29 بهمن 1396, 13:15
افلاطون پس از بیان اقسام و انواع حکومتها به ترتیب اهمیت و اعتبار، نکته بسیار مهمی را مطرح میکند و آن اینکه کارایی این حکومت ها، مشروط به قانون مداری و دانایی محوری آنهاست. و اگر این حکومتها این شرط مهم را نادیده بگیرند، در آن صورت اولویت آنها از نظر اعتبار، معکوس خواهد بود یعنی بدترین نوع حکومت بهترین نوع آن شده و بهترین نوع آن هم به بدترین نوع حکومت تبدیل خواهد شد. چنان که در خلافت امویان و عباسیان و دیگران مشاهده کردیم. پیامبر خاتم(ص) که در اوج رنج و گرفتاری هم نقش تبسم از لب هایش جدا نمیشد، پس از فتح مکه از نگرانیهایی که نسبت به آینده این نظام الهی داشت، با اینکه همه شرایط دلخوشی و شادمانی فراهم بود، لبهایش با لبخند بیگانه شد. سخنرانی او در خواب و بیداری برای دیگران چندان قابل لمس نبود زیرا شرایط موجود کلاً به سود اسلام دیده میشد و جناح شرک و نفاق، شکست خورده و متلاشی شده بودند. اما این نگرانیها وقتی به حقیقت پیوستند که عملاً با فاصله کمی از درگذشت پیامبر دشمنان دیرین و کینه توز او (بنی امیه) در جای او نشستند و شمشیر و نیزه حمایت از اسلام و قرآن به دست گرفته و همه مبارزان حقیقی میدانهای جهاد بدر و احد را در چنان تنگنایی قرار دادند که یا باید تن به ذلت دهند یا گردن به شمشیر بسپارند. در اینجا باید پرسید که آن کدام عامل و عنصر محوری است که با تغییر آن، بهترین نظام حکومتی - یعنی نظام الهی - به بدترین نوع آن تبدیل میشود؟ بی تردید از دیدگاه شیعه، این عامل محوری چیزی جز شخصیت حاکمان نیست، یعنی اگر حاکمیت در دست بندگان صالح خدا باشد، نظام، یک نظام الهی خواهد بود و اگر در دست افراد هواپرست باشد، نظام یک نظام طاغوتی خواهد بود که خطرناکترین و بدترین نوع حکومت است. عاشورای حسینی نمونهای از تهاجم بیامان حاکمیت فرعون در ردای موسی است! روزی که معاویه به قدرت رسید، با ابزار قرار دادن «دین» آشنا شده بود. او عملاً تجربه کرده بود که در جایی که شمشیر و نیزه به کار نمیآید، قرآن کارایی دارد که بر سر نیزهها برود و او را پیروز گرداند. آری، دوران خطرناکی آغاز شده بود؛ دشمنان دین، حامیان دیرین خدا و محمد را به نام دشمنان خدا و محمد بیرحمانه میکشتند.
دمشق قبله گاه مردم بود که هر که رو به سویش نکند، کشته میشود! کار چنان پیش ر فته بود که حتی یزید هم به عنوان خلیفه بر مسند نشسته بود. در چنین شرایطی، امید همه دلها که به یاد خدا میتپید، کسی جز حسین بن علی(ع) نبود که باید به میدان میآمد و به انسان و انسانیت درس مقاومت میداد و چنین هم شد. تنها از عهده حسین برمی آمد که در برابر این توطئه خطرناک و شیطانی که با تمام قساوت و قدرت به میدان آمده بود، با یارانش به میدان آید و خون پاکش را در برابر شمشیر آن ناپاکان قرار دهد.
عاشورا به انسان و انسانیت، درس ایمان، دلیری و پاکبازی میدهد. دریغا که ما عاشورا را به گونهای دیگر مطرح کرده و آن را از حالت یک «جریان زنده» به صورت یک «حادثه غم انگیز» تاریخی تبدیل کردهایم. عاشورا دست ولایت خداست که میتواند انسانها را در برابر تهدید همیشگی شرک و ستم پناه بخشد، پس اگر اهل معرفت باشیم از دل و جان آرزو کنیم که: «ای کاش ما هم، در صف حسینیان عاشورا باشیم!»
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان