نویسنده: آیت الله محمدتقی مصباح یزدی
بحث درباره آداب معاشرت است. در این باره در قرآن کریم مسائلى مطرح شده که بعضى از آنها عمومیت دارد و بعضى درباره رسول اکرمصلى الله علیه وآله وسلم است که شاید با بیانى که عرض مىکنیم کمابیش قابل توسعه باشد.
1- آداب عمومى
آنچه مربوط به عموم افراد است، آدابى چند است که در این جا به بعضى از آنها اشاره مىکنیم: در سوره نور چندین آیه هست که کما بیش با هم مربوط است و از آیه 27 شروع مىشود:
«یا ایها الذین آمنوا لاتدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتى تستانسوا و تسلموا على اهلها ذلکم خیر لکم لعلکم تذکرون فان لم تجدوا فیها احدا فلاتدخلوها حتى یؤذن لکم و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو ازکى لکم و الله بما تعملون علیم»
«اى کسانى که ایمان آوردهاید، به خانههایى که خانههاى شما نیست داخل مشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن سلام گویید. این براى شما بهتر است، باشد که پند گیرید. و اگر کسى را در آن نیافتید پس داخل مشوید تا به شما اجازه داده شود و اگر به شما گفته شد: «برگردید»، پس برگردید، که آن براى شما سزاوارتر است و خدا به آنچه انجام مىدهید داناست.»
1- 1- ورود به خانهها وارد شدن به خانه دیگران به چند صورت تصور مىشود:
الف- شخص علم دارد به این که صاحب خانه راضى است.
ب- مورد شک است.
ج- علم دارد به این که راضى نیست. روشن است در جایى که انسان، علم به عدم رضایت دارد یا اذن بگیرد ولى جواب رد بشنود نباید وارد بشود: «و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا»
اگر کسى خواست وارد منزل کسى بشود و اجازه خواست و گفتند «برگردید» یعنى اجازه ندادند اصرار نکند و برگردد. این براى شما بهتر و براى مصالح جامعه اسلامى مفیدتر است. صورت دیگر این است که علم دارد به این که طرف راضى استیا قبلا چنین اجازهاى را گرفته یا از نحوه رفتار و گفتار صاحبخانه به دست آورده است، در آنجا هم ورود جایز است منتهى آدابى دارد: یکى از آدابى که مىبایست رعایت بکند این است که سرزده وارد نشود اگر دوستانى با همدیگر روابطى دارند یا کسانى براى حاجتى- مادى یا معنوى - به کسى مراجعه مىکنند، چون ممکن است شخص در داخل خانهاش آمادگى براى پذیرش نداشته باشد یا در حالى باشد که نمىخواهد کسى او را در آن حال یا به آن صورت ببیند این است که در اسلام تاکید مىشود که «استیناس» کنید. استیناس کردن، یعنى انجام دادن کارى که توجه را جلب بکند و در روایات در توضیحش آمده که صدا بزنید یا تنحنح بکنید تا خودش را آماده کند. ضمنا دستور مىدهد که سلام هم بکنید «حتى تستانسوا و تسلموا على اهلها» که بعدا جداگانه درباره آن بحثخواهیم کرد. اما اگر شخصى خواست وارد اتاق یا خانهاى بشود که کسى در آن نیست و مثلا در زد و کسى جواب نداد و فهمید که کسى آن جا نیست که از او اجازه بگیرد در این صورت هم وارد نشود:
«فان لم تجدوا فیها احدا فلاتدخلوها حتى یؤذن لکم»
طبعا وقتى کسى نباشد اذن هم تحقق نمىیابد پس شما باید وارد نشوید تا کسى پیدا شود و به شما اذن بدهد. مواردى هست که رفت و آمد افراد با هم خیلى زیاد است، مثلا اهل یک خانه که در اتاقهاى متعددى زندگى مىکنند رفت و آمد متعارف دارند: بچهها وارد اتاق پدر و مادرشان مىشوند یا کسانى که در خانه کار مىکنند مانند کلفت و نوکر و عبید و امایى که سابقا بودند و در خانه کار مىکردند، آیا هر دفعهاى که مىخواهند بیایند لازم است اذن بگیرند یا نه؟ در آیه 58 سوره نور مىفرماید:
«یا ایها الذین آمنوا لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم والذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات»
کسانى که مملوک شما هستند و در خانه شما کار مىکنند و همین طور بچههایى که به حد تکلیف نرسیدهاند سه مرتبه در شبانه روز اذن بگیرند: پیش از نماز صبح، موقع ظهر و بعد از نماز عشا. اینها مواقعى است که معمولا انسان استراحت مىکند و دلش مىخواهد تنها باشد. و در آیه بعد مىفرماید:
«و اذا بلغ الاطفال منکم الحلم فلیستاذنوا کما استاذن الذین من قبلهم»
اما اگر بچهها به حد تکلیف رسیدند باید مثل سایرین اجازه بگیرند، یعنى غیر از سه مرتبهاى که گفته شد هر وقت دیگر هم مىخواهند وارد بشوند باید اجازه بگیرند.
1- 2- آداب غذا خوردن
و اما درباره غذا خوردن در خانه دیگران، مواردى هست که هر چند اذن صریحى از طرف صاحب خانه نباشد جایز است و آنها مواردى است که معمولا انسان علم به رضایت طرف دارد و اگر کسى راضى نباشد باید تصریح کند. در آیه 61 از همین سوره پس از اشاره به افرادى که معذوریتهایى دارند «لیس على الاعمى حرج و لا على الاعرج حرج و لا على المریض حرج» مىفرماید:
«و لا على انفسکم ان تاکلوا من بیوتکم او بیوت آبائکم او بیوت امهاتکم او بیوت اخوانکم او بیوت اخواتکم او بیوت اعمامکم او بیوت عماتکم او بیوت اخوالکم او بیوت خالاتکم او ما ملکتم مفاتحه او صدیقکم لیس علیکم جناح ان تاکلوا جمیعا او اشتاتا»
مفسران فرمودهاند که منظور از «بیوتکم» بیوت فرزندانتان است; یعنى خانه فرزندان به منزله خانه خودتان است. از این آیه شریفه استفاده مىشود که خویشاوندان نزدیک براى استفاده از ماکولات در خانه یکدیگر نیازى به اذن گرفتن ندارند همچنین خانه دوستى که کلیدش را در اختیار شما گذاشته است و در واقع در این موارد «اذن فحوى» وجود دارد «لیس علیکم جناح ان تاکلوا جمیعا او اشتاتا» وعدهاى مشغول غذا خوردن باشند یا تنها باشید اما وقتى مىخواهید وارد بشوید این آداب را رعایت کنید: «فاذا دخلتم بیوتا فسلموا على انفسکم تحیة من عندالله مبارکة طیبة»
وارد خانه که مىشوید سلام کنید «فسلموا على انفسکم» مفسران فرمودهاند که این آیه از مواردى است که همه مؤمنین به منزله یکدیگر حساب شدهاند. و سلام کردن به دیگران سلام کردن به خودتان تلقى شده است و بعضى گفتهاند که از این آیه استفاده مىشود که اگر کسى هم در خانه نباشد بر خودتان سلام کنید. «تحیة من عندالله مبارکة طیبة» این سلام کردن تحیتى است از ناحیه خدا و هم مبارک و پر برکت است و هم طیب و خوش، پربرکت استیعنى آثار خیرى بر آن مترتب مىشود و طیب است یعنى نفوس مىپسندند و خوششان مىآید و احساس آرامش مىکنند. از این جهت مناسب است بحثى درباره سلام کردن و آیات مربوط به آن داشته باشیم.
1 - 3 - آداب سلام
سلام که با سلامت، هم خانواده است معنایش نفى خطر یا ملزوم آن است. این شعار اسلامى که به عنوان تحیت ادا مىشود و در قرآن کریم مورد تاکید قرار گرفته، شاید یکى از حکمتهایش این باشد که هر انسانى در زندگى دایما نگرانیها، خوفها و دل واپسیهایى دارد و با هر کسى مواجه مىشود چون احتمال مىدهد که از ناحیه وى ضررى به او برسد این نگرانى را دارد. پس اولین چیزى که در هر برخوردى مطلوب است رفع این نگرانى است، یعنى انسان احساس کند که از طرف آن شخص ضررى به او نمىرسد و هیچ چیز براى انسان مهمتر از دفع ضرر نیست و بعد نوبت مىرسد به جلب منفعت. این است که در اولین برخورد بهترین چیزى که باید رعایتبشود همین تامین دادن به طرف است که از ناحیه من به شما ضررى نمىرسد.
بد نیست اشاره بکنیم به مکتب اگزیستانسیالیسم که پیروان آن معتقدند: اصولا زندگى با دلهره و اضطراب، توام است و حیات بدون دلهره و اضطراب امکان ندارد. البته آنان در این باره افراط و مبالغه کردهاند ولى این حقیقتى است که یک موجود ذى شعور اولین چیزى که موجب توجهش قرار مىگیرد این است که سلامتى و امنیت داشته باشد; یعنى ضررى به او نرسد و جان و مال و سایر چیزهاى مورد علاقهاش محفوظ باشد. پس در روابط اجتماعى اولین چیزى که باید تامین بشود سلامت و امنیت است که اگر این نباشد زندگى اجتماعى هیچ ارزشى ندارد. از این رو در موارد زیادى «سلام» با «آمین» در قرآن کریم تواما ذکر شده است. مىدانید یکى از اسمهاى خداى متعال «سلام» است و آن جا که این اسم در قرآن کریم ذکر شده به دنبالش «مؤمن» هم آمده است: «السلام المؤمن المهیمن »(حشر /آیه23). خداست که سلامتى را تامین و خطر را از دیگران رفع مىکند. «مؤمن» در این جا یعنى کسى که ایجاد امن مىکند. و در روز قیامتبه مؤمنین گفته مىشود: «ادخلوها بسلام آمنین»
«با سلام و امن وارد بهشتشوید.» به هر حال اهمیت موضوع سلام به خاطر این است که به طرف، احساس آرامش و امنیتخاطر مىدهد و این در زندگى اجتماعى خیلى مهم است. گاهى منظور از سلام این نیست که از ناحیه من سلامتى براى شما تامین مىشود یا خطرى ایجاد نمىشود بلکه منظور این است که از خدا براى شما سلامت و دفع ضررها و خطرها را مىخواهم; یعنى وقتى مىگوییم «سلام علیکم» ممکن است به قصد دعا باشد; یعنى از خدا مىخواهم که سلامتى را براى شما تامین کند و برگشتش به این است که سلام از ناحیه چه کسى باشد: وقتى مىگوییم «سلام علیکم» یعنى سلام منى علیکم یا «سلام من الله علیکم» آنچه در بین عموم مردم متعارف است معنایش این است که از ناحیه سلامکننده خطرى به شما نمىرسد ولى کسى که بینش توحیدى دارد و در هر حال توجهش به خدا هست این سلام را از ناحیه خدا مىداند و از خدا درخواست مىکند که براى او سلامت ایجاد کند و او را از خطرها حفظ نماید. اگر به این قصد باشد هم تحیت استبراى او و هم دعا. خداى متعال به پیغمبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم مىفرماید: «و اذا جائک الذین یؤمنون بآیاتنا فقل سلام علیکم» (انعام/ آیه54). ممکن است این آیه ناظر به مؤمنینى باشد که مهاجرت مىکردند و از مکه به سوى پیغمبر اکرم(ص) مىآمدند ولى مورد، مخصص نیست و حکم فراگیر است. در قرآن کریم در ضمن داستانهاى انبیا نقل شده که ملائکه به ایشان سلام گفتند; مثلا در داستان حضرت ابراهیم(علیه السلام) در چند مورد در قرآن کریم تکرار شده که موقعى که ملائکه براى خراب کردن شهر لوط آمدند اول خدمتحضرت ابراهیمعلیه السلام رسیدند و هنگام ملاقات با آن حضرت سلام کردند. یکى آیه69 سوره هود و دیگرى آیه 52 سوره حجر و سومى آیه25 سوره والذاریات. همچنین هنگامى که حضرت ابراهیمعلیه السلام مىخواست از آزر جدا بشود: «قال سلام علیک ساستغفر لک ربى» (مریم / آیه47). و این از موارد سلام وداع است. همان طور که انسان موقع برخورد، سلام مىکند در موقع جدا شدن هم خوب است سلام بکند الآن هم در میان اعراب مسلمان کما بیش مرسوم است که موقع جدا شدن از یکدیگر سلام مىکنند. مواردى هست که خداى متعال به بندگانش سلام فرموده است; از جمله در آیه 47 سوره طه مىفرماید: «والسلام على من اتبع الهدى». و در دو آیه بطور عموم بر همه انبیا سلام فرستاده است: یکى آیه 181 سوره والصافات که مىفرماید: «سلام على المرسلین» و دیگرى هم آیه 59 سوره نمل: « و سلام على عباده الذین اصطفى» همچنین سلامهایى راجع به اشخاص خاصى هست: یکى در مورد حضرت(یحیىعلیهالسلام) در آیه 15 سوره مریم «و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعثحیا.» و مشابهش از حضرت عیسى(علیهالسلام) است که خودش مىفرماید: «و السلام على یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعثحیا.» در چند مورد هم در سوره والصافات بعد از ذکر داستان چند نفر از انبیاء(علیهالسلام) مانند حضرت نوح و حضرت ابراهیم و حضرت موسى و حضرت هارون و حضرت الیاس برایشان درود مىفرستد (سوره والصافات: 79، 109، 120، 130) نیز در آیه 48 سوره هود بعد از ذکر فرونشستن توفان مىفرماید: «قیل یا نوح اهبط بسلام منا و برکات علیک». یکى از نامهاى بهشت «دارالسلام» است که به نوبه خود اهمیت موضوع سلام و سلامتى و امنیت را اثبات مىکند. آیاتى داریم که وقتى مؤمنین وارد بهشت مىشوند از طرف ملائکه به ایشان سلام داده مىشود و تحیتخود مؤمنان هم در هشتسلام است: آیه 10 سوره یونس، 46 سوره اعراف، 32 سوره نحل، 24 سوره رعد، 23 سوره ابراهیم،46 سوره حجر،34 سوره ق، 44 سوره احزاب، 75 سوره فرقان، 58 سورهیس، 62 سوره مریم و 26 سوره واقعه. از چیزهایى که اهمیت موضوع سلام و سلامتى را اثبات مىکند همین است که خود اسلام، «سلام» تلقى شده و برنامههاى اسلام «سبل السلام» نامیده شده است: «یهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام» (مائده/ آیه16) وقتى قرآن مىخواهد اهمیت اسلام و قرآن را بیان کند مىفرماید: خداى متعال به وسیله قرآن راههاى سلام را به مردم نشان مىدهد، و یکى از بزرگترین اوصاف قرآن این است که به سوى راههاى سلام هدایت مىکند. در اسلام تاکید شده که مؤمنان به یکدیگر سلام کنند و پیغمبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم حتى به زنان و کودکان هم سلام مىکردند و روایات زیادى درباره احکام و فضیلت سلام وارد شده که در این جا نیازى به ذکر آنها نیست. جواب سلام یکى از نکتههایى که در آداب معاشرت در قرآن کریم مورد تاکید واقع شده جواب تحیت است. آیه86 سوره نساء مىفرماید:
«و اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها اوردوها ان الله کان على کل شىء حسیبا»
کلمه تحیت از ماده حیات است و گویا در اصل به این صورت بوده که به عنوان اداى احترام مىگفتند: «حیاک الله» یا «زنده شاید بتوان گفت که هر کس هر نوع احترامى به کسى بگذارد و لو با دادن هدیه یا گفتن تبریک و تسلیت، و فرستادن نامه، مستحب است که پاسخ احترامش داده شود. باشید» چنان که در فارسى گفته مىشود یا در شعارها مىگویند «زندهباد» کم کم توسعه داده شده به هر سخنى که براى اداى احترام گفته مىشود بلکه به عملى هم که به عنوان اداى احترام انجام شود تحیت گفته مىشود. به هر حال، تحیتى که به عنوان شعار اسلامى تعیین شده همان سلام است که مستحب مؤکد ولى جوابش واجب است. و جواب هم باید مطابق با تحیت یا کاملتر باشد; مثلا اگر کسى گفت: «سلام علیکم» شما بگویید «سلام علیکم و رحمة الله» یا اگر گفت «سلام علیکم و رحمة الله» شما بگویید «سلام علیکم و رحمة الله و برکاته». «و اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها اوردوها» هر کس هر نوع تحیتى بگوید مطلوب است که جواب داده شود اگر تحیت، سلام باشد پاسخش واجب وگرنه مستحب است. یکى دیگر از تحیتهایى که مورد تاکید واقع شده، هنگام عطسه کردن است; یعنى کسى که عطسه کرد به او بگویید «یرحمک الله» و او در پاسخ بگوید: «یغفرالله لک» و شاید بتوان گفت که هر کس هر نوع احترامى به کسى بگذارد ولو با دادن هدیه یا گفتن تبریک و تسلیت، و فرستادن نامه، مستحب است که پاسخ احترامش داده شود، و از جمله در روایات شریفه وارد شده که: «رد جواب الکتاب واجب کوجوب رد السلام; جواب نامه، همچون جواب سلام، واجب است.» ادامه دارد