كلمات كليدي : رسانه، سواد، سواد رسانه اي، مك لوهان، اثرهاي رسانه ، مخاطب، مخاطب فعال
نویسنده : قاسم كرباسيان
توانایی و قدرت دسترسی، تحلیل، ارزیابی و انتقال اطلاعات و پیامهای رسانهای که میتوان در چارچوبهای مختلف چاپی و غیر چاپی عرضه نمود را سواد رسانهای میگویند.[1]
تاریخچه پیدایش سواد رسانهای، به سال 1965 باز میگردد. مارشال مکلوهان اولین بار در کتاب خود تحت عنوان "درک رسانه: گسترش ابعاد وجودی انسان"، این واژه را بکار برد و نوشت: «زمانی که دهکدۀ جهانی تحقیق یابد، لازم است انسانها به سواد جدیدی بنام سواد رسانهای دست یابند».[2] "آرای لن مسترمن" از برجستهترین متفکران حوزه بینالمللی آموزشهای رسانهای بشمار میرود؛ که در سال 1985 به انتشار کتابی بنام "Teaching the media" اقدام نمود و پس از آن کتاب "آموزش رسانهای در اروپای دهه 1990" را روانۀ بازار کرد.[3]
دهههای 1920 و 1930 را باید دهههای پیوند و ارتباط این حوزه؛ یعنی حوزه سواد رسانهای با تفکرات انتقادی دانست. در این سالها، دپارتمانهای دانشگاهی تحلیل فیلم در سراسر ایالات متحده و انگلستان، کار خود را آغاز کرده و فیلمهای روز را مورد تحلیل قرار دادند.[4]
اینگونه از سواد، در کانادا به عنوان اولین کشور، به صورت رسمی از طرف نظام آموزش و پرورش پذیرفته و جزء برنامههای درسی مدارس گنجانده شد.[5]
چیستی سواد رسانهای
با پیدایش و انبساط انقلاب تکنولوژی در دهۀ 1980، جهان به مرحلۀ جدیدی گام نهاد، که در آن رسانهها، ضمن گام برداشتن در مسیر تکامل و تنوع، به یکی از اجزای اصلی جوامع بشری تبدیل شدهاند. بنابراین برای اینکه بتوان در برابر رسانههای متکثر موجود، مخاطبینی داشت که بتوانند در کنار بهرهبرداری آگاهانه و فعالانه از این رسانهها، خود را در مقابل چالشها و پیامدهای مخرّب آنها حفظ نمایند، باید سواد جدیدی ایجاد کرد. فلذا نیازمند ارائه تعریف گستردهتری از سواد و افزایش فضای مفهومی آن هستیم؛ که معمولاً به معنای توانایی خواندن و نوشتن صرف نیست.
سواد رسانهای علاوه بر توانایی ملحوظ در سواد سنتی، که همان توان خواندن و نوشتن بود، توانایی تحلیل و ارزشیابی پیامها و قدرت تولید و انتقال اطلاعات به دیگران در قالبهای مختلف و با ابزار گوناگون را در انسان پدید میآورد. اینگونه از سواد؛ با توانمند کردن انسان بر درک نحوه کار رسانهها و نحوۀ معنیسازی آنها، ماهیت و اهداف تولید پیام رسانهها و تأثیرات و تکنیکهای رسانههای گوناگون، او را از مصرفکنندگی صرف خارج کرده و در برابر اثرات رسانهها مقاوم میسازد.
سواد رسانهای در کنار آموختن خواندن ظاهر پیامهای رسانهای از رسانههای مختلف، میکوشد خواندن سطرهای نانوشتۀ رسانههای نوشتاری، تماشای پلانهای به نمایش درنیامده و یا شنیدن صداهای پخشنشده از رسانههای الکترونیک را به مخاطبان بیاموزد.
به عنوان مثال؛ مخاطبی که دارای سواد رسانهای است، از اهداف و میثاقهای رسانهها خبر داشته و از آنها به طرزی آگاهانه استفاده میکند. چنین مخاطبی از نقش صدا، موسیقی و سایر جلوههای ویژه برای القای فضا و معنی در تلویزیون و سینما با خبر است و میداند چرا و چگونه یک پیام واحد در تلویزیون، سینما، روزنامهها، مجلات، رادیو، تابلوهای بزرگ تبلیغاتی و یا بازیهای رایانهای میتواند، اثرات متفاوتی از خود بجا گذارد.[6]
تواناییهای مرتبط با سواد رسانهای
برخی از تواناییهایی که میتوان در سایۀ سواد رسانهای کسب کرد از این قرارند:
1. توانایی استفاده از تکنولوژی روز از جمله کامپیوتر، برای پردازش و تولید اطلاعات؛
2. توانایی نتیجهگیری در مورد روابط علّی و معلولی، میان گزارشهای رسانهها و واکنش عمومی؛
3. توانایی تشخیص تأثیر تحریف، کلیشهسازی، تبلیغات و خشنونت در رسانههای دیداری؛
4. توانایی تشخیص تفسیر و بوجود آوردن تصویرهای بصری؛
5. توانایی مصرف انتقادی و نه منفعلانه از رسانهها؛
6. توانایی اتخاذ رژیم مصرف رسانهای؛ کسی که از سواد رسانهای برخوردار است میتواند به درستی تصمیم بگیرد؛ که چه مقدار و چگونه از غذاهای رسانهای استفاده کرده و در معرض چه بخشهائی از رسانه قرار بگیرد؛
7. توانایی تجزیه و تحلیل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رسانهها.[7]
ویژگیهای اصلی سواد رسانهای
1. پیوستار و نه مقوله؛ سواد رسانهای، موضوعی دارای درجات گوناگون است. در واقع از نظر منطقی، مقول به تشکیک بشمار میرود و مانند یک جعبه، مقولهای نیست که یا باید در آن جای گرفت و یا جای نگرفت. بعبارت دیگر موضوعی نیست که دائر بین نفی و اثبات بوده و افراد در مقایسه با آن به دو دستۀ حائز سواد رسانهای و فاقد آن تقسیم شوند؛ بلکه افراد در مقایسه با آن هریک درجات مختلفی از سواد رسانهای را دارا هستند و در این پیوستاری که شبیه دماسنج میباشد، جایگاهی را اشغال میکند. کسانی که در سطحهای پائین این پیوستار قرار دارند چشماندازهای ضعیف و محدودی به رسانهها داشته و دانش آنها چشماندازهای کافی را برای استفاده در تفسیر معنای پیامهای رسانهای، فراهم نمیکند.
2. چند بُعدی؛ سواد رسانهای مستلزم آن است که در ابعاد گوناگون، اطلاعات کسب کنیم. این ابعاد عبارتند از: بُعد شناختی، احساسی، زیبائیشناختی و اخلاقی.
حوزۀ شناختی به اطلاعات واقعبنیاد دلالت دارد؛ مانند تاریخها، اسامی، تعاریف و ... اینگونه از اطلاعات، در مغز مستقر هستند. اطلاعات حوزۀ احساسی که حاوی اطلاعاتی درباره احساساتی مثل عشق، نفرت، خشم و ... میباشد، در قلب مستقر است و جایگاه اطلاعات حوزه زیبائیشناختی که حاوی اطلاعاتی دربارۀ روش تولید پیام است را باید در چشمها و گوشها دانست. هرقدر چشم و گوش قویتر و دقیقتری برای شنیدن و دیدن وجود داشته باشد، اطلاعات زیباییشناختی بهتر و بیشتری نصیب دارنده خواهد بود. جایگاه اطلاعات عرصۀ اخلاقی هم که شامل اطلاعاتی دربارۀ ارزشها است، در ضمیر و روح انسانی مستقر است. اطلاعات اخلاقی، ملاک و معیاری برای قضاوت راجع به "درست و غلط" را فراهم میکند. هرقدر اطلاعات اخلاقی دقیقتر باشند، ارزشهای نهفته در پیامهای رسانهای با عمق بیشتری درک شده و قضاوتها دربارۀ آن ارزشها، دقیقتر و منطقیتر خواهد شد.
ساختار قدرتمند دانشی، باید حاوی اطلاعاتی از هر چهار حوزۀ مذکور باشد و اگر یک نوع اطلاعات موجود نباشد، ساختار دانش، ضعیف میشود؛ که در نتیجۀ آن، سواد رسانهای که از همین ساختارها تشکیل شده، ضعیف خواهد شد و نمیتوان به درستی، نارساییهای پیام رسانهای را تشخیص داد.[8]
اصول سواد رسانهای
سواد رسانهای بر پایه اصولی استوار است که این اصول مورد التفات راهبردسازان و سیاستگذاران هر کشوری قرار میگیرد. برخی از مهمترین این اصول عبارتند از:
1) رسانهها ساختگی و سازهای هستند؛ رسانهها دنیایی را به نمایش میگذارند که اگرچه حقیقی به نظر میرسد، اما از یک نگاه گزینششده که معمولاً مابإزای خارجی ندارد، آنرا در معرض دید قرار میدهند؛ از اینرو مرز میان واقعیت و مجاز در نمایش رسانهای دشوار است.
2) رسانهها واقعیت را بازسازی میکنند؛ میان شیوه ارائه وقایع عالم بوسیله رسانهها و شیوه درک این عالم از سوی مصرفکنندگان رسانه، یک رابطه قطعی و معناداری وجود دارد. مثلاً در آمریکا میزان جنایت در تلویزیون چندین برابر دنیای واقعی است و مصرفکنندگان آمریکایی دنیای خود را به اندازه دنیای ساخته رسانهها خشن و آکنده از تهدید میپندارند. این امر؛ یعنی واسطهشدن رسانهها برای درک واقعیت، همان چیزی است که "بودیار" معتقد است جامعه از رهگذر آن به مرحلۀ نمادین و وانمودگی میرسد و بر آن یک نظم نوین رسانهای که ساخته و پرداخته نمودهای رسانهای است، حاکم میشود.
3) مخاطبان مفهوم مورد نظر خود را از رسانهها میگیرند؛ مخاطب انتخابی را که از میان رسانهها و پیامهای مختلف به عمل میآورد، براساس انگیزه انجام میدهد و محتوا و پیامهای رسانهای را از طریق یک شبکه پیچیده متشکل از ماهیت و نیازهای خودش، پالایش میکند. در واقع مطابق فاکتورهای فردی با رسانه تعامل دارد و دریافتکننده منفعل پیامهای رسانهای نیست.
4) محصولات رسانهای اهداف تجاری دارند؛ هر نوع درک واقعی از محتوای رسانهها را نمیتوان از زمینه اقتصادی و ضرورتهای مالی محرک صنعت رسانهها جدا دانست.
5) رسانهها دربردارنده پیامهای ایدئولوژیکی و ارزشی هستند؛ پیامهای رسانهای تا اندازه زیادی تبلیغاتی بوده و ارزشها و باورهای اساسی معینی را بصورت مداوم، ساخته و یا منتقل میکنند. روند کلی رسانهها، تصریحاً یا تلویحاً پیامهای ایدئولوژیکی؛ مثل روح مصرفگرایی، نقش زنان و وطنپرستی بی چون و چرا را منتقل میکند.
6) رسانهها بار سیاسی و اجتماعی دارند؛ رسانهها بر مسائل سیاسی و تغییرات اجتماعی تأثیر زیادی دارند و در پس نقاب آزادیگرایی، منافع سیاسی اجتماعی دولتهای صاحب سلطه را تأمین مینمایند.
7) هر رسانه شکل زیباشناختی خاصی دارد؛ اصل سواد رسانهای ما را قادر به درک ویژگیها و مشخصات منحصر به فرد هر رسانه میکند. به این ترتیب میتوانیم نحوه ارتباط شکل و محتوا را جستجو و درک کرده و علاوهبر درک مفهومی پیام رسانه، نحوۀ گفتن و بیان رسانه را نیز دریابیم.[9]
فرایندهای شناختی موجود در آموزش سواد رسانهای
آموزش سواد رسانهای که عبارتست از شناخت اطلاعاتی و انتقاد از رسانه، تکنیکها و تأثیرات آن، در برگیرندۀ آن دسته از فرایندهای شناختی است که در اندیشههای انتقادی مورد استفاده قرار میگیرند. برخی از این فرایندها عبارتند از:
1. فهم و نقد سبکهای زندگی مصرفی که در رسانهها اشاعه مییابد؛
2. فهم و نقد اختلاف و اغراض سیاسی و ایدئولوژیک پنهان در محتوای رسانهها؛
3. فهم و نقد آثار و پیامدهای اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی محتوای رسانهها؛
4. فهم و نقد شرایط و مناسبات مادی تولید محتوای رسانهای مثل آگهیهای تجاری که در جهت تأمین منافع اقتصادی و کسب سود مادی صاحبان سرمایه است.
5. فهم و نقد بازنماییها و کلیشهسازیهای منفی اقلیتهای فرهنگی، قومی، جنسیتی و نژادی در رسانهها.[10]
ضرورتهای آموزش سواد رسانهای
"باری دونکان" عضو انجمن سواد رسانهای کانادا، در ضرورت این آموزش این دلایل را ذکر میکند:
1. رسانهها بر حیات فرهنگی و سیاسی ما سلطه دارند؛
2. تقریباً همه اطلاعات، جز مواردی که آنها را بطور مستقیم تجربه میکنند، رسانهای شدهاند؛
3. رسانهها قادرند مدلهای ارزشی و رفتاری پرقدرتی خلق کنند؛
4. سواد رسانهای میتواند مصرف رسانهای ما را لذتبخشتر کند و یک رابطه انفعالی را به یک رابطه فعال تبدیل نماید؛
5. رسانهها بدون آن که فعال کردن خودآگاه، بر ما اثر میگذارند.
علاوهبر این دلایل، "دن بلیک" یکی دیگر از پژوهشگران عرصه سواد رسانهای، دلایل زیر را در ضرورت سواد رسانهای بیان کرده است:
الف) ما در یک محیط میانجی و با واسطه زندگی میکنیم؛
ب) سواد رسانهای بر تفکر انتقادی تأکید میکند؛
ج) وجود سواد رسانهای، بخشی از حیات یک شهروند فرهیخته و تحصیلکرده است؛
د) سواد رسانهای، مشارکت فعال را در یک محیط اشباعشده رسانهای ترویج میدهد؛
هـ) آموزش رسانهای به ما کمک میکند تا فنآوریهای ارتباطی را درک و فهم کنیم.[11]