2 دی 1396, 12:28
با توجه به اینکه جامعه ایران از دیر باز جامعه ای دینی بود، باید به سهم دین در فرهنگ سیاسی کشور به عنوان یکی از منابع اصلی فرهنگ نگاهی داشته باشیم.
نقش دین در شکل دهی به فرهنگ سیاسی ایران نقشی دوگانه است؛ از یک سو در طول تاریخ با استفاده ابزاری زورمندان از آن مبنای مشروعیت سازی برای قدرت مستبدان بوده، بدین گونه که ابزار دین توجیه گر رفتار حاکمان و سازنده نوعی قداست برای قدرتمداران بر پایه ایجاد فره ایزدی برای پادشاهان و شکل دهی به باور ضل اللهی پادشاه بوده است.
با توجه به آنچه که ذکر شد به سادگی می توان دریافت که چگونه دین به عنوان عنصری در جهت شکل دهی به فرهنگ سیاسی تبعی در ایران کمک کرده، با وجود چنین تفکری (ظل الله فرض کردن سلطان) اعتراض و حتی سوال از پادشاه به مثابه زیر سوال بردن و اعتراض به قوانین خداوندی محسوب می شد. پس از انقلاب اسلامی و در هم آمیختگی دین و دولت، این کار ویژه دین به شدت در توجیه رفتار سیاستمداران مورد استفاده قرار گرفت. به طوری که در نخستین دهه پس از انقلاب اسلامی دین به عنوان مهمترین ابزار کنترل کنش ها و واکنش های سیاسی افراد جامعه تبدیل شد و عنصر تقلید و تبعیت به شکل الگویی در رفتار سیاسی درآمد.
اما نقش دین در فرایند شکل گیری فرهنگ سیاسی جامعه ایران به آنچه که ذکر شد محدود نمی گردد. دین و ارزش های دینی نقشی متفاوت از این را نیز ایفا می کنند. این نقش دین که در شکل دهی به وجه دوم فرهنگ سیاسی ایران یعنی فرهنگ سیاسی مشارکتی موثر بوده به ارزشهایی چون آزادی، مساوات، عدالت جویی، ظلم ستیزی، مشارکت و امنیت و ....بر می گردد. ورود چنین ارزش هایی بویژه آزادی، مساوات، عدالتخواهی و ظلم ستیزی به حوزه فرهنگ سیاسی ایران زمینه ذهنی ایجاد الگوهای مشارکت سیاسی را در رفتار سیاسی ایرانیان به وجود آورده است.
خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی است که نخستین مراحل جامعه پذیری بر اساس روابط افراد در آن شکل می گیرد؛ از این دیدگاه خانواده الگویی برای سازماندهی روابط افراد در سطوح بالاتر و در کل جامعه تلقی می گردد. براساس ساخت قدرت در خانواده سه شکل متفاوت را برای این واحد اجتماعی می توان در نظر گرفت.
نخست ساخت اقتدار گر که در آن ساختار قدرت سلسله مراتبی است (خانواده زن سالار یا مرد سالار)
دوم ساخت قدرت نیمه دموکراتیک که در آن اگر چه میان نسل های متفاوت (والدین و فرزندان) به صورت یکنواخت تقسیم نشده اما همه قدرت بین پدر و مادر به طور یکسان توزیع شده است.
سوم ساخت دموکراتیک خانواده، که توزیع قدرت میان همه افراد تقریبا یکسان است.
اما در مورد خانواده ایرانی، وجود الگوی پدرسالارانه در خانواده سبب گشته که ساخت قدرت در آن سلسله مراتبی بوده به این ترتیب قالب خانواده ایرانی شکل نخستی است که در بالابه آن اشاره شد. ساخت اقتدار گرای خانواده به شدت بر شکل گیری فرهنگ سیاسی افراد موثر است. به عبارت دیگر خانواده اقتدار گرا اولین حلقه واسط در باز تولید فرهنگ سیاسی تبعی است.
سلطه پدر خانواده به ایجاد الگوهای رفتاری می انجامد که با ورود فرد به جامعه این الگوها را به رفتار در مقابل اقتدار دولت تعمیم می دهد. برای نمونه در خانواده پدر سالار رفتار پدر غیرقابل سوال بوده و در مورد آن هیچ گونه تردیدی را نمی توان مطرح کرد، در زندگی سیاسی نیز رفتار نخبگان غیر قابل شک و احیانا در هاله ای از تقدس پوشانده می شود.
در صورتی کلی می توان گفت، تصویری که از اقتدار پدر در فرایند جامعه پذیری در ذهن افراد ایجاد می گردد به مرور زمان و با ورود آنان به عرصه های گوناگون جامعه به نوعی برداشت از قدرت سیاسی تبدیل می گردد. لذا همان گونه که در دوران کودکی اطاعت از پدر در خانواده را آموخته در جامعه نیز تبعیت از دولت را می پذیرد. بدین ترتیب عناصری که شکل دهنده فرهنگ سیاسی تبعی است در فرایند جامعه پذیری در خانواده اقتدار گرا به فرد ایرانی منتقل می گردد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان