24 آبان 1393, 14:4
كلمات كليدي : تاريخ، حبشه، نجاشي، يمن، مسلمانان
نویسنده : سيد علي اكبر حسيني
«حبشه» به معنای جماعتی است که از قبیله واحدی نیستند و از آنجا که ملت حبشه از قبایل واحدی نبودند، به آنها «احابیش» اطلاق میشده است.[1] اهل حبشه را قومی از حامیان یا کوشیان و سامیان تشکیل میدادند[2] که به خاطر نزدیکی شبه جزیره عربستان به سواحل آفریقا، بین سالهای هزار تا چهارصد قبل میلاد، از جنوب «جزیرةالعرب» به کنارههای شرقی آفریقا مهاجرت کرده بودند.[3] هجرتهای «سبئیون» در سدههای ششم و پنجم قبل از میلاد را باید از جمله این مهاجرتها دانست. با ورود سبئیون در قرن ششم قبل از میلاد، به منطقهای در «اریتره» به نام «تعزیه» پایههای اولین دولت حبشه شکل گرفت.[4] حتی گفته شده اسم حبشه بر گرفته از کوهی است در یمن، به نام «حبُیش» که با ساکن شدن یمنیها در حبشه، اسم آن بر این سرزمین نیز اطلاق شده است.[5]
منطقهای که این دولت در آن پایهگذاری شده، غالباً به نام حبشه اولی شناخته میشد که شامل مناطق چهارگانه «تیجری»، «أمهرا»، «جوجام» و «شوا» میشد.[6] هر یک از این مناطق از استقلال درونی برخوردار بوده و پادشاهی مستقل داشتند. پایتخت آن «أکسوم» نام داشت، از اینرو به مملکت اکسوم نیز شناخته میشد.[7] شاه آن «ملک الملوک» این سرزمین بوده[8] و بسیاریشان «نجاشی» خوانده میشدند.[9]
در ابتدای قرن چهارم میلادی در زمان حکومت "عیزان"(أزانا) حبشیان به اوج قدرتشان رسیدند.[10] در این زمان حبشه از سیطره حکومت «یمن» بیرون آمده و »کتابت آفریقایی» را برای خود برگزید. در این قرن در راستای سیاستهای دولت روم در گسترش «آیین مسیحیت» در سرتاسر جهان، مبشرانی از سوی "کنستانتین اول" قیصر روم، راهی سرزمین حبشه شدند که عوامل آن دو مسیحی بودند، به نامهای "فرومنتیوس" و "أیدیسیوس".[11] با تلاشهای فرومنتیوس، در سال 350 میلادی، نجاشی عیزان، به آیین مسیحیت گردن نهاد. از آن پس مسیحیت، دین رسمی در حبشه اعلام شد و بسیاری از مردم حبشه نیز به آیین مسیحیت گرویدند.[12]
به دستور "کنستانتین دوم"، "نجاشی عیزان" در سال 378م. به یمن حمله برد[13] و توانست به سرعت آن را تصرف کرده، خود را شاه «اکسوم»، «حمیر»، «ریدان»، «سبأ» و «سلحن» بنامد[14]؛ اما این پیروزی چندان طول نکشید و یمنیها توانستند، در سال 387م. به رهبری "تبع کرب" و "یهأمن" حبشیها را شکست داده و از یمن بیرون کنند.[15]
در سال 523م. نیز، یمن صحنه جنگ دیگری بین حبشیان و یمنیها بود. در این سال "نجاشی کالب"(کلب)[16] در پی واقعه «اخدود» به دستور "یوستینیوس اول"[17]، امپراطور روم که به شدت از عمل "ذونواس" حاکم یهودی یمن در کشتار مسیحیان نجران به خشم آمده بود، بار دیگر به یمن حمله برد و آنجا را به تصرف خود در آورد. سلطه حبشیها بر یمن، هفتاد و دو سال به درازا کشید.[18]
در هنگام ظهور اسلام، حبشه یکی از ممالک بزرگ و قدرتمند جهان به شمار میآمد و سرزمین وسیعی را در برداشت. همزمان با بعثت پیامبر(ص) پادشاه عادل و دادگستری به نام "اصحمه" مشهور به نجاشی بر آن حاکم بود.[19]
این سرزمین از دیر باز محل آمد و شد قریشیان جهت امور تجاری بود[20] و "هاشم" نخستین کسی بود که سفر تجاری زمستانی قریش را به حبشه بنیان نهاده بود.[21] مورخان، این سرزمین را محل تجارت قریش و مسکن تجارتشان معرفی کردهاند. آنان در آن دیار رزق خود را به آسانی در مییافته و روابط تجاری استورای با مردم و امرای آن ناحیه داشتند.[22]
در سال پنجم بعثت، در جریان هجرت مسلمین به حبشه، این سرزمین پذیرای مهاجرین مسلمان بود. سرزمین حبشه به فرموده پیامبر(ص) «سرزمین درستی و صداقت بود؛ چراکه در آنجا پادشاهی حکومت میکرد که در سایه حمایت او به کسی ظلم نمیشد.»[23] از اینرو عدهای از مسلمانان به این سرزمین پناه برده و در حبشه در کمال آرامش بودند، نسبت به دین خود در امان بوده و خدا را عبادت میکردند و آزاری نمیدیدند و ناسزایی نمیشنیدند.[24]
در سال ششم هجرت در پی اعزام سفیران از سوی پیامبر(ص) به سرتاسر جهان از جمله حبشه، نجاشی اصمحه اظهار مسلمانی کرد و طی نامهای این امر را به اطلاع حضرت رساند.[25]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان