چهار اصل بنیادی در زندگی
از نظر امام صادق(ع) انسان نمیتواند زندگی خویش را جز بر پایه دانش و علم و معرفت قرار دهد، حال این علم حضوری باشد یا حصولی. از این رو وقتی از امام صادق(ع) پرسیدند: زندگی خود را بر چه بنا کردید؟ ایشان در پاسخ فرمودند: بر سه اصل:
-
دانستم روزی مرا دیگری نمیخورد، پس آرام شدم؛
-
و دانستم که خدا مرا میبیند، پس حیا کردم؛
-
و دانستم که کار مرا دیگری انجام نمیدهد، پس تلاش کردم؛
انسان برای بینهایت آمده، نه برای زندگانی تا نهایت
روزی انسان از اوج به زمین سقوط کرد و باید دوباره به اوج برگردد. بشر از راه تصدیق و تصور به علم دست یافته و از انباشت آگاهیهای خود علوم مختلف را کشف کرده است. امروزه با گسترش علم و دانش هر یک از شاخههای علم پزشکی، فلسفه، ریاضیات و ... نیز خود به زیر شاخههای متعددی تقسیم میشود، انسان از این راه برای ادامه حیات خود به قانونهایی دست یافته که حرکت در عالم را برای خود تبیین کند. با توجه به گستره علم در عالم، انسان هنوز به حقیقت هستی دست نیافته و به دنبال پاسخ این سئوال که از کجا آمده و به کجا خواهد رفت، است. انسان دریافته که تنها چند صباحی در این عالم مجال زندگی دارد، اذعان کرد: نهایت زندگی برای هرکسی مقدار معینی بوده و فرصت برخی موجودات از برخی دیگر کمتر یا بیشتر است. تنها برخی از انسانهای پاک طینت و با تدبر را قادر به درک رموز هستی دانست و گفت: خداوند به عنوان مهندس و آفریننده عالم خلقت در کتاب آسمانی خود برای بشر پیامهایی برای چگونه زیستن عنایت فرموده تا انسان با اتکا به آن فرامین در زمین درست زندگی کند. انسان هنوز به دنبال حل معمای دلیل و معلول در این عالم است، برخی دیگر از انسانها هنوز به دنبال موجودات دیگری مانند انسان در کرات دیگر هستند غافل از اینکه خداوند در آیات خود فرموده که زمین و خلقت جهان را تنها برای وجود انسان آفریده است. انسانها برای بینهایت آفریده شدهاند نه برای زندگی تا نهایت، انسانها یک سوم عمر خود را صرف تحصیل دانش و معرفت میکنند تا دو سوم دیگر عمر را با استفاده از این دانش به خوبی بهسر ببرند اما باید بدانند که هر دانشی که در این جهان کسب میکنند برای زندگی روی زمین است و برای سیر پس از مرگ باید اندوختههای دیگری داشته باشند.
ما آمدهایم در این دنیا زندگی کرده تا ارزش پیدا کنیم نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم. انسان در زمین باید به گونهای زندگی کند که دارای کلاس حقیقی باشد نه اعتباری، زیرا به این دنیا آمده تا کمال کسب کند. از هفت میلیارد انسان روی کره خاکی چه تعداد متوجه حقیقت بشر و جهان هستی هستند، تمام انسانها در این دنیا به دنیا میآیند، زندگی میکنند، بالغ میشوند، ازدواج میکنند و فرزند میآورند و پس از مدتی فراز و نشیب به پایان عمر خود میرسند اما آیا همه آنها به رموز خلقت فکر میکنند. انسان باید بداند که چه وظیفهای در این دنیا دارد، روزی انسان از اوج به زمین سقوط کرد و باید دوباره به اوج برگردد بنابراین نباید اهداف خود را در پیچ و خم زندگی فراموش کند. تعداد افراد شاکر خداوند که در زمین هدفمند زندگی میکنند بسیار اندک است از اینرو افرادی که به رموز آفرینش دست مییابند نیز اندک هستند. هیچ پیامبری نیامده تا انسان را از خوردن و خوابیدن و ... نهی کند بلکه آمده تا او به سوی هدفمندی رهنمون شود.
مدینه فاضله عصر ظهور و سیمای ناکجا آباد
در حالی که ما سبک زندگی اسلامی را سبک کامل برای جوامع بشری میدانیم، ولی در تصویرسازی آن مانده ایم، چه رسد که در قالب تجسمی، آن را به نمایش بگذاریم. ما برای این که از درستی روشها و آموزشهای خود آگاه شویم میبایست به نتایج و ثمراتی که درخت آموزش و تبلیغ به جا گذاشته مراجعه کنیم. این درخت از نظر روشی و محتوای مطلوب دارای نواقصی است که اگر به شناسایی و درمان آن نپردازیم همچنان میوه های نارسی در اختیار خواهیم داشت.
نگاه به گذشته
اگر نگاهی به سبک جامعه ایرانی یا دیگر جوامع شیعی بیندازیم، به سادگی در مییابیم که با سبک زندگی ترسیم شده در آموزه های وحیانی اسلام و جامعه قرآنی، فاصله زیادی دارد؛ زیرا علل و عوامل گوناگونی موجب شده تا جوامع شیعی از جمله جامعه شیعی ایرانی نتواند به عنوان تجسم یک جامعه آرمانی شیعی خودنمایی کند. سبک زندگی در ایران، از تفکرات جاهلی موج میزند. البته اسلام مخالف فرهنگهای انسانی نیست و با فرهنگهای انسانی از دریچه تایید تا اصلاح تا تخطئه مینگرد. به این معنا که همه را در غربال آموزه های عقلانی و وحیانی میریزد و ارزیابی کرده و مثبت و منفی میکند. اما به نظر میرسد که این کار در شکل نظاممند از سوی مدیران جامعه و رهبران آن، انجام نشده است و چیزی به عنوان تشیع ایرانی، تشیع شبه قاره، تشیع عراقی یا تشیع لبنانی شکل گرفته. دولت اسلامی عصر نبوی)ص( یا علوی)ع(، هر چند که بیانگر نوعی جامعه ایده آل و آرمانی است، ولی به جهاتی که در مسئله عصر ظهور و منجی مطرح میشود، یک عصر طلایی نیست و نمیتواند نمای کامل از سبک زندگی قرآنی ارایه دهد.
سیمای جامعه آرمانی شیعی
در حالی که رسانه های فرهنگی غرب، سبک زندگی آمریکایی را همراه با مدینه فاضله آن در ناکجاآباد ترسیم میکنند، ما حتی براساس آموزه های شیعی نخواسته ایم در ترسیم و تصویرسازی از سبک زندگی شیعی گامی برداریم. در مسئله مهدویت که چراغ امید ماست، تنها به کلی گویی بسنده کرده ایم. بنابر فرمان مقام معظم رهبری، ما باید با بهره گیری از نقشه راه غرب، نقشه راهی ترسیم کنیم که گام به گام نه تنها به تقابل با فرهنگ مادیگرایانه و حسی گرایانه و منحط غرب برخیزیم، بلکه تصویر روشن از آن چه میخواهیم بدان برسیم و فرصت زمانی رسیدن به آن، ترسیم نماییم. اگر نگاهی کوتاه و گذرا به سینمای غرب و دیگر آثار در عرصه ادبیات و فرهنگ غربی داشته باشیم، به سادگی درمییابیم که آنان نه تنها جامعه الگوی خود را مانند سبک زندگی آمریکایی در اختیار داشته و به جهانیان معرفی میکنند، بلکه اتوپیا و مدینه فاضله و ناکجاآباد خود را نیز در سیمای آینده به تصویر میکشند و راه رسیدن به آن را در نقشه راهی کلان ترسیم میکنند. از جمله این آثار که نگاهی فلسفی به سبک زندگی آمریکایی و مدینه فاضله آن دارد میتوان به گمشده یا لاست اشاره کرد.
فرهنگ غربی میکوشد تا در چارچوب لیبرال دمکراسی مسیحی خود، جهان آرمانی خود را که با الگوی آمریکایی جهانی میشود، به تصویر بکشد و دستگاه کاملی از آن ارایه دهد. این درحالی است که ما با اصل منجی و مهدویت و جامعه آرمانی نه تنها به تبیین این دستگاه و نظام آرمانی برای انسان و جامعه نپرداخته ایم، بلکه یک کتاب جامع از آن چیزهایی که در آموزه های دینی به عنوان نظام برتر معرفی شده تدوین نکرده ایم. لذا در برابر پرسش مخاطبان پیامهای خود در سراسر جهان با این مشکل مواجه میشویم که ما چه تصویر و ترسیمی از جهان آرمانی و برتر و جامعه قرآنی داریم. مشکل ما در برابر مخاطبان این است که نمیتوانیم نظام کنونی درجمهوری اسلامی و جامعه اسلامی ایرانی را به عنوان یک جامعه در مسیر جامعه آرمانی معرفی کنیم، زیرا نظام و جامعه کنونی ما به شدت از نواقص عمده ای رنج میبرد. از اینرو طلاب حوزه های علمیه حتی در دستگاه بسته حوزوی نمیتوانند جامعه کوچک آرمانی را ارایه دهند و یک انسان نیمه کامل و نیمه تمامی را به دیگران ارایه دهند، چه رسد که بتوانند برای دیگران الگوی مناسبی باشند.
جنگ نرم و سبک زندگی
امروزه جنگ نرم تغییر سبک زندگی ایرانیان را هدف قرار داده و تلاش می کند از طرق مختلف از جمله پخش برنامه از شبکه های ماهواره ای میان مردم و باورهای دینی آنها فاصله ایجاد کند و بر پوشش، روش غذا خوردن و انتخاب وسایل خانه تاثیر گذارد تا با ایجاد این تغییرات به نیات فرهنگی خود برسد. در جوامع سبک های زندگی متناسب با فرهنگ هر جامعه متفاوت است و دشمن نیز این بار این روش های زندگی را نشانه رفته است.هر جامعه ای سبک زندگی خاصی دارد که بر اثر گذشت زمان از فرهنگ و تفکر، خرد و دین و مذهب آنها استخراج شده و در آن جامعه رواج یافته است.اعتقادات ارزشمند دینی به عنوان پایه و اساس زندگی در جامعه اسلامی است و مردم باید به این نکته مهم توجه داشته باشند که دشمن به دنبال تخریب این اعتقادات است تا بتواند به آسانی سبک زندگی ایرانی را تغییر دهد.در صورتی که مردم جامعه با علم و خرد و دانش و قوانین جاری همراه و هم جهت باشند جامعه رو به پیشرفت و حرکت خواهد کرد. در دنیای امروز کشورهای غربی تلاش فراوانی دارند تا با تغییر سبک زندگی کشورهای اسلامی(بخصوص در جمهوری اسلامی به دلیل ایجاد شیوه جدیدی از حکومت مداری که مدل لیبرال دموکراسی را به چالش کشیده است) زمینه بسط نفوذ و استیلای خود را فراهم نمایند. دشمن تلاش خود را در حوزه جنگ نرم و پروژه اقناع سازی افکار عمومی و سوق دادن نسل جوان به تقلید از ارزش های غربی قرار داده است تا این گونه زمینه استحاله ارزش های اسلامی و یکسان سازی فرهنگی در سطح جهانی را فراهم آورد. تاکید رهبر معظم انقلاب اسلامی بر اهمیت سبک زندگی به عنوان بخش اساسی و حقیقی پیشرفت و تمدن سازی نوین اسلامی، باید مشوق مهمی برای تلاش مسئولان دولتی، دانشگاهیان و نخبگان برای ایجاد و گسترش سبک زندگی متناسب با فرهنگ اسلامی گردد.
تفكیك سبك زندگی از اعتقادات و دین -به عبارتی سكولاریزه كردن سبك زندگی- مهمترین دستاورد نظام سلطه بوده كه مرزهای آن به جامعه آمریكایی محدود نمیشود. با این منطق بوده كه «فرهنگ مهاجم» غرب خود را تبدیل به «فرهنگ غالب» كرده است. وقتی انسانهای بسیاری در خارج از مرزهای آمریكا، آمریكایی زندگی میكنند، ایالات متحده میتواند به عنوان عمق استراتژیك خود روی آنها حساب كند. موفقیتی كه آمریكاییها نتوانستند با قدرت نظامی و سیاسی خود به آن دست یابند، با آمریكایی كردن زندگی بسیاری از مردمان جهان برایشان فراهم آمده است. جوزف نای، نظریهپرداز «قدرت نرم» معتقد است كه آمریكا در دیپلماسی عمومی خود با دو بازوی رسانهای و آموزشی، رؤیاها و انتخابهای جهانیان را میسازد. مقام معظم رهبری نیز وقتی بحثی مانند همین سبك زندگی یا مباحث دیگر مانند تمدن نوین اسلامی نهضت تولید علم و ... را مطرح میكنند نیازی را در جامعه دیدهاند كه آن را بیان كردهاند لذا براساس همین نیاز واقعی نیز باید بحث سبك زندگی را بررسی و مطالعه كرد.آموزش مهارت های سبک زندگی با سرعت و ادله و بخشنامه شکل نمی گیرد بلکه باید اعتقاد قلبی به این مسائل در وجود انسان ها نهادینه شود.باید بتوانیم این آموزش ها را از دوران طفولیت ارائه کنیم تا در طول زمان نهادینه شود.
سبک زندگی عقلانی و شهوانی
مفهوم سبک زندگی(Life style) از زمره مفاهیمی است که پژوهشگران حوزه جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی برای بیان پاره ای از واقعیت های فرهنگی جامعه آن را مطرح و به کار می برند و دامنه به کارگیری آن در ادبیات علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی رواج زیادی یافته است تا حدی که بعضی معتقدند که این مفهوم قابلیت جانشینی بسیاری از واژگان موجود از جمله مفهوم طبقه را داراست و می تواند به نحو دقیق تری، گویای واقعیت پیچیده رفتارها و حتی نگرش های فرهنگی و اجتماعی در جامعه امروز ما باشد و حتی برخی اندیشمندان به کارگیری آن را به جای مفاهیم فراگیری چون قومیت و ملیت مطرح کرده اند.مفهوم «سبک زندگی» از جمله مفاهیم علوم اجتماعی و علم جامعه شناسی و مردم شناسی است که اخیراً و در دهه اخیر بسیار مورد توجه عالمان علوم اجتماعی و مدیران فرهنگی قرار گرفته است؛ سبک زندگی معنایی است که از به هم تنیدگی و پیوند و نظام وارگی و شبکه ای بودن عوامل متعددی که در شیوه های زندگی یا اقلیم های زیستن انسان تأثیر می گذارند، به وجود آمده است. سبک زندگی در رشته مطالعات فرهنگی به مجموعه رفتارها، مدلها و الگوهای کنش های هر فرد اطلاق می شود که معطوف به ابعاد هنجاری، رفتاری و معنایی زندگی اجتماعی او باشد و نشان دهنده کم و کیف نظام باورها و کنش ها و واکنش های فرد و جامعه می باشد. به عبارتی سبک زندگی دلالت بر ماهیت و محتوای روابط، تعاملات و کنش های اشخاص و آحاد مردم در هر جامعه دارد. باید درباره نتایجی که نوع سبک زندگی امروز ما دارد و کاستن از ارزش های کاذبی که سبک زندگی را مبتنی بر الگوی غربی قرار داده است فرهنگ سازی کنیم.به دلیل گستردگی جامعه امروز و نیازهایی که مطرح شده سبک زندگی افراد متاثر از این نیازهاست.متاسفانه در سال های اخیر سبک زندگی مردم ایران از حالت اندیشمندانه به یک حالت ابزاری و چشم و همچشمی و تقلیدی تبدیل شده و سرعت چشمگیری در مصرف گرایی و استفاده از کالاهای لوکس و زرق و برق دار به وجود آمده است که باید این مسئله اصلاح شود.
به طور کلی میتوان گفت در طول تاریخ فقط دو نوع سبک زندگی برای بشر ممکن بوده و اتفاق افتاده یکی سبک عقلانی که انبیا، اولیا و مؤمنین داشتهاند ودیگری سبک نفسانی که جبهه باطل داشته است.چنانچه انسان تحت فرمان عقل یعنی رسول باطنی خود باشد طبیعتاً به سوی رسول ظاهری، هدایت وحیانی و هدایت الهی راهنمایی میشود. در این حالت تمام افکار، گفتار، رفتار و اخلاق انسان با هدایت رسول باطنی که عقل است و رسول ظاهری که وحی، قرآن و کلام پیامبر و ائمه اطهار صلواتاللهعلیهم است انجام میشود، پس در این سبک زندگی همه چیز عقلانی، وحیانی و تابع حق و حدود مجاز الهی است. سبک دیگر زندگی که بر مبنای نفس، شهوات، آمال و تمایلات انسان است. در سبک زندگی مبتنی بر نفس، شهوات، آمال و تمایلات هیچ چیز منطقی نیست و انسان منفعل است و حتماً تحت تأثیر جریانهای بیرونی و نفسانیت دیگران و در واقع چنین فردی به دنبال الگو گرفتن و تقلید کردن از سایرین است.چنین اشخاصی چون تفکر و تعقل فعالی ندارند، حواس و هوس در آنها حکومت میکند بنابراین هر چه ببینند و گوش دهند و به آنها بنمایانند تحت تأثیر قرار میگیرند. این گونه افراد در زندگی خود اصول و مبنای ثابتی ندارند.چنین افرادی حتماً در انجام امورشان در افراط و تفریط هستند. این افراد دچار خود بزرگ بینی نسبت به خودیها یعنی پدر و مادر، همسر و فرزندان هستند و نسبت به آنها احساس تکبر میکنند و همچنین نسبت به بیگانگان احساس خود کم بینی دارند یعنی در مقابل آنها احساس حقارت میکنند.
شبکه های اجتماعی و خطرات آن
شبكه های اجتماعی امروزه توانسته اند مخاطبان بسیاری در سرتاسر جهان كسب كنند و به یكی از مهمترین پایگاه های اینترنتی تبدیل شوند. با این حال یكی از چالش های پیش روی شبكه های اجتماعی مسئله امنیت است. در واقع با گسترش استفاده از شبكه های اجتماعی مانند فیس بوك ، توئیتر ، گوگل پلاس و ... موضوع امنیت در این بخش از فضای مجازی نیز مورد نظر صاحب نظران و همچنین كاربران قرار گرفته است.ضمن آنكه هر روز نیز اخباری از تهدیدات امنیتی در این شبكه ها اعلام می گردد. شبكه های اجتماعی، به دلایل بسیار، به یك بستر مناسب برای ترتیب و اجرای حملات اینترنتی، سرقت اطلاعات محرمانه و ارزشمند كاربران، انتشار و اشتراك آلودگی های رایانه ای، ویروس های اینترنت، لینك های مخرب و اجرای كلاهبرداری های آن لاین تبدیل شده اند. شبكههای مجازی اجتماعی غرب، امروز یكی از بسترها و ابزارهای مهم دشمن در جنگ نرم محسوب میشود. غرب دارای افكار و جهتگیریهای مشخصی در زمینههای سیاست، اقتصاد، روابط اجتماعی، اخلاق و مانند آن است و با سرعت و گستردگی هرچه تمامتر به نشر آن نیز اقدام میكند. این نشر و تبلیغ از طریق فیلم، رادیو، ماهواره، شبكههای اجتماعی مجازی، مجلات همسو و نیز تقویت همفكران خود در هر نقطه از جهان صورت میگیرد.ایجاد دگرگونی در نظام فكری و اعتقادی افراد یكی از اهداف و برنامههای مهم جنگ نرم دشمن است كه از طریق استفادههای نادرست فلسفی و نظری از دستاوردهای علمی و نیز القای علمی بودن برخی از آموزههای مغایر با جهانبینی دینی شكل میگیرد.
از فرهنگ دینی تا فرهنگ عمومی
از چالشهای مهم فرهنگی عصر حاضر ،جنگ نرمی است که به مدد غفلتهای ما باعث شده با هوشمندی در جهت تغییر ارزش ها و ترویج سبک زندگی غربی در فرهنگ جامعه ایرانی، به صورتی هدفمند اثر گذاری کند.امروزه شاهد این هستیم که الگوگیری از سبک زندگی غربی در بطن برخی خانوادهها و رفتارها و ارزشهای دینی و هنجارهای اجتماعی جامعه ما رسوخ و نفوذ کرده در حالی که بسیاری از آنها با آموزههای اسلامی همخوانی ندارد. شرع مقدس اسلام بهترین زندگی را برای انسانها پیشبینی كرده است ولی فاصله ما با این زندگی بسیار زیاد است. فاصله ما در رفتار، اخلاق، تعاملات، پوشش و .... با آنچه اسلام بیان كرده بسیار متفاوت است. انتظاری كه از یك جامعه دینی از حیث رفتار و اخلاقیات وجود دارد با اتفاقی كه در حال حاضر در جامعه ما رخ میدهد متفاوت است. برخی مطرح میكنند كه واقعیت فرهنگ عمومی در جامعه قابل مشاهده است و انتظار ما بیش از حد بوده و به سراغ آرمانها رفتهایم و در مقایسه بین آرمانها و واقعیتها فاصلهای وجود دارد و موجب میشود قضاوتهایی دال بر فاصله گرفتن فرهنگ عمومی از فرهنگ دینی صورت بگیرد. در حالی كه برخی دیگر با اشاره به مظاهری در جامعه كه به هیچ وجه با مظاهر دینی و اخلاق اسلامی قابل جمع نیستند، بر وجود فاصله بین فرهنگ عمومی و فرهنگ دینی تصریح دارند؛ ولی در مجموع میتوان ادعا كرد امروز فرهنگ دینی آنطور كه باید و شاید در جامعه ما وجود ندارد. بسیاری از افرادی كه از خارج از كشور به جامعه ما وارد میشوند احساس میكنند جامعه بستهای داریم و تنوع رنگ، محدود بودن رنگها و ... وجود ندارد و از خیلی از جهات ما جامعهای مذهبی هستیم، در این خصوص نیز دیدگاهها به شدت نسبی و متفاوت هستند. آنچه كه اكنون در جامعه كم داریم اخلاق اسلامی است و معضلاتی مانند دروغگویی، بیادبی، احترام نگذاشن به حقوق دیگران و ... را در جامعه شاهد هستیم و به راحتی در یك رخداد ترافیكی با هتاكیها و بدرفتاریهای مردم با هم مواجه میشویم".
فرهنگ جامعه ما متأثر از موضوعات و محیط های مختلف است، اما ریشه های فرهنگ دینی در جامعه سست و رقیق شده است . بی نظمی بر موضوعات رایج در زندگی امروز حاکم است و در زندگی و برنامه ریزی های علمی، نظم حاکم نیست، در حالی که در قرآن کریم بر این نکته تأکید شده و خداوند جهان را از روی نظم آفرید و انسانها نباید این توازن را به هم بزنند. متأسفانه امروزه آثار ترویج فرهنگ دینی و قرآنی را در بین اقشار مختلف جامعه كم مشاهده میكنیم. در برخی از عرصهها شاهد فاصله گرفتن فرهنگ عمومی از فرهنگ دینی و در برخی دیگر شاهد نزدیكتر شدن این دو به یكدیگر هستیم كه در هر دو بُعد باید منصفانه قضاوت كرد. متأسفانه امروزه آثار ترویج فرهنگ دینی و قرآنی را در بین اقشار مختلف جامعه كم میبینیم، مثلاً مسئله دروغ در خانوادهها به شوخی و جدی مورد اهمال قرار میگیرد و قبح دروغ در بین كودكان آن خانواده از بین میرود و این مغایر فرهنگ عمومی دینی در تربیت كودك است. توجه به امر به معروف و نهی از منكر در جامعه به شدت كاهش یافته و حتی میتوان گفت از فرهنگ عمومی جامعه رخت بربسته است، به نحوی كه اگر در مقابل چشمان مردم مومن كشورمان كه برای اقامه نماز جماعت راهی مسجد هستند، منكری رخ دهد، گویی كه نهی از منكر جزء واجبات دین نیست، آنها بیتوجه به واجبِ امر به معروف و نهی از منكر به سراغ اقامه نماز جماعت میروند. جامعه ما در چنین مواردی از فرهنگ قرآنی فاصله گرفته است، حتی جای جوانان در نماز جماعت هم خالی است و برخی از جوانان از اقشار جامعه متدین ما جدا شدهاند، در حالی كه فرهنگ عمومی باید توجه به جایگاه جوانان در جامعه باشد".
فرهنگ اسلامی مجموعهای گرانبها از آداب تعاملات اجتماعی، رعایت حقوق افراد، همسایگان، دوستان، فامیل و .... است كه در صورتی كه به كار گرفته شود جامعهای سعادتمند شكل میگیرد. اكنون فضای ارتباطات، فضای مجازی و اینترنت اطلاعات زیادی را از سبك زندگی غرب به جامعه ما خصوصاً گروههای سنی جوان و نوجوان تزریق میكند. آنها در هر موج از امواج به دنبال انتقال پیام هستند و میخواهند زندگی غربی را به جامعه ما انتقال دهند. دشمن در حال فعالیت است و طبعاً ممكن است در یك محیط اجتماعی به لحاظ عدم آگاهی، نبود اطلاع رسانی و نداشتن رشد و بالندگی یك فرد از افراد مخاطب از فرهنگ بیگانه تأثیر بپذیرد. فرهنگ دینی فرهنگی است که پشتوانه آن جهان بینی دینی خواهد بود و جهان بینی، آن نگرشی است که تکلیف ما را نسبت به همه چیز معین کرده و در واقع روش و منش زندگی را تعیین می کند. از این رو فرهنگ دینی،مبتنی بر جهان بینی دینی است. فرهنگ می تواند مآخذ مختلفی از جمله سنتها داشته باشد، اما ریشه های فرهنگ دینی در دین است. در این رابطه اگر در بررسی رفتار افراد، واسطه ها را حذف کنیم تا ریشه های تصمیم گیری های افراد را ببینیم متوجه می شویم که ریشه های برخی منشها و رفتارهای انسان به دستورات دینی بازمی گردند. سرزمین ایران کشوری اسلامی و مذهبی است که پایه های اولیه آن بر اساس اعتقادات مذهبی و باورهای دینی بنا نهاده شده، بنابراین در چنین کشوری باید دین و مذهب در رأس توجه بوده و در راستای حفظ و اشاعه آن فعالیت های لازم و مناسب صورت گیرد.برای اشاعه مبانی دینی و اخلاق اسلامی، می بایست در هر زمان، با توجه به گرایشات و مقتضیات روز، مبلغان و مسئولان فرهنگی، دینی و مذهبی فعالیتهای مناسب و هماهنگی داشته باشند .
وقتی فرهنگ در حاشیه باشد چنین مشكلاتی نیز پیش میآید. جامعه ما جامعهای دینی و اسلامی است و ارزشهای دینی در آن مهم و اقشار مختلف مردم به این آموزههای اسلامی به دیده احترام نگاه میكنند، ولی این فرهنگ اسلامی هنوز به طور كامل در جامعه ما ساری و جاری نشده است. فرهنگ اسلامی در ابعاد مختلف ابتدا باید استخراج و سپس میزان فاصله آن با فرهنگ عمومی در جامعه كنونی ما اندازهگیری شده و درصدد رفع موانع برآییم. در بُعد فرهنگ اسلامی در بخشهای مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی به سمتی در حال حركت هستیم كه آموزههای اهل بیت(ع) را به صورت برنامه استراتژیك و در قالب اسناد راهبردی در فعالیتها و برنامههای دستگاهها بگنجانیم". بی توجهی به فرهنگ دینی، دنبال کردن سیاست تساهل و تسامح، ترویج سکولاریسم و بازتولید اندیشه های التقاطی از جمله سیاستهای دشمن در هجمه فرهنگی خود به ایران است.دشمن همواره تلاش دارد با تغییر در هویت فرهنگی یک ملت زمینه تحریف و دگرگونی در فرهنگ آن ملت را فراهم کند. همچنین ایجاد شبهه در مسائل اعتقادی اصیل، ایجاد شبهه در اصل ولایت فقیه، عزاداریهای امام حسین(ع) و ... از دیگر ترفندهای دشمنان در این زمینه است. جایگزین کردن فرهنگ بیگانه به جای فرهنگ دینی و بومی یکی دیگر از ترفندهای دشمن در هجمه فرهنگی است. لذا باید در تربیت فرزندان از سنین ابتدایی اهتمام ویژه ای صورت بگیرد. تربیت باید از سنین كودكی در مهدهای كودك و مدارس باشد تا ما ثمره آن را در دوران جوانی مشاهده كنیم. اكنون باید در نظام آموزشی بازنگری صورت گیرد و در رسانههای عمومی مدیریت فرهنگی درست اعمال شود و نخبگان باید در طراحی چارچوبهای روند تبلیغی به اجماع برسند كه چه الگوهایی باید تبلیغ شود و چه الگوهایی نباید تبلیغ شود. هیچ جامعهای بری از رذایل نیست، ولی دستگاههای فرهنگی و آموزشی وظیفه دارند نسبت به فراگیر كردن فرهنگ اسلامی و استخراج ریشههای آن اقدام كنند.
اگر برنامه جامعی برای اصلاح فرهنگ عمومی داشته باشیم این چالشها و مشكلات اخلاقی و اجتماعی در جامعه كمتر بروز پیدا میكند، مشكل عمده ما این است كه به فرهنگ نقش ویژه داده نشده و در رأس امور قرار نگرفته است، وقتی فرهنگ در حاشیه باشد چنین مشكلاتی نیز پیش میآید.نیازمند یك طراحی كلان و یك رفتار جهادی هستیم. باید دید كه نقش هر دستگاه در این نقشه بزرگ فرهنگی چیست و حركتها نیز باید حركتهای جهادی فرهنگی برای عمومی كردن اندیشه دینی نه به صورت كلیشهای و تكراری بلكه به صورت یك حركت عمومی باشد.لازم و ضروری است در این میان با شناخت درست ابزارهای نفوذ و تاثیرگذار فرهنگی امروز (که بیشتر به صورت دیداری وشنیداری است) آگاهانه و هوشمندانه عمل کنیم و با حفظ هویت خود، تبیین ارزشها و آموزههای دینی در ساختار نهاد خانه و با تربیت درست در روابط همسران و اعضای خانواده، نوعی مصونیت در حریم خانواده و اجتماع ایجاد کنند. و با بازگشت به متن آموزههای دینی به الگوگیری از سنت و سیره ائمه معصومین (ع) در بطن جامعه اقدام كنیم.
محورهای اساسی سبک زندگی پیامبر(ص)
بیان 100 خصلت از خصوصیات رفتاری پیامبر اکرم(ص) است که بازگوکننده بخشی از سلوک فردی و اجتماعی و سبک زندگی آن حضرت میباشد. بیشک تأسی به سیره و سنت آن حضرت براساس آیهکریمه «و لکم فی رسولالله اسوه حسنه» (الاحزاب آیه 21)و از جمله آنچه در این مطلب به آن اشاره شده، راهگشای مشکلات و مسائل مبتلا به جامعه مسلمانان خواهد بود.
-
هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت
-
در راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید.
-
نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.
-
هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.
-
وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید.
-
با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.
-
هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی کرد.
-
هرگز به روی مردم چشم نمی دوخت و خیره نگاه نمی کرد.
-
چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو.
-
سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی شد لب به سخن نمی گشود.
-
هرگاه با کسی، هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد.
-
چون با کسی سخن می گفت کاملا برمی گشت و رو به او می نشست.
-
با هرکه می نشست تا او اراده برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست.
-
در مجلسی نمی نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا.
-
هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می نشست نه در صدر آن.
-
در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی داد و از آن نهی می کرد.
-
هرگز در حضور مردم تکیه نمی زد.
-
اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.
-
اگر در محضر او چیزی رخ می داد که ناپسند وی بود نادیده می گرفت.
-
اگر از کسی خطایی صادر می گشت آن را نقل نمی کرد.
-
کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی کرد.
-
هرگز با کسی جدل و منازعه نمی کرد.
-
هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.
-
پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.
-
چون سخن ناصواب از کسی می شنید. نمی فرمودـ« چرا فلانی چنین گفت» بلکه می فرمود « بعضی مردم را چه می شود که چنین می گویند؟»
-
با فقرا زیاد نشست و برخاست می کرد و با آنان هم غذا می شد.
-
دعوت بندگان و غلامان را می پذیرفت.
-
هدیه را قبول می کرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود.
-
بیش از همه صله رحم به جا می آورد.
-
به خویشاوندان خود احسان می کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد.
-
کار نیک را تحسین و تشویق می فرمود و کار بد را تقبیح می نمود و از آن نهی می کرد.
-
آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می فرمود و مکرر میگفت هرآنچه حاضران از من می شنوند به غایبان برسانند.
-
هرکه عذر می آورد عذر او را قبول می کرد.
-
هرگز کسی را حقیر نمی شمرد.
-
هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب های بد نخواند.
-
هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد.
-
هرگز عیب مردم را جستجو نمی کرد.
-
از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی گرفت و با همه خوشخو بود.
-
هرگز مذمت مردم را نمی کرد و بسیار مدح آنان نمی گفت.
-
بر جسارت دیگران صبر می فرمود و بدی را به نیکی جزا می داد.
-
از بیماران عیادت می کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه مدینه بود.
-
سراغ اصحاب خود را می گرفت و همواره جویای حال آنان می شد.
-
اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می زد.
-
با اصحابش در کارها بسیار مشورت می کرد و بر آن تاکید می فرمود.
-
در جمع یارانش دایره وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است.
-
میان یارانش انس و الفت برقرار می کرد.
-
وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود.
-
هرگاه چیزی به فقیر می بخشید به دست خودش می داد و به کسی حواله نمی کرد.
-
اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می آمد نمازش را کوتاه می کرد.
-
اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد.
-
عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می رسید.
-
احدی از محضر او نا امید نبود و فرمود:برسانید به من حاجت کسی را که نمی تواند حاجتش را به من برساند.»
-
هرگاه کسی از او حاجتی می خواست اگر مقدور بود روا می فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را راضی می کرد.
-
هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد.
-
پیران را بسیار اکرام می کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.
-
غریبان را خیلی مراعات می کرد.
-
با نیکی به شروران، دل آنان را به دست می آورد و مجذوب خود می کرد.
-
همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت .
-
چون شاد می شد چشم ها را بر هم می گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی کرد.
-
اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی شد .
-
مزاح می کرد اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمی زد
-
نام بد را تغییر می داد و به جای آن نام نیک می گذاشت.
-
بردباری اش همواره بر خشم او سبقت می گرفت.
-
از برای فوت دنیا ناراحت نمی شد و یا به خشم نمی آمد.
-
از برای خدا آنچنان به خشم می آمد که دیگر کسی او را نمی شناخت
-
هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود.
-
هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود.
-
در حال خشنودی و نا خشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت.
-
هرگز درهم و دیناری نزد خود پس انداز نکرد .
-
در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت.
-
روی خاک می نشست و روی خاک غذا می خورد.
-
روی زمین می خوابید.
-
کفش و لباس را خودش وصله می کرد.
-
با دست خودش شیر می دوشید و پای شترش را خودش می بست.
-
هر مرکبی برایش مهیا بود سوار می شد و برایش فرقی نمی کرد.
-
هرجا می رفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده می کرد.
-
اکثر جامه های آن حضرت سفید بود.
-
چون جامه نو می پوشید جامه قبلی خود را به فقیری می بخشید.
-
جامه فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود.
-
در هنگام کفش و لباس پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز می کرد.
-
ژولیده مو بودن را کراهت می دانست.
-
همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.
-
همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک می زد.
-
نور چشم او در نماز بود و آسایش و آرامش خود را در نماز می یافت.
-
ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می داشت.
-
هرگز نعمتی را مذمت نکرد.
-
اندک نعمت خداوند را بزرگ می شمرد.
-
هرگز از غذایی تعریف نکرد یا از غذایی بد نگفت.
-
موقع غذا هرچه حاضر می کردند میل می فرمود.
-
در سر سفره از جلوی خود غذا تناول می فرمود.
-
بر سر غذا از همه زودتر حاضر می شد و از همه دیرتر دست می کشید.
-
تا گرسنه نمی شد غذا میل نمی کرد و قبل از سیر شدن منصرف می شد.
-
معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد.
-
در غذا هرگز آروغ نزد.
-
تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی خورد.
-
بعد از غذا دستها را می شست و روی خود می کشید.
-
وقت آشامیدن سه جرعه آب می نوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله.
-
از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر بود.
-
چون می خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه می خواست.
-
اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم می کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می کرد.
منابع: کتاب «منتهی الآمال» محدث قمی و کتاب «مکارم الاخلاق» طبرسی