21 اردیبهشت 1395, 22:11
پاسخ:
جلال آل احمد اولين کسي است که اصطلاح روشنفکري را در ديار ما بر سر زبان ها انداخت و به نقد و بررسي آن پرداخت. او معتقد به تقابل ميان روشنفکري و دينداري است. به تعبير وي روشنفکران وابسته اداي غربي ها را در مي آورند، لباس، کلاه و کفش فرنگي مي پوشند، ريش مي تراشند و کراوات مي زنند، سهل انگار نسبت به دين اند و متظاهر به بي ديني، به مسجد و معبد نمي روند و داراي مدرکي معتبر از فرنگ و يا... هستند، اينان انسان هاي لاابالي، لاقيد سهل انگار بي درد، لامذهب، وابسته و... هستند که مستحق مذمت اند و از روشنفکري تنها اسم آن را به ارث برده اند و بويي از روشنفکري نبرده اند.
(جلال آل احمد، در خدمت و خيانت روشنفکران، ج1، ص 45)همچنين برخي بر اين عقيده اند که هرچند روشنفکري، به ويژه در ايران، به شاخه لائيک و ديني تقسيم مي شود، اما روشنفکري به دليل جوهر و ماهيت اومانيستي خود، با لذات کالايي غيرديني است و اساسا دين محوري در تضاد ماهوي با انسان محوري اومانيستي است(زرشناس، تاملاتي درباره روشنفکري در ايران، ص 13)
پيش فرض هاي اين گروه اين است که تاريخ مبارزات روشنفکران مغرب زمين که مهد ظهور اين قشر است چيزي جز مبارزه با روحانيون کليسايي و دين نيست و در ديار ما نيز روشنفکران وطني به تقليد از هم سلکان خود در غرب، پيش و پس از انقلاب اسلامي مقابل روحانيت قد علم کرده اند. از طرفي از منظر اين گروه، روشنفکري معادل آزادانديشي و لاقيدي فرض شده و هر نوع تقليد و تعبدي مذموم و ناميمون پنداشته شده است.
حال اگر ما اين پيش فرض ها را به گونه اي ديگر جايگزين نماييم و معادل صحيح روشنفکر را روشن بين و روشن انديش بدانيم نه آزادانديش، و از طرف ديگر هر نوع تقليدي را مذموم ندانيم مانند تقليد جاهل از عالم، غيرمتخصص از متخصص، در اين صورت مگر نمي توان با دليل و برهان قاطع و عقل روشن به اصول و مبادي ديني معتقد شد؟
بنابراين، هرگز ما معتقد به تقابل و ناسازگاري روشنفکري و دينداري با اين پيش فرض ها نيستيم و معتقديم روشنفکراني که به بهانه ناسازگاري تعبد و روشنفکري، ديانت و دينداري را برازنده جامه روشنفکري نمي دانند و نيز دينداراني که روشنفکري را عين الحاد و بي ديني و خداستيزي مي شمارند و همه روشنفکران را به حق ستيزي و فساد و حق گريزي متهم مي کنند بر طريق ناصوابند، زيرا، اگر روشنفکر را به روشن بيني و روشن انديشي تفسير کنيم آنگاه بايد گفت که فکر و انديشه هميشه طالب نور و روشنايي است. بويژه فکر ديني که همه تاکيد و همش بر تعقل و روشن انديشي است. پس چه منافاتي دارد که روشنفکر را هم ديندار بدانيم، و متدين را نيز روشنفکر، يعني درست انديش.
بنابراين بر اساس اين اصطلاح روشنفکر، بسياري از اقشار و گروه هاي اجتماعي روشنفکر اند. چه، روحانيوني که به منطق دين مسلح اند و به لوازم عقل پايبندند و چه کسبه و گروه هاي اجتماعي که مسائل روز را خوب مي فهمند و آن را براي خود تجزيه و تحليل مي کنند و چه کارگراني که قوانين حاکم به بر نظام کارگري را مي فهمند و از حقوق خود در مقابل کارفرما دفاع مي کنندو... همه و همه در اين اصطلاح روشنفکر جاي مي گيرند و اينها روشنفکران واقعي اند.
روزنامه كيهان، شماره 21056 به تاريخ 22/2/94، صفحه 7 (معارف)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان