لغو، انسان، اعراض
باقر حسین زاده
انسان، این آفریده شگفت الهی در مقام خلافت الهی باید کارهای خویش را به گونهای ساماندهی کند که به مسئولیت خود به خوبی عمل نماید. هرگونه رفتار و کرداری که بیرون از دایره مسئولیت باشد، امری لغو و بیهوده است. فرصت کوتاه عمر نه تنها با هیچ عنصر مادی، غیرقابل ارزش گذاری است، بلکه غیرقابل تکرار است. هر دم آن فرصتی است که میتواند درجه و مرتبهای بلکه درجات و مراتبی بر مقامات انسانی بیفزاید؛ زیرا در عالم برزخ نیز اگر رشد و کمال یابی ادامه مییابد، ولی بسیار کند و برای شماری اندک از انسانهاست که باقیات صالحاتی از خود در دنیا به جا گذاشتهاند و از آثار و کشت خود در عالم برزخ درو میکنند و بهره میبرند.
بنابراین هرگونه کار لغو و بیهودهای در این فرصت کوتاه، به معنای خسران و زیان بزرگ از سرمایه وجودی و فرصتهای تکرار ناشدنی است. نویسنده در این مطلب کوشیده تا تحلیل قرآن را در این باره تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
مجموعه آموزههای وحیانی قرآن و اسلام به گونهای سامان یافته است که انسان در زندگی کوتاه خود بتواند به همه مراتب انسانی و مقامات عالی و متعالی دست یابد و در یک فرآیند از آمیزهای از گل و نفس به مقام متاله و خدایی شدن در آید و بر جایگاه با عظمت خلافت الهی تکیه زند و بر ماسوی الله ربوبیت نماید و مظهر ربوبیت الهی گردد؛ چرا که مقصد و مقصود از آفرینش انسان، خلافت الهی او از طریق عبودیت و تقرب به خدا از راه تحقق و فعلیت بخشی به اسمای سرشته در ذات انسانی است.
خدایی شدن، فلسفه آفرینش انسان
آموزههای وحیانی اسلام، به گونهای است که به بهترین شکل و آسانترین گونه و کوتاهترین راهها انسان را به مقصد آفرینش میرساند. بنابراین عمل به فرمانهای الهی به معنای فعلیت بخشی به اسمای الهی سرشته در ذات و متاله و خدایی شدن و هم چنین ایجاد زمینه ها، بسترها و شرایط تحقق عوامل ایجابی چنین شدن کمالی و ترک نواهی و اجتناب از آن چیزی که منکر، ناپسند، گناه و ضد تقواست، به معنای دوری از موانع است.
هر انسانی اگر در مقام عمل، به آن چه واجب و مستحب است، عمل کند و از هر آن چه حرام و مکروه است، پرهیز کند، در حقیقت توانسته است در مسیر اهداف آفرینش گام بردارد و متاله و خدایی شدن را تجربه و خلافت الهی و مظهریت در ربوبیت را به دست آورد. از این رو عارفان حقیقی و واصلان کامل وادی عشق، طریقت شریعت اسلام را کوتاهترین راه برای رسیدن به حقیقت آفرینش انسان و هستی دانسته و متاله شدن و خلافت الهی یابی را از این راه توصیه کردهاند.
بر این اساس، هر گونه کردار و رفتاری بیرون از دایره شریعت به معنای رفتاری نابهنجار تلقی میشود؛ زیرا گاه حتی عمل مباح، کاری لهو دانسته میشود، چه رسد که بسیاری از کارهای انسان نه تنها لهو بلکه لغو و بیهوده است.
معناشناسی لغو
برای این که مطلب گفته شده به خوبی تبیین و روشن شود، لازم است تا در واژگانی چون لهو، لعب و لغو توجه شود. لغو به هرعمل غیرمفید و غیرعقلانی اطلاق میشود که در فارسی از آن به عمل بیهوده تعبیر میشود.
راغب اصفهانی قرآن پژوه بزرگ، لغو را به معنای چیزی دانسته است که به آن اعتنایی نمیشود و انجام دادن آن از روی عقل و تفکر نباشد. (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 742) استاد حسن مصطفوی براین باور است که لغو، اعم از آن است که در کلام، عمل یا موضوع خارجی باشد؛ مثل کلام غیرمفید و کار و عملی که نفع و سودی بر آن مترتب نباشد. (التحقیق، ج 10، ص 208) اما لهو به چیزی گفته میشود که انسان را از کارهای سودمند و مفید باز میدارد.(مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 748، ذیل واژه لهی) و لعب به کاری گفته میشود که دارای انتظام و پیوستگی است اما هدف و نتیجه آن همانند بازی کودکان، امری خیالی و خالی از حقیقت است.(المیزان، ج 14، ص 247)
بنابراین میتوان گفت که امر لهوی میتواند، امر مفید و سودمندی باشد، ولی وقتی با توجه به هدف آفرینش بدان نگریسته میشود، معلوم میگردد که امری بیهوده است؛ زیرا این بیهودگی نسبی میباشد. انسان خردمند کسی است که در کارهای خویش اهم و مهم میکند و کسی که کار اهم را فرومی گذارد و به کار مهم میپردازد و یا حتی به کار مهم توجهی نمیکند و به کار مباح اقدام میکند، نوعی بی خردی در پیش گرفته است. از این رو سرگرم شدن به کاری چون غنا را کار لهوی دانستهاند، زیرا آدم را به خود مشغول میسازد و از کار مهم باز میدارد.
اما لغو به کاری گفته میشود که هیچ سود و فایده ای بر آن مترتب نمیشود و انسان آن را از روی نادانی انجام میدهد و عقل آن را نمیپسندد و زشت و ناروا میشمارد.
البته هنگامی که به مصادیق لهو و لغو در آیات قرآن و روایات معتبر توجه میشود، میتوان مواردی را یافت که دو مفهوم لغو و لهو بر آن بار میشود. به این معنا که از نظر مصداقی گاهی دو مفهوم میتواند مصداق واحدی داشته باشد. به عنوان نمونه، غنا میتواند امر لهوی و لغوی دانسته شود.
لزوم اعراض از لغو
از آن جایی که اسلام برنامهای برای زندگی بشر در دنیا دارد، به تمام جزئیات زندگی او توجه داشته و سبک خاصی از زندگی را ارائه نموده است که میبایست بر پایه و اساس آن رفتار نماید. از این رو به اموری که بازدارنده و مانع حرکت انسان به سوی متاله و خدایی شدن و خلافت یابی باشد، توجه داشته و از عمل به آن پرهیز داده است.
ازنظر قرآن، فرصت کوتاه عمر آن اندازه زیاد نیست که انسان خود را به کارهای بیهوده نسبت به هدف و فلسفه آفرینش، مشغول دارد. هرکاری که انسان انجام میدهد باید یا اصل هدف و فلسفه بدان تحقق یابد، یا شرایط و بسترساز مناسبی برای تحقق و رسیدن به هدف باشد. بنابراین، از هر گونه کارهای بیهوده به شدت پرهیز داده است.
خداوند در آیاتی از جمله 62 سوره مریم، 1 و 3 سوره مومنون و 72 سوره فرقان و 55 سوره قصص و مانند آن، اجتناب از هرگونه کار لغو و بیهوده را امری مطلوب و پسندیده برشمرده و از مومنان خواسته تا از نزدیکی و عمل به این کارها اعراض نمایند؛ چرا که اعراض از امور لغو و بیهوده به معنای فراهم آوردن زمینه مناسب برای انجام کارهای مفید و سازنده قرارگرفتن در فرآیند متاله و خدایی شدن و درنتیجه رستگاری و فلاح است. از این رو در آیاتی از جمله آیات 1و3 سوره مومنون اعراض از امور لغو را به معنای دستیابی به رستگاری میشمارد، زیرا شرایط برای اعمال خوب و پسندیده ای چون نماز و روزه و مانند آن فراهم میآید.
این که خداوند در آیات 1و3 و11 سوره مومنون، اعراض از لغو را موجب برخورداری از بهشت الهی میداند به این معناست که انسان با اعراض از لغو میتواند شرایط را به گونه ای رقم زند که بتواند به کارهای اصلی و سودمند بپردازد و درنهایت متاله و خدایی شود و قرب الهی و لقاءالله را برای خود رقم زند.
برخورد کریمانه با لغو و اهل لغو
این که مومنان به سبب ایمانشان از امور لغو پرهیز میکنند، از آن روست که ایشان به هدف آفرینش، بصیرت یافته و با بینش و نگرش الهی به مسائل هستی و موضوعات آن مینگرند و کارهای خویش را براساس این هدف و فلسفه آفرینش سامان میدهد و درنتیجه آن هرگز گرایش به امور بیهوده و لغو پیدا نمی کنند که آنان را از هدف و مقصد و مقصود هستی و آفرینش یعنی خدایی و متاله شدن بازمی دارد. (مومنون، آیات 1و3 و قصص، آیات 52 تا 55)
نتیجه ایمان و بینش و نگرش الهی و عقلانی بشر به موضوعات و مسائل دنیا، این خواهد بود که خود را از هرگونه کار بیهوده و لغو دور نگه میدارد و اجازه نمیدهد تا دیگران و یا شرایط بیرونی زندگی او را مدیریت کند، بلکه خود با عقل خویش به مدیریت خود و محیط پیرامونی میپردازد و لذا در برابر رفتارها و گفتارهای لغو و بیهوده بی خردان، کریمانه میگذرد و خود را درگیر آن نمیکند تا وقت خود را به بطالت و بیهودگی تباه کند و فرصت شدن عمر خود را برباد دهد. برخورد کریمانه اهل ایمان و خرد به گونهای است که بزرگوارانه از لغو دیگران چشم پوشی میکنند و وقت خود را به دفاع از خود و یا موضوعی تباه نمیسازند، در حالی که میدانند مخاطب، انسانی بی خرد و لغوگرا و بیهوده گو است. عبور از هرگونه اعمال و رفتار لغوی که شرایط بیرونی میکوشد تا بر انسان مومن و خردمند تحمیل کند، تنها با برخورد کریمانه ممکن و شدنی است و این همان مدیریت درست و مناسب زندگی است که انسان میبایست یاد بگیرد و بدان عمل کند. (فرقان، آیات 63 و 72 و نیز جامع البیان، ج11، جزء19، ص63)
به هر حال، انسان مومن و خردمند کسی است که کریمانه و بزرگوارانه از کنار اهل لغو و بیهوده میگذرد و کاری نمیکند که در دام کلام و رفتار ایشان افتد. بنابراین تلاش میکند تا کمتر با آنان روبه رو شود و با اجتناب از اهل لغو و مجالس ایشان، اجازه نمیدهد تا شرایط به گونهای رقم بخورد که درگیر اهل لغو یا کارهای لغو گردد. (فرقان، آیه72 و المیزان، ج15، ص244)
انسان لازم است که همان گونه که از لغو پرهیز و اعراض میکند، هم چنین از اهل لغو نیز اعراض و اجتناب نماید. از این رو خداوند در آیات 52 و 53 سوره قصص تبری جویی مومنانی از اهل کتاب از لغو و اهل لغو را ستایش میکند. علامه طباطبایی نیز ذیل آیه 72 سوره فرقان به این نکته اشاره دارد که مقصود از «مروا باللغو» اجتناب و عبور از اهل لغو است. (المیزان، ج 15، ص 244)
بنابراین، انسان مومن و خردمند نه تنها گوش به کار لغوی نمیسپارد و تن به آن نمی دهد، بلکه هر گاه لغوی را شنید، بزرگوارانه میگذرد؛ زیرا بر این باور است که هر کس با اعمال خویش خود را میسازد و در آخرت و پایان و فرجام کار معلوم میشود که چه کسی سود برده و چه کسی زیان کرده است. از این رو میگویند: هر که به کار خویش. یا هر کسی کار خودش، بار خودش. (قصص، آیات 52 و 53)
ریشه لغو
از نظر قرآن، ریشه و خاستگاه لغو را باید در جهل و نادانی و بی خردی مردم اهل لغو جست. کسانی به لغو و کارهای بیهوده رو میآورند که اهل خرد نیستند یا این که از خرد خویش بهره نمیگیرند و در نادانی و جهالت دست و پا میزنند (قصص، آیات 52 و 53)
براین اساس میتوان دریافت که چرا تنها عبادالرحمن از اعراض کنندگان واقعی و کامل لغو و کارها و رفتارهای بیهوده هستند؛ زیرا ایشان نه تنها خردمند و اولوالالباب هستند بلکه در مقام دانایی و آگاهی و بصیرت میباشند و از اهل لغو و هر کار بیهودهای پرهیز میکنند (فرقان، آیات 63 و 72) اعراض آنان از لغو و اهل لغو، اعراضی بزرگوارانه و کریمانه است تا شرایط علیه آنان رقم نخورد و با اهل لغو در یک مجلس و یک جا گرد نیایند. (همان)
مومنانی که اهل خشوع و نماز هستند و وقت خویش را به عبادت و نماز میگذرانند، ایشان نیز از لغو پرهیز میکنند؛ زیرا میدانند که هر عمل لغو و بیهوده ای به معنای فرصت سوزی از عمر بی تکرار و بی بازگشت و خسران و زیان بزرگ است. (مومنون، آیات 2 و 3)
برخی از مومنان اهل کتاب نیز این گونه هستند و به جای آن که خود را سرگرم مجادله کنند به کارهای پسندیده و مطلوب شریعت میپردازند و سرگرمی به لغو را رفتاری جاهلانه و پیروی از جهل و نادانی بر میشمارند.(قصص، آیات 52 و 53)
مصادیق لغو
چنان که گفته شد از نظر مفهومی لهو و لغو در معنا و مفهوم جداگانه هستند، ولی میتواند مصادیق آنها یکی باشد. بنابراین، این بدان معنا نیست که از وحدت مصداق قائل به وحدت مفهوم شویم.
در آیات قرآنی و روایات تفسیری، برای لغو مصادیق چندی بیان شده که در این جا به آنها اشاره میشود. از جمله مصادیق میتوان به هر کار باطلی اشاره کرد که انسان انجام میدهد. از آیات 1 و 3 سوره مومنون بر میآید که مراد از لغو هر کار باطل و ناحقی است. از این رو لغو، به سخن، عمل بیفایده، باطل، دروغ و قسم و مانند آن گفته میشود. (التبیان، ج 7، ص 348)
تهمت و نسبت دادن گفتارهای باطل یا عملی ناروا به افراد از دیگر مصادیق لغو است. امام صادق (ع) درتفسیر لغو میفرماید: نسبت دادن گفتار باطل یا عملی ناروا از سوی کسی بر تو که حقیقتی ندارد، لغو است (تفسیرنورالثقلین، ج 3، ص 529، حدیث 16، ذیل آیه 3سوره مومنون) دروغ از دیگر مصادیق لغو و بیهوده گویی در سخن است. (مومنون، آیات 1 و 3) هم چنین براساس همین آیات میتوان سخن بیفایده و بیهوده را از مصادیق لغو بر شمرد.
سخنی که بدون ذکر خداوند و بیرون از دایره یاد الهی باشد نیز از سخنان لغو و بیهوده دانسته شده است. از امیرمومنان روایت است که لغو را به هرگفتار و سخن بی یاد و ذکر خداوند تفسیر کرده است. (تفسیر نورالثقلین، ج3، ص 529، حدیث 15)
هر عمل بیفایده از مصادیق دیگر لغو است. همچنین از آیات قرآن بدست میآید که آمیختن زندگی به اعمال و رفتار لغو نشانهای از ضعف ایمان است. غنا و موسیقی مطرب و غنایی از دیگر مصادیق لغو میباشد که در روایات تفسیری بدان اشاره شده است. (تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 529، حدیث 17)
فحش و ناسزا نیز به عنوان مصداقی از کلام لغو و بیهوده مطرح است. (تفسیر قمی، ج 2، ص 348) هم چنین سوگند و قسمها از مصادیق لغو دانسته شده است. (مائده آیات 87 تا 89) هرچند که خداوند در آیه 89 میفرماید، مومنان را به سوگندهای لغوشان مواخذه نمیکند، ولی مومنان باید بدانند که این کار تاثیرات سوئی در زندگی دنیوی و اخروی آنان دارد و میبایست شاکر و سپاسگزار خداوند باشند که تاثیرات سوء و بد سوگند را کم کرده است تا مومن به سبب آن در ورطه گمراهی و شقاوت نیفتد. با این همه باید هوشیارانه عمل کرد و از هرگونه سوگند و «به خدا قسم» کردن درهرکاری خودداری کرد. در روایت است که امام زین العابدین (ع) حتی حاضر نشد برای اثبات حق خویش سوگند راست بخورد، پس چگونه به خود اجازه میدهیم که سوگند دروغ یا بیهوده بخوریم تا امری را به کرسی بنشانیم. (فروع کافی، 790/ص 435، کتاب ایمان).