كمال طلبي، تربيت، فطرت
ایده آل گرایی یکی از ویژگیهای فطری هر فردی محسوب میشود و این ویژگی رفتاری در حد مطلوب صفتی پسندیده به حساب میآید و بنا به موقعیتها، شرایط زمانی و مکانی، افراد به کمال طلبی بهنجار یا نابهنجار گرایش پیدا میکنند. افراد کمال گرا برای رسیدن و دست پیدا کردن به آرمانها و اهداف شان سخت تلاش میکنند. روانشناسان و کارشناسان امور اجتماعی برای هر یک از افراد ویژگیهای خاصی را عنوان کرده اند که از دیدگاه آنها، افراد کمال طلب سعی دارند هر کاری را در حد مطلوب انجام دهند. در این میان نقش والدین و خانواده در شکل گیری این ویژگی رفتاری از کودکی در فرزندانشان بسیار حائز اهمیت است زیرا والدین نقش بسزایی در شکل گیری این رفتار در فرزندان ایفا میکنند.
ویژگیهای رفتاری
افراد تمامیت خواه، معیارهای زیادی برای رسیدن به موفقیتها در نظر میگیرند و اگر به اهداف و بلندپروازی هایشان دست پیدا نکنند، احساس شکست و ناامیدی میکنند. کمال گرایی در صورتی که در مسیر صحیح هدایت نشود در حقیقت افکار و رفتارهای خود تخریب گرایانهای را به همراه دارد که هدف فرد در رسیدن به اهدافش بشدت افراطی و غیر واقع گرایانه میکند.
دکتر خیرالله صادقی، روانشناس بالینی و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه میگوید: تعریف ساده کمال گرایی آن است هر فردی توقع عملکردی یا کارکردی بالاتر از آنچه موقعیتش ایجاب میکند از خود یا دیگران دارد.
چنین نگرشی یک وضعیت کاملاً صد در صد مثبت را برای فرد عنوان نمیکند. او همیشه به دنبال یک موقعیت مناسبتر است. این دسته از افراد معمولاً یکسری معیارهایی را برای خود انتخاب میکنند و توقع دارند که دیگران تسلیم روشها و باید و نبایدهای آنها شوند و در مجموع افرادی پرخاشگر، خشمگین و... به نظر میرسند.
یکی از پیامدهای کمال گرایی نابهنجار این است که آنها معمولاً افرادی وسواسی هستند و در کارهایشان مدیریت زمانی ندارند و از میزان بهره وری، بازدهی و کارآمدی آنها در کارهایشان کاسته میشود و معمولاً اعتماد به نفس ضعیفی دارند.
دکتر علیرضا شریفی یزدی، جامعه شناس و عضو پژوهشکده خانواده در ادامه میگوید: «روند شکل گیری کمال جویی در افراد به ارزشها و هنجارهای اجتماعی که در طول زمان توسط جامعه در فرد شکل میگیرد و درونی میشود ارتباط دارد. بنابراین کمال جویی، به عنوان یک ویژگی رفتاری در همه انسانها وجود دارد و از دیدگاه جامعه شناسی امری نسبی محسوب میشود که در برخی از افراد کمتر و در برخی دیگر بیشتر قابل مشاهده است.
کمال جویی ارتباط مستقیمی با هنجارها و ارزشهای اجتماعی دارد یعنی این ارزشها هستند که کمال طلبی را در هر جامعه ای تعریف میکند و بخشی از نظام شخصیتی هر فرد محسوب میشود. بنابراین کمال جویی نه تنها امری فردی به شمار میرود بلکه مسئلهای جمعی و گروهی نیز به حساب میآید و همانگونه که فرد به دنبال کمال مطلوب است در پی این مسئله نیز هست که جامعه را به نهایت کامل برساند. این جامعه شناس میافزاید: اگر این ویژگی رفتاری باعث حرکت، پیشرفت و ترقی افراد یک جامعه و تغییر وضعیت فعلی آنها شود تا به وضعیتی مطلوب دست پیدا کنند امری مطلوب و پسندیده به شمار میرود اما اگر کمال جویی به لحاظ اجتماعی به احساس نارضایتی از خود و ندیدن موفقیتهای فرد تبدیل شود باعث ایجاد اختلال روانی و مشکلات رفتاری در آنها نیز میشود و از پیامدهای آن نداشتن رضایت از خویشتن عنوان میشود.
باید توجه داشت این افراد به مرور زمان انگیزه فعالیت و کار را از دست میدهند زیرا آنها مسئله ای را که در ذهنشان تصور میکنند، دست یافتن به آن امکانپذیر نیست و باعث خمودگی، نداشتن تحرک، تلاش نکردن برای تغییر در وضعیت فعلی آنها میشود. همچنین این ویژگی رفتاری بیش از حد و افراطی باعث انحراف فکر افراد نسل جدید میشود. افراد برای رسیدن به کمال مطلوب نیاز به الگوهایی دارند که توجه به آنها حائز اهمیت است. افراد به برنامه ریزی زمانی، محتوایی و عملکردی باید دقت زیاد داشته باشند و این نیازها به نسل جدید باید آموخته شود تا کمال جویی به یک هدف دست یافتنی و امکانپذیر و قابل دسترس باعث پیشرفت و ترقی آنها در تحصیل، کسب قدرت و کسب مهارت شود.
کمال گرایی بهنجار و نابهنجار
دکتر صادقی درباره ویژگیها و خصوصیات افرادی که گرایش به کمال طلبی بهنجار یا نابهنجار دارند میگوید: افرادی که شخصیت کمال گرایی هنجار یا سازگارانه دارند با درنظر گرفتن تواناییهای شخصی و امکانات محیطی سعی میکنند به بهترین نحو عمل کنند که لازمه آن واقع بینی است و از تلاشهای هدفمندشان احساس رضایت دارند و پذیرش پیامدهای حاصل از فعالیت هایشان به نتیجهای مطلوب دست پیدا میکنند که در نهایت اعتماد به نفس آنها افزایش پیدا میکند همچنین یکی دیگر از ویژگیهای این دسته از افراد این است که ضمن گرایش به انجام امور به بهترین شکل ممکن محدودیتها و موانع را به راحتی میپذیرند و آنها از اشتباهات درس گرفته و در تلاشهای آتی تجربیات را به منظور خودشکوفایی به کار میگیرند و تواناییهای بالقوه شان را به توانایی بالفعل تبدیل میکنند.
این روان شناس بالینی در ادامه میگوید: افرادی که کمال گرای نابهنجار هستند از تلاشهای هدفمندشان احساس خشنودی نداشته و برآوردی مناسب و درست از تواناییهای شخصی ندارند و صرفاً براساس نیازهای روحی شان عمل میکنند همچنین این افراد واقعیات را متناسب با زمینههای ذهنی، ترس و نیازهای خود نمی پذیرند و به محض ارتکاب اشتباه از آن یک فاجعه میسازند. از مهم ترین ویژگی رفتاری افراد کمال جو این است که در ابعاد گستردهتر آنها دچار کمال جویی خودمدار یا دیگر مدار هستند. افراد کمال جوی خودمدار در زندگی انعطاف ناپذیر بوده و معیارهای انتخابی آنها در سطح بالایی قرار دارد اما کمال گرایان دیگر مدار با اعضای خانواده شان مدام با سرزنش و انتقاد رفتار میکنند. این دسته از افراد باید شیوههای آموزشی را فراگرفته و سعی کنند که در انجام کارها با سرعت بیشتر و دقت کمتر به کار کردن بپردازند تا برای مقابله با کمال گرایی شان زیاد در قید و بند استانداردها و معیارها نباشند.
نقش والدین
دکتر شریفی یزدی، درباره نقش والدین و خانواده در شکل گیری کمال گرایی در فرزندان میگوید: والدین باید به طور آگاهانه کمال مطلوب را در فرزندانشان پرورش دهند و این ویژگی را یک صفت قابل دسترس در نظر بگیرند که فرزندان باید به تدریج پیشرفت کنند تا بعداز مدتی آنها متوجه شوند که مسیر طولانی و مفید را پیموده اند. کمال جویی در برخی از والدین به عنوان یک آرزوی دست نیافتنی در ضمیر ناخودآگاهشان قرار گرفته است بنابراین والدین سعی دارند فرزندان را به سوی کار ناتمام شان سوق دهند که فرزندان آن را به پایان رسانند زیرا والدین آنها از دوران کودکی نقطه ای را به عنوان نقطه کمال برای خود در نظر گرفتهاند اما به دلایل مختلفی مانند افزایش سن و... نتوانسته اند به اهدافشان دست پیدا کنند و فرزندانشان در رسیدن این کمال سختیهای زیادی را متحمل میشوند و این مسئله یک اختلال رفتاری در فرد ایجاد میکند.
دکتر صادقی، روانشناس در ادامه میگوید: افرادی که بیش از حد کمال طلب هستند در کودکی والدینی قدرت طلب داشتهاند بنابراین والدین کمال گرا، فرزندان کمال گرا نیز تحویل جامعه میدهند و این دسته از والدین برای نظم و انضباط فرزندانشان تاکید زیادی میکنند و در آینده این نگرشها به عنوان یک ویژگی رفتاری در کودک شکل میگیرد و هنگامی که به صورت گسترده تر افزایش پیدا کند او هم مانند والدینش انتظارات کمال گرایانه ای را از دیگران دارد. این دسته از والدین نه تنها موفقیت فرزندانشان را کوچک میشمارند بلکه موفقیتهای خود را نیز نمی پذیرند و آنها یک شخصیت وسواسی بیش از حد منظم دارند و کودکان آنها نیز هیچ وقت از زندگی شان احساس رضایت ندارند و به عبارتی خطاهای تربیتی از یک نسل به نسل بعدی به همین شیوه گسترش پیدا میکند.