دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نزاریه

No image
نزاریه

نویسنده : علي محمد سرلك

كلمات كليدي : نزاريه، نزاريان، اسماعيليه، حسن صباح، الموت، فرق تشيع

فاطمیان از اسماعیلیانی بودند که امامت را در فرزندان محمد بن اسماعیل، نوه امام صادق (ع)، می­دانستند. آنان امامان را به دو قسم ظاهر و مستور تقسیم می­کردند که پس از شش امام اول امامیه و محمد بن اسماعیل که امامان ظاهر بودند نوبت به امامان مستور می­رسید. این امامان مخفیانه مردم را به آیین اسماعیلی دعوت می­کردند و اطلاعات قابل ملاحظه­ای از وضعیت آنان در دست نیست. آخرین امام این دوره عبدالله یا عبید الله ملقب به المهدی (متوفی 322 هـ ق) بود. او پس از اینکه در 286 هـ ق به امامت رسید امامت و دعوتش را آشکار و در سال 297 هـ ق خلافت فاطمیان را در مغرب تاسیس کرد و بار دیگر دوره امامان ظاهر فرا رسید. فاطمیان در سال 356 هـ­ق با تصرف مصر و شام بخش بزرگی از جهان اسلام را متصرف شدند و تا سال 567 هـ­ق حکومت مقتدری داشتند.[1]

با مرگ المستنصر بالله، هیجدهمین امام فاطمیان و هشتمین خلیفه آنان، مساله جانشینی وی بزرگترین انشقاق تاریخی را در میان اسماعیلیان فاطمی بوجود آورد. خلیفه بزرگترین پسر خود نزار را ولی عهد و امام آینده معرفی کرده بود، اما وزیر و فرمانده ارتش، افضل بدرالجمالی، دخالت کرد و المستعلی (خواهر زاده و دامادش که کوچکترین پسر مستنصر هم بود) را به خلافت رساند. نزاز هم به اسکندریه گریخت و دست به مخالفت زد اما شورش مسلحانه­اش درهم شکست و اعدام شد.[2] با اینکه اکثر اسماعیلیان مصر و تمامی جماعت اسماعیلی یمن و گجرات و بسیاری از اسماعلیان شام امامت مستعلی را پذیرفتند. اما گروه بزرگی از اسماعیلیان شام و تمامی اسماعیلیان ایران و عراق و ماوراءالنهر، نزار را نوزدهمین امام خود و جانشین بر حق پدرش قبول کردند.[3] سرگذشت نزاریه با حکومت الموت به رهبری حسن صباح (متوفی:518 هـ­ق) پیوند خورده­است. او در 464 هـ­ق در حالی که هنوز جوان بود، به واسطه ابن عطاش، مبلغ بزرگ فاطمیان در ایران وارد جمعیت سری معتقدین به امامت مستنصر شد و در 471 هـ­ق روانه مصر شد و به خدمت مستنصر درآمد و در اثنای بازگشت در 482 هـ­ق بر قلعه الموت در شمال قزوین مسلط شد و آنجا را مقر حکومت قرار داد و چون پیروانش زیادتر شدند بر سرزمینهای مجاور قلعه نیز استیلا یافت.[4] به دنبال مشاجراتی که بر سر جانشینی مستنصر در 487 هـ­ق در گرفت، حسن صباح و اسماعیلیان ایران، امامت نزار را پذیرفتند و حکومت اسماعیلیه نزاریه را در ایران تاسیس کردند. در این زمان دو حکومت اسماعیلیه وجود داشت. یکی حکومت مستعلیه در مصر و شمال آفریقا و دیگری حکوت نزاریه در ایران که هر یک مستقل از دیگری فعالیت می­کرد. دعوت حکومت حسن صباح در ایران «دعوت جدید» و دعوت فاطمیان مصر «دعوت قدیم» نامیده می­شد.[5] تاریخ نهضت اسماعیلیان نزاری به دو مرحله تقسیم می­شود: نخست؛ مرحله­ای که به دوره الموت معروف است و از حدود 483 هـ­ق ، تا 654 هـ­ق که سال سقوط این دولت در ایران بود ادامه یافت. مرحله دوم؛ دوره بعد از الموت، که از 654 هـ­ق تا زمان حاضر ادامه دارد یعنی دوره­ای که 700سال به درازا کشیده است.[6]

دوره الموت

در طی این دوره نزاریه تحت رهبری اولیه مرد سختگیر و قدرتمندی چون حسن صباح موفق شدند برای خود در دل محیطی سنی مسلک که عمدتا زیر سیطره ترکان سلجوقی قرار داشت، دولتی مستقل بوجود آورند. دولت نزاری که مقر اصلیش در قلعه کوهستانی الموت بود از لحاظ سرزمین و قلمروی زیر نفوذش بسیار پراکنده بود و از شام تا مشرق ایران را در بر می­گرفت. قلعه­های بسیار با نواحی و روستاهای اطراف آنها را و نیز چند شهر را در سیطره و استیلای خود داشت. این دولت مستقل تا پایان عمرش پیوستگی خود را در مقابل بحرانها و حوادث عظیم متعدد و دشمنی مصرانه اکثریت جامعه اسلامی، که هرگز از کوشش برای قلع و قمع نزاریان شیعی و سلسله­ای که بر آنها حکومت می­کردند دست برنداشت، حفظ کرد.[7] از نظر اعتقادی مساله امامت در زمان حسن صباح سه ویژگی داشت، نخست اینکه؛ راه شناخت خدا و در نتیجه راه نجات انسان همانا در شناخت امام خلاصه می­شود (یعنی جنبه مذهبی)، دوم اینکه؛ خلیفه فاطمی (که در قاهره بود) دیگر امام نیست، و امام غایب شده­است (جنبه اجتماعی) و سوم اینکه؛ نزاریان تنها اهل نجات­اند و دیگران همه گمراه­اند و این آموزه (یعنی جنبه سیاسی) در عمل پیروان حسن را در مبارزه با دشمنان مذهبی، سیاسی و طبقاتی مسلح می­کرد.[8] تا آنجا که گروه­هایی به نام «فدائیان» مسؤول ترور و قتل مخالفانی بودند که صدماتی به نزاریان زده بودند. آنها در 485 هـ ق نظام الملک، وزیر مقتدر سلجوقی، را به قتل رساندند و در زمان حسن نزدیک به پنجاه عمل تروریستی از این قبیل به انجام رساندند.[9]

با مرگ حسن، بزرگ امید دیلمی که رئیس قلعه لمسر در مجاور الموت بود به حکومت الموت رسید، او را خود حسن تعیین کرده بود و وی نیز پیش از مرگش در 532 هـ­ق فرزندش محمد را به جانشینی برگزید و بدین ترتیب سلسه­ای از داعیان را بنیان نهاد که در زمان خود بر قلمرو کوچک نزاری الموت در دره بالای رودبار و قلعه­های واقع در سوریه و قهستان در شرق ایران حکومت می­کردند (قلعه­های واقع در اصفهان و ارنجان پس از 110 سال بدست سلجوقیان افتاد). ترورها ادامه یافت و برجسته ترین قربانیان عبارت بودند از خلفای بغدادی، مسترشد (در 529 هـ ق) و راشد (در 532 هـ ق) و سلطان داود سلجوقی (در 542 هـ ق). پس از آن، نوبت به چند وزیر و والی و مخصوصا قاضیانی که پی در پی با احکام و فتواهای شرعی و موعظه­های خود با نزاریان بمخالفت پرداخته بودند. پوشیدن زره سینه در زیر لباس برای اشخاص برجسته امری عادی شد. نزاریان در دوران حسن دوم (حک:557 تا 561 هـ­ق)، نوه بزرگ امید، انگیزه­ای جدید بدست آوردند. او در 17 رمضان 559 هـ­ق اعلام کرد که قیامت، عصر قائم، آغاز شده و احکام شرع اسلامی که تا آن زمان با دقت فراوان مراعات می­شد، به فرمان امام غایب (که تنها حسن دوم مستیقما با او ارتباط دارد) ملغی شده­است. جوامع ساکن در سوریه و قهستان نیز از این دعوی پیروی کردند و عبادت اسلامی ممنوع شد و انجام آن کیفر در پی داشت. در 561 هـ­ق ، حسن دوم را یکی از طرفداران آیین قدیمی در لمسر با خنجر از پای درآورد. پسرش محمد دوم (حک:561 تا 601 هـ ق) اکنون برای نخستن بار مدعی شد که پدرش و او اولاد واقعی نزار فاطمی­اند و بنابراین خود آنان امام هستند. بدین ترتیب الگوی غیبت بار دیگر کنار گذاشته شد و همزمان با آن، شأن و مقام امامی که اکنون دوباره ظاهر شده بود، اهمیتی تازه یافت. امام قائم، یعنی امامی که قیامت را می­آورد و شرع را ملغی می­کند، جایگرین مهدی قائم آخرزمانی شد. اما امام بعد از او، حسن سوم (حک:601تا 618 هـ ق) به واقعه قیامت پایان داد، شریعت را، آنهم بر مبنای فقه شافعی و نه فاطمی که قبل از اعلام قیامت رسمیت داشت، دوباره مطرح و با خلیفه سنی مذهب عباسی در بغداد ارتباط برقرار کرد. دستور داد در هر دهکده مسجد و حمام بسازند و نوشته­های اسلاف خود را در ملأعام سوزاند. در حقیقت این خط مشی و سیاست سنی مابانه حسن سوم هیچ گاه رسما در الموت تایید نشد، بلکه بتدریج پس از او در اجرای رسوم و احکام شریعت بر طبق مذهب اهل­سنت سستی پدید آمد و اندیشه­های قیامت از نو جان گرفت. در دوران فرزند او، محمد سوم (حک:618تا653 هـ­ق) که اباحیگیری بار دیگر قوت گرفت و رواج مجدد شریعت (در دوره حسن سوم) از روی تقیه بعنوان یک دوره انتقالی ستر تعبیر شد و بعبارت دیگر؛ برای رفع تناقضاتی که در رفتار امامان الموت دیده می­شد اندیشه­ای بنام «عقیده ستر» مطرح شد، این عقیده ضمن اینکه رجوع به شریعت حسن سوم را تبیین کرد، در عین حال تعبیر تازه­ای از عقیده قیامت عرضه داشت. بر مبنای این تعبیر جدید؛ قیامت لزوما آخرین رویداد تاریخ بشر نیست، بلکه حالت گذرایی از حیات است؛ و آن هنگامی است که پرده تقیه برداشته می شود تا حقیقت بر همه آشکار شود. به موجب این بازنگری، الزام رعایت شریعت به شیوه اهل­سنت به وسیله حسن سوم بازگشت به تقیه یعنی پنهان داشتن عقیده دینی واقعی خود از باب احتیاط و رجعت به دوره ستر یعنی دوره­ای که بار دیگر حقیقت در باطن نهفته می­شود تعبیر می­گردد. حالت قیامت می توانست از جنبه اصولی به وسیله هر امام زمانی به همه بشیریت یا گروه برگزیده­ای از آنان در هر زمانی که وی اراده کند، اعطا شود یا از آنها پس گرفته شود. در نتیجه به اراده امام زندگی انسان می­تواند میان دور قیامت یعنی هنگامی که حقیقت آشکار است و دور ستر که حقیقت پنهان است در گردش باشد. به این معنا حسن دوم دوره کوتاهی از قیامت را عرضه داشت و حال آنگه حسن سوم آن دور را پایان داد و دوره جدیدی از ستر را برقرار کرد که رعایت تقیه در آن الزام آور بود. این تناوب دورهای قیامت و ستر برحسب تصمیم و ارداه هر امام رخ می­داد؛ زیرا هر امام؛ بالقوه امام قائم نیز بود. رکن الدین خورشاه، فرزند محمد سوم، آخرین امام الموت بود. او در 654 هـ­ق تسلیم هلاکوخان مغول شد و پس از آنکه به دربار قوبیلای خان در مغولستان برده شد در راه بازگشت به وطن به قتل رسید و دولت نزاریان در ایران منقرض شد. نزاریان شام نیز که تا حدی مستقل از الموت تحول یافته بودند، هر چند همیشه تابع و فرمانبردار شاخه اصلی در ایران بودند، اما تا 671 هـ­ق بکلی مقهور سلطان یبرس اول، از سلاطین ممالیک، شدند. او همه قلعه­های نزاریان را گرفت اما به خود آنان اجازه داد تا بصورت یک جامعه نیمه مختار باقی بمانند. بعد از این نزاریان هرگز اهمیت و قدرت سیاسی از دست رفته خویش را باز نیافتند.[10]

بعد از الموت

این دوره که تا حال حاضر ادامه دارد خود به سه دوره دیگر تقسیم می­شود:

1- دو قرن نخست؛ این دوره مبهمترین و تاریکترین دوره از تاریخ نزاریان است. آنها برای ادامه حیات خود را در زیر خرقه متصوفه پنهان ساختند. علی رغم قتل عامهای مغولان، جامعه نزاری ایران در طی سالهای 654 تا 655 هـ­ق بکلی از میان نرفت و دستگاه رهبری نزاری توانست پسر و جانشین منصوص رکن­الدین خورشاه، آخرین امام الموت، که شمس الدین محمد و اولین امام دوره بعد از الموت باشد را پنهان و مخفی سازد. او به وسیله عده­ای از بزرگان نزاری به آذربایجان برده شد. در آنجا بزرگ شد و در لباس پیشه­ور و قلابدوز پنهانی می­زیست. او در حدود 710 هـ­ق بعد از تقریبا نیم قرن امامت در آذربایجان درگذشت و اختلاف بر سر جانشینی او نزاریان را به دو شاخه محمد شاهی و قاسم شاهی تقسیم کرد. محمد شاهیان که گویا در آغاز اکثریت را در بعضی مناطق در دست داشتند در اوایل قرن دهم به هند مهاجرت کردند اما در آغاز قرن سیزدهم هجری این سلسله منقطع شد و امامان قاسم شاهی بتدریج تنها امامان نزاری شدند. [11]

2- دوره تجدید حیات انجدان؛ در این دوره، که دو قرن ادمه یافت، امامان قاسم شاهی، که در انجدان محلات مستقر شده بودند، با صوفیان نعمت­اللهی در ایران روابط بسیار نزدیکی برقرار کردند. آنها کوشیدند تا سلطه و نظارت خود بر جماعات نزاری بیرون از ایران نیز گسترش دهند، جماعاتی مانند نزاریان شام، آسیای مرکزی و هند که بسیاری از آنها تا این زمان یا به محمدشاهیان گرویده بودند و یا تابع سلسله موروثی پیران خود شده بودند.[12]

3- دوره آقاخانها؛ یعنی از نیمه قرن سیزدهم که امامان نزاری قاسم شاهی در دنیای خارج بنام آقاخان شناخته شدند. حسنعلی شاه، امام چهل و ششم، مورد عنایت فتحعلی شاه قاجار قرار گرفت، او بر املاک حسنعلی شاه در محلات افزود و دخترش را به همسری او درآورد و به وی لقب افتخاری آقاخان عطا کرد. از این زمان حسنعلی شاه بنام آقاخان محلاتی معروف شد و عنوان آقاخان بصورت موروثی در میان امامان نزاری پس از او باقی ماند. آقاخانها در این دوره علاوه بر تثبیت و تحکیم رهبری خود در میان جامعه نزاریان به اصلاح وضعیت اقتصادی و اجتماعی پیروان خود پرداختند، بویژه آنانی که در شبه قاره هند و سواحل شرقی آفریقا می زیستند. هم اکنون؛ کریم، آقاخان چهارم و امام چهل و نهم، رهبری نزاریان را از 1376 هـ­ق / 1957 م تا به حال بر عهده دارد و مقر او در شهر پاریس قرار دارد.[13]

مقاله

جایگاه در درختواره فرق و مذاهب شیعی - اسماعیلیه- نزاریان

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

آقاخانیه

No image

فرقه اسماعیلیه Ismailia

No image

نزاریه

Powered by TayaCMS