19 فروردین 1397, 12:14
انسان موجودی اجتماعی و مدنی است و با زندگی در بطن طبیعت و جهان آفرینش و استفاده از تجربیات گذشتگان و علوم دیگر انسانها به حیات خود ادامه میدهد. انسان از همه دارایی طبیعت، گیاهان و حیوانات در راه مقاصد حیاتی و رفع نیازمندی های خود استفاده میکند. گویی تکامل جهان هستی و طبیعت در جهت اهداف و رفاه زندگی انسانی است. دستگاه آفرینش با تربیت تکوینی خود هر نوعی از انواع موجودات را به سوی کمال مناسب خودش سوق میدهد و اگر چه در میان این انواع افرادی در مسیر تکوینی خود گرفتار یک سلسله آفات و صدمات شده و از راه بازمانده و طریق نیستی میسپارند. ولی در عین حال دستگاه آفرینش هرگز از پیشه خود دست نکشیده و کاروان هستی را پیوسته به سوی مقاصد ویژه خودشان و تکامل هدایت میکند و چون انسان یکی از این انواع موجودات است ناچار از طریق آفرینش به سوی مقصد کمالی خود هدایت میشود. انسان بر حسب نوع آفرینش طوری خلق شده است که هر چیز را برای خواستهها و آرزوهای خودش میخواهد. انسان از نیروی طبیعت و از همه فواید وجودی عناصر آن به نفع خود استفاده میکند. علاوه بر این، انسانها چون به تنهایی و در نتیجه کار و کوشش خودشان، بدون استفاده از مساعی دیگران نمی توانند لوازم زندگی خود را تامین نمایند، به صورت اجتماع زندگی میکنند. در نتیجه مقداری از نتایج کار و کوشش خود را به دیگران داده و در برابر از نتایج کار آنها برخوردار میشوند. یعنی همه افراد مجموع محصولات خود را بر روی هم گذاشته و اجتماع خود را رفع نیاز میکنند.علاوه بر آن اجتماعی زیستن و با دیگران در یک جامعه بودن در ذات و سرشت انسان گذاشته شده است و انسانها از همکاری و تعاون با یکدیگر برای رفع احتیاجات لذت میبرند. استمرار حیات اجتماعی نیازمند قوانین و مقرراتی است که در آن حقوق تمامی افراد رعایت شود و در مواقع بروز اختلافات با استفاده از این قوانین حقوق هیچ انسانی ضایع نگردد و با استفاده از این قوانین رعایت صلح و آرامش جامعه میسر شود. از این رو پیوسته در تمامی جامعههای انسانی قوانینی دایر بوده است. وجود قوانین ایجاب میکرد که حکومت را گروهی بر رعایت آن در جامعه نظارت کند و جوامع مختلف هر کدام اصول و روش های خاصی را برای ادامه حیات اجتماع انتخاب کردهاند. به طور کلی در میان بشر سه روش اجتماعی بوده است: 1- روش استبداد که مقدرات مردم را به دست یک اراده گزافی میدهد و هر چه دلخواه او بوده باشد به مرم تحمیل میکند. 2- روش حکومت اجتماعی که اداره امور مردم به دست قانون گذارده میشود و یک فرد یا یک هیئت مسئول اجرا میشود. 3- روش دینی که اراده تشریعی خدای جهان در مردم به دست همه حکومت کرده و اصل توحید و اخلاق فاضله و عدالت اجتماعی را تضمین مینماید. دو روش اول و دوم تنها مراقب افعال مردمند و کاری با اعتقاد و اخلاق ندارند و به مقتضای آنها انسان در ماورای مواد قانونی، یعنی در اعتقاد و اخلاق آزاد میباشد. تنها روشی که میتواند صفات درونی انسان و اعتقاد را ضمانت نموده و اصلاح کند روش دین است که به هر سه جهت اخلاق، اعمال و رسیدگی مینماید. در نتیجه رافع حقیقی اختلافات اجتماعی تنها روش دین است. از این رو جوامعی که در تاریخ روش دینی را برای رفع اختلافات و ادامه حیات بشری انتخاب کرده اند همواره در تمامی ابعاد زندگی موفق بوده اند زیرا این روش با ذات و فطرت انسانها و شرایط زندگی اجتماعی بشر سازگار بوده است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان