دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نظریه ی نظام جهانیworld-system theory

No image
نظریه ی نظام جهانیworld-system theory

نظريه ي نظام جهاني، امانوئل والراشتاين، فرانك، امين، (مركز مطالعات نظام-هاي اقتصادي، تاريخي و تمدن هاي فرناند برادل)

نویسنده : علي محمد ابوالحسني

نظریه‌ی نظام جهانی (world-system theory) در دهه‌ی 1970م، هم‌چون بیان تازه‌ای از شکل‌های تاریخی حکومت جهانی سر برآورد. امانوئل والراشتاین بنیان‌گذار این نظریه می‌گفت حکومت بینااجتماعی از ویژگی‌های مهم تاریخ انسان است. او به‌ویژه میان اقتصادهای جهانی و امپراطوری‌های جهانی فرق می‌گذاشت و در مورد پویش‌های سیاسی‌ اقتصادی متمایز آن‌ها نظریه‌ای تاریخی به‌دست می‌داد. به گفته‌ی او خط سیر امپراطوری جهانی را نقصان نهایی "قدرت" آن برای سرپا نگه‌داشتن یک امپراطوری پهناور از یک مرکز سیاسی واحد رقم می‌زد، حال ‌آن‌که خط سیر اقتصاد جهانی پویاتر است، زیرا مناسبات رقابتی میان تعداد زیادی از دولت‌ها آن را رقم می‌زند. والراشتاین، مفهوم نظام نو‌جهانی را برای مشارکت در بحث پیرامون خیزش "سرمایه‌داری" بسط داد.[1]

منشأ و خاستگاه‌ نظام جهانی

پس از قرارگرفتن ایالات متحده‌ی امریکا در جایگاه یک ابرقدرت بعد از جنگ جهانی دوم، اندیشمندان علوم اجتماعی این کشور نیز همگی در جهت مطالعه‌ی مسائل توسعه در جهان سوم بسیج شدند و همین امر منجر به پیدایش مکتب نوسازی شد. پس از شکست برنامه‌های نوسازی، مکتب نئومارکسیستی وابستگی به وجود آمد. این دو مکتب به دلیل این‌که توان خارج کردن یک‌دیگر را از صحنه نداشتند لذا به هم‌زیستی تعارض‌آمیز خود ادامه دادند تا این‌که در اواسط دهه‌ی 1970، نبرد ایدئولوژیک میان مکاتب وابستگی و نوسازی فروکش کرد و هیجان مباحثه بر سر توسعه‌ی جهان سوم نیز تا حدی فرو نشست. در این میان گروهی از محققین بنیادگرا، تحت سرپرستی امانوئل والراشتاین دریافته بودند که در چارچوب دیدگاه‌ وابستگی نمی‌توان به تبیین بسیاری از فعالیت‌های جدید در اقتصاد جهانی سرمایه‌داری دست زد و این به دلائل زیر بود:

1- شرق آسیا (ژاپن، تایوان، کره‌ی جنوبی، هنگ‌کنک و سنگاپور) هنوز آهنگ رشد خود را به ‌طور قابل ملاحظه‌ای حفظ کرده بودند و با توجه به معارضه‌جویی دولت‌های صنعتی مزبور با سیادت اقتصادی آمریکا، روزبه‌روز تصور این معجزه‌ی اقتصادی به ‌عنوان «امپرالیسم تولید کارخانه‌ای»، «توسعه‌ی وابسته» یا «وابستگی پویا» دشوارتر می‌نمود.

2- در وهله‌ی دوم، یک بحران در میان دولت‌های سوسیالیستی پدید آمده بود. اختلاف میان چین و شوروی، شکست انقلاب فرهنگی، رکود اقتصادی میان دولت‌های سوسیالیستی و استقبال دول مزبور از ورود سرمایه‌های خارجی، نشانه‌های شکست مارکسیسم انقلابی را نمودار می‌نمود.

3- وجود بحران در نظام سرمایه‌داری ایالات متحده بود: جنگ ویتنام، بحران واترگیت، تحریم نفتی سال 1975، وجود هم‌زمان رکود و تورم در واپسین سال‌های دهه‌ی 1970، همراه با افزایش روحیه‌ی حمایت‌گرایی، کسری پیش‌بینی‌نشده‌ی بودجه و افزایش شکاف تجاری در دهه‌ی 1980، همگی نشانه‌های پایان سیادت آمریکا بر اقتصاد جهانی سرمایه‌داری را آشکار می‌ساخت.

4- گرایش دائمی به سمت تشکیل اتحادیه‌ها در نظام جهانی نیز به چشم می‌خورد.

والراشتاین و پیروان وی به منظور تأمل و بازنگری در مورد مسائل خطیری که طی دو دهه‌ی نام‌برده از درون تحولات اقتصاد جهانی برخاسته، دیدگاه جدیدی را موسوم به "نظام جهانی"تشکیل داده‌اند. خاستگاه اولیه‌ی این مکتب "مرکز مطالعات نظام‌های اقتصادی، تاریخی و تمدن‌های فرناندبرادل" در "دانشگاه دولتی نیویورک" در "بینگهامتون" بود و از محصولات آن می‌توان نشریه‌ی "ریویو" را نام برد که در آن به تحلیل‌های نظام‌های اقتصادی در دوره‌های بلندمدت تاریخی و گستره‌های وسیع جغرافیایی، کلیت فرایند تاریخ اجتماعی و ماهیت ناپایدار نظریات اولویت خاص داده می‌شود.[2]

ریشه‌های فکری و مبانی فرانظری نظریه‌ی نظام جهانی

الف- ریشه‌های فکری:

1- ریشه‌های فکری نظریه‌ی نظام جهانی و اندیشه‌های والراشتاین را معمولا در مارکسیسم، نظریه‌ی وابستگی، و مکتب آنال فرانسه می‌دانند. والراشتاین در بسیاری از مباحث خود از مارکسیسم متأثر است. این در مورد سایر اندیشمندان این مکتب مانند سمیرامین و آندره گونترفرانک نیز صادق است. برای والراشتاین نیز مانند مارکس، واقعیت بنیادین، تضاد اجتماعی میان گروه‌ها و طبقات اجتماعی می‌باشد؛ اقتصاد و روابط اقتصادی در تحلیل امر اجتماعی بسیار مهم است، واحد مورد مطالعه‌ تمامیت امر اجتماعی است؛ صورت‌بندی‌های اجتماعی و نظریه‌پردازی در مورد آنها سرشت ‌‌گذرا و موقت دارند؛ فرایند انباشت سرمایه بسیار اهمیت دارد.

2- والراشتاین، مفهوم مرکز و پیرامون، توسعه‌ی ناموزون سرمایه‌داری، و روابط مبادله‌ی نابرابر استثماری را از نظریه‌ی وابستگی برمی‌گیرد و در عین حال، از یک سو از رابطه‌ی میان مرکز و پیرامون برای درک تحولات مرکز استفاده‌ می‌کند و از سوی دیگر، مفهوم شبه‌‌پیرامون را نیز به‌ طبقه‌بندی مفهومی نظریه‌ی وابستگی می‌افزاید.

3- والراشتاین در نگاه تاریخی خود تحت تأثیر نویسندگان آنال است. مکتب تاریخ‌نگاری آنال در فرانسه که مارک‌بلوخ[3] و لوسین‌فور[4] پایه‌گذار آن بودند، با توجه به «دوره‌های طولانی تاریخ» مکتبی خاص و متفاوت تلقی می‌شود. از معروف‌ترین نویسندگان آن می‌توان به فرنان‌برودل[5] اشاره کرد که تأکید او بر «دوره‌های طولانی»[6] را والراشتاین حمله‌ای علیه تاریخ معطوف به رویداد و نیز تعمیم‌‌ها‌‌ی عمومیت‌بخش جامعه‌‌شناختی می‌داند. به نظر گلدفرانک، تاثیر آنال در دو بعد مشهود است: یکی در سطح روش‌شناختی (توجه به دوره‌های طولانی، مناطق، و پایه‌ی اقتصاد جغرفیایی) و دیگری در سطح شواهد مستقیم برای بحث‌‌ها‌‌ی تاریخی.

ب- مبانی معرفت‌شناختی:

1- در سطح معرفت‌شناختی، والراشتاین از منتقدان علم‌گرایی مدرن و تلاش آن برای دستیابی ادعایی به قوانین عام و جهان‌شمول با پاره پاره ساختن واقعیت به اجزای مختلف و کشف روابط میان آنهاست. او در مقابل، رهیافتی چندرشته‌ای را پی می‌گیرد.

2- هم‌چنین در سطح معرفت‌شناختی، امکان عملی نیل به "حقیقت" به معنای جوهری و فرازمانی آن‌‌را در علوم اجتماعی رد می‌کند.

3- نگاه والراشتاین به پدیده‌های تاریخی ـ اجتماعی، ساختارگرایانه است و شرح نظام محور از بالا به پایین را مفید می‌داند.

4- او به تعبیری تبیین‌گراست و نه تفسیرگرا. هولیس و اسمیت (1992م) جایگاه معرفت‌شناختی او را "تبیینی کلان" معرفی می‌کنند.

5- دیدگاه نظام جهانی یک نگاه دیالکتیک است. منظور والراشتاین از این اصطلاح آن است که «در هر نقطه‌ از تحلیل این سؤال مطرح نمی‌شود که ساختار صوری و رسمی چیست، بلکه پرسش این است که حفظ یا تغییر ساختاری خاص در یک نقطه‌ی خاص از زمان، چه‌ پیامدهایی برای کل و اجزاء دارد».[7]

ج- مبانی روش‌شناختی:

گلدفرانک، مجموعه‌‌ای از قواعد روش‌شناختی والرشتاین را چنین استخراج کرده است:

1- او تحول اجتماعی بلندمدت و گسترده را پی می‌گیرد و به بحث‌‌‌ها‌‌ی اصلی نظری و سیاسی اصلی جها‌‌ن معاصر می‌پردازد.

2- به فرایندهای تاریخی به عنوان عوامل قوام‌بخش جامعه‌ می‌نگرد (نه چیزی که "پیش‌زمینه‌ی" آن است)، و به آن تاریخ «از منظر منکوب‌شدگان» می‌نگرد به این امید که کار فکری بتواند باعث پیش‌برد منافع سیاسی شود.

3- برای مطالعه‌ی تغییر، جایگاه تمامیت مربوطه‌ را که تغییر در وهله‌ی نخست در درون آن تعیین می‌شود مشخص می‌سازد.

4- برای مطالعه‌ی دگرگونی اجتماعی مدرن، پدیده‌‌ها‌‌‌‌ی مورد تحلیل را در جایگاه زمانی ـ مکانی قرار می‌دهد.

5- از تحلیل مقایسه‌ای برای احراز اعتبار مفاهیم عام استفاده می‌کند.

6- او گوشزد می‌کند که مراقب «لایه‌های درون لایه‌ها» هم از نظر منطقه‌ای و هم با توجه به اجزاء قومی نیروی کار باشید.[8]

مفاهیم پایه‌ی نظریه‌ی نظام جهانی

این نظریه دارای مفاهیم بنیادین زیر است:

1- مهم‌ترین و پایه‌دارترین مفهوم تحلیل اجتماعی از نظر والراشتاین، طبقه است. به همین دلیل هم می‌نویسد:«سرتاسر تاریخ، تاریخ تعارض طبقاتی است».

2- مفهوم دیگر مورد نظر او روابط و شیوه‌های تولید است. از نظر وی روابط و شیوه‌های تولید، ساختارهای مستدام و در عین حال متحول مناسبات اجتماعی را به‌وجود می‌آورند.

3- مفهوم دیگری که با رشد نظام سرمایه‌داری به‌خصوص از قرن شانزدهم میلادی به بعد مطرح شده است، مفهوم انباشت سرمایه است. والراشتاین معتقد است که جوهر نظام سرمایه‌داری به‌گونه‌ای است که این نظام برای ادامه‌ی بقای خود نیازمند انباشت دائمی سرمایه است.

4- اما مفهوم مرکزی و اصلی والراشتاین، نظام جهانی است که در دوران پیدایش سرمایه‌داری در قرن جدید پایدار گشته و تمامی پدیده‌های اجتماعی را به هم پیوند زده است.[9]

عناصر تشکیل‌دهنده‌ی نظام ‌جهانی و نحوه‌ی تحلیل‌های طبقاتی از آن

والراشتاین می‌گوید: طبقه، مفهومی است که از نظر تاریخی با اقتصاد جهانی سرمایه‌داری یا نظام نو‌بنیاد جهانی پیوند داشته است. این نظام جهانی از سه عنصر اساسی تشکیل یافته است: یک بازار واحد، یک سلسله‌ ساختارهای دولتی یا کشورهایی که بر عملکرد بازار اثر می‌گذارند، و سه سطح (مرکز، نیمه‌پیرامون، و پیرامون) در نوعی فرایند استثمار که متضمن تصاحب مازاد کار است. کشمکش طبقاتی از رابطه‌ی میان این سه سطح نشأت می‌گیرد. مرکزنشینان همواره در تلاش برای تضمین موجودیت این سه حلقه‌اند تا امتیازات خویش را بهتر حفظ کنند در حالی‌که پیرامون‌نشینان برعکس، در صدد کاهش این سه حلقه به دو حلقه‌اند تا بهتر بتوانند آن امتیازات را از میان بردارند. این نبرد بر سر موجودیت حلقه‌ی میانی، چه از نظر سیاسی و چه از نظر ساخته‌های ایدئولوژیک اساسی، پیوسته در جریان است».[10]سه بخش اصلی نظام جهانی سرمایه‌داری دارای ویژگی‌های زیر است:

1- جوامع مرکز: این جوامع دارای صنعت، سرمایه، نظام بانک‌داری و تولید انبوه کالاست . در این جوامع نظام بانکی قدرت‌مند و تخصص در تولید انبوه کالا وجود دارد و این جوامع دارای فناوری پیشرفته و سرمایه‌ی انبوه انباشت‌شده است. در این جوامع طبقه‌ی سرمایه‌دار بسیار قوی است و یک طبقه‌ی وسیع و گسترده‌ی کارگران مزدبگیر وجود دارد. دولت‌های موجود در این جوامع به لحاظ ساختار داخلی و هم‌چنین از نظر سیاست خارجی دارای قدرت فراوان و تأثیرگذاری بسیار زیاد بر دیگر مناطق جهان‌اند.

2- جوامع پیرامون: این جوامع بیشتر بر پایه‌ی کشاورزی سنتی یا تولید مواد خام معدنی یا کشاورزی شکل گرفته‌اند. در این جوامع نظام صنعتی و بانکی ضعیف و عقب‌مانده و سرمایه‌ی قدرت‌مند انباشته‌ای وجود ندارد. طبقه‌ی سرمایه‌دار آن بسیار ضعیف و وابسته است و در کنار آنها گروه وسیعی از دهقانان و کارگران فقیر وجود دارند. دولت در این جوامع چه از نظر ساختار داخلی و چه از نظر خارجی ضعیف است و به‌طور عمده تحولات و ساختارهای این جوامع تحت تأثیر کشورهای مرکز قرار دارد.

3- جوامع نیمه‌پیرامون: این جوامع ترکیبی از خصوصیات جوامع مرکز و پیرامون را دارند. این جوامع یا در حال توسعه‌اند و یا به‌تازگی تا اندازه‌ای صنعتی شده‌اند، ولی هنوز برخی از خصوصیات جوامع سنتی ـ کشاورزی را درون خود حفظ کرده‌اند. آنها هم از صنعت و هم از کشاوزی برخوردارند، اما هر دوی این بخش‌ها نه به اندازه‌ی جوامع مزکز قدرت دارند و نه به اندازه‌ی جوامع پیرامون ضعف. این جوامع تا حدودی از شرایط اسف‌بار پیرامونی رها شده‌اند و نقش روابط میان مرکز و پیرامون و تعدیل‌کننده‌ی نظام جهانی را ایفا می‌کنند. برخی از کارکردهای کشورهای صنعتی و مرکز که در شرایط جدید برای آنها نفع سرشاری ندارند به جوامع نیمه‌پیرامون سپرده شده و به همین دلیل نیز آنها تبدیل به پل ارتباطی با سرزمین‌های پیرامون شده و از رویارویی مستقیم مرکز و پیرامون ممانعت می‌کنند.

این سه بخش اصلی، نظام جهانی سرمایه‌داری را همانند یک زنجیره به هم پیوند داده‌اند و تمامی تحولات آنها به هم وابسته شده و ساختارهای آنها به هم گره خورده است.

از نظر والراشتاین عملکرد تمامی این ساختارها در نهایت به انباشت بیشتر و مداوم سرمایه در مرکز منتهی می‌شود، از این‌رو تفکیک مسائل سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی به داخلی و خارجی است؛ زیرا در نظام جهانی سرمایه‌داری همه‌ی ساختارها به هم گره خورده و همگی با توجه به کارکرد آن در درون نظام جهانی شکل گرفته‌اند و همگی اجزاء یک سیستم سرمایه‌داری جهانی محسوب می‌شوند. جوهر این نظام، استثمار جهان به وسیله‌ی جوامع مرکز است.[11]

نگاه ساختارگرایانه‌ی نظریه‌ی نظام جهانی به پدیده‌ی‌ اجتماعی تاریخی

والراشتاین با استفاده از تاریخ مدرنیته به بررسی نظام‌های تاریخی می‌پردازد. به نظر وی از نیمه‌ی دوم قرن شانزدهم میلادی، هنگامی که شمال غربی اروپا به مرکز اصلی اقتصاد جهانی اروپا بدل شد، نظام سرمایه‌داری به سمت جهانی شدن حرکت کرد. با شکل‌گیری تدریجی طبقات بورژوا و گسترش تجارت جهانی، نظام تولدیافته‌ی سرمایه‌داری رشد و گسترش یافت و با استفاده از تجارت، سرمایه‌گذاری، تولید انبوه و انباشت سرمایه و تکنولوژی، نظام‌های اقتصادی منطقه‌ای را به تدریج از میان برد و جهانی شد. والراشتاین در این زمینه می‌گوید: این نظام با اولویت قائل‌شدن برای انباشت بی‌وقفه‌ی سرمایه عمل می‌کند و این امر از طریق تقسیم کار جغرافیایی وسیع بهینه می‌شود و این تقسیم کار امروزه‌ جهان‌گیر شده است. بر این اساس ساختار نظام جهانی بر اساس اصل سازمان‌دهنده‌‌ی اقتصاد جهانی و به‌ویژه تقسیم بین‌المللی کار تعریف می‌شود. بقاء و هویت کارگزاران از طریق رابطه‌ی آنها با کلیت نظام سرمایه‌داری جهانی تبیین می‌شود. در این صورت کارگزاران محصول ساختار نظام جهانی هستند و سرمایه‌داران محصول شیوه‌ی تولید در سه موقعیت ساختاری محور، پیرامون و شبه‌پیرامون قرار می‌گیرند و هر یک دارای نقش و کارکرد خاصی هستند.[12] او هم‌چون واقع‌گرایانی نظیر کنت‌والتس و هدلی‌بول معتقد است که مشخصه‌ی نظام بین‌الملل، فقدان یک مرجع سیاسی واحد در سطح جهانی است. درست همین وضعیت است که نظم بخشیدن به شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری در سطح بین‌المللی را غیر‌ممکن می‌سازد. بدین‌ترتیب، در اقتصاد بین‌الملل تقسیم کاری به وجود می‌آید که شامل یک بخش مرکزی، یک بخش پیرامونی، و یک بخش نیمه‌پیرامونی است.[13]

کارویژه‌‌ها‌‌ی نظریه‌ی نظام جهانی

تحلیل نظام‌های جهانی دو کارویژه‌ی اصلی دارد که عبارت‌اند از:

1- از نظر روش‌شناسی این امکان را فراهم می‌سازد که به مقوله‌‌ها‌‌ی اجتماعی جهان نو نگاهی تاریخی بیاندازیم. دولت‌ها را در مقام نهادهای اقتصاد جهانی می‌توان به چشم سازمان‌‌ها‌‌ی سیاسی سرزمینی دید که روابط داخلی‌شان هم‌زمان با روابط بین‌المللی است. پیکربندی داخلی دولت‌‌ها‌‌ی نو بستگی به جایگاه راهبردی‌شان در تقسیم جهانی کار و مناسباتی سیاسی دارد که در پیوند با آن میان دولت‌ها برقرار است. مناسبات دولت‌ها نیز به نوبه‌ی خود ساختار تقسیم کار جهانی را مشخص می‌سازد و تعیین می‌کند که آیا تاریخ جهان در دوره‌ی چیرگی یک دولت قرار دارد یا در دوره‌ی رقابت دولت‌ها با هم.

2- دومین کارویژه‌ی تحلیل نظام‌های جهانی کارویژه‌ای معرفت‌شناختی است. به این معنا که والراشتاین آن را نه به چشم یک نظریه یا «جامعه‌‌شناسی جهان»، بلکه به دیده‌ی نقد علوم اجتماعی می‌بیند. نکته‌ی محوری از این جنبه، نقد قدرتمند «بن‌نگره‌ی» توسعه است. والراشتاین "توسعه‌باوری" را اسطوره‌ای سازمان‌بخش می‌داند که نگرش اروپامحور و ژئوپلیتیک اروپامدار را در جایگاهی ممتاز قرار می‌دهد. در این نگرش، سنت علوم اجتماعی اروپا مجموعه‌ای از مقوله‌ها را منتقل می‌سازد که حول رابطه‌ی دولت و جامعه‌ دور می‌زند و مجموعه‌ای جهان‌روا در دنیای معاصر جلوه داده می‌شوند.[14]

مقاله

نویسنده علي محمد ابوالحسني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS