دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

بورژوا و خرده بورژوا Bourgeois and Little Bourgeois

No image
بورژوا و خرده بورژوا Bourgeois and Little Bourgeois

كلمات كليدي : بورژوا، خرده بورژوا، ماركس، طبقه، سرمايه داري، خانواده بورژوازي، پرولتاريا، آگاهي طبقاتي، جامعه بي طبقه

نویسنده : نسرين خاني اوشاني

ریشه تاریخی بورژوازی به مفهوم دقیق آن به توسعه شهرها در اروپای غربی و مرکزی در قرون وسطی باز می‌گردد. از نظر تاریخی بورژوازی در اروپا در قرن یازدهم و در نتیجه منازعه بازرگانان و افزارمندان سازمان‌یافته در درون اصناف با زمین‌داران پدید آمد. نتیجه این کشمکش پیدایش شهرهای خودمختار (Burgh) و اصناف مستقل از طبقه اشراف (Burgher) بود. این شهرها دارای شورای نمایندگان منتخب و دستگاه قضایی مستقل و زندگی صنفی و تجاری نیرومندی بودند. بر اساس شواهد موجود شهرهای جدید اروپایی نخستین‌بار در منطقه راین در غرب فرانسه و در اسپانیا و احتمالا در اروپای مرکزی شکل گرفتند. طبقات بازرگان و افزارمند و نیز اشراف مقیم شهرهای جدید به طور کلی بورژوا (Bourgeois) خوانده می‌شدند. با رشد تجارت و شهرهای تجاری در اروپا بورژوازی به‌عنوان مظهر ترقی و عقلانیت پدیدار شد.[1]

در تاریخ اجتماعی اروپا نیز، بورژوازی از مفاهیم اساسی است که از زمان کارل مارکس (Karl Marx: 1818-1883) به بعد، توسط عده‌ای به معنای "طبقه حاکمه جامعه سرمایه‌داری" مطرح شد. طبقه در اندیشه مارکس مجموعه‌ای از اشخاص است که در سازمان تولید کارکرد یکسانی را انجام می‌دهند.[2] توضیح اینکه انسان‌ها در جامعه زاده می‌شوند و جامعه "روابط مالکیت" را پیش از زاده شدن آن‌ها تعیین می‌کند. این روابط مالکیت به نوبه خود به پیدایش طبقات گوناگون اجتماعی می‌انجامند. بدین‌گونه در یک جامعه سرمایه‌داری طبقه حاکمه، یعنی طبقه سرمایه‌داران و "مالکان وسایل تولید" که به نام بورژوازی (به‌عنوان یک طبقه غیرمولد) شناخته می‌شدند، ارزش اضافی حاصل کار طبقه کارگر (طبقه مولد) را تصاحب می‌کرد.

اما به طور کلی مفهوم بورژوازی در طول تاریخ دستخوش تحولاتی شده است. به طوری که از طرف عده‌ای دیگر، مفهوم ویژه و دقیق آن به طبقه‌ای از مردم در تاریخ اجتماعی اروپا اطلاق شده که دارای ویژگی‌های ایدئولوژیک و فکری خاصی بودند. این طبقه در مقابل اشرافیت قرار داشت. بدین‌سان بورژوازی صرفا یک مقوله اجتماعی و اقتصادی نبود بلکه عمدتا با توجه به ویژگی‌های فرهنگی، ایدئولوژیک و سیاسی‌اش شناخته می‌شد.[3] بنابراین به نظر می‌رسد که مفهوم بورژوا از مفهوم طبقه حاکمه سرمایه‌داران فاصله می‌گیرد به طوری که در طی سال‌های اولیه انقلاب صنعتی بورژوازی سرمایه‌داران طبقه متوسط بودند یعنی گروه بین دهقانان و کارگران از یک طرف و زمین‌داران سنتی و اشراف از طرف دیگر.[4]

خانواده بورژوازی[5]

خانواده‌های بورژوازی از درآمد ثابتی مانند اجاره، سود سرمایه یا سهام برخوردار بودند. در این خانواده‌ها جدایی کامل زندگی و شغل وجود داشت و خانه از محل کار (مثلا کارگاه‌های کوچک صنعتی) کاملا متمایز بود. بنابراین امکان دور نگهداشتن زن و کودکان از درگیری‌های اقتصادی و مادی ایجاد شد و خانه تبدیل به مکان خصوصی شد که در آن صمیمیت و محبت و احساسات فردی اهمیت پیدا کرد. برخلاف خانواده‌های کارگری، خانواده‌های بورژوازی از لحاظ اقتصادی تامین بودند و هرچند مردان نان‌آوران خانه بودند اما مانند مردان خانواده‌های کارگر ساعات زیادی کار نمی‌کردند. در خانه‌های بورژوازی، فضای عمومی برای بودن اعضای خانواده با یکدیگر و همچنین فضاهایی خصوصی برای هریک از اعضای خانواده به وجود آمد و این نوع ساختمان برای اولین‌بار در خانواده‌های بورژوا رایج شد که در آن هم تجمع خانوادگی مورد تشویق قرار می‌گرفت و هم بر فردیت افراد از طریق اتاق‌های خصوصی اهمیت می‌داد. در این شرایط از آنجا که بسیاری از کالاها در بازار به فروش می‌رسید و زمانی برای تهیه آن‌ها در منزل مانند گذشته صرف نمی‌شد، زنان فعالیت کمتری برای انجام دادن داشتند و به‌جای آن تربیت، رسیدگی به کودکان و تفکر درباره نحوه تربیت آن‌ها مشغله اصلی زن‌ها شد.

خرده ‌بورژوا

معمولا منظور از خرده‌بورژوازی طبقه‌ای است که در جامعه سرمایه‌داری در فاصله میان طبقات بورژوازی و کارگر (پرولتاریا) قرار دارد. یعنی؛ همان طبقه متوسط سنتی، که شامل دارندگان وسایل تولید کوچک، مانند افزارمندان و پیشه‌وران می‌شود که گرچه همانند سرمایه‌داران بخشی از وسایل تولید را در مالکیت خود دارند اما طبقات دیگر را استثمار نمی‌کنند. خرده‌بورژوازی غیرمولد نیست و خود در فرایند کار و تولید شرکت دارد و از لحاظی مورد استثمار بورژوازی بزرگ نیز واقع می‌شود. خرده‌بورژوازی در اوایل توسعه سرمایه‌داری گسترده‌ترین طبقه اجتماعی است، لیکن این طبقه با تمرکز سرمایه در دست بورژوازی بزرگ رو به ضعف می‌گذارد و در جامعه سرمایه‌داری پیشرفته به طبقه کوچکی تبدیل می‌شود. مارکس در ابتدا استدلال می‌کرد که خرده‌بورژوازی سرانجام در درون طبقه کارگر جذب و حل خواهد شد اما ویژگی شاخص خرده‌بورژوازی این است که به علت ترس از دست دادن سرمایه کوچک خود نمی‌تواند با کارگران متحد شده و بر ضد بورژوازی انقلاب کند. اگر هم بتواند جنبشی در این زمینه ایجاد کند، تا آخر راه انقلابی باقی نمی‌ماند و در بین راه دچار تزلزل شده و به بورژوازی می‌پیوندد.[6] خرده‌بورژوازی همواره از بورژوازی بالاتر از خود و همین طور از جنبش نظام‌مند کارگران پایین‌تر از خود احساس تهدید می‌کنند. ضمنا در زمان بحران احتمال بازگشت به طبقه‌ای که از آنجا نشأت گرفته‌اند را دارند. مثلا خرده‌بورژوازی که دارای پیشینه کارگری بوده‌اند به طبقه کارگر و آن‌هایی که دارای سابقه بورژوازی‌اند به طبقه بورژوازی خواهند پیوست.[7]

آگاهی طبقاتی و نابودی بورژوازی

مارکس معتقد بود که در جامعه سرمایه‌داری که دارای سه طبقه بورژوا (سرمایه‌دار)، خرده‌بورژوا و پرولتاریا (کارگر) است، طبقه کارگر بعد از مدتی به منافع مشترک خود و استثمار خود توسط بورژوازی آگاه شده و با سرمایه‌داری به مبارزه برخواهد خاست و بورژوازی را از بین خواهد برد.[8] خرده‌بورژوازی به دلیل موقعیت ساختاری مبهم نمی‌تواند آگاهی طبقاتی را در خود بپروراند. بورژوازی نیز می‌تواند به آگاهی طبقاتی برسد اما در بهترین حالت فقط می‌تواند رشد سرمایه‌داری را به عنوان یک پدیده خارجی که خود در آن نقشی ندارد، درک کند. اما طبقه کارگر گنجایش پروراندن آگاهی طبقاتی راستین را دارد و می‌تواند خالق سرنوشت خویش باشد و در نتیجه بورژوازی را در موقعیت دفاعی قرار می‌دهد.[9] پس از چنین حرکتی در میان کارگران و با از میان رفتن جامعه سرمایه‌داری، جامعه بی‌طبقه شکل می‌گیرد که منظور مارکس از این جامعه آن نیست که همه نابرابری‌ها از بین خواهد رفت، بلکه این است که جوامع، دیگر به یک طبقه کوچک که قدرت اقتصادی و سیاسی را در انحصار خود دارد و توده عظیم مردم، که از ثروتی که حاصل کار آن‌هاست سودی نمی‌برند، تقسیم نخواهد شد. نظام اقتصادی تحت مالکیت اشتراکی درخواهد آمد و یک نظم اجتماعی مساوات‌گرایانه و همراه با مشارکت همه مردم ایجاد خواهد گردید.[10]

بورژوازی در ایران

در ایران پیدایش و گسترش بورژوازی ملی با دو مانع و مشکل اساسی روبرو بود:

الف) شرایط درونی جامعه؛ که عبارت بود از ثبات و پایداری نظام فئودالی (ارباب-رعیتی)، ویژگی‌های سیاسی این حکومت فئودالی که پایگاه اصلی سرکوبی‌ نهضت‌های اجتماعی و مانع اساسی توسعه و پیشرفت صنایع ملی و در نتیجه تضعیف بورژوازی‌ صنعتی کشور بود.

ب) شرایط بیرونی؛ یعنی استعمار دول خارجی به‌ویژه انگلیس و روس، که ویژگی‌های‌ آن عبارت است از: غارت و چپاول نه‌تنها مواد خام و منابع طبیعی کشور، بلکه به دست‌ آوردن حداکثر سود از ایجاد بازار برای فروش کالاهای خود. این عوامل اسباب ورشکست‌ شدن صنایع ملی را فراهم آورد و در نتیجه بورژوازی ملی، به‌ویژه بخش صنعتی آن را ضعیف‌ کرد و سرانجام سبب وابسته کردن سرمایه‌های ملی به نظام سرمایه‌داری جهانی و قدرت‌های‌ استعماری شد.[11]

بنابراین فقدان شرایط طبیعی برای توسعه بورژوازی ملی و اوضاعی که در نتیجه افزایش‌ دایمی نفوذ سرمایه‌های خارجی و تسلط مناسبات فئودالی ایجاد شده بود اقتضا می‌کرد که‌ بورژوازیِ موجود، سرمایه‌های خود را در تولید محصولات کشاورزی مانند پنبه، تریاک و غیره‌ -که در بازارهای جهانی تقاضاهای زیادی برای آنان بود- به کار اندازد. بنابراین در نتیجه تسلط بانک‌های خارجی، منابع بورژوازی نوخاسته ایرانی ابزار قدرتمند سیاست‌ استعماری شد و در تولید مواد خام کشاورزی، که برای صنایع کشورهای سرمایه‌داری لازم‌ بود به کار گرفته شد.[12] اما سرانجام بعد از تغییراتی که در شرایط سیاسی و اجتماعی در طی زمان ایجاد شد، در سال‌های پیش از انقلاب 1357، در ایران بورژوازی صنعتی بزرگ به نیروی بانفوذی در سیاست و حکومت ایران تبدیل شد اما پس از انقلاب با فرار بعضی از سرمایه‌داران، بسته شدن برخی کارخانه‌ها، کاهش میزان تولید داخلی، ملی شدن برخی صنایع خصوصی عمده، بورژوازی صنعتی دوباره رو به افول رفت و در عوض سرمایه‌داری تجاری و سنتی نقش مسلط یافت. در نتیجه نقش بازار سنتی در سیاست ایران افزایش چشمگیری یافت.[13]

خرده‌بورژوازی در ایران

در ایران در طی قرن بیستم خرده‌بورژوازی یکی از نیروهای قابل ملاحظه در دوره‌های بحران و شورش و انقلاب بوده است. خرده‌بورژوازی در ایران عمدتا از نیروهای سیاسی سنتی به‌ویژه علما و روحانیون حمایت کرده و همواره دارای گرایش مذهبی بوده‌اند. برخی احزاب سیاسی مانند فداییان اسلام و مجاهدین اسلام در دهه 1320 از حمایت خرده‌بورژوازی برخوردار بوده‌اند. خرده‌بورژوازی از اواخر قرن نوزدهم یکی از پایگاه‌های اجتماعی عمده واکنش بر ضد نفوذ اقتصادی، فرهنگی سرمایه‌داری غرب در ایران به‌شمار می‌رفته و از جنبش‌های فرهنگی، اقتصادی و مذهبی مانند جنبش تنباکو و انقلاب مشروطه حمایت کرده است. به علاوه خرده‌بورژوازی را باید یکی از پایگاه‌های عمده جنبش سیاسی اسلام در ایران دانست که از اواخر قرن نوزدهم در مقابل نفوذ غرب تکوین یافت.[14]

 

مقاله

نویسنده نسرين خاني اوشاني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

دروغگويى زياد

No image

ننگ و عاری

No image

ياوه‏گويى بسيار

No image

پرگويى

No image

زیادی لغزشها

Powered by TayaCMS