6 اسفند 1396, 11:53
قال الکاظمُ(ع): «یَا بُنَیَّ إِیَّاکَ أَن یَرَاکَ اللَّهُ فِی مَعصِیَةٍ نَهَاکَ عَنْهَا وَ إِیَّاکَ أَن یَفْقِدَکَ اللَّهُ عِندَ طَاعَهٍ»
لزوم تقوی و پرهیزکاری، یکی از اهداف بعثت انبیاء و اولیای الهی است؛ انسانی که طوق بندگی خداوند را به گردن دارد هرگز در محضر او نه تنها دچار گناه نمیشود بلکه فکر و اندیشه گناه را نیز در سر نمیپروراند
حضرت علی (ع) میفرمایند:
«إحْذَر أَن یَرَاکَ اللَّهُ عِندَ مَعصِیَتِهِ وَ یَفْقِدَکَ عِندَ طَاعَتِهِ فَتَکُونَ مِنَ الخَاسِرِینَ وَ إِذَا قَوِیتَ فَإقْوَ عَلَى طَاعَهِ اللَّهِ وَ إِذَا ضَعُفْتَ فَاضْعُفْ عَن مَعصِیَهِ اللَّهِ»
بترس که خداوند تو را به هنگام گناهان بنگرد، و در طاعت خویش نیابد، آنگاه از زیانکارى؛ هرگاه نیرومند شدى توانایی خود را در طاعت پروردگار به کار گیر، و هر گاه ناتوان گشتى، ناتوانى را در نافرمانى خدا قرار ده.[1]
نقل شده که روزی امام کاظم(ع) از یکی از کوچههای بغداد میگذشت، صدای سازها و آواز غناها و نی و رقص، از خانهای به گوش میرسید؛ در این هنگام کنیزی از خانه بیرون آمد و در دستش خاکروبه بود، آن خاکروبه را بیرون خانه گذاشت؛ حضرت به او فرمودند: ای کنیز! صاحب این خانه آزاد است یا بنده، گفت: آزاد است! امام(ع) فرمودند: راست گفتی، اگر بنده بود از مولای خود میترسید. زمانی که کنیز به داخل خانه برگشت، صاحب خانه که بر سر سفره شراب نشسته بود، پرسید: چرا دیر آمدی؟ کنیز حکایت را برای بُشر نقل کرد. ناگهان بُشر بدون اینکه کفشهایش را بپوشد، با پای برهنه بیرون دوید بالاخره او، امام(ع) را در یکی از کوچههای بغداد پیدا کرد و به خدمت آن حضرت رسید و عذر خواست و گریه کرد و اظهار شرمندگی نمود و به این وسیله توبه کرد. از این به بعد مردم همیشه بُشر را با پای برهنه میدیدند که راه میرفت چرا که پا برهنه به خدمت امام(ع) رسیده بود و به دست آن حضرت توبه نموده بود.[2]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان