نویسنده: غ.گ
یکی از دغدغههای مقام معظم رهبری که در سخنرانیهای مختلف به ویژه در چند سال اخیر بر روی آن تأکید ورزیدهاند، مسئلهی "علوم انسانی" و مشکلات آن میباشد. ایشان بارها گلایهی خود را در مورد وضعیت موجود این علوم ابراز داشته و تحول اساسی در محتوای درسی رشتههای مختلف این علوم را لازم شمردهاند. بدون آنکه به مناقشات مربوط به تعریف علوم انسانی وارد شویم، برای روشن شدن حوزهی این علوم همین مقدار اشاره میشود که علومی مانند: جامعه شناسی، روانشناسی، روانشناسی اجتماعی، علوم سیاسی، اقتصاد، مردم شناسی، تاریخ، جغرافیا، علوم ادبی، فلسفه، هنرهای زیبا و... ذیل عنوان علوم انسانی قرار میگیرند.[1]
حضرت آیت الله خامنهای علاوه بر اینکه بر تولید علم و نهضت نرم افزاری ـبه شکل عامـ برای رسیدن به استقلال و اقتدار کشور در موارد متعدد تأکید میکنند، نگاه ویژهای نیز به علوم انسانی دارند. مهمترین نکاتی که ایشان دربارهی علوم انسانی فرمودهاند از این قرار است:
1. اهمیت علوم انسانی
از دیدگاه مقام معظم رهبری علوم انسانی بهاندازهی علوم صنعتی و پزشکی مهم است و پیشرفت و نظریهپردازی در آنها از اهمیت ویژهای برخوردار است. ایشان بسیاری از حوادث و اتفاقات دنیا را ناشی از نظریهپردازیهای دانشمندان این رشتهها میدانند و میفرمایند: "بسیارى از حوادث دنیا حتّى در زمینههاى اقتصادى و سیاسى و غیره، محکومِ نظرات صاحبنظران در علوم انسانى است؛ در جامعهشناسى، در روانشناسى، در فلسفه؛ آنها هستند که شاخصها را مشخص میکنند."[2]
ایشان همچنین در پاسخ یکی از دانشجویان که از کمارزشبودن این علوم در جامعه گلایه میکند میفرمایند: "در همین علوم انسانى، مثلاً تاریخ، جامعهشناسى و روانشناسىاى که خودتان گفتید، پیشرفت کنید، حقیقتاً بدانید ارزش شما در جامعه و در سطح بینالمللى، از یک پزشک پیشرفته یقیناً کمتر نیست؛ بلکه بیشتر هم هست. شما الان نگاه کنید، ببینید در این چهرههاى علمى معروف دنیا چند تا پزشک هستند، چند تا جامعهشناس یا مورخ وجود دارند. مىبینید که تعداد و برجستگى این دومى بیشتر است. منتها باید کار کنید تا پیش بروید."[3]
از دیدگاه معظم له علوم انسانی جهتدهنده و فکرساز است و مسیر و مقصد حرکت جامعه را تعیین میکند. میتوان گفت یکی از دلایل مهم تأکید ایشان بر علوم انسانی این است که ایران کشوری در حال توسعه است و برای پیشرفت و توسعه، الگوی کاملی لازم است که مقصد و مسیر براساس آن روشن میشود. تعیین این الگو و معیارها و شاخصهای توسعه بر عهدهی علوم انسانی میباشد. چگونگی تفسیر هستیشناسانه از انسان و اینکه او را موجودی تک ساحتی و یا دو بعدی بدانیم، تأثیر عمیقی بر نظام اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارد و بر همین اساس الگوی توسعه تعیین میشود. به همین دلیل رهبر بزرگوار میفرمایند: "اسلام انسان را موجودی دوساحتى میداند؛ داراى دنیا و آخرت؛ این پایهی همهی مطالبى است که در باب پیشرفت باید در نظر گرفته شود؛ شاخص عمده این است؛ فارقِ عمده این است. اگر یک تمدنى، یک فرهنگ و آئینى، انسان را تک ساحتى دانست و خوشبختى او را فقط در زندگى مادىِ دنیائى به حساب آورد، طبعاً پیشرفت در منطق او، با پیشرفت در منطق اسلام -که انسان را دو ساحتى میداندـ به کلى متفاوت خواهد بود. کشور ما و جامعهی اسلامى، آن وقتى پیشرفته است که نه فقط دنیاى مردم را آباد کند، بلکه آخرت مردم را هم آباد کند. پیغمبران این را میخواهند: دنیا و آخرت."[4]
2. وضعیت اسفبار علوم انسانی
علیرغم اهمیت و تأثیر گستردهی علوم انسانی بر ساحتهای مختلف زندگی فردی و اجتماعی، وضعیت گذشته و حال این علوم در ایران بسیار ناگوار است. این علوم از طریق ترجمهی متون غربی و به شکل کاملاً وارداتی وارد کشور شده است؛ و از آنجا که واردکنندگان آنها از علوم واندیشههای اسلامی بیبهره یا کمبهره بودهاند، آنچه را در متون غربی بوده کاملاً پذیرفتهاند و به شکلهای مختلف وارد کشور کردهاند، بدیهی است که نتیجهی این علوم، بیاعتقادی یا سستی در باورهای دینی میباشد، چون اساساً بر مبانی مادیگرایی و تجربهگرایی پوزیتویستی استوار میباشند.
رهبر معظم انقلاب در موارد متعددی به این وضعیت ناگوار اشاره میفرمایند: "بسیاری از مباحث علوم انسانی، مبتنی بر فلسفههائی هستند که مبنایش مادیگری است، مبنایش حیوان انگاشتن انسان است، عدم مسئولیت انسان در قبال خداوند متعال است، نداشتن نگاه معنوی به انسان و جهان است. خوب، این علوم انسانی را ترجمه کنیم، آنچه را که غربیها گفتند و نوشتند، عیناً ما همان را بیاوریم به جوان خودمان تعلیم بدهیم، در واقع شکاکیت و تردید و بیاعتقادی به مبانی الهی و اسلامی و ارزشهای خودمان را در قالبهای درسی به جوانها منتقل کنیم؛ این چیز خیلی مطلوبی نیست."[5]
ایشان با ابراز گلهمندی از تعارض علوم انسانی در دانشگاهها با آموزههای دینی و قرآنی میفرمایند: "من دربارهی علوم انسانی گلایهای از مجموعههای دانشگاهی کردم -بارها، این اواخر هم همین جور- ما علوم انسانیمان بر مبادی و مبانی متعارض با مبانی قرآنی و اسلامی بنا شده است. علوم انسانی غرب مبتنی بر جهانبینی دیگری است؛ مبتنی بر فهم دیگری از عالم آفرینش است و غالباً مبتنی بر نگاه مادی است. خوب، این نگاه، نگاه غلطی است؛ این مبنا، مبنای غلطی است."[6]
مقام معظم رهبری گرچه چندین بار در سال جاری دربارهی این مسئله سخن گفتهاند، ولی این مهم در چند سال اخیر دائماً از سوی ایشان تذکر داده شده است. ایشان در سال 84 در دیدار با اعضای محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی میفرمایند: "با این همه تأکیدی که بر علوم انسانی شده، تقریباً علوم انسانی هم به همان شکلِ علوم پایه اداره میشود و باز همچنان همان اشکال به قوّت خودش باقی است. ما آغوشمان را باز کردهایم و حرفهایی که الان در زمینههای جامعهشناسی، روانشناسی، تاریخ و حتّی فلسفه و ادبیات مطرح است، از خارج برای ما دیکته میشود! "[7]
ایشان به دنبال این مطلب اضافه میکنند این حرف جدیدی نیست، بلکه سالهاست که گفته شده است. شایستهی توجه است که با این همه مشکلات در حوزهی علوم انسانی، بیشترین فعالیت دانشگاهها از جهت جذب دانشجو و تعداد هیأت علمی و امکانات آموزشی مربوط به همین رشتههای علوم انسانی است و این مسئله به تعبیر مقام معظم رهبری بسیار نگران کننده است." طبق آنچه که به ما گزارش دادند، در بین این مجموعهی عظیم دانشجوئی کشور که حدود سه میلیون و نیم مثلاً دانشجوی دولتی و آزاد و پیام نور و بقیهی دانشگاههای کشور داریم، حدود دو میلیون اینها دانشجویان علوم انسانیاند! این به یک صورت، انسان را نگران میکند. ما در زمینهی علوم انسانی، کار بومی، تحقیقات اسلامی چقدر داریم؟ کتاب آماده در زمینههای علوم انسانی مگر چقدر داریم؟ استاد مبرزی که معتقد به جهانبینی اسلامی باشد و بخواهد جامعهشناسی یا روانشناسی یا مدیریت یا غیره درس بدهد، مگر چقدر داریم، که این همه دانشجو برای این رشتهها میگیریم؟ این نگران کننده است."[8]
3. آسیبشناسی علوم انسانی
در آسیب شناسی از وضعیت فعلی علوم انسانی باید گفت، گرچه هم محتوا و هم متن و هم بسیاری از استادان این دروس دارای مشکل میباشند، ولی از دیدگاه مقام معظم رهبری مشکل اصلی از ناحیه استادان ضعیفالنفس میباشد که قدرت تحلیل نظریههای دانشمندان غربی را ندارند و مقهور اقتدار علمی غرب شدهاند. ایشان میفرمایند: " امروز غربیها یک منطقهی ممنوعهای در زمینهی علوم انسانی به وجود آوردهاند؛ در همهی بخشهای مختلف؛ از اقتصاد و سیاست و جامعهشناسی و روانشناسی بگیرید تا تاریخ و ادبیات و هنر و حتی فلسفه و حتی فلسفهی دین. یک عده آدم ضعیفالنفس هم دلباختهی اینها شدهاند و نگاه میکنند به دهن اینها که ببینند چه میگویند؛ هر چه آنها گفتهاند، برایشان میشود وحی مُنزل؛ این است که بد و غلط است. مثلاً چند تا فکر دارای اقتدار علمی، در یک نقطهی دنیا به یک نتیجهای رسیدهاند، این معنایش این نیست که هر آنچه که آنها فهمیدهاند، درست است! "[9]
شیفتگی و تبعیت تام این استادان نسبت بهاندیشههای غربی بهاندازهای است که رهبر فرزانه انقلاب از آن با تعبیر بتپرستی یاد میکنند و میفرمایند: "اساتیدی هستند که فرآوردههای اندیشههای غربی در علوم انسانی، بت آنهاست. در مقابل خدا میگویند سجده نکنید؛ اما در مقابل بتها به راحتی سجده میکنند؛ دانشجوی جوان را دست او بدهی، بافت و ساخت فکری او را همانطوری که متناسب با آن بت خود او است، میسازد؛ این ارزشی ندارد و درست نیست. بنده به اینطور افراد، هیچ اعتقادی ندارم. این استاد هر چه هم دانشمند باشد، وجودش نافع نیست، مضرّ است."[10]
به گفتهی ایشان، مشکل این گونه استادان این است که علاوه بر اینکه تقلید کورکورانه از غرب میکنند، از دستاوردهای جدید علمی هم بیاطلاع هستند و در واقع فقط با نظریههای منسوخ غربی آشنا هستند. "درهای بسیاری از این دانشها بر روی کشورهایی مثل کشور ما و غیردارندگانش بسته است و وقتی اجازه میدهند دانش منتقل شود که کهنه و دستمالی شده است و از نویی و طراوت افتاده است. البته در همهی زمینهها همینطور است؛ در زمینههای علوم انسانی هم همینطور است. من آن روز به دوستانی که در زمینههای اقتصاد و مدیریتهای گوناگون کشوری کار میکنند و در اینجا بودند، گفتم که مطالبی را امروز بعضیها در اینجا دنبال میکنند، که منسوخ شده است. نظریات برتر آنها به بازار آمده و مورد عمل قرار گرفته و آنها مشغول کار هستند، ولی تعدادی در این جا -کسانی که مجذوب حرف آنها هستند- تازه دارند آن دنبالهها را مطرح میکنند! "[11]
جالب است که رهبر معظم این هشدارها را در سال 83 دادهاند و عدهای گمان میکنند، دغدغهی علوم انسانی همین امسال از سوی ایشان طرح شده است. معظم له در دیدار دیگری در همان سال میفرمایند: "آن طوی که مؤمنین نسبت به قرآن و کلام خدا و وحی الهی اعتقاد دارند، اینها به نظرات فلان دانشمند اروپایی همان اندازه یا بیشتر اعتقاد دارند! جالب اینجاست که آن نظریات کهنه و منسوخ میشود و جایش نظریات جدیدی میآید؛ اما اینها همان نظریات پنجاه سال پیش را به عنوان یک متن مقدس و یک دین در دست میگیرند. اینها دو عیب دارند: یکی این که مقلدند، دوم اینکه از تحولات جدید بیخبرند؛ همان متن خارجی را که برای آنها تدریس کردهاند، مثل یک کتاب مقدس در سینهی خود نگه داشتهاند و امروز به جوانهای ما میدهند. کشور ما مهد فلسفه است، اما برای فهم فلسفه به دیگران مراجعه میکنند."[12]
البته باید توجه داشت این فکر مقلدانه، خود به خود به وجود نیامده است و نمیتوان همهی تقصیر را بر عهدهی این گونه اساتید گذاشت. عقب ماندگی علمی جهان سوم و تعبد در مقابل نظریههای غربی یک برنامهی استعماری است که توسط کشورهای غربی طراحی و اجرا شده است و از دیدگاه مقام معظم رهبری از ابعاد و لایههای پنهان و عمیق تهاجم فرهنگی است.
"من که میگویم تهاجم فرهنگی، عدهای خیال میکنند، مراد این است که مثلاً پسری موهایش را تا اینجا... بلند کند. خیال میکنند بنده با موی بلند تا اینجا مخالفم. مسئلهی تهاجم فرهنگی این نیست. البته بیبندوباری و فساد هم یکی از شاخههای تهاجم فرهنگی است؛ اما تهاجم فرهنگی بزرگتر این است که اینها در طول سالهای متمادی به مغز و باور ایرانی تزریق کردند که تو نمیتوانی؛ باید دنبالهروی غرب و اروپا باشی. نمیگذارند خودمان را باور کنیم. الان شما اگر در علوم انسانی، در علوم طبیعی، در فیزیک و در ریاضی و غیره یک نظریهی علمی داشته باشید، چنانچه بر خلاف نظریات رایج و نوشته شدهی دنیا باشد، عدهای میایستند و میگویند حرف شما در اقتصاد، مخالف با نظریهی فلانی است؛ حرف شما در روانشناسی، مخالف با نظریهی فلانی است."[13]
از همین رو ایشان هشدار میدهند که باید مراقب تئوریهای وارداتی غربی باشیم، "من میخواهم محیط دانشگاه و جوان دانشجوی خودمان را توجه بدهم که مواظب تئوریهای وارداتی غربی که هیچ هدفی جز حفظ آن روابط تحکمآمیز غرب با کشورهایی از قبیل کشور ما را ندارند، باشند."[14]
ایشان همچنین میفرمایند: "دستهای فعال در سیاستهای بین المللی روی این مسئله کار کردهاند که کشورها را به همین خرج روزانه سرگرم کنند، تا آنها را از کارهای سیاسی و از آن چیزهایی که میتوانند جهت آنها را مشخص کند و فرهنگ مستقل آنها را بارور کند، معرض کنند؛ لذا داخلیها هیچ گونه همتی نکردند، تلاشی نکردند. آنها هم دیدند زمینه این است، عمل کردند. بنابراین باید مسئولان هم، اهمیت علوم انسانی را بفهمند. وقتی این معرفت و باور به وجود آمد، کار شما آسان خواهد شد."
کارشکنی غربیها نسبت به توسعهی علمی ملتهای دیگر تا جایی است که رهبر معظم میفرمایند: "برخلاف مبانی خودشان ـدموکراسی و آزادی بیانـ از چاپ مقالات، تا آنجا که بتوانند اجتناب میورزند. همان طور که ذکر کردند، حجم مقالاتی که از ما چاپ شده، خوب است؛ اما من اطلاع دارم ـبه خصوص در زمینهی علوم انسانیـ که بعضی از مجلات I.S.I اصلاً مقالهی محقق ما را چاپ نمیکنند؛ چرا؟ به خاطر اینکه با مبانی آنها سازگار نیست. بله ممکن است ما دربارهی فلسفه، روانشناسی، تربیت و دیگر مباحث حرفهایی داشته باشیم؛ پژوهشگر ما تحقیقی کرده و به نقطهای رسیده ـهمان چیزی که ما میخواهیم- و مرزی را باز کرده که با خاستگاه این دانش ـکه غرب است و با ارزشهای آن هماهنگ استـ سازگار نیست. لذا مقاله را چاپ نمیکنند! این هم پاسخ سادهلوحیِ بعضیها که خیال میکنند دنیای لیبرال ـدموکراسی به معنای واقعی کلمه- باز است و هر کس هر چه میخواهد، میتواند بگوید؛ نه، آنها حتی پژوهش علمی را هم با میزان کار میکنند! این، از جملهی چیزهای هشداردهنده و عبرتانگیز است. اگر شما اطلاع ندارید، تحقیق کنید؛ به آنچه من عرض میکنم خواهید رسید."[15]
به همین دلیل ایشان در ادامهی این سخن، پیشنهاد میدهند یک مرکز I.S.I اسلامی با حضور کشورهای مختلف مسلمان تشکیل شود تا پژوهشگران مسلمان علاوه بر رابطه با مجلات I.S.I جهانی، وابستگی کمتری به آنها داشته باشند.
4. بایستههای علوم انسانی
بدیهی است که فقط با گفتن نارساییهای علوم انسانی مشکلی حل نخواهد شد و ضرورت دارد پس از توجه به وضعیت ناگوار علوم انسانی، به فکر چاره بود. رهبر معظم انقلاب نیز به ذکر عیوب اکتفا نکرده و در بیانات مختلف خویش راهکارهایی را برای برونرفت از وضعیت موجود ارائه فرمودهاند. البته لازم است سیاستگزاران و برنامهریزان مربوطه برنامههای اجرایی لازم جهت عملی کردن این بیانات گهربار را تدوین کنند.
مهمترین ارشادات رهبری در این رابطه به قرار ذیل میباشد:
1. تولید علم و نظریهپردازی
یکی از مهمترین ارکان استقلال و پیشرفت کشور تولید علم در همهی ابعاد آن است و بدیهی است که از جملهی این علوم، علوم انسانی میباشد و همان گونه که پیشتر اشاره شد از دیدگاه مقام معظم رهبری اهمیت استقلال در این علوم اگر بیشتر از علوم پزشکی و فنی نباشد یقیناً کمتر از آن نیست، زیرا این علوم نقشهی راه و الگوی توسعه را مینمایاند. بنابراین تأکیدات مقام معظم رهبری در زمینهی تولید علم و نهضت نرم افزاری ـکه نیازمند بحث مستقلی استـ شامل علوم انسانی نیز میشود. ایشان در دیدار با استادان و دانشجویان دانشگاههای کردستان در سال جاری به همین نکته اشاره میفرمایند: "البته منظورم فقط هم علوم طبیعی نیست؛ اهمیت علوم انسانی کمتر از آن نیست: جامعهشناسی، روانشناسی، فلسفه... . بنشینید فکر کنید؛ نظریهپردازی کنید... ."[16]
ایشان همچنین میفرمایند: "البته وقتی از علم صحبت میشود، ممکن است در درجهی اوّل، علوم مربوط به مسائل صنعتی و فنّی به نظر بیاید -که در این دانشگاه هم بیشتر مورد توجّه است- اما من به طور کلّی و مطلق این را عرض میکنم. علوم انسانی، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، علوم اقتصادی و مسائل گوناگونی که برای ادارهی یک جامعه و یک کشور به صورت علمی لازم است، به نوآوری و نواندیشی علمی - یعنی اجتهاد- احتیاج دارد."[17]
معظم له در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاههای شیراز میفرمایند: "... تحقیق کنید، به فکر نظریهسازی باشید. الگو گرفتن بی قید و شرط از نظریهپردازیهای غربی و شیوهی ترجمهگرائی را غلط و خطرناک بدانید. ما در زمینهی علوم انسانی به نظریهسازی احتیاج داریم."[18]
2. دوری از تحجر علمی
بدیهی است که از مهمترین مقدمات نواندیشی علمی این است که محقق، بر نظریههای گذشتگان جمود نداشته باشد، تا بتواند در فضایی باز و بدون تعصب به تحقیق علمی بپردازد. چنانچه نظریههایی ارائه شده در هر علمی به عنوان پیشفرض تلقی شود، راه هر گونه رشد علمی بسته میشود. همان گونه که گذشت، رهبر معظم انقلاب یکی از مصائب علوم انسانی را پذیرش بیچونوچرای نظریههای دانشمندان غربی دانسته و از آن به نوعی بتپرستی یاد کردند. ایشان همچنین میفرمایند: "یکی از وظایف مهم دانشگاهها عبارت است از نواندیشی علمی. مسأله تحجّر، فقط بلای محیط و افکار دینی نیست؛ در همهی محیطها، تحجّر، ایستایی و پایبند بودن به جزمیگراییهایی که بر انسان تحمیل شده ـبدون اینکه منطق درستی به دنبالش باشدـ یک بلاست. آنچه برای یک محیط علمی و دانشگاهی وظیفهی آرمانی محسوب میشود، این است که در زمینهی مسائل علمی، نواندیش باشد. معنای واقعی تولید علم این است. تولید علم، فقط انتقال علم نیست؛ نوآوری علمی در درجهی اوّلِ اهمیت است."[19]
3. شهامت علمی
از آنجا که نواندیشی علمی و دوری از جمودگرایی، نیازمند ساختارشکنی است، این امر علاوه بر داشتن معلومات گسترده، نیازمند جرأت و شجاعت علمی است. رهبر معظم انقلاب میفرمایند: "البته برای نوآوری علمی -که در فرهنگ معارف اسلامی از آن به اجتهاد تعبیر میشود- دو چیز لازم است: یکی قدرت علمی و دیگری جرأت علمی. البته قدرت علمی چیز مهمی است. هوش وافر، ذخیرهی علمی لازم و مجاهدت فراوان برای فراگیری، از عواملی است که برای به دست آمدن قدرت علمی، لازم است؛ اما این کافی نیست. ای بسا کسانی که از قدرت علمی هم برخوردارند، اما ذخیرهی انباشتهی علمی آنها هیچ جا کاربُرد ندارد؛ کاروان علم را جلو نمیبرد و یک ملت را از لحاظ علمی به اعتلا نمیرساند. بنابراین جرأت علمی لازم است."[20]
4. فرهنگ سازی
در فضای کنونی دانشگاهها که علم بیشتر حالت تقلیدی دارد، نظریه پردازی بسیار دشوار است. این مسئله نیازمند ایجاد یک نگاه خاص به علوم انسانی در همه سطوح ـاستادان و دانشجویانـ است.
رهبر معظم به دنبال تأکید بر نواندیشی و پرهیز از تحجر میفرمایند: "این را من از این جهت میگویم که باید یک فرهنگ بشود. این نواندیشی، فقط مخصوص اساتید نیست؛ مخاطب آن، دانشجویان و کلّ محیط علمی هم هست."[21]
5. استفاده از دانشهای روز با نگاه نقادانه
رهبر فرزانه انقلاب بارها متذکر شدهاند که انتقادی که به شیوهی اخذ علوم از غربیها دارند، به معنای نفی کامل این علوم نمیباشد. ایشان ارتباط با علوم روز را لازم میدانند، ولی هشدار میدهند که این رابطه به شکل یکطرفه و پذیرش تام نباشد؛ بنابراین باید با نگاه نقادانه آنها را ارزیابی کرد تا معلوم شود قابل پذیرش هستند یا خیر، و در صورت پذیرش آیا نیازمند اصلاح هستند یا خیر.
"بنشینید فکر کنید؛ نظریهپردازی کنید؛ از موجودی این دانشها در دنیا استفاده کنیم؛ بر آن چیزی بیفزاییم و نقاط غلط آن را برملا کنیم. این از جملهی کارهائی است که جزو الزامات حتمی پیشرفت است."[22]
این تذکر ـاستفاده از علوم غربی همراه با نقد آنهاـ سالهاست که توسط معظم له مورد تأکید میباشد. ایشان در سال 1378 در دیدار با نخبگان علمی کشور چنین میفرمایند: "آن چیزی که در فضای علمی ما مشاهده میشود ـکه به نظر من یکی از عیوب بزرگ محسوب میگرددـ این است که دهها سال است که ما متون فرنگی و خارجی را تکرار میکنیم، میخوانیم، حفظ میکنیم و بر اساس آنها تعلیم و تعلّم میکنیم؛ اما در خودمان قدرت سؤال و ایجاد خدشه نمییابیم! باید متون علمی را خواند و دانش را از هرکسی فرا گرفت؛ اما علم باید در روند تعالی خود، با روحهای قوی و استوار و کارآمدی که جرأت پیشبرد علم را داشته باشند، همراه شود تا بتواند پیش برود. انقلابهای علمی در دنیا اینگونه بهوجود آمده است."[23]
ایشان همچنین تأکید میورزند که رابطهی ما با غرب در حوزهی علوم نیز باید یک رابطهی دوسویه باشد؛ یعنی همان گونه که برخی از نظریههای آنان را میپذیریم، آن قدر قوی باشیم که بتوانیم نظریههایی مطرح کنیم و آنان بپذیرند." رابطهی بین کشورها در زمینهی علم باید رابطهی صادرات و واردات باشد؛ یعنی در آن تعادل و توازن وجود داشته باشد. همچنانی که در باب مسائل اقتصادی و بازرگانی، اگر کشوری وارداتش بیشتر از صادراتش شد، ترازش منفی میشود و احساس غبن میکند، در زمینهی علم هم باید همین جور باشد. علم را وارد کنید، عیبی ندارد؛ اما حداقل به هماناندازه که وارد میکنید -یا بیشتر- صادر کنید. باید جریان دو طرفه باشد. والّا اگر شما دائماً ریزهخوار خوان علم دیگران باشید، این پیشرفت نیست."[24]
6. استفاده از میراث علمی ـ فرهنگی داخلی
از دیگر اموری که باید مورد توجه قرار گیرد، مواریث گرانبهای علمی گذشتگان ایرانی و اسلامی است. البته چگونگی استفاده از این منابع عظیم علمی و فرهنگی و به روز کردن آنها فعلاً مورد نظر نمیباشد و باید در جای خود به تفصیل بررسی شود، آنچه در اینجا مهم است، اصل توجه به این سرمایهی ملی ـ اسلامی ارزشمند است. این مسئلهی بسیار مهم بارها مورد تأکید رهبری معظم قرار گرفته است.
"ما در بخشی از رشتههای علوم انسانی، قرنها جلوتر از دنیا هستیم. خیلی جلوتر از کسانی هستیم که امروز در این رشته در دنیا سرآمد به حساب میآیند. چرا اینها را دنبال نکنیم؟ در رشتههای گوناگون علوم انسانی؛ ادبیات، فلسفه، تاریخ، هنر، ما خیلی سابقه داریم. بعضی از علوم انسانی دیگر هم هست که اگرچه از غرب آمده، اما اگر درست دقت کنیم، خمیرمایهی آن که عبارت از عقلانیت و تجربهگرائی است، از تفکر و روح ایرانی - اسلامی است. اروپای خرافاتی نمیتوانست زیستشناسی و اقتصاد و مدیریت و روانشناسی و جامعهشناسی را به این شکل تنظیم کند. این، سوغات تفکر علمگرایی و تجربهگرائی شرق و عمدتاً ایران اسلامی بود که رفت در آنجا و به این تحول منتهی شد."[25]
ایشان پس از انتقاد از تقلید کورکورانه از دستاوردهای علمی غرب در زمینهی علوم انسانی میفرمایند: "شما به مبانی خودتان نگاه کنید؛ ما تاریخ، فلسفه، فلسفهی دین، هنر و ادبیات، و بسیاری از علوم انسانی دیگری که دیگران حتی آنها را ساختهاند و به صورت یک علم در آوردهاند - یعنی یک بنای علمی به آن دادهاند- مواد آن در فرهنگ و میراث علمی، فرهنگی و دینی خود ما وجود دارد. باید یک بنای این چنینی و مستقل بسازیم."[26]
ایشان همچنین اضافه میکنند: "شکی نیست که بسیاری از علوم انسانی، پایهها و مایههای محکمی در اینجا دارد؛ یعنی در فرهنگ گذشتهی خود ما. "[27]
7. توجه ویژه به آموزههای قرآنی
از توصیههای اکید مقام معظم رهبری، انجام پژوهشهای قرآنی در زمینهی علوم انسانی و پایه گذاری این علوم بر مبانی قرآنی است. از آنجا که قرآن کتاب هدایت انسان است، او را از جهات مختلف مورد توجه قرار داده است؛ بنابراین توجه به آموزههای قرآنی و ابتناء نظریههای مربوط به علوم انسانی بر قرآن نه تنها ممکن، بلکه بسیار ضروری میباشد. ایشان در دیدار با بانوان قرآنپژوه کشور میفرمایند: "این علوم انسانی را ما به صورت ترجمهای، بدون اینکه هیچ گونه فکر تحقیقی اسلامی را اجازه بدهیم در آن راه پیدا کند، میآوریم تو دانشگاههای خودمان و در بخشهای مختلف اینها را تعلیم میدهیم؛ در حالی که ریشه و پایه و اساس علوم انسانی را در قرآن باید پیدا کرد. یکی از بخشهای مهم پژوهش قرآنی این است. باید در زمینههای گوناگون به نکات و دقائق قرآن توجه کرد و مبانی علوم انسانی را در قرآن کریم جستجو کرد و پیدا کرد. این یک کار بسیار اساسی و مهمی است. اگر این شد، آن وقت متفکرین و پژوهندگان و صاحبنظران در علوم مختلف انسانی میتوانند بر این پایه و اساس، بناهای رفیعی را بنا کنند؛ البته آن وقت میتوانند از پیشرفتهای دیگران، غربیها و کسانی که در علوم انسانی پیشرفت داشتند، استفاده هم بکنند، لکن مبنا باید مبنای قرآنی باشد."[28]
براساس این سخن، استفاده از نظریات دیگران متوقف بر این است که پیش از آن پژوهشهای قرآنی صورت گرفته باشد و نظر قرآن اخذ شده باشد. این تأکید گاهی به شکل عمومیتر و با نگاه به آموزههای اسلامی از سوی معظم له صورت گرفته است: "ما در زمینهی علوم انسانی احتیاج به تحقیق و نوآوری داریم. مواد و مفاهیم اساسیای هم که بر اساس آن میتوان حقوق، اقتصاد، سیاست و سایر بخشهای اساسی علوم انسانی را شکل داد و تولید و فراوری کرد، به معنای حقیقی کلمه در فرهنگ عریق و عمیق اسلامی ما وجود دارد که باید از آن استفاده کنیم."[29]
8. اعتماد به پژوهشگران داخلی
انجام چنین کار بزرگی، یعنی تولید علم و نظریهپردازی علمی متناسب با نیازها و فرهنگ ایرانی و اسلامی، باید توسط پژوهشگران ایرانی انجام شود و طبیعتاً نمیتوان انتظار داشت فلان پژوهشگر خارجی بیاید و این کار را برای ما انجام دهد. مقام معظم رهبری با تأکید بر اینکه پژوهشگران ایرانی بهرهی کافی هوش را دارند و میتوانند چنین کاری انجام دهند. میفرمایند: "عقبماندگی ما از دنیای پیشرفتهی از لحاظ علمی، عقبماندگی زیاد و قابل توجهی است؛ این را میدانیم، این را میفهمیم و از او رنج میبریم؛ علت هم این است که ملت ما یک ملت دارای هوشِ زیر متوسط نیست که بگوید حالا حقم است. ملت ما ملتی است که دارای هوش بالای متوسط جهانی است؛ این حرفی است که ثابت شده؛ همه میگویند. خیلیها ذکر میکنند، میگویند، آثارش هم مشاهده میشود."[30]
ایشان با تأکید بر استفاده از نیروهای جوان میفرمایند: "امروز خوشبختانه ما دانشمندان جوانِ مؤمن و تحصیلکردههای با ایمان داریم که میتوانند یک حرکت علمی فراگیر و به معنای واقعی کلمه، در عرصهی علوم انسانی به وجود آورند؛ از اینها باید استفاده بشود."[31]
9. توجه به هدف اصلی(مرجعیت علمی)
از دیدگاه مقام معظم رهبری مقصود از نواندیشی علمی در علوم انسانی صرفاً ارائهی چند نظریه در کنار نظریههای دیگران نیست. از دیدگاه ایشان هدف اصلی این حرکت باید فتح قلههای علمی جهانی و رسیدن به مرجعیت علمی باشد، یعنی به جایی برسیم که حرف اول را در جهان علم بزنیم و دیگران به سراغ ما بیایند و استفاده ببرند. "کشور باید به عزت علمی برسد. هدف هم باید مرجعیت علمی باشد در دنیا؛ همین طور که بارها عرض کردهایم، یعنی همین طور که شما امروز ناچارید برای علم و دستیابی به محصولات علمی به دانشمندانی، به کتابهایی مراجعه کنید که مربوط به کشورهای دیگرند، باید به آنجا برسیم که جویندهی دانش، طالب علم، مجبور باشد بیاید سراغ شما، سراغ کتاب شما؛ مجبور باشد زبان شما را یاد بگیرد تا بتواند از دانش شما استفاده کند. هدف باید این باشد. این یک آرزوی خام هم نیست، این چیزی است که عملی است. اینجایی هم که ما امروز از لحاظ علمی و فناوری قرار داریم، این هم یک روزی جزو آرزوهای خام به حساب میآمد."[32]
10. حرکت بیوقفه و شتابان
بدیهی است برای رسیدن به این هدف عالی -مرجعیت علمی-نمیتوان به دستیابی به برخی افتخارات هر چند بزرگ، غره شد، بلکه برای وصول به این مقصود بزرگ، حرکتی سریع، مستمر و شتابان لازم است.
"در این سالهای اخیر که مسئلهی تولید علم و نهضت تولید علم، نهضت نرمافزاری، بازگشت به خود، اهتمام به تحقیق در دانشگاهها مطرح شده، یک حالت جهشی در این حرکت به وجود آمده است؛ ... آنچه مهم است این است که این جهش باید ادامه پیدا کند. ما در زمینهی مسائل علمی دچار عقبماندگی مزمن هستیم. آنچه که اهمیت دارد - که من حالا بعد هم عرض خواهم کرد- مسئلهی ادامهی حرکت سریع است. ما باید این سرعت و شتابی را که در حرکت علمی ما وجود دارد، سالها ادامه بدهیم؛ هیچ جایز نیست که مااندکی توقف کنیم."[33]
11. ضرورت برنامهریزی و سرمایهگذاری
انجام چنین حرکتی نیازمند برنامهریزی از سوی مسئولین ذیربط میباشد. سرمایهگذاری برای انجام پژوهشهای بنیادین، ساماندهی پژوهشها، جذب و تربیت پژوهشگران ویژه و... از جمله اموری است که اجتنابناپذیر است. مسئول اصلی این حرکت نیز از دیدگاه مقام معظم رهبری، شورای عالی انقلاب فرهنگی است؛ ایشان در سال 1384 در دیدار اعضای این شورا با لحنی گلایهآمیز، مسئولیت اصلی را متوجه آنان کرده و میفرماید: "ما باید در زمینهی علوم انسانی یک کار اساسی بکنیم و این حرف، حرفی نیست که امروز به ذهن کسی رسیده باشد؛ نه، این حرف، سالهاست که گفته شده و باید تحقق پیدا کند. چه کسانی باید این کار را بکنند؟ این مجموعهی حاضر و همان مجموعهای که ما انشاءاللَّه پیش خدای متعال با آنها احتجاج خواهیم کرد و امیدواریم از عهدهی احتجاج هم بربیایند؛ اگر خدای متعال سؤال کرد."[34]
ایشان در همان سال در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) میفرمایند: "من در جلسهی شورای عالی انقلاب فرهنگی هم به آن آقایانی که مؤثرین در فرهنگ هستند، گفتهام که شماها جایگاه مهندسی فرهنگی را در این کشور دارید. در آن جلسه گفتهام که دو تا شاخهی اصلی وجود دارد: علوم انسانی و علوم پایه؛ هر کدام به جای خود. اگر ما اینجا روی علوم انسانی تکیه میکنیم، معنایش این نیست که روی ریاضی و فیزیک و شیمی و علوم زیستی تکیه نمیکنیم، چرا؛ آنجا هم بنده یک تکیهی صددرصدی دارم؛ آنها هم برای خودشان مردانی و کسانی دارند؛ علوم انسانی هم بایستی مردان و کسانی برای خودشان داشته باشد. باید روی این دو شاخه -دو شاخهی اصلی؛ یعنی علوم انسانی و علوم پایهـ در کشور، سرمایهگذاری فکری، علمی، پولی و تبلیغی بشود تا اینکه پیش بروند. علم را بایستی در حدّ اعلا دنبال کنید."[35]
پی نوشت:
-
[1]. مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی، دکتر علی دلاور، ص 36-37 و فرهنگ فارسی دکتر محمد معین.
-
[2] . دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاههای شیراز، 14/2/87.
-
[3] . دیدار با نخبگان جوان، 25/6/85.
-
[4] . دیدار با استادان و دانشجویان دانشگاههای کردستان، 27/2/88.
-
[5] . دیدار با جمعی از اساتید دانشگاهها، 8/6/88.
-
[6] . دیدار با بانوان قرآنپژوه کشور، 28/7/88.
-
[7] . دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، 13/10/84.
-
[8] . دیدار با جمعی از اساتید دانشگاهها، 8/6/88.
-
[9] . دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع)، 29/10/84.
-
-
[11] . دیدار با اعضای هیئت علمی و کارشناسان جهاد دانشگاهی، 1/4/83.
-
[12] . دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان همدان، 17/4/88.
-
-
-
[15] . دیدار با وزیر علوم و رؤسای دانشگاهها، 17/10/83.
-
[16] . بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان، 27/2/88.
-
[17] . دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیر کبیر، 9/12/79.
-
[18] . دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاههای شیراز، 14/2/87.
-
[19] . در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیر کبیر، 9/12/79.
-
-
-
[22] . دیدار با استادان و دانشجویان دانشگاههای کردستان، 27/2/88.
-
-
-
[25] . دیدار با نخبگان جوان، 12/6/86.
-
[26] . در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع)، 29/10/84.
-
[28]. دیدار با جمعی از بانوان قرآنپژوه کشور، 28/7/88.
-
[29] . دیدار با جمعی از استادان دانشگاههای سراسر کشور، 8/8/82.
-
[30] . دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت، 24/9/87.
-
[31] . در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع).
-
[32] . دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت، 24/9/87.
-
-
[34] . در دیدار شورای عالی انقلاب فرهنگی، 13/10/84.
-
[35] . دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت، 24/9/87.