9 اسفند 1390, 0:0
تاريخ، مورخ، اجتماع
محمد مهدی صدرفراتی
منابع تاریخی، یکی از ارکان مهم ما برای رجوع به گذشته و عبرت آموزی از آن هستند. ولی سئوال مهم آن است که این منابع از چه ارزشی برخوردارند؟ بر اساس کدام معیار میگوییم فلان کتاب تاریخی موثق و دیگری غیر قابل اعتماد است؟ اگر فرض کنیم کار مورخ جمع آوری اسناد تاریخی و چینش آنها در کنار هم برای به دست آوردن یک داستان خطی و علی از تاریخ است، این گزینش چگونه رخ میدهد؟ بسیاری از مردم معتقدند تاریخ، به خودی خود، نقشی آزمایشگر و سپس اثباتگر ایفا میکند. اما امروزه این تلقی به شدت مورد انتقاد فلاسفه قرار گرفته است. احتمالا در محافل مختلف بسیار شنیدهایم که قانون جاذبه توسط نیوتون و با سقوط یک سیب رخ داده است. اما جالب است اگر بدانیم فیلسوفی به نام دوهم پس از تحقیقات بسیار در کتب تاریخیای که کمتر به آنها توجه شده است، اثبات میکند که قانون جاذبه ریشه در دوره یونان باستان دارد و پیشرفت آن به صورت متداوم ادامه پیدا کرده است تا در زمان نیوتون به صورت مدون در آمده است.
نکته مهمی که همگان در مورد تاریخ بدان اذعان دارند عدم دسترسی به حقیقت گذشته به معنای واقعی کلمه است. گذشته با تمام جزئیاتش معدوم شده و هیچ گونه دسترسی مستقیمی به آن وجود ندارد. حتی مصاحبه یا صحبت با کسانی که در آن حادثه تاریخی مؤثر بوده اند (تاریخ شفاهی) نیز به معنای دسترسی مستقیم به این واقعیت نیست. این حکم به خاطر جرح و تعدیل و قدرت تخیل بسیار بالای مغز و فراموش کاری آن در بیان جزئیات است. اما حالا که به تاریخ دسترسی مستقیم نداریم پس چه باید کرد؟ آیا تاریخ و تاریخ نگاری علمی بی فایده است و باید آن را کنار گذاشت؟ پاسخ ما و بسیاری از فلاسفه به این سئوال خیر است.
فلاسفهای مانند گلداشتاین معتقدند تاریخ نگاری همواره تحت تأثیر منویات و شرایط تاریخ نگار و جامعهاش است. شرایط و عوامل روان شناسی و جامعه شناسی در نگارش یک تاریخ تأثیر دارند. این تأثیر در گزینش وی در انتخاب حوادث تاریخی و ترتیب آنها رخ مینماید. به طور مثال اگر جامعه مورخ به دین یا آیین خاصی گرایش داشته باشد تأثیر آن جامعه در تاریخ نگاری او به وضوح مشاهده میشود. تصور دانشمند یا مورخی فارغ از تمام القائات جامعه (از جمله خانواده، جامعه شهری، یا حتی اجداد وی و مطالعات پیشین وی و بسیاری مسائل دیگر) تقریباً غیر ممکن است. اگر نگوییم تمام، بیشتر اجزای طرز تفکر ما برگرفته از شرایط محیطی و دادههای ورودی ما است. البته این میزان در افراد مختلف تفاوت دارد ولی نمیتوان کسی را فارغ از شرایط اجتماعی محیطش در نظر گرفت.
علاوه بر تأثیرهایی که جامعه در متن تفکر متفکران میگذارد، پذیرش یا عدم پذیرش آنها (توسط جامعه علمی) نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. مسلماً هر فیلسوف یا مورخی علاقهمند است تا تراوشات ذهنی او مورد استقبال و استفاده دیگران قرار گیرد. اگر شخص خاصی در جوامع علمی و عمومی مورد طرد واقع شود احتمال ادامه فعالیتش به کمترین مقدار ممکن میرسد. همچنین حمایتهایی که جامعه و افراد دارای قدرت و ثروت از تحقیقات تاریخی انجام میدهند باعث گسترش بخش یا بخشهایی از یک علم خاص میشود. بارها و در جوامع مختلف دیدهایم که دولتها به مورخان جهت دهی میکنند. مسلماً دولت کمونیست اجازه چاپ رسمی متونی علیه خود را صادر نخواهد کرد و از متونی که این فکر حزبی را تقویت کند، حمایت میکنند.
البته در این مقاله کوتاه نمیتوان همه جوانب تاریخ نگاری و عوامل مؤثر بر آن را بررسی کرد. اما نکته قابل توجه آن است که در هیچ تاریخی نمی توان به صورت کامل و بسیط بی طرف بود. «اعتقاد به یک هسته درونی در واقعیات تاریخی که به طور عینی و خارج از تأویل و تفسیر مورخ وجود دارد، سفسطه مهملی است» گلداشتاین یکی از مهمترین کسانی است که در کتاب خود نقش جامعه و روان شناسی مورخ را در گزینش دادههای تاریخی، چینش آنها و چاپش مؤثر میداند. او افرادی مانند گردگریند پوزیتیویست را که معتقدند هدف مورخ کشف واقعیات بی چون و چرا و همه فهم است، مورد انتقاد قرار میدهد. ایده سنتی و مندرس اینکه تاریخ، واقعیتی صلب و بدون جانب داری است که همه انسانها از همه قارهها در فهم آن برابرند، باید برای همیشه فراموش شود. با این همه نباید فراموش کرد که تاریخ هرگز مونولوگ شخصی مورخ درون ذهن خود نیست. هرگز نباید انگاشت که تاریخ نگار مجموعه افکار خود را مینگارد. گلداشتاین معتقد است تاریخ دیالکتیک و مسیر دو جانبه ای بین شخص تاریخ نگار و مجموعه وقایع تاریخی است که توسط مورخ مدون میشود.
اما سئوال بعدی آن است که اگر نقش شخص مورخ در نگارش تاریخ تا این حد مهم است، ارج و ارزش تاریخ از چه منبعی گرفته میشود. در اینجا باید توجه داشت که گرچه افکار و نظرات مورخ در نگارش او عجین است اما کماکان بی طرفی او به گونه ای که توسط همان جامعه یا عاملان تاریخی همان حادثه مورد پذیرش واقع شود، بسیار مهم است. البته گلداشتاین عامل صدق نسبی تاریخ نگاریها را توسط عرف میپذیرد. او معتقد است گرچه تاریخِ محض، بین الانفسی نیست و لیکن چون برگرفته از جامعه شناسی و روان شناسی معاصر است، در زمان معاصر مورد پذیرش آن جامعه قرار میگیرد. هر چه یک تاریخ جامع تر و بهتر باشد در جوامع بیشتر و در زمانهای بیشتری تداوم خواهد یافت.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان