کلمات کلیدی: آموزه هاي ديني براي كودكان و نوجوانان، در متون پارسي
نویسنده: سيدعلي كاشفي خوانساري
نویسنده: سیدعلی کاشفی خوانساری
این نوشته میکوشد نشانههای کوچکی از معرفی اهل بیت(ع) به کودکان و نوجوانان قرون پیش را معرفی کند.بیشک، بحث کامل و جامع دراینباره، مجال وهمت صد چندانی میطلبد، و این، تنها طرح موضوعی و پرسشی است، تا اهل علم و پژوهش به این مقوله بیندیشند.
اشاره:
در فرهنگ و تمدن اسلامی، چه روشهایی برای انتقال باورها و اطلاعات دینی مرسوم بوده است؟ آیا در کنار آموزشهای شفاهی در خانواده، مکتبخانه و مسجد، منابع مکتوبی هم برای این منظور وجود داشته است؟ جستجو در میان ادبیات کهن پارسی چه ردپاهایی از آموزشهای دینی، بویژه دربارة شخصیتهای دینی به دست میدهد؟ کودکان و نوجوانان ایرانی و فارسی زبان، در سالهای پیش از مواجهه با فرهنگ غرب و رواج صنعت چاپ، با چه وجوهی از زندگی و سیرة شخصیتهای مقدس دینی، در کتابها و قصهها رو به رو بودهاند؟ آیا جستجو در کتب فارسی، نشانههایی از آموزش اطلاعات دینی درباره پیامبر(ص) و خاندان ایشان آشکار خواهد کرد؟
این پرسشها، سبب نگارش این مقاله کوتاه شده است. این نوشته میکوشد نشانههای کوچکی از معرفی اهل بیت(ع) به کودکان و نوجوانان قرون پیش را معرفی کند.بیشک، بحث کامل و جامع دراینباره، مجال و همت صد چندانی میطلبد، و این، تنها طرح موضوعی و پرسشی است، تا اهل علم و پژوهش به این مقوله بیندیشند.
قدیمیترین کتب آموزشی دینی به زبان فارسی، شاید رسالات تعلیمی اسماعیلیه باشد. اسماعیلیه که به "اهل تعلیم " نیز مشهورند، با روش طرح پرسشهای کلامی و فلسفی، باورهای دینی و انگارههای ذهنی جوانان و علمآموزان زمانة خویش را به چالش میطلبیدند و آنها را به اصول مکتب شیعة هفته امامی و باطنیان میخواندند. "قصیدة سؤالیه " ابوالهیثم جرجانی، از قدیمیترین این متون است، که در عهد سامانیان در ماوراءالنهر تألیف شده، و دو شرح بر آن به زبان فارسی باقی است. اولی از محمدبنسرخ نیشابوری است که به سال 370 هـ .ق. تصنیف شده و دومی از ناصرخسرو و با نام "جامع الحکمتین "، در عهد سلجوقی و به سال 462 .
اسماعیلیه کتب سادة آموزشی به جز اینها هم داشتهاند. مثلاً "ام الکتاب "، رسالة ساده و کم حجمی از قرامطه (از شعب اسماعیلیه) در قرن پنجم است، که با زبان ساده و عوامانه و همراه با تمثیل و داستان، برای جذب نوخاستگان و نوجوانان تألیف شده بود.
"کشف المحجوب " که به سال 442 هـ . ق. توسط ابوالحسن هجویری تألیف شده، از جمله قدیمیترین آثار به جای مانده به زبان فارسی و احتمالاً قدیمیترین متن فارسی در تصوف است. نثر کتاب ساده و دلنشین است، اما مطالب آن خاص نوجوانان نیست. با این حال، حکایتهایی در این کتاب آمده که میتوانسته است برای کودکان و نوجوانان نیز نقل و خوانده شود. بویژه حکایتهایی که از کودکی معصومین (ع) در آن مندرج است.
از مهمترین کتابهایی که از قرن پنجم به ما رسیده، منظومة "ورقه و گلشاه " سرودة عیوقی است. این منظومة داستانی و عاشقانه، از اولین افسانههای مذهبی در ادبیات فارسی است: در یکی از قبایل عرب، دختر عمو و پسرعمویی نوجوان به هم دل میبازند. اما سدها و حوادث بسیار، مانع وصال آنها میشود. وقتی پسر از دنیا میرود، دختر نیز در فراق او، خودکشی میکند. اما این دختر و پسر، با معجزة پیامبر اسلام زنده میشوند و به وصال هم میرسند!
این افسانه تخیلی، در میان مردم رواج و محبوبیت فراوان یافت. این داستان تا دورة قاجار در میان مردم شایع و متداول بود و در مطبوعات آن دوره، از آن به عنوان یکی از خواندنیهای کودکان یاد شده است. امروز هم در میان فارسی زبانان افغانستان، این داستان به شکلی کاملاً عمومی رایج است. با توجه به سن و سال قهرمانان، فضای اخلاقی و پندآموزانه و مضمون دینی افسانه، این کتاب به نوجوانان توصیه میشده و مطلوب آنان بوده است.
از دیگر کتب به جای مانده از قرن پنج، که مضمونی دینی دارد، "قصص قرآن مجید " یا "تفسیر سورآبادی "، از ابوبکر عتیق نیشابوری است. این کتاب نوجوانانه نیست، اما بیشک داستانها و حکایتهای آن، برای کودکان و نوجوانان خوانده میشده است؛ بویژه حکایتهایی که به کودکی معصومین (ع) باز میگردد.
"روضةالفریقین " از دیگر کتب دینی مربوط به اواخر قرن پنج یا اوایل قرن ششم، و مؤلف آن، شخصی به نام ابوالرجاء الثاثی از اهالی مرو است. حکایتی از کودکی حسنین(ع) در آن کتاب خواندنی است:
"وقتی حسن و حسین، رضی الله عنهما، [از] جایی میگذشتند. پیری رادیدند، طهارت میکرد، جاهل وار.
گفتند: "بر ما واجب آمد که او را از بند جهل بیرون آریم. که اگر او برین جهالت از عالم بیرون شود، کار وی بر خطر بُود، و ما حق نسبت نبوّت نگذارده باشیم و بر امت جدّ خویش، شفقت نبرده باشیم. و اگر این پیر را گوییم که "تو طهارت نمیدانی "، باشد که خشم در وی اثر کند. بیا تا ما او را حاکم خودگردانیم. "
حسن گفت: "ای خواجه! ما را به تو حاجت است. میان من و برادر من سخنی میرود در طهارت. تو میان ما حکم کن! "
پیر گفت: "آن چیست؟ که همه عالم را به شما رجوع میباید کرد؛ شما به من رجوع میکنید! "
حسن گفت: "طهارت من، به طهارت رسول مانندهتر است. حسین میگوید: "نی. چه، آنِ من مانندهتر است. " اکنون ما هر دو طهارت کنیم. چشمدار، و میانِ ما حاکم باش! و میل مکن. "
هر دو طهارت کردند؛ و پیر مینگریست. چون تمام کردند، گفتند: "ازین هر دو، کدام نیکوتر بُوَد؟ "فقال (اَنتما تحسنان الوضوء، و هذا الجاهل لم یکن یحسنُ الوضوء، و قد یعلم الان منکما و تاب علی ایدکما لبرکتکما و شفقتکما علی امة جدکما. "
همین حکایت را در قرن هفتم، مولوی در "فیه مافیه " چنین نقل کرده است:
"آوردهاند که حسن و حسین، رضیالله عنهما، شخصی را دیدند در حالت طفلی که وضو کژ میساخت و نامشروع. خواستند که او را به طریق احسن وضع تعلیم دهند. آمدند بر او که "این مرا میگوید که تو وضوی کژ میسازی. " هر دو پیش تو وضو سازیم. بنگر که از هر دو وضوی، کی مشروع است. "
هر دو پیش او وضو ساختند.
گفت: "ای فرزندان! وضوی شما سخت مشروع است و راست است و نیکوست. وضوی من مسکین کژ بوده است. "
از معدود کتابهای فارسی کهن که صراحتاً موضوع آنْ آموزشی و مخاطب آن بیشتر نوجوانان و جواناناند، "قابوسنامه " است. عنصرالمعالی کیکاوس بن وشمگیر، این کتاب را در سال 475 ه . ق. برای پسرش گیلانشاه تألیف کرده است. باب اول کتاب "در شناخت ایزد تعالی " و باب دوم "در آفرینش و ستایش پیامبر " است. زبان و منطق و استدلالهای کتاب، ساده و آموزشی است. او لزوم بعثت پیامبران را چنین توضیح میدهد:
"چون دانستنی که ایزد در جهان هیچ نعمتی بیهوده نیافرید، بیهوده بُود که داد نعمت و روزی ناداده ماند. و داد روزی آن است که به روزیخواره دهی تا بخورد. چون داد چنین بود. مردم آفرید تا روزی خورد. چون مردم پدید کرد و تمامی نعمت به مردم بود. و مردم را لابد بود از سیاست و ترتیب. و ترتیب و سیاست بیرهنمای خام بود. که هر روزیخواره که روزی بیترتیب و عقل خورد، سپاس روزی دهنده نداند. و این عیب روزی دهنده را بود که روزی بی دانشان و ناسپاسان را دهد. و چون روزی ده بیعیب بود، روزیخوار را بیدانش نگذاشت. چنان که اندر کتاب خویش یاد کرد: وفیالسماء رزقکم و ما توعدون. در میان مردم پیغامبران فرستاد تا ره داد و دانش و ترتیب روزی خوردن و شکر روزیده گذاردن به مردم آموختند، تا آفرینش جهان به عدل بود، و تمامی عدل به حکمت، و اثر حکمت نعمت؛ تمامی نعمت به روزیخوار و تمامی روزیخوار به پیغامبر رهنمای. که از این ترتیب هیچ کم نشاید که باشد. تا به حقیقت پیغامبر راهنمای را بر روزیخوار خدای تعالی فضل آن است که روزیخوار را بر روزی. پس، چون از خردنگری، چندان حرمت و شفقت و آرزو که روزیخوار را بر نعمت و روزی است واجب کند که حق راهنمای خویش بشناسد و روزیده خویش را منت دارد و فریشتگان او را حقشناس باشد و همه پیغامبران را راستگوی دارد؛ از آدم تا به پیغامبر ما، علیهمالسلام. و فرمانبردار باشد در دین، و در شکر منعم تقصیر نکند، و حق فرایض دین نگاه دارد، تا نیکنام و ستوده باشد. "
از رسالههای مهم قرن هفتم هـ . ق. "الادب الوجیز للولد الصغیر " است، که خواجه نصیر طوسی آن را از عربی به فارسی برگردانده است. متن عربی، نوشته ابن مقفع است. و احتمالاً او این کتاب را از رسالههای فارسی پهلوی پیش از اسلام ترجمه کرده است. کتاب شامل چهل و نه اندرز است. و خواجه نصیر به آنها رنگ و بوی دینی و شیعی داده است.
در مثنوی مولوی (قرن هفتم هـ . ق.) قصهها و حکایتهای فراوانی از پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) نقل شده؛ که با توجه به رواج عمومی این کتاب، احتمالاً این قصهها برای کودکان و نوجوانان هم خوانده میشده است. از دیگر کتابهای فرن هفتم که جنبة عمومی و آموزشی داشته، "سیرت رسول الله " است. این کتاب به عنوان کتاب مرجع تاریخ اسلام، اعتبار عمومی داشته است. نویسنده کتاب، ابوعبدالله مطلبی است، که در قرن اول و دوم هجری میزیسته؛ و مترجم فارسی کتاب، رفیعالدین همدانی قاضی ابرقوه است. او در سال 623 هجری قمری در مصر از دنیا رفته است. با توجه به نقش آموزشی و عمومی این کتاب، به احتمال زیاد، کودکان و نوجوانان هم حکایتهای آن را میخواندهاند.
از دیگر کتابهایی که با اطمینان میتوان به استفاده کودکان و نوجوانان از آن تصریح کرد "کلیله و دمنه " است. مترجم کتاب به تناسب آن با کودکان تصریح کرده و اسناد فراوانی دربارة استفاده از آن برای کودکان و توسط ایشان در خانواده و در مکتبخانه، از قرون گذشته تا دورة معاصر، موجود است. "کلیله و دمنه " توسط نصرالله منشی در قرن ششم هجری قمری به فارسی ترجمه شده و تا امروز هم برای آموزش کودکان و نوجوانان به کار رفته است. کتاب با مدح رسول اکرم (ص) آغاز میشود؛ و طبعاً کودکان و نوجوانان بسیاری این مقدمه را میخواندهاند. گفتنی است طی قرون مختلف، بیش از ده بازنویسی، گزیده و... از "کلیله و دمنه "، توسط ادیبان مختلف صورت گرفته است.
کتاب مهم دیگری که از قرن هفتم هجری قمری به جای مانده و بیشک از آن زمان تا دورة معاصر مورد استفادة بسیاری از نوجوانان بوده است، "نصاب الصبیان " است. این کتاب از معدود آثاری است که در عنوان آن، بر اینکه مخاطب آن کودک است تصریح شده است. "نصاب الصبیان " یک لغتنامه عربی به فارسی و یک فرهنگنامه آموزشی است. نویسنده و سرایندة آن ابونصر فراهی است؛ که به سال 640 هـ . ق. از دنیا رفته است. این کتاب از همان قرن هفتم تا دورة معاصر، یک متن مهم آموزشی بوده است و دهها شرح و تفسیر و تکمله بر آن نوشتهاند. "نصاب الصبیان " در ابتدا دویست بیت داشته است، اما به مرور، دیگران ابیاتی به آن افزودهاند. تا آنجا که ابیاتش از ششصد بیت نیز فزون گشته است. در متن اصلی نصاب (دویست بیتی) ابیاتی به آموزشهای دینی کودکان درباره شخصیتهای دینی اختصاص دارد. در این ابیات، نام ازواج، اولاد و موالی (غلامان) پیامبر و عشره مبشره (کسانی که اهل سنت آنها را بهشتی میدانند) آموزش داده شده است:
نه جفت نبی که پاک بودند همه
بُد عایشه و خدیجة محترمه.
با ام حبیبه، حَفَصه بود و زینب
میمونه، صفیه، سوده، ام سلمه.
فرزند نبی قاسم و ابراهیم است
پس طاهر و طیب از در تعظیم است
با فاطمه و رقیه،امکلثوم
زینب شمر ار تو را سر تعظیم است.
مولی دوازده است نبی را یکی نبه
دیگر فضاله آنکه نه بیع است و نه هبه
ثوبان، رباح و صالح و مدعم، یسار و زید
بورافع وضیمره، کبیسه، مویهبه. "
در ابیات الحاقی "نصاب الصبیان " هم آموزههای دینی فراوان است. مثلاً درباره سورههای مکی و مدنی و اسامی قّراء سبعه (قاریان هفتگانه):
"ای قد تو در گلشن جان سرو روان
وز رشک قدت سرو خجل در بستان
مفعلولن مفاعلن مفاعیلن فاع
این نوع رباعی هزج اخوب دادن.
"نور " و "حج "و "انفال " مدینی میدان
با "لم یکن " و "زلزله "، "احزاب " همان.
پنج اول و "قد سمع "، "رعد "و "حدید "
"فتح " و پس و پیش و "نصر " و "دهر "و "رحمن ".
ای غالیه سای طرّهات بدر منیر
روشن بودت چو مهر تابنده ضمیر.
مفعول مفاعلن مفاعیلن فاع
تقطیع کن این قطعه و تعلیم بگیر.
استاد قرائت بشمر پنج و دو پیر
بوعمر و علا و نافع و ابن کثیر.
پس حمزه و ابن عامر و عاصم را
از جنس کسایی شمر و هفت بگیر.
کتاب مهم دیگر قرن هفتم "گلستان " سعدی است. "گلستان " برای استفادة کودکان و نوجوانان پدید نیامده است؛ اما شواهد فراوانی در دست است که از قرن هشتم هجری قمری تا امروز، این کتاب یکی از منابع اصلی مطالعاتی و درسی کودکان و نوجوانان بوده است. "گلستان " معمولاً اولین کتاب فارسی بوده که کودکان پس از یادگیری الفبا و روخوانی قرآن، به مطالعه آن میپرداختهاند. "گلستان " در دیباچة خود، پس از ستایش پروردگار، به مدح رسولالله(ص) میپردازد. این عبارت شاید فراگیرترین جملاتی است که کودکان و نوجوانان ایرانی طی قرون متوالی دربارة پیامبر میآموختهاند:
"در خبر است از سرور کائنات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمه دور زمان اعنی، محمدالمصطفی صلیالله علیه و آله و سلم
شفیعٌ مطاعٌ نبیٌ کریم
قسیمٌ جسیمٌ نسیمٌ وسیم.
چه غم دیوار امت را، که دارد چون تو پشتیبان
چه باک از موج بحرآن را، که باشد نوح کشتیبان.
بلغ العلی بکماله، کشف الدجی بجماله
حسنت جمیع خصاله، صلوا علیه و آله. "
آخرین کتابی که از قرن هفتم هجری قمری یاد میکنم "جوامع الحکایات و لوامع الروایات " نوشتة سدیدالدین محمد عوفی است. این کتاب دربردارنده داستانها و حکایات فراوانی است که گرچه مشخصاً برای کودکان و نوجوانان نوشته نشده، اما مستقیم و غیرمستقیم مورد استفاده آنان واقع میشده است. از جمله حکایتهای این کتاب میتوان به استدلال امام جعفر صادق(ع) بر هستی صانع، توصیف علی(ع) از خداوند، و داستانهایی از جناب عبدالمطلب و سلمان فارسی اشاره کرد.
"بهارستان جامی " از دیگر کتابهای مهم آموزشی در ادبیات فارسی است. این کتاب را عبدالرحمن جامی در سال 892 هجری قمری برای آموزش پسر نوجوانش و به تقلید از "گلستان " سعدی تصنیف کرد. در "بهارستان " حکایتهای فراوانی با حضور اهل بیت(ع) دیده میشود. از آن جمله است حکایت دوستی معاویه و عقیل بن ابیطالب و سخنان معاویه در ستایش و منقبت اهل بیت رسولالله(ص)، حکایتی در مذمت ظلمهای حجاج بن یوسف و صحبتهایش با عربی بیابانی، که در مقابل او به مدح امیرالمؤمنین(ع) میپردازد؛ و حکایتی درباره سخاوت عبدالله بن جعفر. یک حکایت کوتاه از این کتاب را میخوانیم:
"اعرابیای بر امیرالمؤمنین علی ـ کرم اللّه تعالی وجهه ـ در آمد و خاموش بنشست. ذل فقر و فاقه بر جبین او ظاهر بود. حضرت امیر از وی پرسید که چه حاجت داری؟ شرم داشت که به زبان گوید. بر زمین نوشت که "من مردی فقیرم. " حضرت امیر وی را دو حله عطا داد. و غیر از آن، مالک هیچ چیز نبود.
اعرابی یکی را ردا ساخت و دیگری را ازار؛ و بایستاد و چند بیت مناسب حال، در کمال بلاغت و فصاحت، بر بدیهه انشا کرد.
حضرت امیر را بسیار خوش آمد. سی دینار دیگر از حق امیرَالمؤمنین حسن و امیرالمؤمنین حسین ـ رضیالله عنهماـ پیش وی بود، عطا دادش. اعرابی آن را گرفت و گفت: "ای امیرالمؤمنین! مرا توانگرترین اهل بیت من گردانیدی. " و برفت.
حضرت امیر گفت: شنیدم از حضرت رسالت ـ صلیالله علیه و سلم فرمود: قیمة کلّ امرء ما یُحسنه (قیمت هرکس به قدر آن چیزی است که وی را میآراید، از محاسن افعال و بدایع اقوال).
قیمت مرد، نه از سیم و زر است
قیمت مرد به قدر هنر است.
ای بسا بنده که از کسب هنر
قدرش از خواجه بسی بیشتر است.
وی بسا خواجه که از بیهنری
در ره بندة خود پی سپر است. "
"خاوران نامه "، سرودة ابن حسام خوسفینیز، از کتابهای مهم دینی در میان مردم ایران بوده است. این کتاب که در سال 830 هجری قمری سروده شده است، منظومهای حماسی درباره جنگهای خیالی امیرالمؤمنین علی(ع) و مالک اشتر و یک یار ایشان به نام ابوالمحجن، در شرق است. در این افسانه، حضرت علی(ع) به جنگ قباد، پادشاه خاور، و تهماسب شاه و صلصال شاه، سپاه دیوان، اژدها، قوم یأجوج و مأجوج و لشکر جنیان میرود، و آنها را شکست میدهد. این کتاب لبریز از صحنههای خیالی و اغراق و غلو است.
"خاوران نامه " در میان مردم عوام بسیار محبوب شد. گرچه علمای دین با آن مخالف بودند، اما در محافل مردمی و حتی خانقاهها و مکتبخانهها رواج یافت و تا سالها کودکان و نوجوانان ایرانی، از طریق آن، با داستان دلاوریهای علی(ع) آشنا میشدند. این کتاب، تا دوره قاجار هم از خواندنیهای کودکان بود، و حتی منتخبات کم حجمی از آن، برای بچهها منتشر میشد.
از زمان "خاوران نامه " به بعد، دیگر کتابهای مذهبی تشیع، به جریان غالب ادبیات فارسی بدل شد، و به مرور، آثار مهم ادبی فارسی به این گونه آثار منحصر شد.
یکی دیگر از حکایتنامههای مهم فارسی، "لطائف الطوائف "، نوشته فخرالدین علی بیهقی است، که در قرن دهم تألیف شده است. فخرالدین صفی، فرزند ملاحسین کاشفی است؛ که کتاب او با نام "روضةالشهدا "، به متن اصلی سوگواریهای شیعی پارسی در قرون بعد بدل شد. تا آنجا که شغل و سنتی به نام روضهخوانی پدید آمد. دو حکایت درباره کودکی معصومین (ع) از این کتاب نقل میشود:
"به صحّت رسیده که رسول(ص) در طفولیت امام حسن با وی مباسطت میفرمود و زبان معجز بیان را از دهان به وی مینمود. و چون امام حسن سرخی زبان آن حضرت را میدید، خندان و شادان میگردید.
از ابن عباس(ره) به صحت رسیده که روزی رسول(ص) امام حسن را بر دوش مبارک سوار فرموده بر هر طرف راه میرفت. مردی حاضر بود. امام حسن را گفت: "رکبت نعم المرکوب. " یعنی سوار شدهای نیک مرکبی را. حضرت رسول(ص) فرمود: "نعم الراکب هو. " یعنی او نیز نیک سواری است.
در اخبار آمده که روزی امامحسنـ علیهالسلام ـ در طفلی، حضرت رسول را ـصلیاللّه علیه و آله ـ گفت: "ای جد بزرگوار! میخواهم که بر اشتری سوار شوم و هر طرف برانم. "
حضرت فرمود: "چون باشد اگر من شتر تو شوم؟ "
امام حسن گفت: "به غایت نیکو باشد. "
پس حضرت وی را بر دوش مبارک خود نشانیده، از این گوشة حجره بدان گوشه میرفت؛ و وقت آن حضرت، به غایت خوش گشته بود.
در آن حال، حضرت امام حسن(ع) گفت: "ای جد بزرگوار! شتران را مهار باشد؛ و شتر من مهار ندارد. "
حضرت، هر دو گیسوی مشکبار به دست وی داد و فرمود که "این مویها مهار تو باشد. "
پس امام حسن هر دو گیسوی آن حضرت به دست گرفت؛ و حضرت رسول (ص) را کیفیت حال زیاده گشت.
باز امام حسن گفت: "ای جد بزرگوار! شتران آواز برآرند و عف کنند؛ و شتر من عف نمیکند. "
حضرت را از این سخن کیفیتی به غایت عظیم روی نموده، آواز برداشت و عف کرد. درین وقت، جبرئیل از سدرةالمنتهی خود را به حجرة طاهرة آن حضرت رسانید و گفت: "یا رسول الله (ص)! زبان نگاهدار ؛ که به یک عف گفتن تو، درهای رحمت الهی وا شد و لُجّههای مغفرت نامتناهی به جوش آمده، موج به اوج رسانید. و به عزت ربّ العزة، که اگر یک بار دیگر عف کنی، خلق اولین و آخرین از عذاب خلاص یابند و طبقات هفتگانة دوزخ، ابدالابدین خالی ماند. "
جلال الدین رومی در این معنی سروده است:
"باز نگار میکشد، چون شتران مهار من
یارکشیست کار او، بارکشی ست کار من.
اشتر مست او منم، خارپرست او منم
گاه کشد مهار من، گاه شود سوار من.
اشتر من چون عف کند، وز سر ذوق کف کند
هر دو جهان تلف کند، در کف شهسوار من. "
"حمله حیدری " از مهمترین داستانهای مذهبی فارسی است. این کتاب را باذل خراسانی، که از دربایان حکومت گورکانی هند بود، در وصف دلاوریهای حضرت علی(ع)، به سبک شاهنامه سرود. این کتاب در سال 1123 هجری قمری با مرگ باذل ناتمام ماند؛ و بعدها بیش از ده متمم یا مشابه، براساس کتاب او، سروده شد. همچنین، کتاب او به زبانهای ترکی، سندی، اردو و گجراتی ترجمه شد، و بر اثر آن، شغلی به نام "حملهخوانی " پدید آمد. مردم در طول سال حملهخوانی میکردند و در عزاداریها، روضهخوانی. کتاب باذل چنان ساده و جذاب بود که عملاً به یکی از متون نوجوانانه بدل شد.
برای آشنا شدن با شیوة قصهگویی باذل در "حمله حیدری "، ابیات آغازین داستان "بیمار شدن حسنین و نذر کردن امیرالمؤمنین " را میخوانیم:
"به دستم بده جام و دستان شنو
یکی قصة حقپرستان شنو.
چنین گفت راوی که شاه نجف
ز بیتالله آمد به بیتالشرف.
پس از چند روزی حسن با حسین
همان برج تطهیر را زیب و زین
زدوش و کنار رسول خدا
به بالین و بستر گرفتند جا.
ز تب رویهای مبارک به تاب
به سان گل از تابش آفتاب.
ز گرمی چنان خشک لبها که نم
نمانده به مقدار تن، حال هم.
بدن در عرق نبض در اضطراب
چو برقی که جستن کند از سحاب.
حرارت به جلد و پی استخوان
دویده بدان سان که در جسم، جان.
چو شیر خدای حمید مجید
جگر گوشهها را بدان حال دید
بنالید در نزد یزدان پاک
بمالید روی مبارک به خاک.
بگفت: "ای کریم الله وای صمد
به حق محمد که نزدت بود
فزون از حقوق همه انبیاء
حسین و حسن را شفا کن عطا. "
در آن وقت این نذر را کرد نیز
که صحت چو بخشد کریم عزیز
به آن دو جگر گوشة دل فروز
پی شکر آن، روزه گیرد سه روز.
در آن نذر گشتند با او رفیق
همه اهل او از عبید و عتیق.
دعایش به عز اجابت رسید
به ایشان شفا داد، رب مجید... "
یکی دیگر از کتابهای مشهور به "حملة حیدری "، سرودة راجی کرمانی، در زمان فتحعلی شاه قاجار است. گرچه موضوع کتاب نبردهای حضرت علی(ع) است، اما شاعر، به مناسبتهای مختلف، به کربلا گریز میزند. یکی از بخشهای طولانی کتاب، ماجرای به میدان رفتن قاسم نوجوان، عروسی و شهادت اوست. چند بیتی را از "اذن میدان خواستن " او میخوانیم:
"سلاح پدر ساز زیب تنم
بدان جوشن آرا تن روشنم.
کله خودِ خود بر سرم تاج کن
سر و پیکرم، رشک معراج کن.
از این گونه گردی اگر یار من
ببینی در این دشت، پیکار من.
نه من زادة سبط پیغمبرم
نه من دودة گلشن حیدرم؟!
منم یار دلبند شیر خدا
به یک حمله این لشکر آرم زجا.
نگه کن بر و یال و کوپال من
ببین نیروی بازو و بال من.
کتابهایی مثل "جلاءالعیون " و "عین الحیوة " از علامه مجلسی و منظومه "جذبه حیدری " از میرزا ابوطالب فندرسکی و یا "افتخارنامه حیدری " از میرزا مصطفی افتخار العلما، با تقریظ آیتالله العظیم آشتیانی نیز در زمان ناصرالدین شاه منتشر شد.
با این حال، قصههای عامیانه مذهبی، چه در زمان صفویه و چه در دوران قاجار، بیشترین رواج را در میان مردم و در مکتبخانهها داشتند.
از جمله کتابهای آموزشی برای کودکان، "کتاب حسنین " است. این قصة خیالی، ماجرای ربوده شدن حسنین(ع) در کودکی است. که در پی آن، حضرت علی (ع) به جنگ جادوگران و کافران میرود وایشان را آزاد میکند. این کتاب، تا اواخر دورة قاجار هم در مکتبخانهها و خارج از آن، مورد استفادة بچهها بوده است.
از دیگر کتابهای مذهبی ویژه کودکان، مثنوی "ضامن آهو "ست؛ که در اصل از پردههای تعزیه بوده است.
از کتابهای مهم مذهبی که برای آموزش کودکان به کار میرفته و مورد تأیید عوام و روحانیان، هر دو، بوده است، از "عاق والدین " میتوان نام برد. نسخههای به جا مانده از این داستان، حجمها و روایتهای مختلفی دارند. اما اصل داستان، مربوط به پسری است که چون مادرش از او ناراضی بوده، در عالم قبر عذاب میشده است. تا آنکه پیامبر(ص) از مادر میخواهد که او را ببخشد تا روح جوان به آرامش برسد. مادر، خواهش پیامبر و پس از او علی(ع)، فاطمه (س) و امام حسن(ع) را نمیپذیرد. اما وقتی داستان امام حسین(ع) را از زبان خودِ آن حضرت میشنود، میپذیرد که پسرش را ببخشد؛ و خود، از دوستان حسین(ع) محسوب شود.
ابیات آغازین این داستان، چنین است:
گوش کن ای شیعة نیکو نهاد
داستانی تازه آوردم به یاد!
گویم اینک قصه سلمان فارس
بود از اصحاب شه نیکو اساس.
رفت روزی در بر خیرالانام
از ارادت کرد بر احمد سلام.
گفت: "میخواهم مرا رخصت دهی
تا روم امروز در سمت بقیع.
فاتحه خوانم بر اهل آن قبور
تا رهم من ساعتی از شر و شور.
از بلای غم دمی راحت شوم
از قضای فلک، من ایمن شوم. "
این داستان که حدود صدوپنجاه بیت را شامل میشود، چنین به پایان میرسد:
"حکم شد از خالق رب جلیل
بر پسر آتش گلستان چون خلیل.
بار الها حرمت خون حسین
از کرم بخشا گناه خافقین.
والدین جمله، حقِ مصطفی
کن تمامی را ز فرزندان رضا.
یک به یک را جمله از رحمت ببخش
دست ساقی کن تو سیراب از عطش.
جمله هستیم رو سیاه و ناامید
روز محشر ساز ما را رو سفید.
بار الها این فقیر مبتلا
تو ببخشا به شهید کربلا.
بار الها بانی وخواننده را
هم ببخش این عاصی شرمنده را. "
از دیگر کتابهای با مضمون مذهبی و از معدود کتابهایی که مشخصاً دختران را مخاطب قرار داده بودند، "کلثوم ننه " است. این کتاب توسط یکی از روحانیان به نام آقا جمالالدین خوانساری، در دورة صفوی تالیف شد؛ و در حقیقت، مضمون آن، پیرایهزدایی از دین بود. نویسنده در این کتاب، به ذم و هجو اعتقادات خرافیزنان و پیرزنان، که ظاهر مذهبی دارند، پرداخته، و سعی در زدودن پیرایهها و خرافات از دین داشته است.
در قرون اخیر، برخلاف قرون اولیه تمدن اسلامی، نوعی فاصله گرفتن میان روحانیان و مردم در تألیف کتابهای دینی دیده میشود. اما برخی از علما، با عنایت به ضرورت تألیف کتابهایی برای مردم و بویژه برای کودکان و نوجوانان، سعی در تبلیغ صحیح دین کردند. در دورة قاجار و با رواج صنعت چاپ، یکی از گروههایی که به تألیف کتاب برای کودکان و نوجوانان پرداختند، روحانیان نوگرا و اصلاحطلب بودند.