رابطه ي دين با رفتارهاي اقتصادي، مصرفكنندگان متدين مذهبي، مصرف كنندگان غيرمذهبي (سكولار)، سرمايه ي انساني مذهبي
سیدحسین امامی
گاهوارهی انسان اقتصادی جدید
دکتر «مرتضی عزتی» متولد 1344 و عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس است. وی سابقهی ریاست پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس، سردبیر فصلنامهی اقتصاد مسکن، عضویت در هیات موسس انجمن علمی اقتصاد اسلامی ایران، عضویت در چند شورا و کمیته در وزارتخانهها و سازمانهای اجرایی اقتصادی و... را در کارنامه دارد.از وی تاکنون بیش از40 مقالهی علمی در مجلات تخصصی منتشر یا به مجامع علمی و همایشها ارائه شده است.همچنین کتابهای «روش تحقیق در علوم اجتماعی: کاربرد در مسائل اقتصادی»، «فرهنگ و توسعه از دیدگاه حضرت امام خمینی(ره)»، «مبانی نظریه رفتارهای فردی و اجتماعی با نگرش اسلامی»، «نظریهی رفتار مصرفکنندهی مسلمان»، «مباحثی در اقتصاد انتخابات»، «امنیت اقتصادی در ایران» و... از آثار منتشر شده اوست. نقطه عطف مطالعات میان مذهب و اقتصاد را ماکس وبر آلمانی و همکاران وی انجام دادند. وبر در سالهای 1904 و 1905 کتاب «اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری» را در توضیح نظریهی خود منتشر کرد، اما «ورنر سومبارت» همکار وی معتقد بود این نقش را یهودیان بیش از پیوریتنها به عهده داشتهاند. وبر در نوشتههای دیگرش بارها به انتقادات سومبارت پاسخ داد و متقابلاً نظریه سومبارت را نقد کرد. اما در سه دههی اخیر نظریههایی ارائه شده که درصدد تحلیل رفتار مصرفکننده در قالب مدلهای اقتصاد خرد بودهاند. پایهایترین این نظریهها مصرف را با نگرش دنیا و آخرت در نظر گرفته است، اما مطالعات مکمل بحث، اثر سرمایهی انسانی مذهبی و اثر موسسات و گروههای مذهبی را در کسب مطلوبیت ناشی از انجام فعالیتهای مذهبی وارد کردهاند. مطالعات جدیدتر شکل دنیوی بیشتری به فعالیتهای مذهبی دادهاند. بنابراین گفتوگویی را با دکتر عزتی در مورد رابطهی مذهب و رفتار مصرفکننده انجام دادهایم که مشروح این گفتوگو از نظرتان میگذرد.
تاریخچهی مطالعات مربوط به رابطه
دین و اقتصاد به چه زمانی بر میگردد؟
در زمینهی رابطهی دین با رفتارهای اقتصادی تحقیقات مختلفی انجام شده، مانند: مذهب و تفاوت اقتصادی کشورها توسط وبر و تاونی، دین و نگرشها و رفتارهای اقتصادی افراد، توسط: «گری لی»، «پایل»، «مایر» و «شارپ»؛ دین و رفتارهای مصرفی توسط کهف، صدیقی، آزی، ارنبرگ و داگلاس؛ دین و تولید، توسط: کهف، صدیقی، عبدالمنان و تلاشهای علمی بسیار مختلف و متنوع دیگر که در ادیان مختلف گسترش یافته و حاصل آن هزارها کتاب و مقالهی علمی و قابل عرضه بوده است. هر چند سابقهی طرح مباحث اقتصادی از دیدگاه دین به قدمت اندیشههای دینی باز میگردد، اما میتوان گفت بحث علم اقتصاد و دین از زمان آدام اسمیت آغاز شد. آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل مباحثی از رفتارهای کلیسا و روحانیون را در قالب نظریههای اقتصادی خود گنجاند، مانند اینکه روحانیون و معلمان مذهبی نیز مانند دیگران در رفتارهایشان خودمحوری را ملاک قرار میدهند. رفتارهای مذهبی روحانیون مانند رفتارهای اقتصادی افراد است و مطالبی مانند اینها.
نقطهی عطف مطالعات مربوط به دین
اقتصاد بر عهدهی چه کسانی بود؟
نظریههای اسمیت شاید به این علت که او رفتارهای دینی را بر اساس اصول اقتصادی تحلیل میکرد، مورد توجه اندیشمندان معتقد به دین قرار نگرفت. اسمیت نظر خود را برای تشریح رفتار کلیسا و سران مذهبی ارائه کرد. وبر130 سال پس از اسمیت تلاش کرد دیدگاه جدیدی ارائه کند با این مضمون که تفاوتهای اقتصادی در رفتار افراد و در نتیجه تفاوتهای اقتصادی جوامع میتواند ناشی از تفاوتهای مذهبی آنها باشد. نظریهی وبر توسط اندیشمندان مختلف مورد نقد و بررسی قرار گرفت، اما در خیزش جدید جوامع اسلامی و دانشمندان مسلمان نظریههای جدید مبتنی بر تأثیر دین بر رفتارهای اقتصادی ارائه شد و به دنبال آن این خیزش باعث رشد شدید مباحث اقتصاد و دین در30 سال اخیر شده است. در کنار این رشد بعضی از محققان به نظریات آدام اسمیت که نگرش خاصی به مذهب دارد، بازگشتهاند و بررسی رفتارهای دینی بر اساس مبانی اقتصادی را محور مطالعات خود قرار دادهاند. در کنار این رونداندیشمندان متدین در ادیان مختلف تلاش کردهاند اقتصاد سنتی سرمایهداری را از ابعاد مختلف به نقد بکشند. بعضی اقتصاددانان نیز تلاش کردهاند نظامها یا ابعادی از نظامهای اقتصادی مبتنی بر مذهب را ترسیم کنند.
آیا دسته بندیای از این متفکران به عمل آورده اید؟
بله، میتوان مجموع مطالعات در زمینهی رابطهی اقتصاد و دین را در چهار دسته برشمرد؛
1- تشریح و تبیین رفتارهای دینی به ویژه گروهها و موسسات مذهبی براساس و مبتنی بر مبانی اقتصادی با روش علمی مانند آنچه آدام اسمیت بیان میکند.
2- نقد اقتصاد سنتی بر اساس مبانی دینی مانند: نوشتههای سید قطب، صدیقی، بیسنر و مانند آن که بیشتر توسط متفکران مسلمان صورت گرفته است.
3- بررسی و تبیین نظامهای اقتصادی یا ابعادی از آن بر اساس دین مانند: نوشتههای صدر، جامو، چاپرا و مانند اینها.
4- تشریح و تبیین رفتارهای اقتصادی بر اساس و تحت تأثیر دین، که طیف گستردهای از تحقیقات و نوشتههای سه دههی اخیر را در زمینه دین و اقتصاد به خود اختصاص داده است، مانند: مطالعات انجام شده توسط کهف، فهیم خان، متوالی، آزی و ارنبرگ.
تجدید نظر در حوزهی تفسیر اقتصاد دینی در اروپا از چه مرحلهای آغاز شد؟
هنگامی که در پایان قرون وسطی، نیروهای مسیحی در بخشهایی از سرزمینهای مسیحینشین در دین مسیحیت تجدید نظر کردند، رهبران مسیحی تجدیدنظر طلب، قوانین اخلاقی کلیسا را به صورت جدیدی تفسیر کردند. از جمله تفاسیر آنها در زمینهی مصرف، کار، مالاندوزی، کسب ثروت، منفعت و نظایر اینها بود. کالوین که معروفترین کشیش اصلاح طلب بود، بر خلافنظر مسیحیت سنتی، نه تنها ثروتاندوزی عامه بلکه با ثروتاندوزی کشیشان نیز مخالف نبود و حتی آن را در غنا بخشیدن به حیثیت آنها ضروری میدانست. فرانکلین وقت را طلا میدانست و «باکستر» اتلاف وقت و بطالت را مهلکترین گناهان بیان میکند. باکستر همه را متعهد به کار میداند و هیچ استثنایی برای آن قائل نیست. در دیدگاه پیوریتنها هدف الهی تقسیم کار باید از طریق آثار آن شناخته شود که منافع اقتصادی خصوصی است. پروتستانتیسم نه تنها به مالاندوزی جنبهی قانونی داد، بلکه آن را چنانچه صرف لذتهای زودگذر نشود، به منزلهی مشیت الهی تلقی کرد. همچنین پاکی و رفاه خانوادهی طبقهی متوسط را یک آرمان محسوب میکرد. در کنار این دیدگاهها مصرف زیاد و تجملگرایی همچنان نکوهش میشد. ماکس وبر در کتاب اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری با بیان مفصل اینگونه دیدگاهها نتیجه میگیرد که نظام سرمایهداری و پیشرفت آن حاصل اصلاح دینی است. او میگوید: این نگاه موجی، منجر به توسعه یک زندگی اقتصادی عقلانی بورژوایی شد و مهمتر از همه این جهانبینی نه تنها عامل موثر برای توسعهی این شیوه از زندگی بلکه گاهوارهی انسان اقتصادی جدید نیز بود. البته این سودگرایی به مرور ماهیت دینی خود را از دست داد و در خصلت اقتصادی مستحیل شد. دیدگاه وبر دربارهی اینکه ایجاد نظام سرمایهداری و پیشرفت اقتصادی کشورهای مسیحی حاصل اصلاح دینی، یعنی گرایش به مذهب پروتستان است، به عنوان اولین دیدگاه جدیای بود که دربارهی اثر مذهب بر رفتارهای اقتصادی از جهت تأثیر مذاهب مختلف بر اقتصاد ارائه شد.
اساس نظریات «وبر» چیست؟
اساس نظریهی ارائه شده از سوی وبر این است که در قواعد دینی پروتستان - برخلاف دیدگاههای ارائه شده از سوی سران کاتولیک- تجمع ثروت به خودی خود نفی نشده است، بلکه استفاده از ثروت برای رفاه زیاد و تجمل پرستی نفی شده است. به بیانی کلیتر تجمع ثروت تشویق شده، بلکه کار نکردن و ناتوانی در ادارهی امور اقتصادی شخصی و مصرف زیاد نکوهش شده است. نتیجه این امر افزایش پسانداز و ایجاد زمینهی انباشت سرمایه بوده که موجبات رشد سرمایهداری و اقتصاد غرب (کشورهای پروتستان) را فراهم کرده است. پس این نظریه بر دو پایهی مذهبی: تشویق افزایش ثروت و نکوهش افزایش مصرف استوار است. طبق این نظریه نتیجهی این نگاه مذهبی خاص پروتستان موجب افزایش سرمایه و رشد اقتصادی شده است. به تبع این نتیجه بیشتر پژوهشگرانی که در این زمینه مطالعاتی داشتهاند، تلاش کردهاند نتیجهی این نظریه یعنی تفاوت رشد اقتصادی را مورد بررسی، آزمون یا نقد قرار دهند و کمتر درصدد بررسی اصل اثر مذهب بر مصرف بودهاند.
منتقدان اصلی دیدگاه «وبر» چه کسانی بودهاند؟
محققانی مانند تاونی و ساموئلسون در بررسی خود به دیدگاه وبر انتقاداتی دارند. ساموئلسون نتیجه میگیرد که به طور اساسی رهبران اولیهی مذهب پروتستان علاقهی جدی به موضوعات اقتصادی نداشتهاند، و اصلاح گری آنها جنبهی مذهبی اجتماعی بسیار قویتری داشته است. همچنین «دلاکرو» نیز در یک بررسی نشان داد برخی از پیشرفتهترین مناطق دوران مورد اشارهی وبر، کاتولیک مذهب بودهاند. او شاهد دیگری میآورد که بیشتر ثروت بعضی از مناطق پروتستان نشین متعلق به کاتولیکها بوده است. در مقابل تحقیقات دیگری نیز انجام شده است که نظریهی وبر را تایید میکند از جمله «تروور روپر» که در تحقیق خود دربارهی جمعیت تجار جمهوری آلمان در قرن هفدهم به این نتیجه میرسد که اکثریت افراد فعال در جوامع تجاری جمهوری آلمان در این قرن کالوینیست بودهاند. «آلن» در تحقیقی راجع به دستمزد در اروپا طی این دوره به طور متوسط در نمونه شهرهای پروتستان مورد بررسی، به چهار درصد افزایش دست یافته است. داگلاس از اولین افرادی بوده است که به صورت تجربی رابطهی بین پیش زمینههای ارزشهای اخلاقی (ملی) و رفتار مصرفکننده در سطح خرد را بررسی کرده است. او در تحقیق خود به این نتیجه رسید که بین شغل و داشتن همسر غیرشاغل با رفتار مصرفی رابطهی اندکی وجود دارد، در حالی که بین فرانسویتبار یا آمریکاییتباربودن زن خانواده و رفتار مصرفی رابطه قویتر وجود دارد. از جمله تحقیقات دیگری که در این زمینه صورت گرفته است، تحقیق «سود» و «ناسود» بود که روی نمونهای از ژاپنیها و پروتستانهای آمریکایی و با استفاده از پرسشنامه انجام شده است. در این تحقیق چهار فرضیه در زمینهی رابطهی بین دینداری، ملیت و رفتار مصرفکننده در نظر گرفته شده است. از جمله نتایج حاصل در این زمینه عبارتند از: رفتار مصرف ژاپنیها و پروتستانهای آمریکایی مورد بررسی که به طور مشخصی از هم متفاوت است. در این تحقیق ژاپنیها پیروان یک دین در نظر گرفته شدند. در اینجا افراد ژاپنی به دو گروه تفکیک شدهاند که بین رفتار مصرفی افراد مذهبی و افراد کمتر مذهبی در ژاپن تفاوت معناداری یافت نشد، اما بین رفتار مصرفی متدینها و غیرمتدینهای پروتستان آمریکایی تفاوت معناداری به دست آمد.
تحقیقات اخیر در این زمینه، چه دستاوردهایی داشته است؟
بخشی از مطالعات مربوط به اقتصاد و دین، در ربع آخر قرن بیستم که توسط محققان غیرمسلمان انجام شده، رفتارها و هزینههای مذهبی را به عنوان بخشی از رفتارهای هزینههای کلی که انسان برای کسب مطلوبیت انجام میدهد، در نظر گرفتهاند. این تحقیقات به تبع برخی پژوهشهای انجام شده در زمینهی اقتصاد اسلامی از جمله تفکیک افق زمانی مصرفکنندهی مسلمان به دنیا و آخرت و حداکثر کردن مطلوبیت دنیوی و اخروی در نوشتههای «منذر کهف» در سالهای 1972 و 1974 مصرف را به دو بخش مذهبی و غیرمذهبی تقسیم کردهاند و برای هر یک مطلوبیت جداگانهای در نظر گرفتهاند که جزئی از تابع مطلوبیت کل فرد (خانوار) است. فرد (خانوار) موجودی (دارایی) خود را صرف تامین کالاها و خدماتی میکند که بخشی از آن در راه مذهب و بخشی برای امور غیرمذهبی است تا مطلوبیت ناشی از این مصارف را درون تابع مطلوبیت خود حداکثر کند. مبنای این نظریات، تبیین تفاوت رفتار بین افراد پیرو مذهب و افراد سکولار یا بیمذهب در هزینههای مصرفی مذهبی و غیرمذهبی است. این نظریه در شکل سادهی خود اثر مذهب روی تخصیص دارایی و زمان را برای افراد متدین تبیین میکند. این نظریه در شکل پیشرفتهتر اثر سرمایهی انسانی مذهبی بر مقدار هزینهها و زمان صرف شده برای فعالیتهای مذهبی را وارد مدل میکند. در شکل پیشرفتهتر از آن نیز اثر کیفیت مذاهب، گروههای مذهبی و مراسم مذهبی آنها را وارد مدل میکنند .از جملهی اولین تحقیقاتی که در زمینهی مقدار فعالیتهای مذهبی و اقتصاد صورت گرفته، پژوهشی است که «استارک» انجام داده است. او در پژوهش خود تلاش کرده رابطهی بین سطح درآمد با اعتقادات مذهبی و مقدار فعالیتهای مذهبی را بین مردم آمریکا بررسی کند.
در بررسی او رابطه معناداری بین این متغیرها یافت نشد. البته ممکن است مشکل در نحوه انتخاب شاخصها و متغیرها بوده است. با این حال «یاناکن» تلاش کرد چنین مطالعهای را با دقت بیشتر برای آزمون رفتارهای گروههای مذهبی مختلف مانند: محافظه کار، لیبرال و دیگر گروهها انجام دهد. در بررسی او برای کل افراد بین سطح درآمد و پرداخت کمک مالی به کلیسا رابطهی مثبت درآمد، اما بین گروههای مختلف، گروههای محافظه کار و اصولگرا هم در پرداختهای کمک مالی و هم در مقدار حضور در کلیسا فعالتر بودند. «ویلکس»، «بارنت» و «هاول» پژوهشی در زمینهی رابطهی دینداری و عوامل تعیین کننده مصرف انجام دادهاند که مقدار دینداری را با چهار عامل حضور در کلیسا، اهمیت دادن به ارزشهای مذهبی، پذیرش درونی مذهب و اعتقاد به ارزشهای مذهبیاندازه گیری کردهاند. وی پژوهش خود را بین آمریکاییان انجام داد و مقدار هزینههای مذهبی دورهی زندگی، درآمد، سن، جنس و مانند آن رابطهی معنادار یافتهاند. در مقابل پژوهشهای میدانی که از سوی «اولبریچ» و «والاس» در سالهای 1983 و 1984 انجام شد، نتوانست هیچ توجیهی برای اینکه توقعات یا انتظارات اخروی باعث مشارکت مالی مذهبی میشود و این نکته با بالا رفتن سن افزایش مییابد، ارائه کند. همچنین این ادعا را که نرخهای بالاتر گرایش زنان به مذهب را میتوان با دستمزدهای پایینتر آنها تبیین کرد، نیز رد کردند. همچنین آزمونهای برابری هم زمان رابطهی بین اعانات به کلیسا و حضور در کلیسا که از سوی «سولیوان» صورت گرفت، مدل آزی و ارنبرگ را تایید نمیکند. روی هم رفته روشن به نظر میرسد هزینهی فرصت زمانی برای رفتار مذهبی، هم در مقدار و هم در موقعیت زمانی برای انجام فعالیت برای اعمال مذهبی تأثیرگذار است. همچنین برخی بررسیهای رگرسیونی روی دادههای حاصل از پژوهشهای میدانی نشان میدهد هر مقدار دستمزد افزایش مییابد، مقدار مشارکت مذهبی، شکل پولیتری به خود میگیرد یعنی مقدار اعانات با کمکهای مالی به کلیسا در مقایسه با نسبت به حضور در کلیسا افزایش مییابد. این الگو در سراسر دورهی زندگی با بیشترین مشارکت پولی در بهترین سالهای کسب درآمد و بالاترین نرخهای حضور در کلیسا برای خانوارهای دارای کمترین دستمزد در میان خانوارها و در میان شاخههای مختلف مذهبی تداوم مییابد. مدل آزی - ارنبرگ با مبانی مذهبی مطرح شده و زندگی را به زندگی دنیوی و اخروی و به تبع آن مطلوبیت را به مطلوبیت دنیوی و اخروی تفکیک میکند. این ویژگی مهم مدل آزی-ارنبرگ است هرچند این مطلوبیت در نظرات کهف در سالهای قبل از آن مطرح شده است. با این وجود کهف این مطلب را برای مسلمانان و آزی ارنبرگ آن را برای مسیحیان بیان کردهاند. مدل آزی ارنبرگ علاوه بر این ویژگی منطبق با نگاه مذهبی، ویژگی ساده بودن را نیز دارد، که ویژگی مهمی برای ایجاد قابلیت تحلیل و نیز آزمون تجربی است. این مدل با وجود تمام محدودیتهایش به علت سادگی، اساس تقریباً تمامی مدلهای اقتصادی پیرامون رفتار مذهبی در غرب است. گرچه مدلهایی که بعد از این مدل مطرح شدهاند، فرضیات آن را گسترش دادهاند، اما چارچوب مدل آزی- ارنبرگ را حفظ کردهاند.
چه عواملی بر فعالیتهای اعمال و هزینههای مذهبی مؤثرند؟
از لحاظ نظری علاوه بر زمان و دارایی، عوامل دیگری نیز بر مقدار فعالیتهای اعمال و هزینههای مذهبی موثرند. استیگلر و بیکر توضیح میدهند که تنها مقدار زمان و دارایی در اختیار فرد، در تخصیص به فعالیتهای مذهبی موثر نیستند، بلکه صبغهی مذهبی فرد مانند: دانش مذهبی، آشنایی با مراسم و دکترین مذهبی، ارتباط با افراد مذهبی و نظیر اینها نیز در تخصیص مقدار زمان و دارایی به فعالیتهای مذهبی موثر است. این مجموعه عوامل را سرمایهی انسانی مذهبی مینامند. بر اساس دیدگاه سرمایهی انسانی مذهبی، ممکن است با تغییر مذهب اعمال مذهبی افراد کاهش یابد؛ زیرا دانش، اعمال، سنتها و دکترین مذهبی در مذاهب مختلف متفاوت است. سرمایهی مذهبی در طول عمر فرد و توسط والدین، دوستان،همکیشان و آشنایان، حضور در مراسم مذهبی با مطالعات طول عمر افزایش مییابد. نظریهی اثر سرمایهی انسانی-مذهبی از این جهت که علاوه بر درآمد و زمان فرد، یک عامل مذهبی را نیز وارد مدل میکند، یک پیشرفت علمی در زمینهی اثر مذهب بر رفتار مصرفکننده محسوب میشود، اما در این زمینه نکات قابل تاملی نیز وجود دارد از جمله اینکه عامل سرمایهی انسانی مذهبی به خوبی قابل اندازهگیری نیست و ملاک مشخص و قابلاتکایی برای آن نمیتوان یافت به همین علت مطالعات تجربی در این زمینه کمتر بوده است.
براساس نظریههای یاد شده دربارهی رفتار مصرفکننده تحت تأثیر دین میتوان گفت، مصرفکنندگان متدین مذهبی نسبت به مصرف کنندگان غیرمذهبی (سکولار) مصرف متفاوتی دارند. در تابع مطلوبیت مصرف کنندگان متدین فعالیت برای آخرت دارای مطلوبیت است، در حالی که برای مصرفکنندگان غیرمذهبی فعالیت برای آخرت معنادار نیست. به همین تناسب میتوان گفت مصرفکنندگانی که تدین زیاد دارند، در مقابل افراد کمتدین و به ویژه متناسب با درجات مختلف تدین باید تفاوت رفتاری داشته باشند؛ به این معنا که باید اثر فعالیت هزینه کردن یا صرف زمان برای آخرت در تابع مطلوبیت افراد با درجات تدین مختلف متفاوت باشد و نزد متدینها مطلوبیت زیاد و نزد غیرمتدینها مطلوبیت کم داشته باشد. این بحث وارد نظریهها نشده است، به ویژه اینکه نیازمند وارد کردن یک عامل به عنوان مقدار تدین هستیم که در این نظریهها به طور مشخص به آن پرداخته نشده است؛ به این معنا که در نظریههای ارائه شده تفاوت کلی متدین و بی دین مطرح شده است، اما تفاوت درجات تدین و ملاک آن مطرح نیست. درباره اثر سرمایهی انسانی مذهبی نیز این طور نیست که سرمایه انسانی مذهبی بتواند به طور مشخص به عنوان یک ثروت در حال مصرفشدن وارد نظریه شود. به نظر میرسد سرمایهی انسانی مذهبی با تعریف ارائه شده از سوی نویسندگان یادشده به صورتی سکولار وارد نظریه شده است در حالی که صبغهی مذهبی فرد میتواند عاملی برای افزایش ایمان او باشد و این ایمان است که باعث افزایش فعالیتهای با هدف اخروی میشود.
علاوه بر این اثر عواملی مانند: عادت، تغییر فرهنگ، دورویی و مانند اینها میتواند در عمل و تجربه با عامل سرمایهی انسانی مخلوط شود و محققان را به اشتباه بیندازد. اما اثر گروهها و موسسات مذهبی ارائه شده توسط محققان نیز دارای این نقد است که گروههای مذهبی عامل برونزاست و چنانچه این عامل را به صورت یادشده در نظر بگیریم، دین درونی تبدیل به دین صوری و به نوعی منطبق با نظریههای سکولار میشود، به ویژه اینکه در این حالت اعمال مذهبی به خودی خود و بدون اینکه برای جلب رضایت خدا یا کسب پاداش اخروی انجام شود، واجد مطلوبیت میشود و در آن عمل برای رضای خدا و کسب پاداش فراموش شده و این با واقعیت دین و اعمال دینی انطباق ندارد. در مجموع میتوان گفت؛ نگاه موجود و حاکم بر این نظریهها به ویژه بحث سرمایهی انسانی و اثر موسسات و گروهها در زمینهی دین، نگاه دین دنیایی شده است. این نگاه به دین با واقعیت ادیان تفاوت اساسی دارد. هر چند ممکن است بعضی از این نظریهپردازان یا پژوهشگرانی که در این زمینه تحقیق کردهاند و نامشان را ذکر کردم به این نوع نگاه معتقد نباشند، اما از نظریههای یادشده این نوع نگاه برداشت میشود. با این حال این نظریهها برای انطباق با اصول دینی باید راهی بسیار بیشتر را بپیمایند. به ویژه در دین اسلام این نوع نگاهها به دین قابل پذیرش نیست. ازاین رو با وجود اینکه طی چند دههی اخیر مطالعات اقتصاد و دین به ویژه در زمینهی رفتار مصرفکننده تحت تأثیر مذهب رشد زیادی داشته، اما این مطالعات از نظر مبانی دینی ضعیف هستند. همچنین از لحاظ سازگاری درونی و تنقیح عوامل دینی مورد اشاره نیز ابهامهای قابل توجهی دارند. بر این اساس راه جدی و طولانیتری را برای پیشرفت میطلبند.