نویسنده: مریم اکبری
اسلام بیش از هر مکتبی به رعایت عدالت در حقوق زن و مرد پرداخته است و از حقوق بر باد رفته زنها حمایت کرده و به استیفای آن پرداخته است. به همین دلیل یکسان نبودن قواعد حقوقی میان زن و مرد به معنای برتر بودن مرد از زن نیست. یکی از سوالهایی که همیشه مطرح شده، اینست که چرا اسلام دیه زن را نصف دیه مرد قرر داده است؟ در جواب این سوال باید چند نکته را ذکر کنیم:
1. قانون به طور کلی وضع میشود و قانونگذار مصلحت کلی عام را مدنظر دارد، زیرا اگر بنا باشد احکام به موارد جزئی صادر گردد، به تعداد موارد جزیی باید حکم صادر شود که این امر شدنی نیست. از این رو موارد استثنایی و جزئی، ناقض قانون نخواهد بود. به عنوان مثال در موضوع دیه، تکفل مرد یکی از مصالح است، حال اگر مردانی بودند که متکفل خانواده نبودند، نمیتوان آنها را از شمول این قانون خارج کرد.
2. دیه مالی است که در برابر آسیبی که به انسان وارد شده است، گرفته میشود. مقدار آن به ارزش شخص آسیبدیده ارتباط ندارد. دیه یک انسان بیسواد با دیه یک انسان عالم یک اندازه است. همین طور دیه یک مرد باتقوا با دیه یک مرد بیتقوا. بنابراین جهات معنوی از قبیل علم، تقوا تاثیری در مقدار و کم و زیادی دیه ندارد. پس دیه مربوط به مرتبه بدن و جسم است. بنابراین، کسی نمیتواند بگوید چون دیه زن نصف دیه مرد است، زن نصف مرد ارزش دارد. عظمت و ارزش انسان به صفات و کسب مراتب علمی و عملی او وابسته است و در این جهت مرد و زن یکسانند. در این رابطه خداوند در آیات 124 سوره نساء و 40 سوره غافر فرموده است: «و کسانی که کارهای شایسته کنند مرد باشند یا زن، در حالی که مومن باشند،آنان داخل بهشت میشوند و به قدر گودی پشت هسته خرمایی مورد ستم قرار نمیگیرند.»
«هر که بدی کند، جز به مانند آن کیفر نمییابد و هر که کار شایسته کند مرد باشد یا زن در حالی که ایمان داشته باشد، آنان داخل بهشت میشوند و در آن جا بیحساب روزی مییابند.»
بنابراین، ارزش انسان به انسانیت او و دست یافتن وی به مراتب بالای تقوا و قرب الهی است که در آن جنسیت نقشی ندارد؛ زن و مرد یکسانند و چه بسا زنان از استعداد بهتری برخوردار باشند و بتوانند به مقام والایی در نزد خداوند دست پیدا کنند.
3. با اندکی دقت در این مسئله در مییابیم که نصف بودن دیه زن،به سود زنان است! زیرا به طور معمول دیه زن به شوهر و بچهها پرداخت میشود و دیه مرد به زن و بچههایش میرسد و چون با از بین رفتن مرد، زن بیشتر صدمه میبیند، لذا دیه مرد را بیشتر کردهاند تا بخشی از فشار وارده در نبود مرد که متوجه زن است، جبران گردد، بنابراین در این مورد خداوند به زن توجه خاصی نموده است. مسئولیت اقتصادی و اداره خانواده با مرد است و در اسلام زن این مسئولیت را ندارد، چون دیه به عنوان جبران بخشی از خلا ایجاد شده در خانواده است، اگر مردی عمدا زنی را کشت باید بتوان او را قصاص کرد و کشت اما برای رعایت سرنوشت و مصلحت خانواده قاتل، اولیای مقتول باید نیمی از دیه را پرداخت کنند تا مشکل خانواده قاتل برطرف شود و زن و بچههای قاتل تا حدی از نظر مالی تامین شوند زیرا با کشته شدن مرد که سرپرست خانواده است ممکن است برای آنها مشکلات مالی پیش بیاید. بنابراین در این قانون مصلحت خانواده در نظر گرفته شده است.
در قانون مجازات اسلامی نیز به تبعیت از فقه اسلامی دیه زن نصف دیه مرد تعیین شده است.
بر این اساس طبقه ماده 297 مجازات اسلامی دیه قتل مرد مسلمان یکی از امور ذیل است که قاتل در انتخاب هر یک از آنها مخیر میباشد و تلفیق آنها جایز نیست:
1) یکصد شتر سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشد.
2) دویست گاو سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشد.
3) یکهزار گوسفند سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشند.
4) دویست دست لباس سالم از حلههای یمن.
5) یکهزار دینار مسکوک سالم و غیر مغشوش که هر دینار یک مثقال شرعی طلا به وزن 18 نخود است.
6) ده هزار درهم مسکوک سالم و غیر مغشوش که هر درهم به وزن 6/12 نخود نقره است.
تبصره 1 ـ قیمت هر یک از امور ششگانه در صورت تراضی طرفین و یا تعذر آنها پرداخت میشود.
تبصره 2 ـ بر اساس نظر حکومتی ولی امر، دیه اقلیتهای دینی شناخته شده در قانون اساسی ایران به اندازه دیه مسلمانان تعیین میگردد.
و همچنین طبق ماده 299 قانون مجازات اسلامی اگر قتل در یکی از ماههای حرام (رجب، ذیقعده، ذیحجه، محرم) و یا در حرم مکه معظمه واقع شود دیه آن علاوه بر موارد مذکور به عنوان تشدید مجازات باید یک سوم هر نوعی که انتخاب کرده؛ اضافه شود و طبق ماده 300 این قانون، دیه قتل زن مسلمان نصف دیه مرد است و دیه زن ذمی نیز نصف دیه مرد ذمی است و همچنین طبق ماده 301 این قانون دیه زن و مرد یکسان است تا وقتی که مقدار دیه به ثلث دیه کامل برسد که در آن صورت دیه زن نصف دیه مرد میشود، لازم به ذکر است که حکم این ماده عام است و فقط اختصاص به مسلمانان ندارد.
آنچه بیان شد؛ تنها بخشی از حکمت این مطلب بود که به عقل بشر میرسد و یا ممکن است در روایات به آن اشاره شده باشد؛ ولی علت در آن منحصر نمیشود، ممکن است حکمتهای دیگری نیز وجود داشته باشد که به دست ما نرسیده است.