11 مرداد 1390, 0:0
بصيرت پاد زهر جهل و ابهامام
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
وظیفه اصلی ما در مورد عوامل فتنه بیشتر به گروه سوم مربوط میشود. گروه سوم کسانی اند که بدون سوء نیت، از روی کم بصیرتی و جهل، کاری میکنند که به نفع فتنه گران تمام میشود. هم در فهم و هم در تشخیص مورد و موقع، اشتباه میکنند. بالاخره گاهی از این اشتباهات پیش میآید. امیرالمومنین- علیه السلام- هم میفرماید: «کسی که طالب حق بود و اشتباه کرد، مثل کسی نیست که عامداً بر علیه حق قیام میکند»[1]1: ولی چه بدانند و چه ندانند، ضررشان با دیگرانی که نمی دانند مساوی است. خیال میکنند مشغول به انجام وظیفه شرعی هستند؛ اما متوجه نیستند که تیشه به ریشه اسلام میزنند. در مقابل این نوع افراد، همه، مخصوصاً ما طلبهها، وظیفه بسیار سنگینی داریم. باید سعی کنیم از راههای صحیح، با زبان نرم و با استدلال، این افراد را ارشاد کنیم و آنان را متوجه اشتباهشان کنیم. میزان اثر بخشی این کار به عوامل مختلفی بستگی دارد؛ ولی در میان این قشر بر خلاف دسته اول، امید به اینکه عدهای هدایت شوند و دیگر آب به آسیاب دشمن نریزند، زیاد است. اما ما که خود را از فتنه کنار گرفتهایم و تماشاگر میدان فتنه هستیم، گاهی توجه به چنین وظیفهای نداریم؛ کسی هم باید ما را متوجه کند. خیال میکنیم فتنه آخرالزمان است و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم انجام میگیرد و ما وظیفهای نداریم. اگر این چنین افرادی عنوانی هم داشته باشند، میگوییم: «اینها این طور تشخیص دادهاند؛ ما نمیتوانیم برای آنها تعیین تکلیف کنیم؛ جاهل را با عالم بحثی نیست.» در صورتی که فرض ما این است که لااقل در این مساله آنها جاهل هستند و اشتباه کردهاند و ما عالم هستیم؛ گرچه ممکن است در بسیاری از علوم، آنها عالم باشند و ما نسبت به آن علوم جاهل باشیم. اما این جا که فرض این است که ما راه حق را میدانیم و میفهمیم که اینها اشتباه کرده اند، باید از هر راه مناسبی که موثر باشد، سراغ اینها برویم و آنها را به اشتباهشان توجه دهیم. تا اینجا صورت کلی مسئله گفته شد؛ اما مراحل آن چیست و در موارد مختلف چه کار باید کرد، صورتهای زیادی دارد که نمیتوان همه را بیان کرد.
دسته دیگری که در قبال آنها مسئولیت داریم و عمده مخاطبین ما را تشکیل میدهند، افرادی هستند که هیچ نقشی در پیدایش یا تثبیت فتنه ندارند؛ اما در معرض فریب فتنه گران و گمراه شدن قرار دارند. نسبت به اینها وظایف بسیار سنگینی داریم. همه اینها غیر از آن وظیفهای است که نسبت به خودمان داریم؛ غیر از این که باید مراقب باشیم خودمان در دام فتنه جویان نیافتیم، باید وظایفمان را در قبال آن دسته از فتنه گران که امکان تاثیر در آنها میرود و همچنین آنهائی که در معرض به دام افتادن هستند، انجام دهیم. برای مقابله با فتنه گران ابتدا لازم است از انگیزه آنان با اطلاع شویم و بدانیم چه نقش هائی طراحی کرده اند؛ اما آنچه که به صورت کلی میتوان گفت این است که در همه این موارد دو عامل، به نحو منع خلو موثر است و منشا پیدایش انحرافاتی است که موجب میشود اشخاص به عامل دست دوم یا سوم فتنه گران تبدیل شوند، و یا حتی موجب گمراهی افرادی شود که خطر فتنه آنها را تهدید میکند. آن دو عامل عبارتند از 1-ابهام، جعل و غفلت؛ یعنی حقیقت برایشان آن طور که باید و شاید روشن نیست؛ 2- تمایلات نفسانی که با حق نمیسازد؛ یعنی اسیر هوای نفس و شیطان هستند.
طبیعی است که برای رفع عامل اول یعنی جهل و ابهام، باید آگاهی داد و روشنگری و افشاگری کرد، تا حق روشن شود و با باطل مشتبه نشود. این کاری است که در ابتدا همه انبیا انجام میدادند. البته این وظیفه در قبال کسانی که امیدی هر چند ضعیف به هدایتشان وجود دارد. حتی از آداب اسلامی در حرکتهای نظامی، دفاعی و جهادی این است که مجاهد در ابتدا باید انذار، ارشاد و اتمام حجت کند. هنگامی که پیغمبر اکرم- صلی الله علیه و آله- امیرالمومنین- علیه السلام- را به یمن فرستادند تا فتنه ای را سرکوب کنند، عمده سفارش ایشان به امیرالمومنین این بود: «لان یهدی الله علی یدیک عبداً من عباد الله خیر لک مما طلعت علیه الشمس»2[2]: یا علی! اگر یک نفر را هدایت کنی برای تو از هر چه خورشید بر آن میتابد بهتر است. این جزء آداب جهاد اسلامی است که مسلمانها در مقابل کسانی که میخواهند با آنها به جنگ بپردازند، اول آنها را هدایت کنند؛ بگویند: «اگر حرفی دارید، بزنید؛ اگر شبهه ای دارید، بپرسید»، تا حجت بر آنها تمام شود. نباید ارشاد دیگران را سبک بشماریم. ما که معتقدیم لغزش در امور دینی باعث جهنم و عذاب آخرت میشود و قابل مقایسه با بدبختیهای دنیا نیست، باید نسبت به ارشاد دیگران دلسوز باشیم. چه طور برای یک فقیری که نان شب ندارد، یا مریضی که بیمارستان او را نپذیرفته، دلمان میسوزد، حال وقتی میبینیم کسی دارد گرفتار آتش جهنم میشود نباید دلمان بسوزد؟ اما برای ارشاد دیگران لازم است که اول خودمان راه حق را بشناسیم، بعد به سراغ ارشاد دیگران برویم. این طور نباشد که روی توهمات یک مطلبی به ما القا شده باشد و سعی کنیم آن را به دیگران منتقل کنیم.
مساله دوم مبارزه با هواهای نفسانی و گرایشهای دنیاگرایانه است. در این راستا چه باید کرد؟ در این مرحله کار مشکل است؛ راه مسدود نیست، اما برنامههای کوتاه مدت برای این مرحله کارآیی ندارد. برای این کار باید دستگاههای تربیتی و ارشادی وسیعی با برنامههای طولانی مدت داشت. باید رسانههای ملی، روزنامه ها، انواع و اقسام وسایل ارتباط جمعی را به کار گرفت تا تربیت صحیح در جامعه پیش برود و آن گرایشهای فاسد و حیوانی و شیطانی رشد نکند. این کار، نشدنی نیست؛ اما با یک مواجهه و و چند کلمه صحبت کردن هم مساله حل نمی شود. در این رابطه بیشتر باید برنامه ریزان فرهنگی کشور به فکر باشند و دست کم به همان اندازهای که به مسائل اقتصادی مردم اهمیت میدهند، به مسائل معنوی، فکری و فرهنگی هم اهمیت بدهند. به هر حال این یک وظیفه سنگینی است که به عهده ماست تا آن دسته از افراد که هنوز حرفهای نشدهاند، راه صحیح را تشخیص دهند. البته ممکن است بعضی از افراد آن چنان در دام هوسهای مادی افتاده باشند که اصلابه غیر از آنها به چیزی فکر نمی کنند و حاضر نیستند حرفی گوش کنند این افراد مصادیق این آیه شریف هستند: «فاعرض عن من تولی عن ذکرنا و لم یرد الاالحیاه الدنیا¤ ذلک مبلغهم من العلم...»3[3]. صرف وقت برای کسانی که جز لذت دنیا چیزی نمی شناسند، سودی ندارد؛ مگر این که اول گرایشات دنیاپرستانه آنها تضعیف شود و به حدی برسند که حاضر باشند حرف حسابی را بشنوند و روی آن فکر کنند؛ و الا مادامی که آنان در فکر خواهشهای نفسانی خود هستند، حاضر نیستند در مورد آخرت، خدا و قیامت و... فکر کنند؛ بلکه این امور را مسخره میکنند و میخندند.
اتفاقاً آن نقشی را که قرآن برای شیاطین انس و جن قائل است، موردش همینها هستند. قرآن شیاطین انس و جن را اینگونه معرفی میکند: «... یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا...»[4]4: کار این شیاطین این است که به همدیگر حرفهای زیبا و فریبنده را الهام میکنند. ابزار کارشان حرف قشنگ است. کلام زیبا به همدیگر یاد میدهند؛ از این کلام زیبا چه هدفی را دنبال میکنند؟ «و لتصغی الیه افئده الذین لایومنون بالاخره...»5[5] هدفشان این است که آن هایی که ایمان به آخرت ندارند، دل به این حرفها بدهند؛ نمی گوید: گوش بدهند، بلکه میگوید: دل بدهند؛ یعنی اگر انسان از اول مساله دنیا و آخرت برایش حل نشود، قیامت را باور نکند، در معرض این انحراف خواهد بود. به جایی میرسد که حاضر نیست گوش به حرف حساب دیگران بدهد، اما به حرفهای اینها به جای گوش، دل میدهد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان