علوم انساني، بومي گرايي، ترجمه آثار علمي
لیلا نعمتی
ردپای ترجمه در علوم انسانی
اشاره: جریان "ترجمه گرایی" به صورت یکی از چالشهای اساسی و تهدید کننده در حوزه تولید دانش و علم بومی محسوب میگردد. روند رو به تصاعد ترجمهها و توجه و تأکید افراطی به علوم ترجمه ای، در طول زمان باعث اغفال از دانش محلی و کتب بومی گشته است. رسالهها و نوشتههای دانشمندان و نویسندگان داخلی به جای حضور در کتابهای درسی و دانشگاهی و محافل علمی، در قفسههای کتابخانهها جای خود را به آثار ترجمهای داده است. بدین ترتیب دانش و علم بومی که نتیجه مطالعات و بررسی چندین ساله اندیشمندان رشتههای مختلف است و با مقتضیات فرهنگی و شرایط زمانی جامعه سازگاری بیشتری دارد، رفته رفته از یادها فراموش میگردد.
با آنکه در قرون اخیر ترجمه در کشور ما دارای قدمت زیادی نیست، اما بازتابهای نامطلوبی را در حوزه تولید علم ایران بر جای گذاشته است. بیتردید افراط در ترجمه گرایی دارای تبعات نامطلوب و آسیب رسان به حوزه علم پروری و دانش آموزی میباشد.
نظریهزدگی، پذیرش ناسنجیده مباحثی که در اغلب موارد با پشتوانههای عقیدتی و ایدئولوژیکی ملی و مذهبی کشور سنخیت و قرابت ندارد، کمرنگتر نمودن هویت علمی بومی و تخریب تلاشهای دلسوزانه دانشمندان ملی از جمله آسیبهای بارز گرایش افراطی به جریان ترجمه گرایی میباشد. مقهور نظریات غیر بومی گشتن، مغفول ماندن دانش ملی و قلت رویکرد انتقادی به جریان ترجمه از تبعات نامطلوب افراط در ترجمه و آسیبها و بازتابهای جریان ترجمه گرایی میباشد.
در جریان شناسی معضل ترجمه گرایی باید اذعان داشت که این پدیده در بادی امر دارای اهداف علمی بوده است. اما به تدریج این هدف با هم افزایی برخی جریانهای مخرب خارجی و نیز داخلی که فرایندی آگاهانه و در برخی موارد نیز ناآگاهانه بوده است، به صورت یک جریان یک طرفه و سیاسی مبدل گشته است. در این راستا آغاز ترجمه گرایی علمی و اقتباسهای متناسب از اندیشههای غربی به دوران صفویه برمی گردد. در این دوران بیشتر در زمینههای نظامی و سیاسی از آثار غربی اقتباس میگردید. از این رو اقتباس از غرب به صورتی سنجیده و برحسب ملاحظاتی چون مقتضیات زمانی و مکانی، محدودیتهای اعتقادی و هویت ملی و نیز متناسب با نیازهای حقیقی انجام میپذیرفت.
اما ردپای ترجمه گرایی ناسنجیده و افراطی به دوران قاجار و بویژه دوران پهلوی برمی گردد. در این دوران به دلیل برخی مطامع سیاسی و غرب زدگی برخی از دولتمردان، جریان ترجمه گرایی با شتابی مضاعف و بدون کمترین توجهی به مبانی فکری و اعتقادی ملی صورت میپذیرفت. لذا در این ادوار، کمیت و میزان انبوه آثار ترجمهای مطمح نظر بوده است، بی آنکه کیفیت و بازتاب جریان ترجمه گرایی در حوزه تفکر کشور مورد ارزیابی و نقادی قرار گیرد.
پس از پیروزی انقلاب مردمی و اسلامی ایران، روند ترجمه به صورت یک امر سازمان یافته و کارشناسی شده مبدل گردید. اما پس از جنگ تحمیلی و ظهور برخی جریانهای به ظاهر روشنفکری و بویژه در سالهای اخیر جریان مخرب ترجمهگرایی دوباره در حوزه علم و دانش ایران به منصه ظهور رسید. این آثار ترجمهای که چشم اندازهای نوینی را در عرصه تولید علم گشود، به تخریب هویت علمی - ملی دامن زد. نخستین بازتاب این جریان را میتوان ایجاد تغییرات بنیادی و ایجاد یک گسست در نسلهای دانشگاهی و محافل علمی نام برد.
در این راستا رویکرد مطالعات علمی سنتی و احیای شرح و تفسیر متون بومی مورد غفلت قرار گرفته و در آثار ترجمهای، به جای رهیافتهای تفسیری، تحلیلی و انتقادی، رویکرد پذیرش مطلق و ترجمه پروری مورد توجه قرار گرفت. از این رو مرتفع نمودن چنین گسستی و احتجاج علم آموزان در دنباله روی مباحث فاخر ملی نیاز به یک بازنگری اساسی در روشمندی و چگونگی ترجمه گرایی دارد. امری که میتوان از آن تحت عنوان "بومی گرایی ترجمه" نام برد.
لذا در راستای اعتلای علوم ملی، بومی سازی ترجمه به عنوان یک رویکرد علمی که دارای هدف والای تولید علم بومی است، انجام میپذیرد. ایجاد تعادل بین تولید دانش ملی و آثار ترجمهای وارداتی از نتایج مثبت بومی گرایی ترجمه میباشد. البته باید خاطر نشان نمود که بومی گرایی در ترجمه آثار علمی به معنای آن نیست که جریان ترجمه به کلی و دفعتاً قطع گردد. بلکه روشمند نمودن و نظارت بر ترجمه از اهداف این فرایند تلقی میگردد.
متأسفانه دیدگاه و نگرشی که در حوزه ترجمه حاکم است، یک نگرش صرفاً پدیدار شناختی و توصیفی است، در حالی که توصیف میبایست با تحلیل، داوری و نقد آمیخته باشد. ترجمه فعالیتی است که بر زبان، فرهنگ و علم مقصد تأثیر میگذارد و بنابراین نمیتوان فارغ از هر نوع دغدغه از دیدگاهی صرفاً عینی و توصیفی به آن نگریست. باید در نظر داشت ترجمه با زبان و فرهنگ در پیوند است و همان گونه که میتواند تمدن ساز باشد، میتواند تمدنبرانداز نیز گردد. بدین ترتیب شناخت ماهیت ترجمه، نقد ترجمه و آموزش ترجمه در ایران از جمله نیازهای اساسی و چالش برانگیز در بومی گرایی در ترجمه آثار علمی میباشد.
در بومی گرایی ترجمه آثار علمی، ترجمه گرایی میبایست براساس ملاحظاتی که مبنای فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی دارد، صورت پذیرد. این ملاحظات را میتوان به صورت استعارههای ذیل تبیین نمود:
1- ترجمه آثار علمی میبایست به صورتی تحدید شده و تعدیل یافته انجام پذیرد.
2- در بومی گرایی ترجمه، میبایست مفاهیم و مباحث را با فرهنگ بومی و مبانی ارزشی آن سازگار و مطابق نمود.
3- مترجم باید تا حد امکان از بهکار بردن کلمات و تعبیرات نویسنده که موجب انزوای علوم بومی است، پرهیز نماید.
4- مترجم باید در ترجمه آثار به مبانی فکری و اخلاقی ملی متعهد بوده و بدون آنکه یک علم وارداتی و تغلیبی را ترویج دهد، موجب تولید علم در حوزه علوم ملی نیز گردد.
5- مترجم باید انشقاق فرهنگی متن اصلی را به حداقل برساند.
6- مترجم میبایست قابلیتهای زبان فارسی و علوم ملی را بیشتر در ترجمه نشان داده و از بررسی تطبیقی با نظریات بومی فروگذار نشود.
7- بازتاب ترجمه میبایست با معیارهای ملی و مذهبی سنجیده و ارزیابی گردد.
انتخاب کتاب از دیگر مسائلی است که در بومی گرایی ترجمه میبایست مورد نظر قرار گیرد. اما با این وجود فضای کنونی ترجمه حساسیت چندانی در انتخاب کتاب ندارد. باید کتابی جهت ترجمه انتخاب گردد که از یک سو نیاز و کمبودی نسبت به محتوای علمی آن در جامعه احساس شود و از سوی دیگر با چارچوب فرهنگی و اعتقادی جامعه سازگاری داشته باشد. یعنی از ترجمه آثاری که نوشتهها و محتوای آن با فرهنگ و دیدگاه عرفی و شرعی حاکم بر جامعه مغایرت دارد، پرهیز نمود. متقابلاً اثری که در تأکید و تأیید ارزشها و ایدئولوژیهای حاکم بر اعتقاد عمومی و مردمی میباشد و از لحاظ علمی و تبادل اطلاعاتی و دانشی نیز میتواند در سطوح علمی کشور موثر واقع گردد، میباید از لحاظ گزینش ترجمهای در اولویت باشد.
ترجمه آثار علمی با آنکه فرایندی به ظاهر علمی است، اما در درجه نخست نمودی زبانی و فرهنگی دارد. بنابراین ترجمه با مسئله هویت ملی به صورت تنگاتنگی ارتباط پیدا میکند. انتخاب واژههای معادل و پرهیز از ورود کلمات بیگانه به ادبیات ملی مسئله مهم دیگری است که باید مترجمان به آن توجه داشته باشند. در ترجمه با گزینش و انتخاب سنجیده کلمات (علاوه بر محتوا و باطن علمی نوشته) میتوان ظاهر و الفاظ کتب ترجمه گشته را با گنجینه واژگان ادبیات بومی و محلی مزین کرد. در هر ترجمه میتوان فصلی یا بخشی را به نقد و تحلیل محتوای کتاب اختصاص داد و آن را با نظرات و دیدگاه تخصصی فردی یا ملاکها و معیارهای حاکم بر دانش ملی و بومی مورد انتقاد داد. مسئله اساسی در نقد ترجمه مسئله درست نقد کردن است. از جهت زبانی نقد ترجمه مستلزم داشتن ملاک است و از لحاظ محتوایی با اصول و مبانی دانش بومی و علوم داخلی میتوان مورد نقد قرار داد. اما همواره در نقد باید از پیشداوریهای سخیفانه و قضاوتهای شخصی پرهیز نمود. ما باید در عرصه ترجمه آثار علمی، هویت علمی- ملی خود را حفظ نموده تا قربانی استعمار علمی نگردیم. چرا که امروزه استعمار از نوع نظامی و سیاسی جای خود را به استعمار علمی و فنی داده است. در این راستا دانشمندان و اندیشهورزان داخلی با نگارش نظریات و دانستههای بومی و علمی خود میتوانند در غنی سازی علوم و دانش ملی نقش ارزندهای داشته باشند و از تهاجم علوم بیگانه و تحمیل دانش استعماری جلوگیری نمایند.مسئله برنامه تربیت مترجم از دیگر راهکارهایی است که در رویکرد بومی گرایی ترجمه، میبایست بدان مبادرت ورزید. اساساً برنامه آموزش تربیت مترجم میبایست به صورت یک فرایند علمی و دانشگاهی مورد توجه قرار گیرد. همچنین اصلاح شیوه ترجمه لغوی یا تحت اللفظی از دیگر راهکارهای بومی گرایی در ترجمه است. در واقع گسترش ترجمه لغوی، شیوه شایع ترجمه است که به یقین مطلوب نخواهد بود. زیرا در این روش مترجم به صورت یک عضو بسیار منفعل، تنها وظیفه برگرداندن مفاهیم متن اصلی را به زبان مقصد دارد. اعتماد علمی مفرط به مباحث مطروحه در علوم غیر ملی در گسترش ترجمه لغوی سهم بسزایی را ایفا مینماید. همچنین چگونگی و کیفیت بازگردان آثار علمی، نیاز به نظارت علمی دقیق از سوی نهادهای دولتی و علمی دارد. شتاب و سرعت در ترجمه کتابهای حوزه علوم انسانی به عنوان آفتی در انتقال و تحمیل دانش غیر بومی محسوب میگردد. کتابهای ترجمه نیاز به نگاه منتقدانه دارد و تنها در این صورت است که تولید و عرضه ترجمههای نادرست متوقف خواهد شد.