دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تکلف

حضرت امام صادق علیه السّلام مى‌فرماید که: هر که خود را به زور به کارى بدارد که نه از روى رغبت باشد و محض از براى خدا نباشد، هر چند آن عمل صحیح و درست‌
تکلف
تکلف

قال الصّادق علیه السّلام: المتکلّف مخطئ و ان أصاب، و المتطوّع مصیب و ان اخطا.

حضرت امام صادق علیه السّلام مى‌فرماید که: هر که خود را به زور به کارى بدارد که نه از روى رغبت باشد و محض از براى خدا نباشد، هر چند آن عمل صحیح و درست‌

باشد و به یقین از جانب شارع متلقّى باشد، چون نه از روى اخلاص و رغبت است، خطا است و به آن عمل، اجرى و ثوابى نخواهد داشت، بلکه آثم خواهد بود و هر که به طوع و رغبت عملى کند، هر چند آن عمل در واقع خطا باشد و از جانب شارع متلقّى نباشد که چون از روى خواهش است و مقارن خلوص است، به ثواب آن مى‌رسد. مثل نماز شب، که اجماع است به صحّت و فضیلت وى، اگر او را کسى نه از براى خدا بجا آرد و به طوع و رغبت و خلوص، اتیان به او نکند، آن عمل باطل و ضایع است و نزد حضرت بارى تعالى، آثم و گناهکار است. و ثانى، مثل آن که کسى حدیثى دید که: هر که فلان عمل کند، فلان ثواب دارد و آن کس آن عمل را از براى محض امتثال شارع بجا آورد، البتّه به ثواب او مى‌رسد. و خداوند عالم از وفور شفقت و فرط کرم و رحمت، آن ثواب را به او مى‌دهد، هر چند آن حدیث صحیح نباشد. و در این باب احادیث بسیار است.

غرض عمده در عبادت، خواه واجبى و خواه سنّتى، رغبت و خلوص است.

و المتکلّف لا یستجلب فی عاقبة امره الاّ الهوان، و فی الوقت الاّ التّعب و الغناء و الشّقاء.

مى‌فرماید که: هر که عملش نه محض از براى خدا باشد و به «اعراض مزیّفه»، مخلوط و ممزوج باشد، حاصل نمى‌شود در عاقبت از براى او، مگر خوارى و خفّت و در وقت عمل، مگر تعب و زحمت.

حاصل آن که حاصل عمر مرائى در دنیا زحمت است و تعب، و در آخرت خوارى و خفّت، «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ، ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ»[1].

و المتکلّف ظاهره ریاء، و باطنه نفاق، و هما جناحان یطیر بهما المتکلّف.

مى‌فرماید که: مرائى[2]، ظاهر او ریا است و باطن او نفاق، چرا که عملش هر چند صورت عبادت دارد، امّا چون از روى تکلّف است و از روى اخلاص نیست، ریااست. و چون از صمیم قلب نیست و به مقتضاى گفته خود عمل نمى‌کند، نفاق است، و این دو صفت خبیث که نفاق باشد و ریا، دو بالند از براى مرائى، و پرواز مى‌کند مرائى به این دو بال به سوى جهنّم، چنانکه مى‌پرد مرغ به دو بالى که دارد، به سوى آشیانه خود.

و لیس فی الجملة من اخلاق الصّالحین، و لا من شعار المتّقین، التّکلّف من اىّ باب کان.

یعنى: حاصل آن که نیست تکلّف و بى رغبتى در عبادت، از اخلاق صلحا و شعار اتقیا، در هیچ باب، و هر که از اهل صلاح و تقوى است، تصنّع در کارها نمى‌کند، چرا که تصنّع و ساختگى، از امارات غدر و مکر است، و متّقى و صالح از غدر و مکر خالى است.

قال الله تعالى لنبیّه: قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ من أَجْرٍ وَ ما أَنَا من الْمُتَکَلِّفِینَ [3].

خداى تعالى به پیغمبر خود فرموده: بگو اى حبیب من به کفّار مکّه که: من سؤال نمى‌کنم و نمى‌خواهم از شما از جهت رسالت، اجرى و مزدى و نیستم من از جمله متکلّفین که حرفى از پیش خود بگویم، که نه فرموده الهى باشد و به سمت نفاق موسوم باشم.

و قال النّبیّ صلّى الله علیه و آله: نحن معاشر الانبیاء و الامناء و الاتقیاء براء من التّکلّف.

حضرت رسالت پناهى «علیه صلوة الباری»، فرموده است که: ماها که گروه پیمبرانیم و امناى خداوندیم، از تکلّف و تصنّع برى هستیم. یعنى: در احکام دین و آن چه از جانب خداى به ما رسیده، به خلق مى‌رسانیم بى تغییر و تبدیل.

فاتّق الله و استقم، یغنک عن التّکلّف، و یطبعک بطباع الایمان.

پس، بترس از جناب احدیّت و التجا به او بر و از حدود شرع انحراف جائز مدار، تا غنى سازد تو را از تکلّف و تصنّع و جا دهد در دل تو ایمان و محبّت خود را.

و لا تشتغل بطعام أخره الخلاء، و لباس أخره البلاء، و دار أخرها الخراب، و مال أخره المیراث، و اخوان أخرهم الفراق، و عزّ أخره الذّلّ، و وقار أخره الجفاء، و عیش أخره الحسرة.

مى‌فرماید که: مشغول مکن خود را زیادة از قدر حاجت و ضرورت به طعام و شرابى که آخر آنها، تردّد کردن به آبریز است و دفع فضلات، و نیز فریفته مشو و ضایع مکن اوقات خود را از براى تحصیل لباسى که آخر او کهنه شدن است و ضایع شدن و فریفته مشو به خانه‌اى که آخر او خراب شدن است، و فریفته مشو به مالى که آخر او به میراث رفتن است، و فریفته مشو به برادرانى که آخر ایشان جدا شدن است از یک دیگر، و فریفته مشو به عزّتى که آخر او ذلّت و خوارى است، و فریفته مشو به خوش قدّى که آخر او مخفى شدن است در زیر زمین و زیر خاک.

حاصل آن که عاقل باید که هر چه در عرضه تغیّر و زوال است، دل به او نبندد و فریفته او نشود و وجهه همّت بر تحصیل او نگمارد و عمر عزیز خود را در راه او نبازد.[4]

    منبع : شرح(ترجمه) مصباح الشریعة، عبد الرزاق گیلانى، انتشارات پیام حق، تهران، 1377 هجرى شمسى‌
    پی نوشت:
  • [1] - حج- 11
  • [2] -ریاکار
  • [3] - ص- 86
  • [4] - ترجمه مصباح الشریعة ص: 235 الی 238

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS