زن
موجودي بسيار لطيف و عاطفي است. عواطف زنانه در لطافت چنان است که اگر اين نسيم
روح بخش بر خانه و يا جامعه اي نوزد، زندگي انساني معناي خودش را از دست مي دهد و
آرامش و آسايش از زندگي بشر رخت بر مي بندد. از نظر قرآن، جايگاه زن در ايجاد
ارتباطات انساني تا چنان اوجي است که رحمت رحماني ميان انسان ها را به زن نسبت
داده و بر وجوب صله رحم تاکيد کرده است؛ زيرا اگر اين ارتباط با خاستگاه رحم
زنانگي نباشد، انسجام اجتماعي و روابط انساني شکل ديگري مي گرفت و به يک معنا از
هم فرو مي پاشيد و ما چيزي به نام خانواده و جامعه نداشتيم. نويسنده در مطلب پيش
رو نقش زن و صله رحم را در ايجاد ارتباطات انساني تبيين کرده است.
زن
،خاستگاه بهترين و کامل ترين نوع ارتباطات انسانی
پيوند ميان انسان ها در اشکال و انواع گوناگون
وجود دارد، پيوند ميان دو انسان با توجه به روش و محتوا و اهداف متفاوت است. گاه
نسبت ميان دو انسان، تنها در حوزه همکاري هاي اقتصادي و يا مرتبط به حوزه عواطف و
احساسات است. همچنين گاه ريشه اين پيوند، خوني و نسبي يا شيري و يا سببي و از طريق
پيوند زناشويي ميان يک مرد و زن است. اهداف ارتباط نيز انواع و اقسام ارتباطات را
پديد مي آورد.
اما شايد نتوان موردي را پس از اخوت و ارتباط
ديني يافت که قوي تر از ارتباطي باشد که از طريق زن پديد مي آيد؛ از اين رو مسئله
صله رحم، به زن و رحم زنانگي ارتباط مي يابد و نقش بي بديل و بي نظير زن را در
جامعه مشخص مي کند.
خداوند در آياتي از جمله آيه نخست سوره نساء
بيان مي کند که همه انسان ها از يک نفس آفريده شده اند و حتي زوج همين نفس از خودش
آفريده شده و سپس از اين زوج، مردان و زنان در جهان پراکنده شده اند. پس هيچ
انساني را نمي توان يافت که از حضرت آدم و حوا آفريده نشده باشد. البته تنها
خداوند حضرت عيسي(ع) را استثنا کرده و آفرينش او را همانند آفرينش آدم دانسته است
که او نيز ازدواج و فرزندي نداشته است که اين حکم کلي را تغيير دهد. (آل عمران،
آيه 59 و روايات تفسيري)
قرآن در آيه 21 سوره روم مي فرمايد که خداوند
از نفس خودتان همسراني را آفريد تا با آنان به سکونت برسيد و مودت و رحمت در ميان
شما برقرار گردد. در اين آيه به صراحت بر اين نکته تاکيد شده که آثاري چون سکونت،
مودت و رحمت در سايه وجود زن شکل مي گيرد. بنابراين، آرامش آسايش، محبت، مهر، صفا،
دوستي، رحمت و مجموعه عواطف و احساسات را مي بايست در وجود زن جست وجو کرد.
هر چند که ارتباط ابتدايي ميان زن و مرد در
چارچوب پيوندهاي سببي است ولي بايد توجه داشت که در همين آيه و آيه نخست سوره نساء
بر اين نکته مهم و واقعيت اساسي تاکيد شده که مرد و زن از يک نفس آفريده شده و
ارتباط ميان زن و مرد يک ارتباط نفساني و روحاني است. پس پيش از اينکه ارتباط جسمي
و جنسي و فيزيکي ميان دو جنس برقرار باشد، اين ارتباط عاطفي و روحاني و نفساني است
که ميان دو جنس برقرار بوده است. از اين رو در آيه 21 سوره روم آيات ديگر، با واژه
(انفسکم؛ نفس خودتان) بر اين ارتباط تاکيد مي کند.
شگفت آنکه اين ارتباط اوليه ميان زن و مرد هر
چند که سببي است، ولي بنياد همه ارتباطات ديگر را شکل مي دهد و خويشاوندي و
پيوندهاي خانوادگي را در دو شکل سببي و نسبي سبب مي شود: چرا که خويشاوندي يا همان
قرابت، نسبت، خويشي و رحم کسي است که به واسطه نسبت يا از طرف پدر يا مادر و جز آن
به شخص نزديک باشد. (لغت نامه، دهخدا، ج 6، ص 8923-8924، «خويشاوند» و
«خويشاوندي») عمو، خاله، دايي و مانند آن از مصاديق خويشان هستند. در آيات قرآني
به هر دو گونه پيوند خويشي يعني سببي و نسبي با واژگاني مشتقات «قرب»، «رحم»،
«نسب»، «صهر»، «ال»، «رهط»، «عشيره» و مانند آن اشاره شده است.
همه روابط و ارتباطات اساسي که در زندگي بشر
چه در خانواده يا جامعه بزرگ تر خويشان و قبيله و مانند آن شکل مي گيرد، به زن
ارتباط يافته است. از اين رو سخن از رحم است که همان زهدان زن براي توليد و تربيت
و پرورش فرزند و نسل بشر است.
برادری در جامعه دينی
در آموزه هاي اسلامي ميان امت يک جامعه ديني
که از اقوام و نژادهاي خوني گوناگون و رنگ ها و زبان ها و فرهنگ هاي مختلف بشري
تشکيل شده يک پيوند عاطفي مرتبط با زنان وجود دارد. در اين راستا سخن از برادري و
اخوت ديني است و خداوند در قرآن ارتباط ميان رهبران ديني با اقوام خود يا اقوام
ديگر را مبتني بر اخوت دانسته است (شعراء، آيات 106 و 124 و 142) و حتي قوم لوط که
از قبيله آن حضرت(ع) نيست به عنوان برادر مورد خطاب قرار مي گيرد. (اذ قال لهم
اخوهم لوط الاتتقون؛ شعراء، آيه 161)
خداوند از مومنان مي خواهد که شکرگزار نعمت
اخوتي باشند که ميان اقوام گوناگون و رنگ ها و نژادها و زبان ها و فرهنگ ارتباطي
بر پايه امت سازي ايجاد کرده است (آل عمران، آيه 103؛ بقره، آيه 220) اصطلاح برادر
ديني به صراحت در آيه 11 سوره توبه و آيه 5 سوره احزاب و آيه 10 سوره حشر بيان شده
است.
ارتباط
عاطفی جامعه از طريق مادر
جامعه نيازمند ارتباط عاطفي است تا به همدلي
و انسجام و اصلاح برسد و اختلافات را کنار بگذارد و در وحدت برادرانه زندگي کند.
اين جاست که نقش مادر اهميت خود را نشان مي دهد. از نظر اسلام محور خانواده و
جامعه زن است که از آن رحمت و مودت و عواطف انساني بروز و ظهور مي کند. وجود زن با
رحمت آميخته است و مهرباني در وجود زن شکل مي گيرد و به کمال مي رسد. از همين رو
مدار گردش خانه و خانواده زن است هر چند که مردان و پدر خانواده مسئوليت تامين
نفقه و هزينه ها را دارند و بايد مسکن و خوراک و وسايل مادي را فراهم آورند، ولي
اين زن است که آرامش را براي خانه و خانواده ايجاد مي کند و در حقيقت روح خانه و
خانواده همان زن است. خداوند زن را مايه سکونت و آرامش دانسته ا ست. اگر پدر، مسکن
را تامين مي کند، اين زن است که سکونت و آرامش را به خانه مي آورد. (روم، آيه 21)
در آيات قرآني بيان شده که فرزندان از صلب و
رحم بيرون مي آيند. صلب هر کسي پدر اوست ولي جايگاه اصلي را رحم دارد که پرورش
وجودي و عاطفي و رواني و مهر و محبت و مانند آن را به شخص و شخصيت کودک و فرزند مي
بخشد. از اين رو در جايي نيامده است که اصلاب، ارحام هستند، بلکه ارحام همان رحم
زن است و وابسته به همان رحم زنانگي است. پس آنچه اساس خانواده را سامان مي بخشد
رحم است نه صلب. رحامت، مهرباني، مودت، رحمت، صفا، محبت دوستي و عشق و مانند آن
است که خانواده را حفظ مي کند. در اين بخش تنها زن است که به عنوان مادر محور
اساسي خانواده و در يک فراز بالاتر در جامعه است؛ زيرا ارحام و صله رحم با مرکزيت
زن و مادر معنا مي شود و اگر رحم مادر نباشد هيچ سکونت و آرامشي که جلوه هاي آن
محبت و مودت و عشق و صفا و مانند آن است شکل نمي گيرد.به هر حال، زن به عنوان
مادر، نقش اساسي در پيوندهاي اجتماعي و ارتباطات انساني ايفا مي کند و اگر زن يعني
مرکز عواطف و احساسات نبود هيچ گونه صلح و صفا و آرامشي در جامعه شکل نمي گرفت.
اين زن است که از طريق وجود و رفتارش ارتباط و انسجام اجتماعي را موجب مي شود و با
رحم رحمت آميز خود، مهر و مودت و محبت را در جامعه گسترش مي دهد.
روزنامه كيهان، شماره 21031 به تاريخ 23/1/94،
صفحه 6 (معارف)