درس دهم – نماز - بخش 2

قنوت در لغت به معناى اطاعت همراه با خضوع است; چنان كه خداوند خطاب به حضرت مريم مىفرمايد:

يامَرْيَمُ اقْنُتِى لِرَبِّكِ [1]

اى مريم! براى پروردگارت خضوع كن.

اما مراد از قنوت در نماز، همان دعايى است كه در ركعت دوم هر نماز مىخوانيم.

احكام قنوت

مستحب است نمازگزار در ركعت دوم نماز، پس از حمد و سوره و پيش از ركوع، قنوت بخواند; يعنى دستها را بلند كند و مقابل صورت بگيرد و دعا يا ذكرى بخواند. [2]

در قنوت هر ذكرى كافى است اگر چه يك (سُبْحانَ اللهِ)باشد ولى بهتر است دعاهاى زير خوانده شود:

(رَبَّنا آتِنا فِى الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِى الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النّارِ) [3]

لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ الْحَليم الكَريم; لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ الْعَلِىِّ الْعَظيم; سُبْحانَ اللهِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الاْرَضينَ السَّبْع وَ ما فيهِنَّ وَ ما بَيْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظيم وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين.

مستحب است نمازگزار قنوت را بلند بخواند، ولى براى كسى كه نماز را به جماعت مىخواند، اگر امام جماعت صداى او را مىشنود، بلند خواندن قنوت مستحب نيست. [4]

اگر نمازگزار به عمد قنوت نخواند، قضا ندارد، ولى اگر فراموش كند و پيش از آن كه به اندازه ركوع خم شود يادش بيايد، مستحب است بايستد و بخواند و اگر در ركوع يادش بيايد، مستحب است پس از ركوع آن را قضا كند و اگر در سجده يادش بيايد، مستحب است پس از سلام نماز قضايش كند. [5]

قنوت در نمازهاى گوناگون

تعداد قنوت در نمازها يكسان نيست. هر يك از نمازهاى يوميه، يك قنوت پيش از ركوع ركعت دوم دارد. امّا نماز جمعه، كه دو ركعت است، دو قنوت

دارد: يكى پيش از ركوع ركعت اوّل و يكى پس از ركوع ركعت دوم. در نماز آيات، نمازگزار مىتواند پنج قنوت بگيرد [6] و مىتواند مانند نمازهاى دو ركعتى ديگر يك قنوت بگيرد.

نماز عيد فطر و عيد قربان، كه دو ركعت است، نُه قنوت دارد: پنج قنوت پشت سر هم پيش از ركوع ركعت اوّل، و چهار قنوت پشت سرهم در ركعت دوم، كه البته براى اين قنوتها، دعايى خاص وارد شده است.

لباس نمازگزار

يكى از موضوعات شايان توجه پيش از آغاز نماز، مسئله پوشش است. پوشش نمازگزار داراى شرايط و احكامى است كه درستى نماز در گرو آنهاست كه به اختصار به آن اشاره مىكنيم:

شرايط لباس نمازگزار

  1. پاك باشد; (نجس نباشد) [7]
  2. مباح باشد; (غصبى نباشد)
  3. از اجزاى مردار نباشد; مثلاً از پوست حيوانى كه طبق دستور اسلام كشته نشده است، تهيه نشده باشد. حتّى كمربند و كلاه.
  4. از حيوان حرام گوشت نباشد.

احكام لباس

هيچ جزئى از حيوان حرام گوشت نبايد همراه نمازگزار باشد. بنابراين، اگر بند ساعت يا كمربند يا دكمه و يا بند لباس از حيوان حرام گوشت باشد، نماز باطل است.

اگر بخشى از لباس حتى جزء كوچكى از آن، مردار باشد; نماز باطل است.

چيزى كه از اجزاى روحدار مردار است، هر چند لباس نباشد، بنابر احتياط واجب نبايد همراه نمازگزار باشد. [9]

اگر انسان شك داشته باشد كه لباسش از حيوان حلال گوشت است يا حرام گوشت، نماز خواندن با آن مانعى ندارد. [10]

اگر با لباسى كه از حيوان حرام گوشت است، بر اثر فراموشى نماز بخواند و سپس متوجّه شود، بنابر احتياط واجب بايد نماز را دوباره بخواند. [11]

در موارد زير نماز خواندن با بدن يا لباس نجس باطل است:

ـ عمداً با بدن يا لباس نجس نماز بخواند; يعنى با اين كه مىداند بدن يا لباسش نجس است، با همان حال نماز بخواند. [12]

ـ در آموختن مسئله كوتاهى كرده باشد و به دليل ندانستن مسئله با بدن يا لباس نجس نماز بخواند. [13]

ـ نجس بودن بدن يا لباس را مىدانسته، ولى هنگام نماز فراموش كرده و با آن نماز خوانده است. [14]

در موارد زير اگر انسان با بدن يا لباس نجس نماز بخواند، نمازش صحيح است:

ـ نداند بدن يا لباسش نجس است و پس از نماز متوجه شود. [15]

ـ به واسطه زخمى كه در بدن اوست، بدن يا لباسش نجس شود و آب كشيدن يا عوض كردن آن نيز دشوار باشد. [16]

ـ لباس يا بدن نمازگزار به خون نجس شده باشد، ولى مقدار آلودگى كمتر از «دِرْهَمْ» باشد.

ـ ناچار باشد با بدن يا لباس نجس نماز بخواند; مثلاً آب براى تطهير در دسترس نباشد.

ـ اگر لباسهاى كوچك نمازگزار مانند دستكش و جوراب، نجس باشد و يا دستمال كوچك نجسى در جيب داشته باشد، چنانچه از اجزاى مردار يا حرام گوشت نباشد، اشكال ندارد. [17]

پوشيدن لباسهايى كه از نظر دوخت يا غير آن تقليد و ترويج فرهنگ مهاجم باشد جايز نيست. [18]

سؤال: آيا پوشيدن لباسى كه تبليغ و تشويق شراب روى آن وجود دارد جايز است؟

پاسخ: جايز نيست. [19]

سؤال: آيا پوشيدن لباسهايى كه بر روى آن حروف و تصاوير خارجى چاپ شده جايز است؟

پاسخ: اگر مفاسد اجتماعى نداشته باشد پوشيدن آن اشكال ندارد. [20]

سؤال: آيا پوشيدن چيزى كه مخصوص زنان است به وسيله مردان و بر عكس در خانه بدون قصد تشبّه به جنس مخالف جايز است؟

پاسخ: تا زمانى كه آن را به عنوان لباس براى خود انتخاب نكرده باشند اشكال ندارد. [21]

شرايط مكان نمازگزار

مكان نمازگزار بايد داراى شرايط زير باشد:

  1. مباح باشد (غصبى نباشد).
  2. بى حركت باشد (مانند اتومبيل در حال حركت نباشد).
  3. تنگ و سقفش كوتاه نباشد; تا بتوانيم قيام و ركوع و سجود را به گونه صحيح انجام دهيم.
  4. جايى كه (در حال سجده) پيشانى را بر آن مىگذارد پاك باشد.
  5. اگر نجس است، به گونهاى مرطوب نباشد كه نجاست به بدن يا لباس نمازگزار سرايت كند.
  6. سجدهگاه از جاى زانوان بيش از چهار انگشت بسته، پست يا بلندتر نباشد. [22]
  7. >

مكانهايى كه نماز خواندن در آنها باطل است

1. جايى كه از آنِ كس ديگرى است و انسان نمىداند او راضى است يا نه. مگر در موارد زير:

الف) در زمينهاى بسيار وسيع. [23]

ب) در اماكن عمومى، همچون هتلها و مسافرخانهها. [24]

ج) در خانههايى كه در آيه 61 سوره نور آمده است كه شامل خانه بستگان و دوستان مىشود.

2. اگر انسان در جايى كه منافعش از آنِ كسى ديگر است بدون اجازه او نماز بخواند، نمازش باطل است. [25]

3. در جايى كه حقوق ديگران به آن تعلّق گرفته است; مانند آنچه در زير مىآيد:

الف) حق رهن: رهن آن است كه بدهكار مقدارى از مال خود را نزد طلبكار بگذارد كه اگر طلب او را ندهد، طلبش را از آن مال بردارد. [26]

ب) حق سبق: كسى كه بر كس ديگر سبقت مىگيرد; مثلاً در مسجد پيش از ديگران مىنشيند، اگر ديگرى جاى او را بگيرد و در آنجا نماز بخواند، بنابر احتياط واجب بايد دوباره نمازش را در محل ديگرى بخواند. [27]

ج) حق شريك: كسى كه در ملكى با ديگرى شريك است، اگر سهمشان جدا نباشد، بدون اجازه شريكش نمىتواند در آن ملك تصرّف كند و نماز بخواند. [28]

د) حق امام و فقرا: اگر كسى با عين مالى كه خمس و زكاتش را نداده است ملكى بخرد، تصرّف او در آن ملك حرام و نمازش در آن باطل است. [29]

هـ) حق ميّت: اگر ميّت وصيت كند كه ثلث مالش را به مصرفى برسانند، تا وقتى كه ثلث را جدا نكردهاند، نمىتوانند در ملكش نماز بخوانند. [30]

و) حق ورثه ميّت: اگر برخى از وارثان ميّت، صغير يا ديوانه يا غايب باشند، تصرّف در ملك او حرام و نماز در آن باطل است، ولى تصرّفات جزئى كه براى برداشتن ميّت معمول است اشكال ندارد. [31]

ز) حق طلبكاران ميّت: بدهكارىهاى ميّت يا از قبيل خمس و زكات است كه تا هم اكنون نمىپرداخته و يا مدّتى نپرداخته است و يا از قبيل بدهىهاى معمولى است. اگر از نوع نخست باشد، تصرّف در ملك او حرام و نماز در آن باطل است، مگر آن كه بدهكارى او را بدهند يا بخواهند بدهند به شرطى كه در اين كار كوتاهى نكنند.

اگر بدهىهاى او چيزى غير از خمس و زكات است، باز هم تصرف در ملك او حرام و نماز در آن باطل است، ولى تصرفات جزئى كه براى برداشتن ميّت معمول است اشكال ندارد و نيز اگر بدهكارى ميّت كمتر از مالش باشد و وارثان نيز تصميم داشته باشند كه بدهىاش را پرداخت كنند. [32]

احكام مكان نمازگزار

يكى از شرايط مكان نمازگزار، بى حركت بودن است. بنابر اين، نماز

خواندن در هواپيما، كشتى، قطار و اتومبيل در حال حركت در صورتى كه سبب حركت و تكان خوردن بدن شود صحيح نيست، ولى اگر انسان ناچار شود كه در آن حال نماز بخواند، مثلاً اگر بخواهد صبر كند تا در هنگام توقف نماز بخواند، وقت مىگذرد و نماز قضا مىشود، بايد نماز را در همان حال بخواند. البتّه، ديگر شرايط نماز را بايد در حدّ امكان مراعات كند; مثلاً: جهت قبله را بايد مراعات كند. پس، اگر وسيله نقليهاى كه بر آن سوار است به طرف ديگر بگردد، نمازگزار نيز بايد به طرف قبله بگردد.

در حال ناچارى نماز خواندن بر روى چيزى كه حركت مىكند، مانند قطار و هواپيما و هر جايى كه سقفش كوتاه و جايش تنگ است ـمانند سنگرـ و بر مكان ناهموار اشكال ندارد. [33]

نماز خواندن در مكان غصبى ـ مثلاً در خانهاى كه نمازگزار بدون اجازه صاحبخانه بدان وارد شده است ـ باطل است. [34]

و اين در صورتى است كه انسان از غصبى بودن مكان آگاه باشد. پس، در جاهايى كه نمىداند غصبى است يا نه، نماز خواندن اشكال ندارد. [35]

اگر در جايى كه نمىداند غصبى است، نماز بخواند و پس از نماز بفهمد، نمازش صحيح است. [36]

اگر انسان ناچار شود كه در مكان غصبى نماز بخواند، اشكال ندارد. [37]

كسى كه يقين ندارد مكان نمازش غصبى است، نمازش صحيح است. [38]

اگر در جايى كه نمىداند غصبى است نماز بخواند و پس از نماز بفهمد، يا در جايى كه غصبى بودن آن را فراموش كرده، نماز بخواند و پس از نماز بفهمد، نمازش صحيح است مگر آن كه خودش غصب كرده باشد كه در اين صورت بنابر احتياط واجب نمازش باطل است. [39]

اگر صاحب ملك، به زبان، اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند كه قلباً راضى نيست، نماز خواندن در ملك او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان يقين كند كه قلباً راضى است، نماز صحيح است. [40]

در زير سقف و چادر غصبى نماز خواندن مانعى ندارد. [41]

اگر كسى لباسى را با آب غصبى تميز كند و خشك شود، براى نماز اشكالى ندارد و همچنين استفاده از صابون غصبى و يا رنگ مو و حناى غصبى.

اگر كسى در ظرف غصبى، وضوى ارتماسى بگيرد، وضويش باطل است، ولى وضوى ترتيبى باطل نيست و فقط گناه كرده است; زيرا اين كار، تصرّف نيست. [42]

شخص محبوس، در مكان غصبى مىتواند نماز بخواند و همچنين كسى كه چارهاى جز اين ندارد. [43]

وضو با آب غصبى و آبى كه معلوم نيست صاحبش راضى است يا نه، حرام و باطل است. [44]

اگر كسى فراموش كند كه آب غصبى است و با آن وضو بگيرد، وضويش صحيح است. [45]

فلسفه قبله

از آن جا كه انسان داراى جسمى مادّى است و به هر حال، بايد به سويى نماز بخواند خداوند دستور داده است همه انسانها به يك سو نماز بخوانند تا وحدت و هماهنگى در صفوف مسلمانان پديد آيد و از هرج و مرج و پراكندگى جلوگيرى شود. فكر كنيد اگر هر كسى به سويى نماز مى خواند و نمازگزاران صفوفى متفرّق تشكيل مىدادند، چقدر زننده و نا زيبا بود! آنچه به عنوان قبله تعيين شده كعبه است; نقطه مقدسى كه از قديمىترين پايگاههاى توحيدى است و توجه به آن بيدار كننده خاطرات توحيد است. [46]

كعبه يادآور كانون توحيد، نقطه آغاز نهضت اسلامى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و محل ميلاد على(عليه السلام) و حركت عاشورايى امام حسين(عليه السلام) و قيام جهانى حضرت مهدى(عليه السلام)است.

نمازگزار با توجه به كعبه، همه اين معانى و مبانى را به ذهن خود مىآورد و با جهانبينى توحيدى و ايمانى ژرف به عبادت خدا مىپردازد. چنين توجّهى، موجب پيوستگى او با توحيد و آرمانهاى مقدّس پيامبران مىگردد.

قبله ظاهرى و باطنى

قبله در ظاهر، رو آوردن به سويى خاص است و هر ملّتى قبله و جهتى براى خود دارد و در اسلام، كعبه قبله مسلمانان است و نمازگزاران بايد رو به آن نماز بخوانند. دفن ميّت و ذبح حيوان نيز بايد رو به قبله باشد.

قرآن درباره قبله مىفرمايد:

قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِـى السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَـنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ المَسْجِدِ الْحَرامِ [47]

نگاههاى انتظارآميز تو را به سوى آسمان (براى تعيين قبله) مىبينيم. اكنون تو را به سوى قبلهاى كه خشنود شوى باز مىگردانيم پس روى خود را به سوى مسجدالحرام كن.

قبله، نمودى ديگر نيز دارد كه ارزش راستين قبله را مشخّص مىسازد و آن، رويارويى قلبى و روحى با خداوند است، نه صِرف ايستادن صورى و ظاهرى به سوى كعبه.

امام صادق(عليه السلام) مىفرمايد:

اِذَا اسْتَقْبَلْتَ القِبلَة فَآيِس مِنَ الدُّنْيا وَ ما فيها، وَالْخَلْقِ وَ ما هُمْ فيهِ، وَاسْتَفْرِغْ قَلْبَكَ عَنْ كُلِّ شاغِل يَشْغلكَ عَنِ اللهِ تَعالى وَ عايِنْ بِسِرِّكَ عَظَمَةَ اللهَ تَعالى وَاذْكُرْ وُقُوفَكَ بَيْنَ يَدَيْهِ يَوْمَ تَبْلُوا كُلُّ نَفْس ما اَسْلَفَتْ، وَ رُدُّوا اِلَى اللهِ مَوْلاهُمْ الْحَقَّ، وَ قِفْ عَلى قَدَمِ الْخَوْفِ وَ الرَّجاء [48]

هنگامى كه رو به قبله مىكنى از دنيا و آنچه در آن است، اميد بر كَن و طمع خود را از آفريدگان قطع كن و قلبت را از هر چيزى كه آن را از خدا غافل مىسازد و به غير خدا متوجّه مىكند، تهى كن و عظمت خداوند را در نهان خود بيازماى، و به ياد بياور آن روزى را كه هر كس هر عملى را كه انجام داده است، مىبيند و همه به سوى «الله» مولا و سرپرست حقيقى خود بازگردانده مىشوند، و با قدم بيم و اميد در پيشگاهش باز ايست.

امام خمينى(قدس سره) درباره قبله مىفرمايد:

قبله در لغت عرب، اسم عمل ماست نه اسم خانه «كعبه»، ولى چون اين عمل روبهروى آن خانه انجام مىگيرد، كمكم اسم آن خانه شده است. قبله مواجههاى است كه انسان با حال خبردار مىايستد.

قبله به معناى اقبال كردن به چيزى است همراه با گسستن از غير خدا و پيوستن به خدا.

كسى كه با تمام وجود متوجّه خداست، مسير و راه را گم نمىكند و بايد به هوش باشيم و قبله را گم نكنيم كه اگر قبله حقيقى را گم كرديم بى قبله نخواهيم ماند! بلكه قبلههاى دروغين مطرح خواهد شد; همچون قبله دنياطلبى، آرزو، هوسهاى زودگذر، قبله مال و مقام و.... در اين مسير است كه هدف زندگى و مقصد آفرينش گم مىشود و انسان دچار خودباختگى و تحيّر و سرگردانى مىشود. [49]

راههاى تشخيص قبله

  1. خود انسان يقين كند; يعنى قبله را بشناسد.
  2. دو نفر عادل بگويند.
  3. كسى كه از روى قانون علمى قبله را مىشناسد و مورد اطمينان است، بگويد.
  4. گمانى كه از محراب مساجد و قبور مسلمين حاصل شود.
  5. قبله نما. [50]
  6. در دو روز از سال; يعنى در روزهاى ششم خرداد و بيست و چهارم تير، هنگام ظهر، خورشيد كاملاً عمود بر كعبه مىتابد و در ديگر مناطق جهان مىتوان به كمك خورشيد جهت قبله را مشخص كرد. در اين موضوع، اگر هنگام ظهر شرعى (به وقت مكّه) رو به خورشيد بايستيم، به سوى قبله قرار مىگيريم و دقيقتر آن كه، اگر در آن دو روز هنگام ظهر به وقت مكّه در هر جاى كره زمين شاخصى نصب كنيم، سايه آن از نوك سايه به سمت پايه شاخص، جهت قبله خواهد بود. [51]

چگونگى رو به قبله بودن

اگر نمازگزار ايستاده يا نشسته نماز مىخواند، بايد صورت و سينهاش به سوى قبله باشد. اگر نمازگزار خوابيده نماز مىخواند، در صورتى كه بتواند بايد به پهلوى راست نماز بخواند به طورى كه جلوى بدنش رو به قبله باشد. اگر نمىتواند، بايد به پهلوى چپ نماز بخواند به طورى كه جلوى بدنش رو به قبله باشد و اگر نمىتواند بايد به پشت بخوابد به طورى كه سينه و صورتش به سوى آسمان و كف پايش به طرف قبله باشد. [52]

وظيفه كسى كه جهت قبله را نمىداند

اگر انسان پس از تلاش براى يافتن قبله، نتواند قبله را تشخيص دهد، به هر طرف كه گمان دارد جهت قبله است، مىتواند نماز را بخواند. اگر قبله را با گمان نيز نمىتواند بيابد، چنانچه وقت دارد، بايد به چهار طرف نماز بخواند و

اگر بدين مقدار وقت ندارد; بايد به سه طرف و با كمبود وقت به دو طرف و در كمتر از آن به يك طرف نماز بخواند. وقتى چنين كسى نماز خويش را به جاى مىآورد، پس از نماز يكى از حالتهاى زير برايش پيش مىآيد:

  1. جهت قبله بر او معلوم نشود، نمازى كه خوانده كافى است.
  2. بعداً معلوم شود كه رو به قبله نماز خوانده; كافى است.
  3. بعداً معلوم شود پشت به قبله يا به سمت راست يا چپ قبله نماز خوانده است; اگر در وقت نماز متوجه شود، بايد نماز را اعاده كند، ولى اگر پس از وقت متوجه شود، نماز خوانده شده صحيح است، ولى احتياط مستحب است كه قضاى آن را به جاى آورد.
  4. بعداً معلوم شود كه نمازش از قبله منحرف بوده، ولى به حد راست يا چپ قبله نبوده است، نمازش صحيح است. [53]

موارد وجوب رو به قبله بودن

  1. در پنج مورد، رو به قبله بودن واجب است كه عبارتند از:
  2. براى خواندن نمازهاى واجب.
  3. در حال احتضار و آن به صورتى است كه اگر محتضر بنشيند، بايد صورتش رو به قبله باشد.
  4. در حال خواندن نماز بر ميّت كه بايد ميّت را به گونهاى در پيش نمازگزاران بگذارند كه سرش به سوى راست و پاهايش به سوى چپ نمازگزاران باشد.
  5. دفن ميّت، كه ميّت را بايد به پهلوى راست به گونهاى بخوابانند كه صورت و جلوى بدنش رو به قبله باشد.
  6. به هنگام سر بريدن و يا نحر كردن حيوانات كه بايد به گونهاى باشد كه جلوى بدن حيوان رو به قبله باشد. [54]

جايى كه رو به قبله بودن حرام است

در حال تخلّى بول و غائط رو به قبله يا پشت به آن بودن حرام است. [55]

وقت نماز

برخى مىگويند: ما منكر اهميّت نماز و تأثير سازنده تربيتى آن نيستيم، اما چه لزومى دارد كه در اوقاتى معيّن انجام شود؟ آيا بهتر نيست مردم آزاد گذارده شوند و هر كسى به هنگام فرصت و آمادگى روحى اين وظيفه را انجام دهد؟!

در پاسخ بايد گفت: تعيين وقت براى نماز رمز تداوم و عامل حفظ و بقاى آن است. تجربه نشان داده است كه اگر مسائل تربيتى در چارچوب انضباط و شرايطى معيّن قرار نگيرد، بيشتر مردم آنها را به دست فراموشى مىسپارند. اين گونه برنامهها ناگزير بايد در اوقاتى معيّن و در چارچوب انضباط دقيق درآيند تا هيچ كسى عذر و بهانهاى براى ترك آنها به دست نياورد، به ويژه اين كه انجام عبادات در وقت معيّن و به صورت گروهى داراى شكوه و تأثير خاصى است كه انكارش ممكن نيست.

احكام وقت نماز

نماز يا واجب است و يا مستحب و نمازهاى واجب دو دستهاند: برخى از آنها تكليف هر روزهاند و در هر شبانه روز، در زمانهايى خاص بايد به جا آورده

شوند و برخى ديگر از نمازها، گاهى اوقات به سببى خاص واجب مىشوند و برنامه هميشگى و هر روزه نيستند.

اوقات مخصوص نمازهاى يوميه

صبح: از اوّل سپيده صبح.

ظهر: زمانى كه سايه شاخص به كمترين درجه مىرسد.

عصر: به مقدار خواندن چهار ركعت در آخر وقت.

مغرب: زمانى كه سرخى طرف مشرق از ميان برود.

عشاء: مقدارى كه چهار ركعت به نيمه شب باقى مانده است.

جز نمازهاى روزانه، ديگر نمازها داراى وقت مشخصى نيستند، بلكه وقت انجام آنها بسته به اتفاقى است كه روى مىدهد; مثلاً وقت نماز آيات، بسته به زلزله يا كسوف يا خسوف و يا حادثهاى است كه گاه پيش مىآيد و نماز ميّت، زمانى واجب مىشود كه مسلمانى از دنيا برود.

اگر تمام نماز پيش از وقت خوانده شود و يا عمداً نماز را پيش از وقت آغاز كند، باطل است. [56]

چنانچه وقت نماز تنگ باشد و اگر بخواهيم مستحبّات نماز را به جاى آوريم، بخشى از نماز پس از وقت خوانده مىشود، نبايد مستحبات را انجام دهيم; مثلاً اگر بخواهيم قنوت بخوانيم وقت نماز مىگذرد، نبايد قنوت بخوانيم. [57]

اگر انسان نماز ظهر و عصر را پيش از سفر، در اوّل وقت بخواند و سپس با هواپيما سفر خويش را آغاز كند و زمانى به مقصد برسد كه هنوز ظهر در آن

فرا نرسيده است، لازم نيست نماز ظهر و عصر را دوباره بخواند و همچنين اگر زمانى به آن جا برسد كه هنوز وقت نماز ظهر و عصر باقى است. [58]

موقعى انسان مىتواند مشغول نماز شود كه يقين كند وقت داخل شده است، يا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند. [59]

كسى كه به اندازه خواندن يك ركعت نماز وقت دارد بايد نماز را به نيت اداء بخواند، ولى نبايد عمداً نماز را تا اين وقت تأخير بيندازد. [60]

مستحب است نماز را در اوّل وقت بخوانيم. هر چه خواندن نماز به اوّل وقت نزديكتر باشد، بهتر است; مگر آن كه تأخير از جهتى بهتر باشد; مثلاً صبر كنيم تا نماز را به جماعت بخوانيم. [61]

نماز اول وقت (حافظوا على الصلوات [62] )

يكى از آداب نماز كه بسيار بر آن پافشارى شده، نماز اول وقت است.

قرآن در بيان ويژگىهاى مؤمنان مىفرمايد:

وَالَّذِينَ هُمْ عَلى صَلَواتِـهِمْ يُحافِظُونَ أُولـئِكَ هُمُ الوارِثُونَ [63]

آنها كه بر نمازهايشان مواظبت مىنمايند، همانان وارثانند.

و درباره آنان كه نماز را سبك مىشمارند، مىفرمايد:

الَّذِينَ هُمْ عَن صلاتهم ساهون [64]

پس واى بر آن نمازگزاران; همانان كه از نماز خويش غافلند.

امام على(عليه السلام) در تفسير آيه فوق مىفرمايد:

هيچ عملى محبوبتر از نماز نيست. پس چيزى از امور دنيا تو را از نماز اوّل وقت باز ندارد. [65]

امام صادق(عليه السلام) مىفرمايد:

هر نمازى دو وقت دارد: اوّل وقت و آخر وقت. اوّل وقت افضل است و بدون عذر نمىتوان آن را به آخر وقت انداخت; زيرا آخر وقت براى بيماران و معذوران است. اوّل وقت موجب خشنودى خداوند مىشود، ولى آخر وقت موجب گذشت و عفو است. [66]

سؤال: چرا نمازهاى پنجگانه را در سه وقت مىخوانيم در صورتى كه هر يك از اين نمازها براى خود وقتى خاص دارند؟

پاسخ: شكى نيست كه اقامه نماز در پنج وقت شيوه پيامبر(صلى الله عليه وآله) و پيشوايان محترم دين(عليهم السلام) بوده است. هم اكنون نيز علماى اسلام در كتابهاى فقهى خود تأكيد مىكنند كه، نمازهاى يوميه بهتر است در پنج وقت فضيلت خود خوانده شوند.

بحث در اين است كه آيا فاصله افكندن ميان نمازهاى يوميه، واجب است يا امرى مستحب; همچون ديگر مستحبات؟

حق اين است كه فاصله افكندن ميان نمازها مستحب است، ولى مىتوان برخى از آنها را در وقت مشترك و با يكديگر خواند. دليل و گواه ما بر جايز بودن جمع ميان دو نماز، احاديثى است كه در كتابهاى شيعه و سنّى نقل شده است كه پيامبر و صحابه، برخى نمازها (نماز ظهر و عصر، و نماز مغرب و عشاء) را با هم مىخواندند.

احمدبن حنبل، محدّث بزرگ اهل سنّت، از ابنعبّاس نقل مىكند كه: پيامبر نماز ظهر و عصر و همچنين نماز مغرب و عشاء را با هم در يكجا بدون عذر به جاى آورده است. [67]

و در روايتى ديگر از عبداللهبن عمر نقل است كه مىگويد: پيامبر(صلى الله عليه وآله)در حالى كه مسافر نبود، ميان دو نماز را جمع فرمود تا امّت وى به سختى نيفتند. [68]

سيره معصومان در نماز اوّل وقت

حضرت على(عليه السلام) فرمود:

بر شما باد به محافظت اوقات نماز; كسى كه نماز را ضايع كند از من نيست. [69]

امام رضا(عليه السلام) فرمود:

چون وقت نماز شد فوراً نماز بگذار; زيرا تو نمىدانى لحظه بعد چه پيش مىآيد. [70]

هنگامى كه على(عليه السلام) در جنگ صفّين مشغول نبرد بود به آفتاب نگاه مىكرد. ابنعباس پرسيد: اى اميرمؤمنان! چه مىكنى؟ فرمود: مىخواهم بدانم وقت نماز شده است كه نماز بخوانم يا نه؟ ابنعباس عرض كرد: آيا در اين شرايط سخت جنگ، وقت نماز خواندن است؟

حضرت فرمود: آيا مىدانى ما براى چه با آنان مىجنگيم؟ ما جنگ مىكنيم براى نماز! [71]

امام رضا(عليه السلام) با «عمران صابى» رهبر گروه صابئين مشغول بحث بود. گفتوگو به جايى رسيده بود كه كمكم حالت پذيرش در عمران پر مدّعا پيدا شد. در اين هنگام صداى اذان به گوش رسيد. امام رضا(عليه السلام)فرمود: وقت نماز

شده است! عمران گفت: آقا «قَدْ لانَ قَلْبى» الآن دلم نرم شد; اگر يك مقدار ديگر ادامه دهيد شايد مسلمان شوم!

امام رضا(عليه السلام) قبول نكرد و فرمود: نماز مىخوانم و بر مىگردم و ادامه مىدهم، حضرت نماز خواند و برگشت و بحث را دنبال كرد و عمران مسلمان شد. [72]

مبطلات نماز

آن گاه كه نمازگزار تكبيرةالاحرام مىگويد و نماز را آغاز مىكند تا پايان آن برخى كارها بر او حرام مىشود كه اگر يكى از آنها را انجام دهد، نمازش باطل مىشود. مبطلات نماز عبارتند از:

  1. از ميان رفتن يكى از شرطهاى نماز مانند وضو و طهارت;
  2. پيش آمدن چيزى كه وضو يا غسل را باطل مىكند;
  3. خوردن و آشاميدن;
  4. سخن گفتن;
  5. خنديدن;
  6. گريستن;
  7. روى از قبله برگرداندن;
  8. كم يا زياد كردن اركان نماز;
  9. بر هم زدن صورت نماز;
  10. دستها را بر هم گذاشتن;
  11. «آمّين» گفتن پس از حمد;
  12. پيش آمدن يكى از شكهايى كه مبطل نمازند. [73]

احكام مبطلات نماز

اگر در ميان نماز يكى از شرايط صحيح بودن آن از ميان برود مثلاً در ميان نماز بفهمد كه مكانش غصبى است، نماز باطل است. [74]

اگر در ميان نماز وضويش باطل شود، يا يكى از موجبات غسل پيش آيد، نماز باطل است. [75]

اگر در ميان نماز خوابش ببرد، نماز باطل است. [76]

اگر در حال سجده از خواب بيدار شود و شك كند كه در سجده آخر نماز بوده است يا در سجده شكر، بايد نماز را دوباره بخواند. [77]

اگر نمازگزار عمداً كلمهاى بگويد جز آنچه در نماز مىتوان گفت و بخواهد با آن معنايى را برساند، نمازش باطل است. [78]

اگر نمازگزار عمداً كلمهاى بگويد كه دو حرف يا بيشتر داشته باشد، هر چند نخواهد با گفتن آن معنايى را برساند، بنابر احتياط واجب بايد نماز را دوباره بخواند. [79]

موارد استثنا

نمازگزار مىتواند غير از آنچه جزو نماز است، كلمات زير را نيز بر زبان آورد:

  1. صلوات بر پيامبر(صلى الله عليه وآله): هر گاه نام مبارك حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) ـ مانند محمّد و احمديا لقب و كنيه آن جناب مانند مصطفى و ابوالقاسم ـ را بر زبان آورد يا بشنود، حتى اگر در حال نماز باشد مستحب است صلوات بفرستد. [80]
  2. هنگام نوشتن نام مبارك حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) نيز مستحب است صلوات نوشته شود و نيز بهتر است هر گاه آن حضرت را ياد مىكنيم، صلوات بفرستيم. [81]
  3. خواندن قرآن: خواندن قرآن در نماز به جز چهار سورهاى كه سجده واجب دارند و نيز دعا كردن اشكال ندارد. [82]
  4. جواب سلام: درحال نماز انسان نبايد بهكسى سلام كند و اگر كسى بهاو سلام كند، بايد به گونهاى پاسخ دهد كه «سلام» مقدم باشد; مثلاً بگويد: «سلام عليكم». [83]

بايد پاسخ سلام را چه در نماز و چه در غير نماز بىدرنگ بگويد. نمازگزار نبايد عمداً يا از روى فراموشى پاسخ سلام را چنان طول دهد كه اگر پاسخ بگويد، جواب آن سلام به حساب نيايد. [84]

بايد پاسخ سلام را به گونهاى بگويد كه سلام كننده بشنود. [85]

اگر زن يا مرد نامحرم يا كودك مميّز ـ يعنى كودكى كه خوب و بد را مىفهمد ـ به نمازگزار سلام كند، نمازگزار بايد پاسخ دهد. [86]

اگر نمازگزار پاسخ سلام را ندهد، معصيت كرده است، ولى نمازش صحيح است. [87]

اگر كسى به نمازگزار به گونه نادرست سلام كند، به طورى كه سلام به حساب نيايد، پاسخ واجب نيست. [88]

پاسخ سلام كسى كه از روى مسخره يا شوخى سلام مىكند، واجب نيست. [89]

اگر كسى به چند نفر سلام كند و كسى كه ميان آنان مشغول نماز است شك كند كه سلام كننده قصد سلام كردن به او را نيز داشته يا نه، نبايد پاسخ بدهد و همچنين است اگر بداند قصد او را نيز دارد، ولى كسى ديگر پاسخ سلام را داده است. [90]

شكستن نماز

رها كردن نماز واجب، حرام است، مگر از روى ناچارى; مانند موارد زير:

الف) حفظ جان;

ب) حفظ مال;

ج) جلوگيرى از زيان مالى و بدنى;

د) شكستن نماز براى پرداخت بدهى مردم، با شرايط زير اشكال ندارد:

1. طلبكار، طلب خود را مىخواهد.

2. وقت نماز تنگ نيست; يعنى مىتواند پس از پرداخت بدهى، نماز را در وقتِ آن بخواند.

3. در ميان نماز نمىتواند بدهى را بپردازد. [91]

ـ شكستن نماز براى مالى كه اهميت ندارد، مكروه است. [92]

نماز مسافر

مسافر بايد در سفر با شرايطى كه خواهد آمد، نمازهاى چهار ركعتى را در دو ركعت، يعنى شكسته به جاى آورد.

برخى از شرايط نماز مسافر

شرط اوّل: رفت و برگشت سفر كمتر از هشت فرسخ شرعى نباشد.

كسى كه رفت و بازگشت او هشت فرسخ است، اگر رفت او كمتر از چهار فرسخ نباشد، بايد نماز را شكسته بخواند، ولى اگر رفت او كمتر از چهار فرسخ است، مثلاً سه فرسخ مىرود و پنج فرسخ باز مىگردد، بايد نماز را تمام بخواند. [93]

اگر بين دو محلّى كه فاصله آنها كمتر از چهار فرسخ است چند مرتبه رفت و آمد كند. گرچه روى هم رفته هشت فرسخ شود، بايد نماز را تمام بخواند. [94]

ابتداى هشت فرسخ از خانههاى آخر شهر است. [95]

اگر كسى به جايى رود كه دو راه دارد: يك راه كمتر از هشت فرسخ است و راه ديگر هشت فرسخ يا بيشتر است، چنانچه از راهى برود كه هشت فرسخ

است، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر از راهى برود كه هشت فرسخ نيست، بايد نماز چهار ركعتى بخواند. [96]

شرط دوم: از آغاز سفر، قصد داشته باشد هشت فرسخ بپيمايد.

اگر از آغاز، قصد نداشته است هشت فرسخ برود و به جايى سفر كند كه كمتر از هشت فرسخ است و پس از رسيدن به آن جا، تصميم بگيرد كه سفر را ادامه دهد و هشت فرسخ يا چهار فرسخ ديگر برود و به وطنش يا جايى كه مىخواهد ده روز در آن جا بماند بازگردد، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر به جايى برود كه با مقدار راهى كه آمده، هشت فرسخ مىشود و خود به تنهايى هشت فرسخ نيست، چون از اوّل قصد هشت فرسخ را نداشته نمازش تمام است. [97]

كسى كه در سفر اختيارش به دست كسى ديگر است، مانند فرزند كه همراه پدر و مادر سفر مىكند، چنانچه بداند سفرش هشت فرسخ است، بايد نماز را شكسته بخواند. [98]

شرط سوم: به حد ترخّص برسد.

كسى كه به سفر مىرود، وقتى به حدّ ترخّص مىرسد، بايد نماز را شكسته بخواند; يعنى بايد دست كم به مقدارى دور شود كه ديوارهاى آن جا را نبيند و اذانش را نشنود و چنانچه بدين مقدار دور نشود، نمازش را بايد تمام بخواند. [99]

مسافرى كه به وطنش باز مىگردد، وقتى ديوار وطن خود را مىبيند و صداى اذانش را مىشنود، بايد نماز را تمام بخواند. [100]

شرط چهارم: در ميان راه، پيش از رسيدن به چهار فرسخ از قصد خود باز نگردد.

اگر در ميان راه از ادامه سفر منصرف شود، چنانچه پيش از رسيدن به چهار فرسخ باشد، بايد نماز را تمام بخواند و اگر پس از رسيدن به چهار فرسخ باشد، در صورت اقامه ده روز، نماز تمام است و اگر بخواهد باز گردد، بايد نماز را شكسته بخواند. [101]

شرط پنجم: قصد نداشته باشد پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطن خود بگذرد، يا ده روز يا بيشتر در جايى بماند.

كسى كه مىخواهد در ميان راه، پيش از پيمودن هشت فرسخ از وطن خود بگذرد، يا ده روز در جايى بماند، بايد نماز را تمام بخواند; چون با رسيدن به وطن يا جايى كه ده روز در آن جا مىماند، سفر تمام مىشود و اين سفر كمتر از هشت فرسخ است. [102]

اگر در سفر، پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطنش يا جايى كه ده روز در آن جا مىماند بگذرد، چنانچه باقيمانده سفر، هشت فرسخ يا چهار فرسخ است و بخواهد برود و بازگردد، بايد در باقيمانده سفر نماز را شكسته بخواند. [103]

شرط ششم: براى كار حرام سفر نكند.

اگر سفر، براى كار حرام باشد، مانند سفر براى سرقت، نماز تمام است. [104]

كسى كه سفرش حرام نيست و براى كار حرام نيز سفر نمىكند، اگر چه معصيتى انجام دهد، مثلاً غيبت كند، بايد نماز را شكسته بخواند. [105]

قصد ده روز

اگر مسافرى قصد كرده است ده روز در جايى بماند، بيشتر از ده روز در آن جا بماند تا وقتى سفر نكرده است، بايد نمازش را تمام بخواند و لازم نيست دوباره قصد ماندن ده روز كند. [106]

اگر مسافر پيش از خواندن نماز چهار ركعتى از قصد خود باز گردد، بايد نماز را شكسته بخواند.

اگر مسافر پس از خواندن يك نماز چهار ركعتى از قصد خود باز گردد، تا هنگامى كه در آن جاست، بايد نماز را تمام بخواند. [107]

وطن

«وطن» جايى است كه انسان براى سكونت و زندگى خود برمىگزيند; خواه در آن جا به دنيا آمده و وطن پدر و مادرش باشد و خواه چنين نباشد و خود او آن جا را براى زندگى برگزيند. [108]

تا انسان قصد ماندن هميشگى در غير وطن اصلى خود نكند آن جا وطن او به حساب نمىآيد. [109]

اگر كسى قصد دارد در جايى، كه وطن اصلىاش نيست، براى مدّتى بماند و سپس به جايى ديگر برود، آن جا وطن او به حساب نمىآيد; مانند دانشجويى كه مدّتى براى تحصيل در شهرى مىماند. [110]

اگر انسان بدون قصد ماندن هميشگى، آن قدر در جايى بماند كه مردم، او را اهل آن جا بدانند، آن جا حكم وطنش را خواهد داشت. [111]

اگر كسى به جايى برود كه پيشتر وطن او بوده است، ولى هم اكنون از آن جا صرف نظر كرده است، نبايد نماز را تمام بخواند، اگر چه وطن ديگرى نيز براى خود برنگزيده باشد. [112]

مسافرى كه به وطنش باز مىگردد، آن گاه كه ديوار وطن خود را مىبيند و صداى اذانش را مىشنود بايد نماز را تمام بخواند. [113]

نماز قضا

نماز، از حقوق خداوند بر عهده انسان است و انجام درست و به موقع آن بر انسان مكلّف واجب است. از اين رو، انسان بايد نمازهاى واجب را در وقت خود بخواند; كسى كه نماز واجبش را به هر دليل در وقت نخواند بايد قضايش را به جاى آورد.

احكام نماز قضا

در دو مورد به جاى آوردن قضاى نماز واجب است:

الف) نماز واجب را در وقت نخوانده باشد.

ب) پس از وقت آگاه شود كه نمازش باطل بوده است. [114]

كسى كه نماز قضا دارد، نبايد در خواندن آن كوتاهى كند، ولى واجب نيست بى درنگ آن را به جاى آورد. [115]

قضاى نمازهاى يوميّه لازم نيست به ترتيب خوانده شود; مثلاً كسى كه يك روز نماز عصر و روز بعد نماز ظهر را نخوانده است، لازم نيست اوّل نماز عصر و سپس نماز ظهر را قضا كند. [116]

نماز قضا را با جماعت مىتوان خواند، چه نماز امام جماعت ادا باشد يا قضا، مثلاً اگر كسى نماز قضاى صبح را با نماز ظهر يا عصر امام بخواند، اشكال ندارد. [117]

اگر مسافرى كه بايد نماز را شكسته بخواند، نماز ظهر يا عصر يا عشاء از او قضا شود، بايد آن را دو ركعتى به جاى آورد. [118]

در سفر نمىتوان روزه گرفت، حتى روزه قضا، ولى نماز قضا مىتوان به جاى آورد. [119]

اگر كسى در سفر بخواهد نمازهايى را كه در غير سفر از او قضا شده است به جاى آورد، بايد نمازهاى ظهر و عصر و عشاء را چهار ركعتى قضا كند. [120]

نماز قضا را در هر وقتى مىتوان به جاى آورد; يعنى قضاى نماز صبح را مىتوان ظهر يا شب خواند. [121]

نماز بانوان

بانوان مىتوانند حمد و سوره نمازهاى صبح و مغرب و عشاء را بلند يا آهسته بخوانند، ولى اگر نامحرم صدايشان را مىشنود، بهتر است آهسته بخوانند. [122]

اگر زنى در بين نماز متوجه شود كه مقدارى از موهايش پيداست و فوراً آنها را بپوشاند تا زمانى كه ظاهر شدن مو عمدى نباشد نمازش صحيح است و اعاده واجب نيست. [123]

بر زنان واجب است در نماز تمام بدن و موى خود را به غير از صورت به مقدارى كه شستن آن در وضو واجب است و دستها تا مچ و پاها تا مفصل ساق با پوششى كه كاملاً بدن را مىپوشاند، بپوشانند و در حضور نامحرم پاها را نيز بايد بپوشانند. [124]

پوشاندن قسمت پايين چانه واجب است نه خود آن; زيرا چانه جزئى از صورت است. [125]

بر زنها مستحب است در نماز زيورهاى خود را همراه داشته باشند. [126]

سؤال: زنى كه آرايش كرده و زيورآلات دارد، آيا بايد در هنگام نماز چهره خود را بپوشاند؟

پاسخ: همه مراجع: اگر مرد نامحرم او را نمىبيند، پوشاندن چهره آرايش كرده و زيورآلات در نماز واجب نيست. [127]

مستحب است اگر نمازگزار زن است پاهايش را هنگام ايستادن به هم بچسباند. [128]

بر زنها مستحب است كه درحال ايستادن دستها را روى سينهها بگذارند. [129]

اذان هيجده جمله و اقامه هفده جمله است، ولى براى زن جايز است كه در اذان و اقامه اكتفا كند به گفتن تكبير و شهادتين و به جاى اقامه دو تكبير و شهادت به وحدانيت خداوند و نبوت پيامبر(صلى الله عليه وآله)بدهد. [130]