29 بهمن 1396, 11:43
صحرای کربلا در دهم محرم سال 61 هجری، شاهد دلاوریهای بزرگمردان تاریخ بود. در این واقعه جوانان و نوجوانان همپای دیگر یاران در رکاب سرور و سالار شهیدان امام حسین(ع) برای تحقق و پیروزی خون بر شمشیر جنگیدند و نام خود را در دفتر زمان ماندگار کردند. در حقیقت پیش از قیام عاشورا، عدهای از جوانان و میانسالان در جبهه عاشورا و پس از آن عدهای از کودکان، نوجوانان، میانسالان و سالمندانی حضور داشتند که یا از وابستگان نسبی امام حسین(ع) و از خاندان بنی هاشم بودند و در رکاب امام(ع) جان خود را فدا کردند و یا از افرادی بودند که هیچ وابستگی نسبی ای به امام حسین(ع) نداشتند اما او را امام و ولی خود و ولایتش را بر خودشان واجب میدانستند. در این میان افرادی بودند که به همراه خانواده شان به یاری امام حسین(ع) شتافته و در جنگ با یزیدیان شرکت داشتند. جناده بن حارث انصاری یکی از مردانی بود که به همراه پسر و همسرش در میان سپاه امام حسین(ع) حضور داشت. جناده در حمله اول و جنگ با سپاه یزید به شهادت رسید. بعد از شهادت او، پسرش عمرو بن جناده انصاری که در بعضی کتب (ابصارالعین - فضل الحسین - وسیلة الدارین) به عنوان نوجوان 9 ساله و در بعضی کتب از او به عنوان نوجوانی 11 ساله یاد شده است به خدمت سیدالشهدا رسید.
یکایک یاران سالار شهیدان قبل از جنگ به نزد امام(ع) می آمدند و برای فداکردن جانشان در رکاب حضرت(ع) اجازه میدان می گرفتند. عمرو بن جناده انصاری هم نزد امام حسین(ع) آمد و از ایشان اذن میدان خواست. امام(ع) با جنگیدن عمربن جناده مخالفت کردند و فرمودند: پدرت در حمله اول به شهادت رسیده و ممکن است مادرت با جنگیدن تو، آزرده خاطر شود. جناده در پاسخ به امام حسین(ع) گفت: یا سیدالشهدا مادرم به من فرمان داده است که به میدان بروم و برای یاری شما از جان خود بگذرم. هنگامی که امام(ع) پافشاری عمرو را دیدند، به او اجازه میدان و جنگ با سپاهیان یزید را دادند.
عمرو به میدان رفت و با همان سن کم، دلاوریهای زیادی را به نمایش گذاشت و سرانجام به شهادت رسید. یزیدیان سر عمرو را از تنش جدا کرده و به سوی امام حسین(ع) پرتاب کردند. مادر عمرو، بحریه بنت خزرجی، با دیدن این صحنه از خیمه بیرون دوید، سر پسر نوجوانش را به دست گرفت، خاک و خونهایش را پاک کرد و با همان سر، ضربهای به فرق سر تنی چند از لشکریان یزید کوفت و آنها را به هلاکت رساند. سپس به خیمه بازگشت، ستون خیمه را جدا کرد و شروع به رجز خواندن کرد. «من زنی سالخورده، ضعیف و ناتوان هستم، شما را با ضربتی خواهم کشت تا از فرزندان شریف فاطمه(س)، دفاع کنم.» در روایت دیگری آمده است که مادر عمرو با شمشیر به طرف دشمن حمله کرد و دو تن از آنان را به هلاکت رساند، امام حسین(ع) به نزد او آمد، او را به آرامش دعوت کرد و به خیمه بازگرداند و چنین نقل شده که اگر امام (ع) مانع او نمیشدند او دست از جنگیدن با این سپاه ظالم بر نمیداشت. در زیارت ناحیه مقدسه که امام زمان(عج) به شهدای کربلا درود و تهنیت میفرستد، به نام جنادة بن حارث انصاری بر میخوریم که امام عصر(عج) به او هم سلام رسانیده است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان