نویسنده: محمود مطهری
از جمله راههایى که براى اثبات حقانیت معصومین(ع) استفاده مىشود و یا لااقل مؤید قابل توجهى در این راستا به شمار مىآید، احاطهی آن ذات مقدسه (ع) به حوادث گذشته، حال و آینده است و در این میان وجود نازنین پیامبراعظم (ص) جایگاهى بسیار ممتاز و ویژه دارند. وقتى ما به روایات نقل شده از معصومین(ع) مراجعه مىکنیم، گویا که هماکنون در کنار ما در دنیاى امروز بودهاند و این بیانات را فرمودهاند و چنان توصیف چهارده معصوم(ع) از دورانى که در آن به سر مىبریم دقیق است که باید اذعان کنیم که ایشان دنیاى این روزها را بىتردید مىدیدهاند.
جالب است بدانیم که گاهى بعضى از تعابیرى که توصیف کنندهی جهان دوران ماست، براى راویان و حتى علما و محدثان پس از آنها گنگ و نامفهوم بوده است؛ به عنوان نمونه مىتوان به تردید مرحوم "علامه مجلسى" دربارهی تعبیرى که در یکى از روایات به کار رفته و زنان آخرالزمان را لباس پوشیدهی عریان توصیف مىکند و از آنجا که جمع پوشیدگى و عریانى براى ایشان غیر ممکن به نظر مىرسیده در این روایت اظهار تردید کرده بودند.
حال آنکه امروز اگر نگاهى به اطراف دنیا بیندازیم به میزان دقت این تعبیر پى مىبریم و چارهاى جز «انگشت حیرت به دهان گزیدن» نداریم.
یکى از روایاتى که به طور جامع و کامل توصیف کنندهی ایامى است که در آن به سر مىبریم، روایتى است که "سلمان فارسى" و یا به تعبیر پیامبراعظم(ص) سلمان محمدى از آن تعجب کرده و طبیعى است که خواننده مىتواند خود همزمان با توصیفات حضرت، نگاهى به اطراف خود بیندازد و به صدق گفتار آن حضرت(ص) و به علم بىپایان ایشان پىببرد.
"ابن عباس" نقل مىکند: در حجةالوداع با رسول خدا(ص) مشغول انجام مناسک حج بودیم ، حضرت حلقهی در کعبه را گرفته رو به ما کردند و فرمودند:
«آیا مىخواهید شما را از نشانهها و حوادث پیش از قیامت (و ظهور حضرت مهدى علیهالسلام) خبردار کنم؟سلمان که از همهی ایشان نزدیکتر ایستاده بود، گفت: بلى یا رسولالله!
ایشان فرمودند: از جملهی آنها ضایع و تباه کردن نمازها و تبعیت از شهوتها، متمایل شدن به هواهاى نفسانی، تکریم و بزرگداشت ثروتمندان و مالپرستان و فروختن دین به قیمت دنیاست. در این زمان است که قلب مؤمن در درونش همانند نمک در آب حل مىشود؛ چرا که منکرات، کژیها و کاستیها را مىبیند و قدرت تغییر آنها را ندارد.
آیا واقعا چنین خواهد شد؟
اى سلمان، قسم به آنکه جانم در دست اوست، آری! و در آن موقع ولایت امور به دست حاکمان و امیران ستمگر و وزیران فاسق و معتمدان و مسئولان محلى ستمکار و امناء خائن مىافتد!
آیا واقعا چنین روزى خواهد آمد؟
سلمان، قسم به آنکه جانم به قبضه قدرت اوست، آری! در آن زمان است که منکرات و انحرافات، معروف؛ و خوب و اعمال پسندیده، منکر و ناپسند شمرده مىشود. شخص خائن، معتمد و شخص امین، خائن خوانده شود. دروغگو را تائید و راستگو را تکذیب مىکند.
آیا واقعا چنین روزى خواهد آمد؟
قسم به آنکه جانم در دستانش است، آرى در آن زمان است که زنان فرمانروا مىشوند و سرورى مىیابند. با زنان و کنیزکان مشورت مىشود و کودکان بر منبرها مىنشینند و قبح دروغ ریخته مىشود. فىء، که حق عمومى و همگانى است غنیمت و بهرهی شخصى شمرده مىشود. شخص به والدینش ستم مىکند و در عین حال به دوستش خدمت، لیکن درآنجاست که ستارهی دنبالهدار طلوع مىکند.
آیا چنین چیزى اتفاق خواهد افتاد؟
سلمان، قسم به آنکه جانم در دست اوست، آری. در چنین شرایطى است که مرد با همسرش در تجارت شریک مىشود، خوى و عادتهاى شخصى و باطل زیاد شده و خوبیها به شدت کم مىشود. شخصى به خاطر تنگدستى و فشار طلبکاران تحقیر مىشود. زمانى است که بازارها به هم نزدیک مىشوند و یکى مىگوید: چیزى نفروختم و دیگرى مىگوید: سودى نبردم و در نتیجه چیزى جز شکایت کردن و مذمت خود نمىبینی.
آیا واقعا چنین خواهد شد؟
سلمان، قسم به آنکه جانم در دست اوست آرى. در آن زمان است که به دنبال این حوادث اقوامى بر آنها والى مىشوند که اگر حرفى بزنند آنها را مىکشند و اگر ساکت بمانند غارتشان مىکنند تا اینکه از اموالشان بهرهمند شوند و به حریمشان تجاوز کنند و حرمتشان را شکسته و خونشان را بریزند . قلبهاى آنها کاملا از ترس و خوف پرگشته و آنها را جز درحالت خوف و هراس و وحشت نمىیابی.
آیا واقعا چنین خواهد شد؟
سلمان، قسم به آنکه جانم به دست اوست آری. در آن زمان است که چیزى از مشرق و مغرب مىآید و امت مرا رنگارنگ مىکند پس، واى به حال ضعیفان امت من! از دست آنها و واى بر آنها که خدا چه براى آنها مهیا کرده و چگونه مترصد آنهاست. نه به کوچکترها رحم مىکنند نه به بزرگترها احترام مىگذارند. از خطاکاران نمىگذرند. بدنهایشان بدن انسان و قلبهایشان قلب شیطان است.
آیا واقعا چنین خواهد شد؟
سلمان، قسم به کسى که جانم به دست اوست آری. در آن زمان ثروتمند از وضعیت فقیر دلش نمىسوزد، به طورى که گدا بین نماز جمعه و نماز عصر از مردم گدایى مىکند، اما کسى را که چیزى در دستش بگذارد نمىیابد.
آیا واقعا چنین خواهد شد؟
سلمان، قسم به آنکه جانم در دست اوست آری. در آن زمان "روبیضه" به سخن مىآید.
پدر و مادرم به فدایت، روبیضه چیست؟
کسى که تا به حال صحبت نمىکرد و براى عموم مردم به سخن مىآید و جز کمى از او فرمان نبرند».
آنچه در اینجا آمد خلاصهاى از این روایت مفصل نبوى بود. کسانى که مایل به مطالعهی متن کامل این روایت هستند به کتابهاى: منتخبالاثر تألیف "حضرت آیتالله صافى گلپایگانی"، صفحه 432 و بشارة الاسلام اثر "سید مصطفى آل سید حیدر کاظمى" مراجعه کنند.
تعبیرات متنوع و مفصلى که در روایت فوق و امثال آن آمده است، گاه بیانگر اوضاع و احوالى است که در سرتاسر دنیا حاکم است و جریان عمومى جهان را توصیف مىکند؛ گاه اشاره به برخى حوادث وجریاناتى است که در خارج از جهان اسلام اتفاق مىافتد و ربطى به مسلمانان ندارد و در میان آنها شیوع زیادی ندارد و گاه هم به عکس، عبارات دقیقا فلاکت و بدبختى به بار آمده در جهان اسلام را توصیف مىکنند و سرنوشتى را که در انتظار ما بوده را پیشاپیش متذکر شده و به ما اخطار دادهاند. و بالاخره برخى تعابیر هم شیعیان را قصد کرده و بیانگر احوال این جمعیت ازمسلمین است.
به هر حال هر کدام از مصادیق فوق را به دو شکل مىتوان مورد مطالعه و مداقه قرارداد:
اول اینکه ما به آسیبها و آفتهاى جامعهی پیرامونمان وقوف پیدا کنیم و توجه وتمرکز خود را به جاهایى معطوف کنیم که ارزش و ضرورت دارد، به جاى آنکه همت خود را مصروف تحقق فلان شعار بکنیم که نهایتا مایه شادى و مسرت دشمنان ما خواهد شد، سراغ درمان آن دسته از دردها برویم که در حال خشکاندن ریشههاى جامعه اسلامى ماست.
دوم اینکه اگر به برخى از این ابتلائات و بلا یافتن مبتلا نشدهایم، پیشاپیش خود را براى مقابله و رویارویى با آن مهیا کنیم و حداکثر تلاش خویش را به خرج دهیم شاید که بتوانیم از آفات و آثار سوء آن رهایى یافته و یا حداقل آنها را تقلیل دهیم. اگر براى جامعه نمىتوانیم کارى بکنیم خود و خانوادهمان را در امان داریم و آنها را از آتش جهنمى که پیش رو داریم برهانیم. خداوند همهی ما را از فتنههاى تار و سیاه آخرالزمان برهاند وخود یاریگر ما براى عبور از این مسیر پر پیچوخم آخرالزمان باشد که اگر کسى بتواند خود را نجات بدهد قطعا در دنیا سپر پیروزى و فلاح شامل حالش خواهد شد.
روزنامه ی رسالت، سه شنبه، 5 اردیبهشت 1385، شماره ی 5846