نویسنده : قاسم کرباسیان
چکیده مقاله:
تمدن اسلام با تمام فراز و فرودهایی که در طول تاریخ بر اثر حوادث گوناگون تجربه کرده است، از جمله تمدنهای شاخص اثر گذار در سایر تمدنها بوده است و امروزه کمتر فرهنگی را میتوان یافت که به نوعی متاثر از این فرهنگ و تمدن اصیل نباشد. اما با این وجود میبینیم که برخی اسلام را مخالف رشد و توسعه و عامل عقب ماندگی مسلمین قلمداد کرده و حذف اسلام از کشورهای اسلامی را به عنوان راهکار توسعه این کشورها معرفی میکنند. این نوشتار در صدداست با پیش رو قراردادن تمدن اسلامی و بررسی مولفههای توسعه از منظر دین به ابطال این انگاره خلاف واقع بپردازد.
مقدمه
تمدن فعلی جهان با وجود تمامی تفاوتهایی که با تمدنهای دیگر ملل در طول تاریخ دارد، برآیندی از کوششهای ملل مختلف جهان در طول تاریخ است . در این میان، مشرق زمین به عنوان مبدا پیدایش اندیشه و تفکر مهد ظهور ادیان و پیدایش و فرهنگها و تمدنهای بشری در دورانی که به شهادت تاریخ، بخش عمدهای از غرب جغرافیایی امروز، هنوز به عرصه حیات فرهنگی و تمدن پا ننهاده بود، مانند نگینی در شکلگیری تمدن پیشرفت بشری میدرخشد.
شهادت دانشمندان غربی مبنی بر اینکه آغاز علم در خاورمیانه بعنوان بخشی از مشرق زمین به هزارهی چهارم قبل از میلاد بر میگردد، در حالی که آغاز علم در یونان باستان که آن را مهد تمدن و علوم اروپا میدانند، از حدود ششصد سال قبل از میلاد تجاوز نمیکند، گواه بر این مدعاست. «لوئیس ویلیام هلزی هال» از دانشمندان غربی در کتاب تاریخ و فلسفه علو خود در مورد وامداری تمدن غرب به مشرق زمینی مینویسد:
«علم در خاورمیانه زمینهای فراهم کرد که یونانیان معرفت و شناخت عینی و عاملی خود را بر بنیاد آن بنا کردند».[1]
دین اسلام به عنوان یکی از بزرگترین تمدنهای مشرق زمین در میان تمدنهای این ناحیهی جغرافیایی از زمین، سهم ویژه و بخصوصی در تمدن سازی جهانی و متاثر کردن سایر تمدنها بویژه تمدن مشرق زمین داشته اشت.
«گوستاولوبون» دراین مورد بیانی قابل توجه دارد:
«ما در تاریخ، ملتی را سراغ نداریم که مانند اعراب و مسلمانان به این اندازه در دیگران تاثیر داشته باشند، زیرا تمام ملتهایی که به نحوی با آنها ارتباط پیدا کردند تمدن آنان را پذیرفتند».[2]
اما با این وجود در طول تاریخ شاهد بودهایم بیگانگان نه تنها فضایل مسلمین و تمدن پیشرفته اسلامی را که به گفته «زیگرید هونکه» ناجی تمدن یونان محسوب میشود،[3] انکار کردهاند، بلکه پا را فراتر گذاشته و اساساً اسلام را مخالف و مانع پیشرفت و توسعه معرفی کردهاند.
در راستای همین جنگ روانی غیر واقع بینانه است که امروزه دشمنان متعصب اسلام در قالبها و فضاهای مختلف به ترویج اندیشه توسعه ستیزی اسلام میپردازند و توسعه گریز بودن اسلام را - که ناشی از پیش فرض کلاسیک در مورد دین میباشد - مطرح میکنند.
نوشتار حاضر میکوشد ضمن بررسی تاریخ تمدن اسلامی و پیشرفتهای مسلمین در طول تاریخ که گواه روشنی بر نادرستی ادعای رادع بودن دین اسلام برای توسعه میباشد، به بررسی محتوای اسلام از نظر مضامین و مفاد توسعه انگیز بپردازد و از این رهگذر اساس اسلام را به عنوان یک مذهب که در صورت فهم و اجرای درست میتواند توسعهساز باشد، از تهمت مخالفت با توسعه و عامل بودن برای عقب ماندگی مسلمین، مبرا سازد.
تمدن اسلام و پیشرفتهای مسلمین
کارنامه اسلام فصلی درخشان از تاریخ انسانی است که درکنار اینکه مرهون شور و تلاش مسلمین در راستای ترقی و توسعه میباشد، اساس آن را باید در دستورات اسلام دانست که با تشویق مسلمین به علم و ترویج نشاط در زندگی، روح معاضدت را جانشین تعصبات دنیای باستانی کرد و در مقابل رهبانیت کلیسای قرون وسطی که انزوا را توصیه میکرد با توصیه مسلمین به راه وسط، توسعه و تکامل صنعت و علم انسانی را تسهیل کرد. برای بررسی این تمدن عظیم لازم است مولفههای تشکیل دهنده تمدن را مورد توجه قرار داد. تمدن، مجموعهای مرکب از علم، اعتقاد، هنر، قانون اخلاقی، رسوم و عادات و هرگونه تواناییهای دیگری را که انسان به عنوان فردی اجتماعی بدست آورده شامل میشود[4] که عنایت به آنها در مطالعات تمدنی مورد توجه قرار میگیرد. در این بخش از نوشتار به بررسی اجمالی تمدن در میان مسلمین میپردازیم.
مسلمانان از ابتدای ظهور اسلام که به طور جدی بر علم آموزی تاکید دارد، در مسیر علم و دانش گام برداشتند که شاهد روشنی بر این ادعا، وجود دانشمندان و مخترعان فراوان مسلمان در حیطهی علوم طبیعی و غیر طبیعی است. مورخ و محقق انگلیسی «مونتگمری وات» به نقل از «بارون» مولف بخش ستارهشناسی و ریاضیات کتاب میراث اسلام، در مورد اختراعات و دانشهای مسلمین اینگونه مینویسد: «اعراب حقیقتا چیزهای بزرگی در علم و دانش بدست آورده بودند. آنها اعداد را تعلیم دادند، گرچه مبتکران آن نبودند اما بنیانگذار علم حساب فعلی شدند. اعراب به طور قابل ملاحظهای علم جبر را توسعه داده و به صورت علم دقیقی عرضه نمودند، همچنین علم هندسه بدست آنها پایه گذاری گردید. ... اینها در بین یونانیها وجود نداشته است ... .[5]
مسلمین علاوه بر آنچه «بارون» بیان داشته در زمینه علوم طبیعی گوناگون دیگری نظیر طب، معماری، نجوم، شیمی، جانورشناسی، هنر، دارو شناسی و همچنین در حیطه علوم غیر طبیعی مانند فلسفه، کلام، عرفان و اخلاق صاحب نظر و دارای اکتشافات و اختراعات فراوان بودهاند، تا جایی که کتاب تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا نوشتهی «شکیب ارسلان» از پروفسور «دالماس» از اساتید دانشگاه شهر «مونت پلیه» که علوم و معارف اسلامی را پایه برخی علوم جدیدداشته اینگونه مینویسد:
«تمدن مسلمانان منحصر به فن معماری ونقش و نگار ساختمان ها و مساجد پرشکوه نیست، بلکه شامل بسیار از علوم و معارفی می شود که اساس علوم جدید بخصوص گیاه شناسی و پزشکی است».[6]
از جمله دانشمندان مسلمان میتوان به محمدبن زکریای رازی طبیب و حکیم ایرانی و صاحب ابداعاتی در عرصه ی طب و کیمیا، ابن سینا فیلسوف و حکیم ایرانی، علی بن عباس اهوازی صاحب کتاب «الکتاب الملکی» در طبّ، زهراوی، جراح برجسته مسلمان، اصمعی وجاحظ از جانورشناسان مسلمان و «کندی» فیلسوف عرب، اشاره کرد.
البته برخی میکوشند تمام پیشرفتهای علمی مسلمین را مرهون عصر ترجمه و کپیبرداری از آثار یونانیان قلمداد کنند. این امر در حالی است که به گواهی تاریخ، بسیاری از این علوم و فنون ابداع خود مسلمانان بوده است. از جمله این موارد میتوان به علم جبر و داروسازی اشاره کرد. خوارزمی از دانشمندان اسلامی، کسی است که جبر را بعنوان یک علم مستقل پایهگذاری کرد و اولین کتاب را در باب جبر و مقابله تالیف کرد.[7] «جرجی زیدان» نویسنده مسیحی در مورد فن دارو سازی مسلمین نیز چنین نوشته است:
«دانشمندان اروپا که در رستاخیز علمی اخیر خود، در فن داروسازی مطالعه و تحقیق کردند دریافتند که مسلمانها پایه گذار این علم بوده اند».[8]
علاوه بر اینها، تمدن اسلام تقلید کننده صرف از علوم و فنون یونانیان نبود بلکه به ترکیب و تکمیل سازندهی آنچه از یونان آموخته بود پرداخت. کلام «مونتگمری وات» در بیان وامداری غرب به اسلام موید این مدعاست:
«علم و فلسفه اروپا بدون کمک گرفتن از فرهنگ اسلام توسعه نمییافت. مسلمانان فقط انتقال دهنده افکار یونانی نبودند بلکه بعنوان حاملین اصیل، هم تعلیم دادند و هم توسعه دادند».[9]
پیشرفتهای اقتصادی و صنعتی مسلمین در اندلس نیز یکی از شاخصهای توسعه و رشد آنها محسوب میشود. در آن دوران مسلمانان توانستند دستاوردهای صنعتی بسیاری را به جامعه اسلامی اسپانیا عرضه کنند که از آن جمله میتوان به صنعت کاغذسازی، صنعت کشتی سازی، ریسندگی و بافندگی اشاره کرد. مسلمانان اندلس میتوانند در آن دوران طلایی محصولات کشاورزی اندلس را که قبل از ورود اسلام به آنجا گرفتار کمبود بود به حدی برسانند که علاوه بر تامین نیازهای داخلی، امکان صادرات آن فراهم شود.
«ژوال ایزاک» در کتاب تاریخ قرون وسطی در اینباره مینویسد:
«با رشد و توسعه اقتصادیی که در آن ایام در اندلس به وجود آمد، کالاهای صنعتی و کشاورزی برای صادرات، بازرگانی و تجارت خارجی اندلس رونق زیادی پیدا کرد».[10]
باید در نظر داشت اسلام و مسلمین بودند که از طریق اندلس دروازههای پیشرفت و تمدن را بر مشرق زمین گشودند. جای جای کلام خانم دکتر «زیگرید هونکا» که خود از اهالی مغرب زمین شمار میرود، در تز دکترای خود تحت عنوان «فرهنگ اسلام در اروپا» گواه روشنی بر این مدعاست. وی در مقدمه کتاب خود اینگونه میآورد:
«شکوفه های تمدنی اسلامی دوبرابر تمدن یونان بود و همین مسلمانانند که خیلی مستقیم تر و چند جانبه تر از یونان، جهان غرب تحت تاثیر قرار دادند».[11]
توسعه در اسلام
قبل از پرداختن به بحث جایگاه توسعه در مضامین دین اسلام، لازم است معنا و مفهوم توسعه مشخص شود و مراد از توسعه و مولفههای توسعه براساس تلقی اندیشمندان این عرصه روشن شود تا بعد از آن بتوانیم جایگاه آن را در اسلام بیابیم. دانشمندان علوم اجتماعی از توسعه تعاریف متعددی ارائه کردند که با بررسی آنها میتوان موارد زیر را جزء مهمترین مولفههای توسعه و لوازم توسعه دانست:
1. کاهش نابرابری در جامعه: براساس تعریف «مایکل تودارو» در کتاب توسعه اقتصادی در جهان سوم، کاهش نابرابری و برقراری عدالت اجتماعی از مولفههای توسعه محسوب میشود[12] عدالت اجتماعی یکی از موضوعات اساسی توسعه است که نابرابری در جامعه و محرومیت مزمن گروهی از افراد جامعه را مورد توجه قرار میدهد.
2. رهایی از فقر و ایجاد رفاه عمومی: «گونار میردال» توسعه را به عنوان فرایند دور شدن از توسعه نیافتگی یعنی رهایی از چنگال فقر معرفی میکند.[13]
3. برخورداری از سطح مطلوبی از سلامتی و امنیت.
4. پیشرفت علمی: اساسا توجه به علم از زمینههای ضروری توسعه کشورها به شمار میرود و در راستای حرکت از وضع قبلی به وضعیتی بهتر و مطلوب که میتوان آن را هدف توسعه دانست از اهمیت فوق العادهای برخوردار است. بنابه نظر صاحب نظرات از آنجایی که توسعه شامل شناخت، بهینه سازی، سازماندهی، برنامهریزی و عینیات میشود، علم به مفهوم استدلالی نمودن اندیشهها و اعمال، زمینه ساز و تسهیل کننده و عامل تکامل توسعه است.[14]
5. منظم بودن: نظم نیز از شاخصههای مهم جوامع توسعه یافته بشمار میرود و میتوان آن را زمینهای ضروری برای توسعه به ویژه در عرصه اقتصادی دانست.
6. بهبود میزان تولید و اشتغال در جامعه.
7. مشارکت سیاسی مردم و وجود جامعه چند حزبی.
حال با ا ین برداشت از توسعه سراغ مفاد اسلامی میرویم و به بررسی جایگاه این مولفهها در آن میپردازیم.
1- اسلام و نابرابری اجتماعی: اسلام در مقابل نابرابری اجتماعی به معنای عدم عدالت اجتماعی- نه عدم برابری اجتماعی ـ موضع گیری کرده و عدالت اجتماعی را به عنوان یک اصل مورد تاکید قرار داده است. اهمیت این اصل در تفکر اسلامی به قدری مهم است که در آیه 25 سوره حدید ایجاد عدالت را به عنوان یکی از اهداف بعثت پیامبران بر شمرده است. مطالعه روایات اسلامی نیز این واقعیت را آشکار میکند که در نگاه اسلام، عدالت ضامن رفاه و ریشهکن کننده، فقر میباشد. اسلام شناس و فیلسوف اسلامی «شهید محمد باقر صدر» در کتاب «اقتصادنا» سه اصل اسلامی را در راستای استقرار عدالت اجتماعی ارزیابی میکند:
1- اصل کفالت بدین معنا که همه ی مسلمین نسبت به یکدیگر در رفع نیازهای حیاتی و اضطراری موظف بوده و دولت اسلامی که هدفش اجرای احکام است باید برابر اجرای این اصل مهم نیز برنامه ریزی داشته باشد .
2- اصل اعاله یعنی دولت موظف است که دوایر بسته فقر را پاره کند و ضمنا با قبول هزینه های ضروری افراد ناتوان در تهیه معاش از ورود آنان به دوایر فقر جلوگیری کند.
3- حفظ توازن ( بجای تساوی ) در برخوردها با استفاده از اهرم های مختلفی نظیر مالیات. [15]
2- اسلام و فقر: دین اسلام فقر را به عنوان پدیدهای مخرب و زیانبار مورد نکوهش قرارداده است و همواره از مردم خواسته است رفع آن را از جامعه اسلامی دنبال کنند.
حضرت علی (ع) ضمن معرفی کردن فقر را به عنوان مرگ بزرگ، آن را موجب ناقص شدن دین، سرگردانی عقل و عامل دشمنی معرفی میکنند.[16]
ادعیهای که در متون اسلامی راجع به طلب رفع فقر وارد شده، در کنار برنامههای مالی نظیر خمس و زکات که در دین اسلام تعبیه شده است، گواه روشنی بر فقر ستیزی اسلام است. دین اسلام ضمن تکلیف کردن دولت اسلامی بر رفع این معضل، با قراردادن انفاق به عنوان یک کار پسندیده، بهترین شیوه را که ترکیبی از حرکت تواَمان دولت و ملت است، جهت مبارزه با فقر فراروی جامعه قرارداده است.
باید در نظر داشت اگر در مواردی روایات اسلامی فقر را مدح کرده و ثروت را مورد نکوهش قرار دادهاند، این سرزنش به سبب آثار است که ممکن است ثروت در پی داشته باشد و در واقع این تمجید از فقر و سرزنش از ثروت مطلق نبوده و مقید به مواردی است که آثار سوئی نظیر طغیان و دوری از حق را به دنبال داشته باشد، بنابراین این مدح مختص همان موارد است که در آن موارد هم با وجود ثروت، توسعه به معنای جامع کلمه محقق نمیشود؛ چرا که عدالت که از پایههای توسعه به شمار رفته خدشهدار میگردد.
3- اسلام و علم: قرآن کریم در بیش از 300 آیه انسان را به تفکر و تعقل استدلال دعوت کرده[17]، که این امر خود به روشنی نشانگر جایگاه علم در اسلام است. این دین بر خلاف برخی ادیان تحریف شده که به مقابله با علم برمیخیزند و نمونه روشن آن رادر اقدامات کلیسای قرون وسطی بر ضد علم و علماء میتوان دید، علم آموزی را فریضهای برای تمامی انسانها اعم از زن و مرد معرفی میکند.
کتابخانههای بزرگ و متعددی که در دوران مختلف تاریخ بلاد اسلامی موجود بوده، نظامیهها و مدارس عالی موجود در کشورهای اسلامی موجود همگی گواه روشنی بر موضعگیری اسلام نسبت به علم است. زمانی که اروپا در گرداب تفتیش عقاید غوطهور بود و مخالفت با علم را سر لوحه خود قرار داده بود، مسلمین در اندلس به تاسیس مدارس رایگان، آموزش زنان و بازگشایی کتابخانههای متعدد دست میزدند.
مستشرق اسپانیایی «مارتیتر مونتابث» در این باره میگوید:
«اگر حاکمیت هشت قرن بر اسپانیا نبود، هرگز این کشور وارد گردونهی تاریخ تمدن نمیشد، این دوره در حالی که اروپای همسایه تیرگی جهل و عقب ماندگی بود، روشنایی خرد و فرهنگ را به آنجا منتقل کرد».[18]
4- اسلام و سلامتی و امنیت: امنیت کامل بر اساس روایات اسلامی از ویژگیهای جامعهی مهدوی در عصر ظهور امام زمان (ع) معرفی شده است . این امر نشان میدهد که جامعهای از نظر اسلام توسعه یافته است که از این عنصر برخوردار باشد؛ چراکه عصر ظهور بعنوان جامعهی آرمانی اسلامی معرفی شده است. بر اساس احادیث دینی سلامت و امنیت دو مورد از نعمتهای بزرگ الهی میباشند که تعبیر به نعمت بخوبی نشانگر جایگاه این دو مقوله در اسلام است.
5- اسلام و تولید و کار در اسلام: تلاش و کوشش قویا توصیه شده است . اساسا بر مبنای قرآن کریم کار نتیجه حیات انسان ( سوره نجم / 39 ) و زمینه آفرینش انسان (بلد/4) میباشد.[19] فیلسوف شرقی علامه محمد تقی جعفری (ره) درباره جایگاه کار در اسلام مینویسد:
«بررسی لازم و کافی در آیین اسلام این قضییه را کاملا روشن میکند که کار و کوشش در این دین انسانی، از نظر حد ارزیابی به حد نصاب رسیده است، هیچ مکتب و متفکری نخواهد توانست فوق ارزشی را که اسلام به کار داده است مطرح کند».[20]
دین اسلام در کنار اهمیت به کار که خود زمینه لازم برای تولید محسوب میشود، سرمایه را نیز بعنوان عاملی برای تولید، مورد تاکید قرار میدهد. مال و ثروت در قرآن کریم به عنوان عاملی برای تولید، مورد تاکید قرار می دهد . مال و ثروت در قرآن کریم به عنوان خیر و نیکی معرفی شده ( سوره آل عمران /180 ) و راهکارهای مناسبی مانند وقف برای تجمع آن در جامعه اسلامی در راستای سازندگی جامعه قرارداده شده است و اگر میبینیم گاهی در اسلام کنز ثروت مورد ملامت واقع شده مراد کنزی است که از بهرهمند شدن جامعه جلوگیری میکند[21] و نه آنکه با قرار گرفتن در مسیر تولید، مولّد وجامعه را بهرمند میسازد.
6 - اسلام و مشارکت مردمی: امکان مشارکت و حضور مردم در صحنههای گوناگون اجتماعی و سیاسی از ویژگیهای جامعه مدنی شناخته میشود . این مهم در جامعه اسلامی به عنوان یک اصل مسلم مورد تاکید اسلام است و اساسا جامعه مدنی مطلوب ریشه در اسلام و تمدن اسلامی دارد.[22]
7- اسلام و نظم: نظم در دیدگاه اسلام اصلی مورد تاکید بوده و تا حدی مورد توجه قرار گرفته که روایات دینی آنرا در کنار تقوای الهی به رسمیت میشناسند.
نتیجه گیری
- با بررسی و در نظر گرفتن پیشرفتهای مسلمین در دورانهای مختلف که چه بسا در آن زمان هیچ یک از تمدنهای موجود شرق و غرب با پیشرفتهای چندانی روبرو نبوده است، و همچنین با توجه به مضامین و مفاد اسلامی که نه تنها با توسعه و پیشرفت تضادی نداشته بلکه مولفههای توسعه را مورد تاکید قرار میدهند، میتوان این نتیجه بدیهی را به دست آورد که اسلام که خود توصیه کننده توسعه میباشد و امتحان خود را در صحنههای مختلف تاریخ نشان داده است، نمیتواند مخالف با توسعه باشد و نمیتوان ذات آن را علت عقب ماندگی کشورهای اسلامی قلمداد کرد و آنان که دم از تعارض و زوال فرهنگ دینی در جامعه مدرن میزنند و تعارض توسعه با دین را مطرح میکنند یا به دنبال تحمیل الگوهای نوگرایی مورد قبول خویش، دین را مانعی بر سر راه خود میبینند و یا اینکه از دستیابی به معارف ناب دینی محروم ماندهاند و تجارب قرون وسطایی را که ربطی به اصول مورد قبول ادیان ناب الهی ندارد ملاک کار خود قرار دادهاند و الا نه معارف الهی موجب تحجر هستند و نه توسعه در ذات خود تعارضی با ارزشها و اعتقادات دینی دارد.
کتابنامه
- 1) آراستهخو، محمد؛ وامداری غرب نسبت به شرق، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، 1379
- 2) ازکیا، مصطفی؛ جامعه شناسی توسعه، تهران، نشر کلمه، چاپ سوم، 1380
- 3) زرینکوب، عبدالحسین؛ کارنامه اسلام، تهران، امیر کبیر، چاپ اول، 1348
- 4) حلبی، علی اصغر؛ تاریخ تمدن اسلام، تهران، نشر بنیاد، چاپ اول، 1365
- 5) جعفری، محمد تقی؛ کار و ثروت از دیدگاه اسلام، تهران، پیام آزادی، چاپ اول 1378
- 6) سریع القلم، محمود؛ توسعه جهان اسلام و نظام بین الملل، تهران، سفیر، چاپ اول، 1369
- 7) سید رضی؛ نهج البلاغه، محمد دشتی، قم، پارسایان، چاپ ششم، 1382
- 8) لاریجانی، محمد جواد، تدین، حکومت و توسعه، تهران، موسسه اندیشه معاصر، چاپ اول، 1377
- 9) فراستخواه، مقصود، دین و جامعه، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، 1377
- 10) هونکه، زیگرید؛ فرهنگ اسلام در اروپا، مرتضی رهبانی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1362
- 11) وات، مونتگمری؛ تاثیر اسلام بر اروپای وسطی، حسین عبدالمحمدی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ( ره)، چاپ اول، 1378
- 12) ولایتی، علی اکبر؛ پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، جلد دوم، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ سوم، 1383
- 13) مصباح یزدی، محمد تقی؛ نظریه سیاسی اسلام، جلد دوم، قم، موسسه امام خمینی، چاپ سوم، 1380
- 14) محمدی، علی؛ سیمای اندلس شکوه تمدن اسلامی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1376
پی نوشت:
-
[1]. وامداری غرب نسبت به شرق، ص 177.
-
[2] .تاثیر اسلام بر اروپای وسطی، ص 10.
-
-
[4] .تاریخ تمدن اسلام، ص 3.
-
[5] . تاثیر اسلام بر اروپای قرون وسطی، ص 64.
-
[6] . سیمای اندلس شکوه تمدن اسلامی، ص 58 .
-
[7] . کارنامه اسلام، ص65.
-
[8] . پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ص 272.
-
[9] . تاثیر اسلام بر اروپای قرون وسطی، ص 81 .
-
[10] . سیمای اندلس شکوه تمدن اسلامی، ص 100.
-
[11] . فرهنگ اسلام در اروپا، ص 20.
-
[12] . شناسی توسعه، ص 8 .
-
-
[14] . توسعه جهان اسلام و نظام بین الملل، ص 93.
-
[15] . حکومت و توسعه، ص 367.
-
[16] . نهج البلاغه، ص 706و 664.
-
[17] . دین و جامعه، ص 586.
-
[18] . سیمای اندلس شکوه تمدن اسلامی، ص 51.
-
[19] . کار و ثروت از دیدگاه اسلام، ص 13 و 48.
-
-
-
[22] . نظریه سیاسی اسلام، جلد دوم، ص 50 و 53.