دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

پیراهن یوسف

No image
پیراهن یوسف

كلمات كليدي : قرآن، قميص(پيراهن)، يوسف، يعقوب، زليخا، عزيز مصر، شفا

نویسنده : محدثه بهمدي

معادل عربی پیراهن "قمیص" است.[1] قمیص نوعی لباس است که به بدن انسان آویزان شده و آن را احاطه نموده و پوست را می‌پوشاند.[2]

کاربرد پیراهن در قرآن

واژه‌ی پیراهن در کلام‌الله مجید تنها در داستان حضرت یوسف(ع) بیان شده و فقط به سوره یوسف اختصاص پیدا نموده است. برادران یوسف در اثر حسادتی که به او داشتند، وی را از پدر جدا نموده و با نشان‌دادن پیراهن خونین وی به پدر وانمود کردند که کشته شده است.[3] در ماجرای دیگری پیراهن یوسف مورد تهاجم همسر عزیز مصر قرار گرفته و پاره می‌شود؛[4] بعد نحوه‌ی پاره‌شدن پیراهن به عنوان بیّنه مورد شهادت قرار می‌گیرد.[5] همچنین در آن هنگام که یوسف(ع) خزانه‌دار مصر می‌شود، پیراهن خود را توسط یکی از برادرانش به پدر می‌رساند[6] و به وسیله‌ی آن یعقوب نبی(ع) که سالها در فراق فرزندش نا‌بینا شده بود، بینایی خود را به دست می‌آورد.[7]

یوسف در آیینه‌ی قرآن

حضرت یوسف، فرزند یعقوب نبی، فرزند ابراهیم خلیل‌الله(ع) از پیامبران بزرگ الهی است.[8]

حضرت یعقوب دوازده پسر داشت[9] و از بین پسرانش به یوسف که کودکی چند ساله بود، به خاطر امتیازات ویژه‌ای که داشت، ابراز علاقه و محبت به خصوصی نسبت به وی نشان می‌داد؛ این امر موجب حسادت برادرانش گردید[10] تا اینکه دست به حیله‌ای زده و او را از پدر جدا نمودند. برادران به بهانه‌ی گردش، یوسف را به صحرا برده و در چاه انداختند. وی به وسیله‌ی کاروانی که از آن چاه آب برمی‌داشتند، بیرون آمد و جهت فروش به مصر برده شد. او در مصر، توسط پادشاه آن زمان خریداری شد و در خانه‌ی او پرورش یافت. یوسف در عنفوان جوانی مورد عشق و کامجویی همسر عزیز مصر قرار گرفت، اما پاکی یوسف به او اجازه‌ی گناه نداد تا اینکه به دلیل سرپیچی از این خواسته، ‌به زندان افکنده شد. یوسف در زندان خواب دو زندانی را تعبیر کرد[11] و همین امر موجب شد که سالیان بعد با یادکرد یکی از زندانیان که خدمت‌گذار پادشاه بود، جهت تعبیر خواب پادشاه آن زمان، به قصر عزیز مصر راه یابد[12] و با تدبیر حکیمانه در سالهای خشکسالی، توسط پادشاه به منصب خزانه‌داری[13] و پس از آن به حکومت‌داری برسد.[14]

حیله‌ی برادران و پیراهن خون آلود یوسف

شبی یوسف خواب دید که خورشید و ماه و یازده ستاره در مقابل او سجده کردند؛ این خواب را با پدر خویش در میان گذاشت و یعقوب(ع) وی را از بازگو کردن آن برای برادران نهی نمود؛[15] اما برادران از خواب یوسف آگاهی یافتند و با نقشه‌ی طراحی شده،[16] وی را به صحرا بردند و پیراهنش را از تن او در‌آورده و در چاهی انداختند و غروب گریه‌کنان نزد پدر برگشتند:[17]

«وَ جَاءُو عَلىَ‌ قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ...»[18]

«و پیراهن او را با خونى دروغین (آغشته ساخته، نزد پدر) آوردند...»

آنها طبق نقشه‌ای که از قبل با هم طراحی کرده بودند، حیوانی را کشته[19] و پیراهن یوسف را به خون آن آغشته نمودند؛ سپس پیراهن را به نزد یعقوب(ع) آورده و به وی وانمود کردند که یوسف به وسیله‌ی گرگ دریده شده و همین پیراهن خون‌آلود از او باقی مانده است.[20]

حضرت یعقوب هنگام وداع با یوسف، پیراهنی را که از جد خود ابراهیم خلیل‌الرحمان(ع) به ارث برده بود، در حرزی قرار داد و به دور گردن او انداخت. هنگامی که یوسف به صورت برهنه در چاه قرار گرفت، جبرئیل امین به نزد او آمد و پس از باز کردن گردن آویز، ‌آن پیراهن را بر بدن یوسف پوشانید.[21]

پاره‌شدن پیراهن یوسف

پس از اینکه یوسف به خاطر حسادت برادران در چاه افتاد و توسط کاروان از چاه بیرون کشیده شد،[22] به عزیز مصر که از نعمت فرزند بی‌بهره بود، فروخته شد و دوران نوجوانی خود را در آنجا گذراند. [23]

یوسف در سن بلوغ و جوانی، مورد عشق و علاقه‌ی افراطی همسر عزیز مصر قرار گرفت و این امر موجب گردید که زلیخا همسر عزیز مصر از یوسف طلب کامجویی نماید. او برای این کار، تمام اسباب و مقدمات را جهت به دام هوس انداختن یک جوان بالغ فراهم نمود و خود را برای او مزین کرد.[24] یوسف که ایمان به خدا و محبت الهى، سر‌تا‌سر وجود او را به خود مشغول کرده بود و در دلش ذره‌ای جا براى غیر خدا خالى نگذاشته بود[25] نه‌تنها خود را به این گناه بزرگ آلوده ننمود، بلکه برای نجات خود از این مهلکه‌ی خطرناک، اقدام به فرار کرد و به سوی در دوید. به دنبال فرار یوسف، زلیخا که خود را بازنده‌ی این میدان می‌دید، نیز به سوی او دوید و با گرفتن لباس یوسف، موجب پاره شدن پیراهن او گردید:[26]

«وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَ قَدَّتْ قَمِیصَهُ مِن دُبُرٍ وَ أَلْفَیَا سَیِّدَهَا لَدَا الْبَابِ...»[27]

«و هر دو به سوى در دویدند (درحالى‌که همسر عزیز، یوسف را تعقیب مى‌کرد) و پیراهن او را از پشت کشید و پاره کرد و در این هنگام، آقاى آن زن را، دم در یافتند!...»

واژه‌ی "قُدّ" به معنای پاره کردن و بریدن چیزی از درازا و طول است.[28] سیاق آیه نشان می‌دهد که مسابقه‌ی یوسف و زلیخا برای رسیدن به در، بر خلاف اهداف یکدیگر بود. یوسف برای فرار از ورطه‌ی گناه به سوی در دوید و زلیخا جهت جلوگیری از خروج وی که این امر موجب پاره شدن پیراهن یوسف گردید.[29]

در پی دویدن یوسف و زلیخا، در باز شد؛ در همان حین همسر زلیخا (عزیز مصر) پشت در ایستاده بود. زلیخا برای اینکه خود را از این گناه تبرئه نماید، تمام تقصیر و گناه را به جانب یوسف انداخت و گفت: «کیفر کسى که بخواهد نسبت به اهل تو خیانت کند، جز زندان و یا عذاب دردناک، چه خواهد بود؟!»[30] یوسف که برده‌ی او و جوانی مجرد بود و همین امر موجب می‌شد بیشتر در مظنه‌ی اتهام قرار بگیرد، به گناهکار بودن زلیخا و بی‌گناهی خودش زبان گشود.[31] به لطف خدا شاهدی از خاندان زلیخا در آنجا حضور داشت که از جانب خدا مأمور شد تا روشی را برای تشخیص گناهکار به آنها ارائه نماید و این داوری مورد پسند عزیز مصر قرار گرفت. این شاهد، بنا بر روایات اسلامی، کودکی در گهواره بود که به اذن خدای متعال لب به سخن گشود:[32]

«...وَ شَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن کاَنَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْکَاذِبِینَ وَ إِن کاَنَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَکَذَبَتْ وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقِینَ»[33]

«...و در این هنگام، شاهدى از خانواده‌ی آن زن شهادت داد که: اگر پیراهن او از پیش رو پاره شده، آن زن راست مى‌گوید، و او از دروغگویان است و اگر پیراهنش از پشت پاره شده، آن زن دروغ مى‌گوید، و او از راستگویان است.»

مفهوم کلام این است که اگر پیراهن از جلو پاره شده باشد، دال بر این است که تقاضا از طرف یوسف بوده و آن دو با هم مشاجره می‌کرده‌اند و آن زن برای دفاع از خود با او گلاویز شده بود؛ اما اگر از پشت پاره شده باشد، معلوم می‌شود که تقاضا توسط زلیخا صورت گرفته و یوسف در حال فرار بوده، که وی پیراهن یوسف را از پشت کشیده و همین موجب پارگی آن شده است.[34]

«فَلَمَّا رَءَا قَمِیصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن کَیْدِکُنَّ إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ»[35]

«هنگامى که (عزیز مصر) دید پیراهن او [یوسف‌] از پشت پاره شده، گفت: این از مکر و حیله‌ی شما زنان است که مکر و حیله‌ی شما زنان، عظیم است!»

عزیز مصر با دقت در نحوه‌ی پارگی پی برد که در این ماجرا همسر خودش گناهکار است، ولی برای اینکه از بی‌آبرویی همسرش جلوگیری شود، سعی نمود به نحوی به این قضیه خاتمه دهد؛[36] در نتیجه با تهدید همسرش، یوسف راهی زندان شد.[37]

شفا یافتن یعقوب با پیراهن یوسف(ع)

حضرت یوسف در زندان خواب دو زندانی را تعبیر کرد[38] و سالیان بعد با راهنمایی یکی از آن‌دو، برای تعبیر خواب پادشاه آن زمان به قصر عزیز مصر راه یافت[39] و با تعبیر درست، توسط پادشاه به منصب خزانه‌داری[40] و پس از آن به حکومت‌داری مصر رسید.[41]

در سالهای خشکسالی که سرزمین کنعان نیز به قحطی سختی دچار شده بود، برادران یوسف برای تهیه‌ی آذوقه راهی مصر شدند.[42] آنها ابتدا یوسف را نشناختند؛[43] اما پس از چند بار مراجعه، یوسف خودش را معرفی کرد و آنها فهمیدند که عزیز مصر همان برادر خودشان است.[44] یوسف وقتی از وضعیت پدرش مطلع گشت[45] که یعقوب نبی(ع) بر اثر گریه‌ی زیاد در فراق فرزند گمشده‌ی خویش، به نابینایی مبتلا شده بود.[46] یوسف نبی(ع) برای اینکه پدر را از وجود خود آگاه نماید، پیراهن خود را که از آبا و اجداد خود به ارث برده بود، به یکی از برادران سپرد تا آن را به کنعان برده و به پدر برساند:

«اذْهَبُواْ بِقَمِیصىِ هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلىَ‌ وَجْهِ أَبىِ یَأْتِ بَصِیرًا»[47]

«این پیراهن مرا ببرید، و بر صورت پدرم بیندازید، بینا مى‌شود!»

در مورد این پیراهن گفته شده که یوسف آن را از حضرت ابراهیم(ع) به ارث برده بود و زمانی که ابراهیم نبی توسط نمرود به آتش انداخته شد، جبرئیل از جانب خداوند این لباس را برای او فرستاد تا از سوختن در آتش در امان بماند.[48] وقتی که برادران یوسف قرار شد خبر سلامتی او را برای پدرشان برسانند، از ناحیه‌ی جبرئیل به او دستور رسید که این پیراهن خود را که بوی بهشت داشت و شفابخش بیماران بود، به سوی یعقوب نبی بفرستد تا او بر چشمان خود مالیده و از نابینایی نجات پیدا کند.[49] این پیراهن به صورت ارث، در بین پیامبران گشت تا اینکه به پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) رسید و پس از ایشان ائمه معصومین(ع) آن را به ارث برده و هم‌اکنون نیز در نزد مهدی موعود(ع) قرار دارد.[50]

یکی از برادران یوسف به نام یهودا که پیراهن خون‌آلود او را نیز به نزد پدر برده بود، از او درخواست شد تا برای جبران گذشته‌ی خویش، لباس را به کنعان برساند و پدر بزرگوارش را شادمان کند.[51]

«فَلَمَّا أَن جَاءَ الْبَشِیرُ أَلْقَئهُ عَلىَ‌ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیرًا»[52]

«امّا هنگامى که بشارت دهنده فرا رسید، آن (پیراهن) را بر صورت او افکند، ناگهان بینا شد!»

حضرت یعقوب با آن پیراهن بینایی خود را بازیافت و علاوه بر آن قوای بدنی او نیز که به خاطر کهولت سن و غم فراق فرزند از دست رفته بود، دو‌باره به بدنش بازگشت. پس از آن یعقوب نبی همراه خانواده و پسرانش برای زندگی مجدد با یوسف، با دعوت ایشان راهی کشور مصر شدند.[53]

مقاله

نویسنده محدثه بهمدي
جایگاه در درختواره تفسیر قرآن
جایگاه در درختواره علوم قرآن و حدیث - قرآن پژوهی - هستی شناسی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

فرزند کمتر، یا زندگی بهتر؟ مسئله این است

فرزند کمتر، یا زندگی بهتر؟ مسئله این است

خجالت نکش در نگاه اول فیلم تقابل‌هاست در یک زمینه طنز که مدام به مخاطب یادآور می‌شود چه جای خنده؟ فیلم را می‌توان در چند مضمونِ دوگانه بیان و نقد کرد. همان مضامین دوگانه‌ای که ساختار روایی فیلم را هم می‌سازند: دوگانه روستایی – شهری، دوگانه‌ی سپهر سیاسی - زندگی روزمره، دوگانه‌ی برنامه‌ریزی‌های سیاست اجتماعی و در نهایت دوگانه اراده – تقدیر که سکانس‌های انتهایی فیلم را شکل می‌دهد.
ایستاده در غبار نگاهی به «لاتاری» اثر محمدحسین مهدویان

ایستاده در غبار نگاهی به «لاتاری» اثر محمدحسین مهدویان

«لاتاری» فیلم موفقی است در جذب مخاطب عمومی سینمای ایران و البته فتح گیشه. فیلمی که توانسته جمیع جوانب امر را در حوزه جذابیت بخشی اینچنینی به خوبی و با فراست فراهم کند و به مقصود رسد. لاتاری فیلم مخاطب عام است.
عشق امیر به نوشین ; یادداشتی بر فیلم لاتاری

عشق امیر به نوشین ; یادداشتی بر فیلم لاتاری

راجر ایبرت بزرگترین منتقد آمریکایی معتقد است کار فیلم، برانگیختن تفکر مخاطب است. فیلمی قابل اعتنا و نقد است که خواب آسوده را از مخاطب بستاند. قطعاً هر فیلمی نماینده انعکاس اندیشه در جامعه مقصد است. در حقیقت فیلم ها ارزش ها و حقایق فراموش شده جوامع را آشکار می سازند.
انسان های هم عصر ما ; نگاهی به فیلم خرگیوش

انسان های هم عصر ما ; نگاهی به فیلم خرگیوش

خرگیوش اولین فیلم مانی باغبانی تجربه‌ای قابل قبول است اما کاستی‎های بسیاری در پردازش موضوع‌هایی دارد که سعی کرده است در فیلم به آنها بپردازد؛ مقوله‎هایی مثل بیماری رو به مرگ نزدیکان، تلاش‌های علمی یک نخبه جوان، ازدواج‎های پنهانی و مفهوم شادی.
بازخوانی یک کمدی سیاسی ; نگاهی به فیلم مصادره

بازخوانی یک کمدی سیاسی ; نگاهی به فیلم مصادره

فیلم مصادره اولین ساخته مهران احمدی، بازیگر پر سابقه سینمای ایران، فیلمی کمدی است که تلاش می‎کند با تصویرگری برخی از معضلات فرهنگی جامعه از منظر متفاوتی به مقولاتی بپردازد که به طور جدی جامعه ایرانی معاصر را تهدید می‎کنند.

پر بازدیدترین ها

No image

ارزش هایی که فراموش کرده‌ایم

آیا استراتژی مقابله با شبکه‌های ماهواره‌ای، لاجرم به افزایش تعداد شبکه‌های داخلی و تکثّر برنامه‌های همزمان می‌انجامد؟ آن هم در شرایطی ‌که در تأمین برنامه‌های مناسب و کیفی برای همان شبکه‌های قدیمی نیز با چالش‌های جدّی روبه‌رو هستیم. و آیا...
نگاهی به سریال معمای شاه | سریال های تاریخی که در تاریخ نمی مانند

نگاهی به سریال معمای شاه | سریال های تاریخی که در تاریخ نمی مانند

این روزها در باره اشتباهات تاریخی یا به اصطلاح «گاف» های سریال معمای شاه حرف ها فراوانی در شبکه های اجتماعی شنیده می شود. این ماجرا در مورد سریال کیمیا هم به وجود امد. هرچند که در مورد آن کسی برای پاسخ دادن پا به میدان نگذاشت اما در مورد سریال معمای شاه ماجرا این گونه نبود.
لحن غبار آلود یک فیلم

لحن غبار آلود یک فیلم

عنوان ایستاده در غبار، علاوه بر اشاره به سکانسی از فیلم که حاج احمد متوسلیان را بی‌سیم به دست در میان گرد و خاکِ تیر و ترکشِ‌ خمپاره‌ها، برقرار و استوار با حسی سرشار از خضوع، تصویر کرده، دلالت‌های دیگری را نیز به ذهن متبادر می‌سازد
سیری در تاریخ رابطه سینما و واقعیت | مثلث واقعیت: دیدار، پدیدار، پندار

سیری در تاریخ رابطه سینما و واقعیت | مثلث واقعیت: دیدار، پدیدار، پندار

"لرزش تصویری در فیلمی به ما القا کننده واقعی بودن صحنه ای است که میبینیم، هرچند هرگز در نگاه واقعی خود لرزشی را حس نمیکنیم ولی لرزش در فیلم موجب میشود مخاطب احساس کند، با صحنه ای واقعی روبرو است، این واقعیتی است که سینما جایگزین واقعیت میکند"
ای کاش قضاوتی در کار بود ؛ نقدی بر فروشنده فرهادی و نگاه او به اخلاق

ای کاش قضاوتی در کار بود ؛ نقدی بر فروشنده فرهادی و نگاه او به اخلاق

مسئله آقای فرهادی چیست؟ او به اخلاق سنتی باور ندارد. بارها این را گفته است که اخلاق در جامعه معاصر معنا و مساله تازه ای می‌یابد. او اخلاق سنتی را نقد می‌کند و اخلاق مدرن را هم به چالش می‌کشد.
Powered by TayaCMS