29 بهمن 1396, 13:8
روزی حضرت ابراهیم خلیل(ع) سوار بر اسب، از سرزمین کربلا عبور میکرد، ناگهان پای اسبش لغزید، و ابراهیم(ع) با اسب به زمین افتاد و سر ابراهیم شکست، و از آن خون جاری گشت. ابراهیم(ع) استغفار کرد، و تصور نمود شاید گناهی از او سر زده که این سقوط، کیفر آن است، از این رو عرض کرد: «خدایا چه گناهی از من سر زده است؟» در این هنگام جبرئیل بر او نازل شد و عرض کرد: خداوند میفرماید: «از تو خطایی سر نزده است» ولی سبط خاتم پیامبران و فرزند خاتم اوصیاء یعنی حسین(ع) را در این مکان به شهادت میرسانند، خون تو برای اینکه با خون او آمیخته شود، این حادثه رخ داد[1].
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان