اى مردم کوفه!ای جماعت نیرنگ و افسون و بى بهرگان از غیرت و حمیت! اشک چشمتان خشک مباد و نالههایتان آرام نگیرد. مثل شما مثل آن زنى است که تار و پود تافته خود را در هم ریزد و رشتههاى آن را از هم بگسلد. شما سوگندهایتان را دستاویز فساد و نابودى خود قرار دادید.
شما چه دارید جز لاف و غرور و دشمنى و دروغ و بسان کنیزان خدمتکار، چاپلوسى و سخن چینى کردن؟ و یا همانند سبزهای که از فضولات حیوانى تغذیه میکند و بر آن میروید و یا چون نقرهای که روى گورها را بدان زینت و آرایش کنند، داراى ظاهرى فریبنده و زیبا، ولى درونى زشت و ناپسند براى [آخرت] خود، چه بد توشهای اندوخته و از پیش فرستادهاید تا خداى را به خشم آورید و عذاب جاودانه او را به نام خود رقم زنید. آیا شما [شمایى که سوگندهایتان را ندیده گرفتید، و پیمانهایتان را گسستید] براى برادرم ـ حسین ـ گریه میکنید؟
بگریید که شایسته گریستنید. بسیار بگریید و اندک بخندید که ننگ [این کشتار بیرحمانه] گریبانگیر شماست و لکه این ننگ [ابدى] بر دامان شما خواهد ماند، آنچنان لکه ننگى که هرگز از [دامان] خود نتوانید شست
و چگونه میخواهید این لکه ننگ را بشویید در حالى که جگر گوشه رسول خدا صلىالله علیه وآله و سید جوانان بهشت را [به افسون و نیرنگ] کشتید؟
همان کسى که در جنگ، سنگر و پناهگاه شما بود و در صلح مایه آرامش و التیام شما، و نه به مثابه زخمى که با دهان خون آلوده به روى شما بخندد.
در سختیها و دشواریها، امیدتان به او بود و در ناسازگاریها و ستیزهها، به او روى میآوردید.
آگاه باشید، توشه راهى که از پیش براى سفر [آخرت] خود فرستادید، بد توشهای بود، و بار سنگین گناهى که تا روز قیامت بر دوشهایتان سنگینى خواهد کرد، گناهى بس بزرگ و ناپسند است.
نابودى شما را، آنهم چه نابودى! و سرنگونى باد [پرچم] شما را، آنهم چه سرنگونى
تلاش [بى ثمرتان] جز ناامیدى ثمر نداد. دستان شما [براى همیشه] بریده شد و کالایتان [حتى در این بازار دنیا] زیان کرد. خشم الهى را به جان خود خریدید و مذلت و سرافکندگى شما حتمى شد.
آیا شما میدانید که چه جگرى از رسول خدا شکافتید، و چه پیمانى گسستید و چسان پرد گیان حرم را از پرده بیرون کشیدید و چه حرمتى از آنان دریدید و چه خونهایى را ریختید؟
کارى بس شگفت کردید. آنچنان شگفت که نزدیک است از هراس [این حادثه] آسمانها را از هم بپاشد و زمینها از هم بشکافد و کوهها از هم فروریزد [چه مصیبتى]، مصیبتى بس دشوار و جانفرسا و طاقت سوز و شوم و در هم پیچیده پریشانى که از آن راه گریزى نیست، و در بزرگى و عظمت همانند درهم فشردگى زمین و آسمان.
آیا در شگفت میشوید اگر [در این مصیبت جانخراش] چشم آسمان، خون ببارد؟
هیچ کیفرى از کیفر آخرت براى شما خوارکنندهتر نیست و آنان [سردمداران حکومت اموى] دیگر از هیچ سویى یارى نخواهند شد. این مهلت شما را مغرور نسازد که خداوند بزرگ از شتابزدگى در کارها، پاک و منزه است و از پایمال شدن خون [بیگناهى، چرا] بهراسد [که او انتقام گیرنده است] و در کمین ما و شماست.
آنگاه زینب کبرى (سلامالله علیها)، این ابیات را خواند:
ماذا تقولون اذ قال النبى لکم
ماذا صنعتم و انتم آخر الامم
باهل بیتى و اولادى و تکرمتى
منهم اسارى و منهم ضرجوا بدم
ما کان ذاک جزائى اذ نصحت لکم
ان تخلفونى بسوء فى ذوى رحم
انى لاخشى علیکم ان یحل بکم
مثل العذاب الذى اودى على ارم
چه خواهید گفت هنگامى که رسول خدا از شما بپرسد: این چه کارى بود که کردید در حالى که شما امت آخرین بودید [و بر امتهاى پیشین شرف داشتید] به پردگیان حریم من و فرزندان من و عزیزان من [نگاه کنید] که گروهى [در جنگ شما] اسیرند و گروهى دیگر آغشته به خون خودند.
پاداش من که نیکخواه شما بودم، این نبود که در حق افراد خانواده من جفا کنید. بیم آن دارم که عذابى بر شما فرود آید همانند عذابى که قوم ارم را به هلاکت و نابودى کشید.