بقاي سنت امتحان تا روز قيامت
علی اكرمی
یکی از سنتهای الهی، قانون امتحان است. خداوند به صراحت در آیات قرآنی بر این معنا تأکید دارد که همه انسانها مورد آزمایش الهی قرار میگیرند. واژگان و اصطلاحاتی که خداوند برای این سنت به کار برده، شامل واژگانی چون امتحان (حجرات، آیه 4)، بلا(دخان، آیه 33 و بقره، آیه 49)، ابتلاء (بقره، آیه 124 و احزاب، آیه 11) فتنه (قمر، آیه 27 و عنکبوت، آیه 2) و مانند آن است.
خداوند در آیات 2 و 3 سوره عنکبوت میفرماید: «آیا مردم گمان کرده اند چون بگویند ایمان آورده ایم، رها میشوند و هرگز مورد آزمایش قرار نمی گیرند. ما امت هایی را که پیش از آنان بودند، آزمایش کردیم، خدا راستگویان و دروغ گویان را کاملامی شناسد.»
بر این اساس همگان حتی مدعیان ایمان، مورد آزمون قرار میگیرند تا صدق و کذب ادعای آنان برای خودشان روشن شود؛ هر چند که انسان بر نفس خود بصیر است: بل الانسان علی نفسه بصیره ولو القی معاذیره؛ بلکه انسان بر نفس خویش بصیرت دارد، هر چند عذر تراشی کرده و توجیه کند. (قیامت، آیات 14و 15) این گونه است که خداوند با آزمون و فتنه، بر مدعیان ایمان اتمام حجت میکند تا عذر تراشی و بهانه جویی و توجیه گری را کنار بگذارند.
در این میان، امتحان مدعیان ایمان سخت تر و دشوارتر خواهد بود؛ زیرا ادعای امری بزرگ چون ایمان را دارند و این میبایست در بوته آزمون مشخص شود که شخص تا چه اندازه پای بند باورهایش است. مثلاً اگر کسی به خداوند ایمان داشته و ولایت او را پذیرفته باشد، باید در تکوین و تشریع، خداوند را بر خود مقدم دارد و در همین راستا ولایت پیامبر(ص) و چهارده معصوم(ع) را به عنوان ولایت مظهری بپذیرد و ایشان را بر خود مقدم دارد: النبی اولی بالمومنین من انفسهم (احزاب، آیه 6)؛ چرا که ولایت اولوالامر معصوم که متاله (خدایی) شده هستند، مظهر ولایت خداوندی و خلیفه او بر هستی است.
این آزمون در اشکال گوناگونی بروز و ظهور میکند که از آزمونهای معمولی چون امساک در خوردن و آشامیدن و مبارزه با لشکر بزرگ دشمن (بقره، آیات 245-262) تا ایجاد محدودیت در بهره مندی از مواهب دنیا (قمر، آیه 27) و تا آزمایش با فرزند و مال (انفال، آیه 28)، یا ترس و گرسنگی، زیانهای مالی و جانی و کمبود مواد غذایی یعنی فقدان آرامش و آسایش (آل عمران، آیه 186) را شامل میشود.
ارتباط آزمایش با خواستههای نفسانی
از آیات قرآنی این معنا به دست میآید که آزمون ارتباط تنگاتنگی با خواستههای نفسانی بشر و غرایز طبیعی او دارد. به این معنا که محدودیت و کمبودهایی را در آرامش و آسایش انسان پدید میآورد تا این گونه هر کسی شاکله وجودی و شخصیت حقیقی خویش را چنان که هست به نمایش گذارد و حقیقت باطن هر چند که بر خود شخص روشن است، به هویدا رسد و آشکار گردد تا چیزی نهان نماند و مدعی امری در خفا و سر نشود.
به سخن دیگر، آزمونهای الهی به گونه ای رخ میدهد تا در کوزه هر آن چه هست برون تراود و آشکار گردد.
در این میان، ابزارهایی را خداوند برای آزمون انسان قرار داده است که از آن جمله هواهای نفسانی درونی و وسوسههای شیطانی بیرونی است. ابلیس بارها انسان را فریفته است و با وعدههای دروغین گمراه نموده است. خداوند درباره ابلیس میفرماید: و ما یعدهم الشیطان الاغروراً؛ شیطان جز غرور به ایشان و عده ای نمی دهد. (اسراء، آیه 65) این گونه است که با وعدههای دروغین و باطل ابلیس انسان گمراه میشود. بنابراین یکی از ابزارهای امتحان و آزمون الهی، ابلیس و وعدههای پوچ و دروغین اوست.
امام زمان(عج) و کشتن ابلیس
ابلیس پس از آن که در مقام قدس درآمد، با یک آزمون الهی هبوط کرد و در نهایت به خاطر عناد و استکبار و خودبزرگ بینی اش سقوط کرد. در آن زمان از خداوند خواست او را تا روز قیامت مهلت دهد؛ ولی خداوند نپذیرفت که به او تا روز قیامت مهلت دهد، بلکه به او مهلت داد تا وقت معلوم در دنیا باشد و به عنوان ابزار آزمون الهی عمل کند: فانک من المنظرین الی یوم الوقت المعلوم (حجر، آیات 37 و 38)
در قرآن و نهج البلاغه آمده است پس از آن که شیطان مهلت خواست، خداوند به او مهلت داد تا «یوم الوقت المعلوم»، اما در این که منظور از «یوم الوقت المعلوم» چیست در میان مفسران قرآن و نهج البلاغه گفتگوست.
بعضی گفتهاند؛ منظور پایان جهان و برچیده شدن دوران تکلیف است. در این صورت تنها با مقداری از درخواست ابلیس موافقت شده زیرا او درخواست حیات تا روز قیامت داشت ولی تا پایان دنیا موافقت شد.
احتمال دیگر این که منظور زمان معینی است که پایان عمر ابلیس است و تنها خدا میداند و جز او از آن آگاه نیست؛ چرا که اگر آن زمان را آشکار میساخت ابلیس تشویق به گناه و سرکشی بیشتر میشد.
بعضی نیز احتمال داده اند که منظور روز قیامت است، زیرا تعبیر به یوم معلوم در آیه پنجاه سوره واقعه درباره روز قیامت است که میفرماید: «قل ان الاولین و الاخرین لمجموعون الی میقات یوم معلوم».
ولی این احتمال بسیار بعید به نظر میرسد زیرا بنابراین تفسیر، با تمام خواسته او موافقت شده، در حالی که ظاهر آیات قرآن این است که با درخواست او به طور کامل موافقت نشده است، اضافه بر این در آیه مورد بحث «یوم الوقت المعلوم» است و در سوره واقعه «یوم معلوم» میباشد و این دو با هم متفاوت است، بنابراین تفسیر صحیح یکی از دو تفسیر اول و دوم است.
در حدیثی نیز آمده است که منظور از «یوم الوقت المعلوم» زمان قیام حضرت مهدی(عج) است که به عمر ابلیس پایان داده میشود.
در بعضی روایات آمده که شیطان به مرگ طبیعی از دنیا نمی رود، بلکه او را میکشند و در آخرالزمان کشته میشود. در بعضی از روایات گفته میشود: امام زمان(عج) وقتی ظهور کند آن ملعون را میکشد. امام صادق(ع) فرمودند: وقتی قائم ما قیام کند، در مسجد کوفه میآید و شیطان هم میآید و به زانو در مقابل آن حضرت قرار میگیرد و میگوید: وای از این روز سختی که در کمین من است. در این موقع امام زمان(عج) موهای جلوی پیشانی او را میگیرد و آن ملعون را گردن میزند.
در بعضی از روایات وارد شده که حضرت رسول(ع) کشنده شیطان است. امام صادق(ع) فرمود: «شیطان در زمان رجعت روی صخره بیت المقدس به دست حضرت رسول(ع) کشته و ذبح میشود». (نقل از کتاب شیطان در کمین گاه، نوشته نعمت الله صالحی حاجی آبادی؛ و نیز نهج البلاغه خویی، ج 2، ص 65 و64)
بقای سنت امتحان پس از مرگ ابلیس و شیطان
با کشته شدن ابلیس، جهان رنگ آرامش را به خود میبیند. از این رو در آخرالزمان و در حکومت معصومان(ع) که حکومت جهانی و عدالت محور است، کمترین زد و خورد وجود دارد؛ ولی این بدان معنا نیست که همه در آن زمان به کمال بایسته و شایسته میرسند و متاله (خدایی) میشوند، بلکه در آن زمان نیز گروههای انسانی بر مسیحیت باقی میمانند و همان راه را میروند، چنان که در عصر حکومت جهانی معصومان(ع) سنت امتحان و آزمون برقرار است؛زیرا نفس انسانی نمرده و هواهای نفسانی، همچنان زنده است و میخواهد تا الهه باشد و معبود انسان گردد. از این رو همچنان خطاها و گناهانی از سوی انسان سر میزند. اما شرایط از نظر حملات بیرونی و وسوسههای ابلیسی و شیاطینی کاهش مییابد ولی این بدان معنا نیست که آرامش و آسایش پایداری چون بهشت ایجاد میشود؛ زیرا به هر حال، هر انسانی باید در امتحان و ابتلاء سر بلند شود و حقیقت خویش را بشناسد و دریابد.
بنابراین، کشته شدن ابلیس سبب نخواهد شد که عوامل گناه به طور کلی از جهان ریشه کن شود و مساله اطاعت و آزمایش الهی منتفی گردد؛ چرا که عامل اصلی که هوای نفس است به قوت خود باقی است.