آفت هاي مدرنيته پيش روي نوجوانان - بخش پاياني
صدیقه توانا
آسیب هایی که نوجوانان را تهدید میکند
دغدغه هر پدر و مادری داشتن فرزند یا فرزندانی سالم و تندرست است. والدین بیش از هر چیز نگران خورد و خوراک و پوشاک و درس و مشق بچه ها هستند و برای برآورده کردن این نیازهاست که شب و روز تلاش میکنند و لحظه ای آرام و قرار ندارند. اما آیا هیچ با خود اندیشیدهاید که دلبندان مان علاوه بر غذای جسم به غذای روح و روان هم احتیاج دارند که اگر چنانچه این غذا در فضای گرم و صمیمی و در محیط خانواده برایشان فراهم نشود خود را برای تهیه این غذاها به هر در و دیواری میزنند یا با هر طناب پوسیده ای به قعر چاه میروند و آینده خود را تباه میسازند.
امروزه با گسترش وسایل ارتباط جمعی متاسفانه نوجوانان و جوانان گمشده ها و کمبودهای عاطفی خود را در بازیهای پرهیجان و بی محتوای رایانه ای، موسیقیهای مبتذل غربی و فضای پرخطر و مجازی اینترنت جست وجو میکنند. آنها در یک گمان واهی بر این باورند که کامپیوتر و اینترنت دروازه ورود آنها به دنیای اطرافشان میباشد و ما به عنوان والدین اگر لحظهای، فقط لحظهای غفلت کنیم فرزندان خود را غرق در خطر میبینیم و اگر مدیریتی صحیح و نظارتی دقیق بر کارها و رفتار آنها نداشته باشیم نوجوانان مان همچون ماهی از دست مان سر میخورند و در دریای پرتلاطم امواج ماهواره و اینترنت غرق میشوند. آن موقع است که رهایی آنها از این دام ها کاری بس دشوار خواهد بود.
رایانه، اعتیاد جدید قرن
امروزه دنیای رایانه هویتیابی و هویت جویی نسل جوان را تا جایی در ابعاد فکری و اخلاقی تحت تاثیر قرار داده که آسیبهای اجتماعی رابطه تنگاتنگ با مقوله فناوری اطلاعات، انفجار اطلاعات و جهانی شدن پیدا کرده است.
رضا نباتی، کارشناس فرهنگی در گفت وگو با خبرنگار سرویس گزارش روز کیهان با بیان این موضوع که رایانه موجب بروز پدیده جدید «اعتیاد نو و مدرن» و افزایش آسیبهای اجتماعی شده است، خاطرنشان میکند: «استفاده خارج از حد متعارف از اینترنت باعث وابستگی شدید روانی و فکری کاربر میشود. به طوری که بعضی از کاربران به یک فضای غیرواقعی پناه برده و در آن زندگی میکنند. در این میان سودجویان نیز از طریق اینترنت به راحتی کالاهایشان را تبلیغ میکنند، خبرهای دروغین و پیامهای مورد نظرشان را برای جوامع میفرستند، ابهت فرهنگی و دینی خانواده ها را میشکنند و زمینههای آشفتگی هویت را برای نوجوانان فراهم میکنند.»
این کارشناس تاکید میکند: «آنان در این بین با کوچکترین غفلت و ناآگاهی والدین، راه را برای انواع انحرافات و آسیبهای اخلاقی- فرهنگی فرزندان جامعه باز کرده و موجب سقوط آنان از درجات بلند معنویت خواهند شد.»
از وی در خصوص راهکارهای برخورد با این مشکلات و مناسب ترین برخورد والدین با نوجوانان و جوانان سوال میکنم که در توضیحاتی با اشاره به تعریفی از آسیب میگوید: «عواملی که موجب دور شدن فعالیتهای اجتماعی نوجوانان از مسیر تربیت و حضور در رفتارهایی که میتواند به او در پیدا کردن مسیری مناسب صدمه بزند، آسیب نامیده میشود. همچنین آسیبهای نوپدید هم آسیبهایی هستند که از ارتباط نوجوانان با ابزار و تکنولوژیهای جدید ممکن است برای او پیش آید و مسیر تحصیل، تربیت و آینده او را از جهت اصلی دور کند. بنابراین یکی از راههای پیشگیری از بروز این گونه آسیب ها در نوجوانان توجه ویژه به تربیت و تقویت مسائل دینی و مذهبی آنها از سوی مسئولان آموزشی و تربیتی و مخصوصاً خانواده ها است. ضمن این که نقش مدیریتی والدین را هم در نحوه استفاده صحیح از این ابزار نباید نادیده گرفت.»
نباتی با اشاره به این که خودباوری ضعیف در نوجوانان و عدم توجه به نیازهای عاطفی و احساسی در سنین بلوغ از سوی خانواده زمینه گرایش آن ها را به سوی اعتیاد فراهم میکند، میگوید: «اگر اولیا و مربیان آموزشی این اجازه را به نوجوان بدهند که هر کدام با توانمندی هایی که دارند به موقعیتهای مناسب و صحیحی دست یابند و این احساس «من میتوانم خوب باشم» را در خود ببینند، اعتماد به نفس و باور جوان و نوجوان از خودش در سطح بسیار خوبی قرار میگیرد و اگر نوجوانی خود را باور داشته باشد و ارزش خاصی برای خود قائل باشد کمتر تحت تاثیر دیگران، عوامل بیرونی و فضای مجازی قرار میگیرد.»
جوانی، دنیایی سرشار از تحرک
دنیای جوانی و نوجوانی، دنیای هیجان و تحرک، شور و نشاط و شادی است. امروزه در برخی از خانواده ها این هیجانات و تحرکات با شنیدن موسیقیهای غربی از طریق ماهواره و سی دی، تخلیه میشود. البته موسیقی به خودی خود آسیب زا نیست. اما وقتی موسیقی با چاشنی زیرزمینی و آهنگهای غربی مثل رپ و متال و... همراه شود، آن وقت است که باید گفت خطری جدی خانواده ها را تهدید میکند. چرا که گرایش نوجوانان به موسیقیهای مبتذل زمینه ورود آنها را به انحرافات اجتماعی از قبیل اعتیاد و گرفتار شدن در دامهای مصیبت بار را فراهم میسازد. حال این که چگونه موسیقی به عنوان یکی از ابزارها باعث اعتیاد در نوجوانان و جوانان میشود، سوالی است که حسین سیرانی، روان شناس و مدرس دورههای مهارتهای زندگی به آن پاسخ میدهد. وی در گفت وگو با گزارشگر کیهان با اشاره به اینکه افراد در موقعیتهای متفاوت واکنشهای مختلفی از خود نشان میدهند، میگوید: «هر وقت تعادل جسمی، روانی و اجتماعی نوجوانان در برابر موقعیت ها به هم بریزد، آسیب شروع میشود. گوش انسان و حس شنوایی او یکی از حواسی است که اگر تعادل آن از بین رود، آسیبی جدی متوجه فرد میشود. مقدار صدایی که قرار است هر کس بشنود میتواند به او آرامش دهد یا این که آسیب ایجاد نماید و اگر در این بین سیستم عصبی هوشمند خود را به خوبی بشناسیم و کارایی آن را بدانیم، قطعاً کمتر دچار آسیبهای متعدد میشویم.»
این روان شناس با بیان این که به طور متوسط میلیاردها سلول عصبی هوشمند در بدن و مغز انسان ها وجود دارند، میگوید: «این سلولهای عصبی هوشمند وظایف متعددی را برعهده دارند که از جمله انتقال پیامهای عصبی به سیستم عصبی خودکار یا مغز میباشد که به طور طبیعی یک سرعت زمانی خاص برای انتقال این پیام ها در نظر گرفته شده است، چنانچه این زمان کاهش یا افزایش یابد، سیستم عصبی دچار اختلال میشود و فرد برای رفع این اختلال نیاز به کمکهای حمایتی دارد که گاهی محرک بیشتر یکی از آنها میباشد که این محرک میتواند موسیقی باشد.»
سیرانی میگوید: «گوش انسان به طور طبیعی با شنیدن صدای طبیعت آرامش پیدا میکند، اما با شنیدن موسیقی هایی که صدای آنها از حد طبیعی خارج هستند همچون موسیقی زیرزمینی که به سبک متال، هوی و رپ تولید میشوند، باعث میگردند سرعت طبیعی درک صوتی از حد طبیعی خارج شده و شدت پیدا کند بر همین اساس است وقتی فرد به موسیقی تند گوش میدهد احساس هیجان و نشاط پیدا میکند، این نشاط بیش از حد فقط برای مدت کوتاهی در وی هیجان دارد و بعد از تکرار سلولهای عصبی از دریافت و انتقال این پیامهای زیاد و سریع خسته میشوند و حالت عصبی و پرخاشگری را به طور ناخودآگاه در فرد ایجاد میکنند و به اصطلاح فرد جرقهای میشود و از کوره در میرود. در ادامه فرد جرقهای شده مدام خستهتر میشود و واکنشهای هیجانی یا خوشحالی دیگر از خود نشان نمیدهد و به مرور زمان برای درس خواندن و انجام کارهای روزمره نیز به مشکل برخورده و با کم حوصلگی و عدم تمرکز بر روی کارها مواجه میشود که شایع ترین آنها «پرش افکار» است.»
این مدرس میگوید: «در این زمان است که فرد برای ادامه فعالیتهای خود کما فیالسابق به محرک دیگری روی میآورد تا بتواند به حالت نرمال گذشته برگردد. در این موقع است که نیاز به دوپینگ کردن پیدا میکند. چنانچه برای این شارژ شدن در محیطی قرار داشته باشد که این شرایط به آسانی برای او فراهم شود، به راحتی از آن استفاده خواهد کرد. در غیر این صورت با راهنمایی و کمک دوستان درصدد راه چارهای بر میآید و از همین جاست که پای او به جاده خطرناک اعتیاد باز میشود.»
این روانشناس خاطرنشان میکند: «یک نوجوان یا جوان با یک بار مصرف مواد مخدر معتاد نمیشود، بلکه در وهله اول او نشاط بیشتری نیز مییابد، در مرحله بعد جمع گراتر میشود و به قول معروف سرحال میگردد، و شاید حوصله اش هم برای انجام کارها بیشتر شود. اما این آغاز راه اعتیاد است، چون تا زمانی که اثر ماده در بدن فرد وجود دارد او قدرت و توانایی دارد، و این روند آرام آرام کاهش مییابد تا جایی که او همان آدم قبلی نیازمند به محرک میشود.»
وی میگوید: «با توجه به این که فرد، تجربه خوشایندی را کسب کرده دوباره سراغ همان عمل میرود تا انرژی مضاعفی بگیرد و چون سرعت حرکت سلولهای عصبی انتقال پیام به صورت مصنوعی افزایش یافته است، این دفعه تداوم آن شور و نشاط کم تر از دفعه قبل است و این چنین است که فرد آرام آرام برای تامین انرژی مورد نیاز خود دز ماده را بالابرده و این چرخه آن قدر تکرار میشود تا فرد به مواد مخدر معتاد میگردد.»
سیرانی اضافه میکند: «موسیقی مخرب غربی به گونهای فرد را به هیجان میرساند که درنهایت به سمت مواد مخدر سوق داده شود و افکار و عقاید مورد نیاز استعمارگران را از فرد معتاد به دست آورند.»
وی با اشاره به استفاده بی رویه نوجوانان و جوانان از هندزفری برای گوش کردن آهنگ ها و موسیقیهای تند به آلودگی صوتی بیش از حد آن ها اشاره میکند و میگوید: «ضرب آهنگ و دسیبل این موسیقی ها چندین برابر شدیدتر از صدای بوق ماشین و موتور و آلودگی صوتی موجود در کوچه و خیابان است که به طور غیرمستقیم به گوش میرسد و متاسفانه الآن گوش کردن آهنگ از طریق این گوشیها بسیار رایج شده است. خانوادهها باید از هر حیث متوجه سلامت جسم و روان فرزندان خود باشند، تا خدای ناکرده در دام اعتیاد از طریق موسیقیهای زیرزمینی، گرفتار نشوند؛ چرا که گسترش این فرهنگ موسیقی در جوامع جهان سوم و رو به توسعه به شدت در حال افزایش است. مخصوصا دشمنان داخلی و خارجی از طریق دشمنی خاموش به کشورهایی که از منابع ثروت زیاد ملی، معدنی و انسانی برخوردارند- مثل ایران- هجوم میآورند و آنها را سخت تحت تاثیر قرار میدهند. بنابراین مسئولان فرهنگی و مربیان تربیتی باید موسیقیهای اصیل ایرانی و آهنگهای مجاز را به شکلی در اختیار نوجوانان و جوانان قرار دهند که مورد پسند آنها قرار گیرد تا راه ورود موسیقیهای زیرزمینی بسته شود. همچنین میبایست برای هر منعی جایگزینی داشته باشیم در غیر این صورت آن منع خود به خود باعث گسترش بیشتر میشود.»
سیرانی با اشاره به این که در نوجوانان باید علامت سوال ایجاد کرد و آزادی تصمیم گیری به آنها داد، میگوید: «نوجوانانی که ما فکر میکنیم از اعتقادات دینی و اصول ریشهای خانواده دور هستند، درواقع این گونه نیستند، بلکه آن ها دنبال نگاه متفاوتاند و بهتر است این نگاه متفاوت به آن ها عرضه شود، آن موقع چیزی در جامعه و بین نسل ها اتفاق میافتد به نام «همدلی» که این همدلی از هم زبانی، هم نژادی و هم ملیتی برتر است و ما را به سمت بهداشت روانی، جسمی و اخلاقی در جامعه پیش میبرد. هیچ انسانی نمی خواهد به خودش آسیب رساند، مگر این که ناآگاه باشد، بنابراین از خانواده ها و جوانان میخواهیم به سمت واژه همدلی پیش روند.»
موسیقیهای کفرآمیز شیطانی
از سیرانی درخصوص مضامین و متن اشعار موسیقیهای زیرزمینی سوال میکنم که در توضیحاتی میگوید: «متن اشعار موسیقیهای زیرزمینی غربی کلماتی کاملا کفرآمیز، شیطانی و تحریک آمیز است که سلسله اعصاب و هورمونهای جنسی را سخت تحت تاثیر قرار میدهد و متاسفانه به شکلی بسیار هنرمندانه طراحی شدهاند که روی ناخودآگاه انسان تاثیر میگذارد و رفتار فرد را تحت اختیار خود درمی آورد.»
شب نشینیهای جوانان ممنوع!
یکی از آسیبهایی که جوانان و نوجوانان را تهدید میکند اعتیاد به الکل و مواد مخدر است که اکثرا در شب نشینی ها اتفاق میافتد.
دکتر حمید جمشیدیان، روان شناس در گفت وگو با گزارشگر کیهان با اشاره به این که اکثر آسیب ها از دوره نوجوانی و جوانی در جمع و گروه همسالان رخ میدهد، میگوید: «متاسفانه به دلیل این که زمینههای گرایش نوجوانان و جوانان به سمت این مواد از سوی رسانه ها، مسئولان و مربیان آموزشی به صورت مستقیم برای آن ها تفهیم و بازگو نشده است و نوجوانان در این گونه موارد با نقصان جدی روبه رو هستند، خیلی راحت در دام اعتیاد گرفتار میشوند.»
دکتر جمشیدیان همچنین به نقش کم رنگ خانوادهها در جلوگیری از حضور فرزندان خود در جمع دوستان کم تجربه و کم سن و سال اشاره میکند و میگوید: «خانوادهها در جلوگیری از ورود بچه ها به وادی اعتیاد خیلی نقش دارند. اما به نظر میرسد آن ها از این خطری که جامعه و فرزندان شان را تهدید میکند، خیلی آگاه نیستند و به واسطه مشغله زیاد کاری و نگرانیهای معیشتی و شاید به دلیل عدم توانایی در برقراری ارتباط خوب با فرزندان، وظیفه اصلی خود را تا حدودی فراموش کرده اند و نمی توانند به خوبی ایفای نقش تربیتی کنند.»
این روان شناس به نقش فراموش شده و کم رنگ مسئولان آموزشی هم اشاره میکند و میگوید: «بچه ها از 20 درصد هوش منطقی (آی کیو) و 80 درصد هوش عاطفی (ای کیو) برخوردار هستند و متاسفانه اکثر مسئولان و مربیان مدارس به هوش منطقی دانش آموزان توجه دارند و از اعتماد به نفس دادن به بچه ها و ترسیم چشم انداز آینده آنها غفلت میورزند. اگر خانواده ها و مربیان مدارس به هوش عاطفی نوجوانان و جوانان توجه ویژه ای داشته باشند و تمام هم و غم خود را صرف آموزش دروس نکنند و آنها را از نظر عاطفی غنی سازند فرزندان را به طور طبیعی به سوی یادگیری سوق میدهند.»
دکتر جمشیدیان میگوید: «اولویتهای آموزشی باید تغییر کند و خلاهای احساسی و عاطفی بین نوجوان و خانواده و مدرسه پر گردد، چنانچه به نیازهای عاطفی یک دانش آموز توجه شود، به اعتماد نفس دادن به او کمک میشود و نوجوانی که از یک اعتماد به نفس و شناخت واقعی نسبت به محیط پیرامون خود برخوردار باشد، به هیجانات و لذتهای زودگذر دل خوش نمی کند و حتی درصدد یک بار امتحان کردن هم برنمی آید. چون میداند هیجان و تجربه اول بسیار خطرناک است.»