انعکاس اعمال
قال الله تعالی: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها» (فصلت/46)
همهی ما به این امر اعتراف داریم که ثمرهی عمل هر کسى به خود او برمیگردد؛ آن کس که نیکى مىکند، خیر مىبیند و سعادتمند مىشود و آن کس که ستمگر و شرور است، نتیجهی عمل خود را مىچشد. در قرآن کریم آیاتى است که بر این معنا دلالت دارند، نظیر آیهی ذیل که میفرماید:
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها»[1]
«کسى که عمل صالحى انجام دهد، سودش براى خود اوست و هر کس بدى کند، به خویشتن بدى کرده است»
متبادر به ذهن این است که این انعکاس از عمل آدمى، تنها به خود او باز مىگردد و هر کسى تنها میوهی تلخ یا شیرین عمل خود را مىچشد؛ ولى آیات دیگرى دلالت دارد بر اینکه مسالهی انعکاس وسیعتر از این بوده و گاه مىشود که آثار عمل خیر یک فرد به اولاد و اعقاب او نیز برسد. در جریان همراهی حضرت موسی با خضر8 سه کار به دست خضر انجام شد و مورد سؤال حضرت موسی7 واقع گردید. کار سوم خضر مربوط به بازسازی رایگان دیوار مخروب بود که حضرت خضر در سرّ این امر گفت:
«وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً...»[2]
«و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن، گنجى متعلق به آن دو وجود داشت و پدرشان مرد صالحى بود...»
اراده و خواست خداوند این است که خیر پدر به فرزندان برسد؛ زیرا اگر پدر صالح باشد، خدای سبحان صلاح پدر را در زندگی فرزندان إعمال میکند؛ به همین دلیل خداوند به من امر فرمود که دیوار را بسازم تا گنج محفوظ بماند و آن دو یتیم در دوران بلوغ آن را استخراج کنند؛ اما اگر این کار را انجام نمىدادم، گنج بیرون مىافتاد و مردم آن را مىبردند. پس کار حضرت خضر به امر خداى سبحان بوده نه اینکه به امر نفس خویش انجام داده باشد.
در برخی روایات آمده است که این پدر، جد هفتم یا هفتادم آنان بود و خداوند خیر را تا هفت یا هفتاد نسل حفظ میکند؛[3] زیرا اگر کسی بندهی صالحی باشد، خوبی وی در خاندانش اثر خیر خواهد گذاشت؛ چنانکه بدی وی نیز در نسل آیندهاش مؤثر است و آثار سوء عمل پدران دامن آنان را نیز میگیرد. در قرآن کریم این اصل و سنت الهی چنین آمده است:
«وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ...»[4]
«کسانى که اگر فرزندان ناتوانى از خود بیادگار بگذارند از آیندهی آنان مىترسند، باید (از ستم دربارهی یتیمان مردم) بترسند...»
در آیهی شریفه، مردم مأمور به ترحم و رأفت نشدهاند، بلکه مأمور به خشیت و تقوا گردیدهاند و "خشیت" به معناى تأثر قلبى است از چیزى که انسان از اتفاق افتادن آن ترس دارد؛ یعنى آن امر در نظر انسان امرى عظیم و خطرى بزرگ جلوه کند و این امر تهدیدی است بر اینکه آنچه بر سر ایتام مردم مىآورید و مالشان را مىخورید و حقوقشان را پایمال مىکنید، بعد از مرگتان بر سر ایتام خودتان خواهد آمد.
بنابراین کسانی که به یتیمان دیگران ستم میکنند، باید بترسند که فرزندان خردسال و ناتوان آنها بعد از آنها مورد ستم واقع شوند؛ پس تنها سخن از مال نیست؛ بلکه پیام اصلی قرآن این است که با مردم بدرفتاری نکنید؛ چون ممکن است کسی مال وافری برای ورثهی خود بگذارد، ولی یتیمان او به سرپرستی، عاطفه و محبت نیاز داشته باشند که در این گونه موارد صرف داشتن مال چاره ساز نیست؛ بلکه رسیدگی و تربیت آنها نیز مهم است. پس اگر پدری خیّر باشد، فرزندان او آثار نیک این خیر را خواهند چشید؛ چنانکه اگر پدری نسبت به ذریهی دیگران ستم کند، به ذریهی او نیز بعد از مرگش ستم میشود.
اگر در کلام خداى تعالى تدبر کنیم به این حقیقت پى مىبریم که سبب حقیقى این تأثیر درخواست عملى انسان از یک سو و اجابت خداى تعالى از سوى دیگر است؛ پس درخواست انسان، تنها زبانى نیست، بلکه اعمالى که در پیش آمدن آن حادثه اثر دارد و جنبهی مقدمیت براى آن دارد، خود نیز سؤالى از ناحیهی انسان به درگاه خداست.[5]