ذیل واژه بصیرت می‌نویسد: بصیرت در اصطلاح عبارت از قوه‌ای در قلب شخص است که به نور قدسی روشن و منور شده و شخص به وسیله آن می‌تواند حقایق امور و چیزها را درک کند. نقش بصیرت در دیدن و ادراک حقایق همانند نقش چشم ظاهری در دیدن صورت‌ها و ظواهر چیزهاست.

به این معنا که شخص با چشم ظاهر حسی می‌تواند ظاهر اشیا و چیزها را دیده و نسبت به آ‌نها شناختی به دست آورد. هر شخصی غیر از چشم ظاهر دارای قوه نورانی و معنوی است که با آن می‌تواند حقایق و باطن چیزها را ببیند و ادراک کند و از ظاهر و پوسته تجاوز و حقیقت آن را دریابد. همان‌گونه که چشم ظاهری قوه‌ای حسی است که در یک فرآیند به طور طبیعی تربیت می‌شود و رشد می‌یابد، قوه باطنی بصیرت نیز این گونه است که می‌بایست تحت تربیت و پرورش قرار گیرد و رشد کند تا بتواند حقایق و باطن اموری را بنگرد که در حالت عادی و معمولی غیرقابل دیدن است.

البته نویسنده کتاب ترتیب‌العین از زاویه دیگری به مسئله می‌نگرد و پا را از وظیفه اصلی خود که بیان واژه در بستر لغوی و زبان‌شناسی است فراتر می‌نهد و از دیدگاه علوم عالی‌تر به این اصطلاح می‌نگرد. وی در تعریفی، بصیرت را به معرفت و شناخت و یا اعتقادی حاصل شده در قلب نسبت به امور دینی و حقایق امور معنا می‌کند. (ترتیب‌العین، ج 1، ص 166، ذیل واژه بصر) از نظر وی هر شناخت و یا اعتقاد نسبت به امور دینی و یا حقایق امور به معنای بصیرت یافتن است. این معنا در حقیقت واگویه معنای پیشین به شکلی دیگر است. نویسنده ترتیب‌العین کوشیده است تا بیان کند که بصیرت نوعی ادراک قلبی و شناخت شهودی نسبت به باطن چیزهاست. هرچند که وی نخست آن را در دایره امور دینی معنا می‌کند ولی به شتاب از آن استدراک کرده و با افزودن قید حقایق امور دایره تنگ پیشین را فرومی‌ریزد و به معنای واقعی سوق می‌دهد.

بصیرت در اصطلاح و کاربردهای قرآنی چنان‌که از آیات به دست می‌آید نوعی ادراک و شناخت شهودی نسبت به باطن و حقیقت چیزهاست.

این ادراک شهودی و شناخت باطنی با ابزار و قوه‌ای باطنی به دست می‌آید که در جان و نهاد آدمی سرشته شده است. آدمی با آن، یافته‌های حسی خود را دسته‌بندی و کلیت‌یابی می‌کند و به درک ابتدایی می‌رسد که گام نخست ادراک کلی و حقایق است. این قوه در فرآیندی رشد می‌کند و چون از قوای نوری بشر است تنها معنویت است که آن را می‌پروراند و رشد می‌دهد. یافته‌های حسی تنها ابزارهای نخست حرکتی آن است و آنچه در ذات آدمی نهان است همانند نوری ضعیف است که نیازمند سوخت مناسب می‌باشد تا شعله‌ور شده و گر بگیرد.

هنگامی که در مسیر کمالی پرورش یافت آن نور است که قوت و توان می‌گیرد و نه ‌تنها درون آدمی را بلکه بیرون او را روشن می‌کند و چون منور است، به طور ذاتی ظاهر و روشن و روشنگر چیزهاست. اینگونه است که هم خود آدمی را روشن می‌کند و وی را به حقایق ذات آشنا می‌گرداند و درک درستی از نفس و خود به انسان می‌دهد و هم می‌تواند چیزهای دیگر را روشن و حقایق آنها را آشکار سازد. از این رو می‌توان گفت بصیرت، نوری است که جان آدمی را به حقیقت خود و حقایق دیگر آشنا می‌سازد و همانند نور لیزر از پوسته گذشته در جان و درون آدمی سیر می‌کند و آن را به آدمی می‌شناساند. بر این اساس اگر کشف غطا شود و پرده‌ها فرو ریزد برای اهل بصیرت تفاوتی نمی‌کند؛ زیرا عینکی ذاتی بر چشم دل دارد که از پرده‌های ضخیم مادیت و حتی فرامادی عبور می‌کند و حقیقت هر چیزی را به وی نشان می‌دهد.

یقین حقی

اگر امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرماید: لو کشف الغطاء لما ازددت یقیناً، همه این پرده‌هایی که بر کنه ذات یک چیز و یا همه پرده‌های عالم نسبت به همه مراتب یک چیز کنار رود بر یقین من افزوده نمی‌شود، از آن روست که ایشان به مسئله یقین اشاره می‌کند.

آنچه در این روایت معتبر بر آن تأکید و تکیه شده است عدم افزایش یقین است. اگر برای یقین سه مرتبه علم‌الیقین، عین الیقین و حق‌الیقین قائل شویم آن حضرت در مقام سوم است که مقام اهل بصیرت کامل است. که همه پرده‌های حقایق اشیاء در همه مراتب آن به کنار رفته است و نسبت به همه ‌چیز یقین حقی دارد.

یقین حقی مرتبه‌ای است که پروانه خود را به آتش زده و آتش شده است. کسی که خود آتش شده است دیگر دو چیز نیست. به این معنا که ما نمی‌توانیم آتش را از آتش جدا کنیم و تفکیکی قائل شویم. امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرماید من در آن مرتبه هستم که اگر همه پرده‌های ظواهر یک چیز و پرده‌های ظواهر همه‌ چیز در همه مراتب حقیقت از میان برداشته شود بر یقین حقی من افزوده نمی‌شود؛ زیرا او خود را در آتش وجود الهی زده است و به یگانگی رسیده است. او دیگر در مقامی نیست که ورای حقایق باشد و یا گفته شود که از ورای حقایق به حقیقت و یا حقایقی می‌نگرد؛ بلکه او در مقام: انه‌الحق نشسته است. در این مقام، هستی یگانه است و همه ‌چیز حق است و چون حق خداست پس تنها خداست که حق است و چون تنها خدا حق است پس اگر کسی حق را در همه هستی می‌بیند دیگر حقی نمی‌ماند که با فرو افتادن پرده‌ای آشکار شود.

قرآن و اهل بصیرت

از نظر قرآِن همه، اهلیت آن را دارند که اهل بصیرت شوند و این قوه و استعداد در نهاد بشر نهاده شده است. هر کسی در نهایت اهل بصیرت کامل خواهد شد. با این تفاوت که اهل بصیرت در اصطلاح خاص عارفان تنها کسانی هستند که پیش از مرگ و یا قیامت صغرا و کبرای خویش اهل بصیرت شوند. مرگ به عنوان قیامت صغرای اجباری هر کسی موجب می‌شود تا پرده‌ها که بر چشم انسان است (بقره آیه 7) برداشته شود و آدمی حقیقت و باطن هر چیزی را چنان‌که هست ببیند.(ق آیه 22) در قیامت کبرای اجباری نیز هر کسی با جلال و جمال خداوند دیدار می‌کند و فراتر از حقایق چیزها به حقیقة الحقایق یعنی باطن و کنه هر حقیقی که خداوند است می‌رسد و آن را ادراک می‌کند. این همان زمانی است که خداوند می‌فرماید: لمن الملک الیوم لله الواحد القهار؛ امروز از آن کیست؟ و چون هیچ کسی نیست تا پاسخ گوید، خود می‌گوید: از آن خداوند یگانه قهار است. در آن زمان است که خداوند به حقیقت یگانه خود بر هستی، تجلی قهاری می‌کند و همه چیز در حقیقت او محو و فانی می‌شود.

عارفان حقیقت و حقایق، با توجه به آیات قرآن به قیامت صغرا و کبرای دیگری نیز قائل هستند که همان قیامت صغرا و کبرای اختیاری است. از این رو برخی از مؤمنان و عارفان با آنکه در میان زندگان هستند قیامت صغرای آنان برپا شده است و مرگ اختیاری آنان را دربر گرفته است و انتقال اجباری را خود پیش از مرگ در همین دنیا تجربه می‌کنند و این‌گونه است که آنان پرده‌های نهفته بر چشمان خویش را کنار می‌زنند و با بصیرت، باطن حقایق چیزها را می‌نگرند. به جای آنکه در قیامت صغرای اجباری خویش پرده از چشمان آنان برداشته شود خود کاری کرده‌اند که اهل بصیرت شده و پرده‌ها را کنار زده‌اند.

برخی دیگر از عارفان که انسان‌های کاملی هستند نه تنها قیامت صغرای اختیاری را تجربه کرده‌اند بلکه قیامت کبرای اختیاری را نیز تجربه می‌کنند و در برابر خداوند می‌ایستند و به لقاءالله می‌رسند. اینان کسانی هستند که در مقام محو و فنای خویش هستند و دیگر خودی را نمی‌بینند و جز حقیقت حق رؤیتی ندارند.

قیامت صغرا و کبرای عارفان

در آیات بسیاری به کسانی که به هر یک از دو مقام قیامت صغرای اختیاری و کبرای اختیاری دست یافته‌اند اشاره شده است.

از جمله کسانی که اهل بصیرت هستند و قیامت کبرا و یا صغرای ایشان به اختیار برپا شده است حضرت ابراهیم(ع) است که خداوند در آیه 75 سوره انعام و آیه 45 سوره ص به آن اشاره می‌کند. آن حضرت چون پرده‌ها از چشم‌های ظاهر و باطن وی کنار رفته است حقیقت امور را رؤیت می‌کند و در مقام یقین نشسته است. از این رو از وی به نام «من‌المؤقنین» یاد می‌کند. کسی که در مقام یقین به شکل اسمی نشسته است و از مقام حال و صفت گذشته است. بنابراین اگر پرده‌های دنیا فرو افتد چیزی برای دیدن بیشتر برای او معنا ندارد؛ زیرا پرده‌ها برای او پیش از این فرو افتاده بود. این همان مقام یقینی است که امیرمؤمنان علی(ع) از آن سخن گفته است.

هر کسی که به مقام یقین و بصیرت رسیده است در مقام اسمی بصیر می‌نشیند و مظهر اسم کامل بصیر الهی می‌شود. مقام بصیر الهی مقامی است که مقتضی دوام است و چون صفت مشبهه است بیانگر دوام و پایداری و ذاتی شدن آن چیز در هر کسی است. این گونه است که بصیر جزو ذات وی می‌شود و تنها تفاوت بصیر انسانی با بصیر خداوندی در آن است که بصیر در خداوند عین ذات است و اسم و صفت عارض بر ذات نمی‌شود و گرنه از آنجا که عارض و معروض و صنعت و موصوف دو چیز هستند دوگانگی در ذات راه می‌یافت و این در خداوند معنا ندارد. اما بصیر انسانی از باب صفت و موصوف است ولی صفتی که با پرورش جزو ذات شده و دیگر از وی جدایی نمی‌یابد.

از دیگر کسانی که اهل بصیرت هستند برخی از پیامبران چون حضرت یعقوب و اسحاق(ع) هستند که در آیه 45 سوره ص به صراحت از ایشان یاد شده و به عنوان صاحبان بصیرت معرفی شده‌اند.

اهل جهاد که از سوی خداوند که به عنوان مجاهد شناخته شده‌اند نیز اهل بصیرت هستند. آنان کسانی‌اند که در دو جهاد نفس و جهاد بیرون موفق بوده و از جهاد اکبر و اصغر سربلند بیرون آمده‌اند. (آل عمران آیه 13)

راه‌های رسیدن به مقام بصیرت

برای دستیابی به مقام بصیرت نیازی نیست که راه‌های بیرون از چارچوب‌های شرعی را طی کرد. بهترین و کامل‌ترین سیر و سلوک برای دستیابی به مقام بصیرت و برپایی قیامت صغرا و کبرای اختیاری آن است که شخص، تقوا و پرهیزگاری را اصل در زندگی خود قرار دهد. از پلشتی‌های عقلانی و عقلایی و شرعی دوری ورزیده (اعراف آیه 201) و با تقویت ایمان واقعی دل خویش را بیدار کند. (اعراف آیه 203)، در آموزه‌های وحیانی تفکر و تدبر نماید (قصص آیه 43) و در آیات آفاقی و انفسی بیندیشد و از پوسته‌های آن گذشته و به جای اصالت‌بخشی به پدیده‌ها آن را آفریده بنگرد. انسان‌ها اگر در هر چیزی به جای آنکه آن را پدیده‌ای جدا از آفریدگار تصویر و ترسیم کنند آن را آفریده‌ای از آفریده‌های خداوند بنگرند در آن زمان است که از ظاهر و پوسته هر چیزی گذشته و به باطن و حقیقت هر چیزی می‌رسند که همان حقیقت آن یعنی خداست.

در آموزش و پرورش کنونی جهان به‌ ویژه از نهضت رنسانس به بعد که می‌بایست به جای بیداری آن را به نهضت غفلت‌ شیطانی معنا کرد، چیزهای دنیا از حالت آفریده به پدیده تغییر یافتند و مربیان با هر چیزی تنها به عنوان پدیده برخورد کردند که در این حالت شخص تصویر درستی از چیزها به دست نمی‌آورد بلکه هر چیزی را پدیده‌ای مستقل می‌یابد و این‌گونه است که خدامحوری به پدیده‌محوری تبدیل می‌شود و حقیقت گم و ظواهر هر چیزی اصالت می‌یابد.

پژوهش‌های کنونی در جهان که منجر به ساخت و ابتکار و اختراعات بسیاری شده است مبتنی بر نگرش پدیده‌محوری است و این هرچند که آدمی را با ماده و ظواهر آن آشنا کرده ولی از حقیقت و باطن و هر چیزی دور ساخته است؛ زیرا در این نگرش انسان رنسانسی، هر چیزی پدیده‌ای بیش نیست در حالی که می‌بایست هر چیزی را آفریده‌ای دانست تا به حقیقت و باطن آن دست یافت. اگر کسی به چیزها به عنوان آفریده بنگرد می‌تواند افزون بر استفاده از ظاهر آن، معنویت را در خود تقویت کند و از بحران معنویتی که جهان امروز بدان گرفتار شده است رهایی یابد.

قرآن روش دستیابی به بصیرت را آن می‌داند که به هر چیزی در جهان به عنوان آفریده توجه شود و در ورای آن خداوند را دید که آفریدگار آنهاست (سجده، آیه 27؛ ق، آیات 7 و 8)

تفکر در آیات کتاب خداوند (اعراف، آیه 203؛ جاثیه، آیه 20) و یا تفکر در آیات تکوینی چون شب و روز (نور، آیه 44) و یا گسترش زمین (ق، آیات 7 و 8) و یا تفکر در مسئله معجزه حتی در معجزه از موسی و دیگر ابزارها عبور کرده و به خداوندی بنگرد که همه چیز را مدیریت و پروردگاری می‌کند و حتی موسی(ع) و عیسی(ع) به اذن وی اعجازی دارند. در حقیقت تفکر در ماذون بودن معجزه‌گران و کرامت‌آوران، عبور از ظاهر به باطن و از نگریستن صرف و ساده به پدیده‌ها به شکل درک حقایق و رؤیت و دیدن آفریده‌هاست.

آنچه آدمی را نمی‌گذارد تا از قوه بصیرت خویش سود برد و آن را تقویت و از نور روشنگر آن بهره گیرد غفلت است که به معنای نادیدن چیزی است که در نزد انسان است. خداوند در آیه 22 سوره ق تأکید می‌کند که مردمان خداوند را در همه چیز حتی جان خویش نمی‌بینند و از خدا که حتی از رگ گردن به آنان نزدیک‌تر است غافل هستند. مرگ اجباری است که چشمان بصیرتی آنان را باز می‌کند و آنان را از غفلت بیرون می‌آورد. ولی اگر کسی بتواند خود این مرگ اختیاری و قیامت صغرا و بلکه کبرای خویش را برپا دارد می‌تواند نه‌تنها دارای چشم برزخی شده و ملکوت برزخی هر چیزی را بنگرد بلکه می‌تواند حقایق عالی‌تر و مراتب برتر هر چیزی را نیز دریابد و درک کند.

آثار بصیرت در جامعه

شناخت، آگاهی و بصیرت به مثابه چراغی است که در سیر حرکت انسان، همواره مسیر را نورانی کرده و او را از ظلمات، تاریکی‌ها و تحیر در انتخاب راه و مسیر نجات می‌دهد. حوادث و تحولات اجتماعی جوامع در روزگار ما به‌قدری پیچیده و درهم تنیده شده که انسان‌های بی‌بصیرت به راحتی مسیر حرکت بالنده و تکاملی خود را گم می‌کنند و خدای ناکرده طعمه و ملعبه افراد و جریان‌های منحرف قرار می‌گیرند و از آنان در مسیر اهداف شیطانی و استکباری خود استفاده می‌کنند. جریان خوارج در تاریخ اسلام و داعش در زمان حاضر و نحله‌های عرفانی نوظهور نمونه بارزی از افراد بی‌بصیرتی هستند که به‌رغم ادعای دین‌مداری در مقابل متدینین واقعی و اصیل قرار می‌گیرند و آنان را به جرم عدول از ارزش‌های دینی محاکمه و به قتل می‌رسانند.

بنابراین ضرورت دارد افراد جامعه به ویژه خواص با شناخت صحیح و عمیق آموزه‌های وحیانی و تعقل و تدبر درباره آنها و رعایت تقوای الهی و ولایت‌محوری، بصیرت لازم و فرقان الهی را جهت شناخت حق و باطل و جریان‌شناسی‌های مختلف در جامعه به دست آورند تا در مقابله با جریان‌های التقاطی، منافق و معاند استکباری بتوانند با صلابت و اقتدار بایستند و از اسلام ناب محمدی دفاع کنند.

کسانی که دارای قوه بصیرت‌اند در مواقع بروز فتنه‌ها و غبار‌آلود شدن فضای حق از باطل به راحتی می‌توانند راه حق را تشخیص داده و از افتادن در دام فتنه‌انگیزان در امان باشند.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

پرسش و پاسخ چگونگی یاری کردن اهل بیت(ع) بخش اول

پرسش و پاسخ چگونگی یاری کردن اهل بیت(ع) بخش اول

در آموزه‌های اهل بیت(ع) به ویژه ائمه اطهار(ع) طلب یاری کردن توسط آن بزرگواران مطرح شده است.
پیامدهای تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی چه بود؟

پیامدهای تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی چه بود؟

دوره پهلوی را می‌توان دوره رشد و گسترش بهائیت دانست. بسیاری از چهره‌های شاخص بهائیت در این دوره، با بهره‌مندی از حمایت‌های ویژه شاه، سمت‌های سیاسی و اقتصادی متعددی را به دست آوردند.
چگونه عاشورا مسیر اسلامِ شیعی و شیعیانِ ایرانی را تغییر داد؟

چگونه عاشورا مسیر اسلامِ شیعی و شیعیانِ ایرانی را تغییر داد؟

درباره عوامل گرایش ایرانیان به علویان و مذهب تشیع، مورخان و پژوهشگران نظرات متفاوتی بیان کرده‌اند.
چگونگی متخلق شدن به اخلاق فاضله(کیمیای اخلاق)

چگونگی متخلق شدن به اخلاق فاضله(کیمیای اخلاق)

انسان چگونه خودش را به اخلاق فاضله متخلق کند و از رذایل اخلاقی دوری نماید؟ چگونه این معنا را در مرحله عمل پیاده کند؟ علمای اخلاق می‌گویند: ابتدا انسان باید حالت موجود نفس را حفظ کند و سپس به تهذیب رذایل و جبران ضررهای گذشته بپردازد.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
فلسفه چیست؟

فلسفه چیست؟

فلسفه حوزه‌ای از دانش بشری است که به پرسش و پاسخ درباره مسائل بسیار کلی و جایگاه انسان در آن می‌پردازد؛ مثلاً این که آیا جهان و ترکیب و فرآیندهای آن به طور کامل مادی است؟
رابطه علم و عمل

رابطه علم و عمل

علم و دانش بشری زمانی برای جامعه و مردم سودمند و مفید است که با عمل و اجرا همراه گردد یعنی عالم به علم و دانسته‌های خود عمل کرده و آن را با اشتیاق به دیگران نیز بیاموزد.
الخیر فی ماوقع

الخیر فی ماوقع

برای خیلی‌ها این پرسش مطرح می‌شود که چرا ما هر گاه با مصیبت و گرفتاری مواجه می‌شویم، و نخستین تحلیل و توصیف ما از آن این است که در آن خیری بوده است؟
Powered by TayaCMS