25 اسفند 1395, 9:7
اقای مهدویان در یادداشتی در صفحه اینستاگرام خود که در سایر صفحات هم به کرات تکرار شد، نقدی نه چندان مناسب بر نحوه داوری جشنواره فجر داشت. روش نقد او کمی ما را به فکر وا داشت و هم نتیجه ای که از نقد و داوری خود می گرفت. متن زیر پاسخی است به آن یادداشت:
نمی دانم به مکان گوساله سامری چه می گفتند، آن بت طلایی گوساله سان را می گویم؛ اگر به صورتش نگاه می کردی که هیات گوساله داشت لاجرم باید می گفتی جای این گوساله در طویله است و هرجا که آن هست طویله ای بیش نیست، یا اگر به سیرتش که از طلا بود نظر می انداختی لاجرم باید می گفتی که جای این جسم مطلا در جواهرخانه است و اگر به ساحتش نگاه می کردی، یک بت را می دیدی که خدایگونه آدمیان سرگشته را به پرستش خود فرا می خواند. در آن حال باید می گفتی که جای این بت بزرگ که با صدای باد آواز می خواند در بتکده و معبد است. حالا از این کارگردان خوب کشورمان باید پرسید که شما به کدام ساحت جشنواره فجر نظر انداختی که به طویله بودن آن رسیدی ؟ این را از آن جهت می پرسم که لاجرم می دانی سینما می تواند به هیات گوساله سامری دراید.
ما هم به جشنواره و بخصوص جشنواره امسال ایرادها داریم اما بیشتر از آن رو که این جشن سینمای ما به مراسمی فراموشخانه وار می ماند و البته فراموشی هم موهباتی دارد اگر برای تمدد اعصاب باشد. اما این نقد شما به سینما را که ما را به عنوان منتقد و شما به عنوان یک سینما گر در آن جای داریم، دوست نداریم که حتی از آن نگرانیم و هراسان. ایا شما نبودی که با فیلمهایتان ما را به مطالعه دقیقتر تاریخ معاصر اشارت دادی و از عجایب روزگار نوی ایران گفتی و حالا وقتی به همان روزها رجوع می کنیم در می یابیم که آن سازمان مخوف در همان سالهای ششصت ، از آن جهت به جنگ خیابانی روی آورد که به گمانش حقش و سهمش در نظام جدید داده نشده بود؛ از همین جهت بود که دست به سلاح بردند و به ترور مردمان عادی کوچه و خیابان پرداختند, چرا که این مردم بودند که با رای خود آنان را از نظم جدید به کناری نهاده بودند. اما بی گمان پیش از انکه سران این سازمان، جوانان خام هوادار و اعضای خود را به کشتن مردم وادارند ابتدا انان را متقاعد کردند که اینان که در خیابان اند و هودار نظام ، نه انسان که حیوان اند و این مملکت، نه وطن که طویله ای است و بعد در تحلیل هایشان لابد به این جمله کلیدی رسیدند که« دیگی را که برای من نمی جوشد بگذار..»
بگذریم. برادر من سیمرغ آنقدرها هم بی ارزش نیست. نامی است برامده از تاریخ ایران، و امروزه نشانی است از سینمای ما و نمادی است از یک جشن ملی که خود یادمان انقلاب است. سینمای ایران را دوست دارم چرا که آن را میراث مردم سرزمینم می دانم. داوری های امسال را البته دوست نداشتیم. پست اینستاگرامی شما آزرده خاطرمان کرد.
منبع :فیلمنوشت
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان