تولدامام باقر علیه السلام[1]
قال الامام الباقر (ع):« من قُسم له الخُرْقُ حُجبَ عنه الایمانُ »(کافی ج2،ص321)
شناخت مختصرى از زندگانى امام باقر(ع)
حضرت باقر (ع) در سال 57 هجرى در شهر «مدینه» چشم به جهان گشود. او هنگام وفات پدر خود امام زین العابدین (ع) که در سال 94 رخ داد، سى و نه سال داشت. نام او «محمد» و کنیهاش «ابوجعفر» است و «باقر» و «باقر العلوم» لقب او مىباشد.
مادر حضرت «ام عبدالله» دختر امام حسن مجتبى (ع) و از این جهت نخستین کسى بود که هم از نظر پدر و هم از نظر مادر فاطمى و علوى بوده است.
امام باقر در سال 114 هجرى در شهر مدینه درگذشت و در قبرستان معروف بقیع، کنار قبر پدر و جدش، به خاک سپده شد. دوران امامت آن حضرت هیجده سال بود.
خلفاى معاصر حضرت
پیشواى پنجم در دوران امامت دوران خود با زمامداران و خلفاى یاد شده در زیر معاصر بود:
1- ولید بن عبدالملک (86-96)
2- سلیمان بن عبدالملک (96-99)
3- عمر بن عبدالعزیز (99-101)
4- یزید بن عبدالملک (101-105)
5- هشام بن عبدالملک (105-125)
این خلفا، به استثناى عمر بن عبدالعزیز- که شخصى نسبتا دادگر و نسبت به خاندان پیامبر (ص) علاقهمند بود- همگى در ستمگرى و استبداد و خودکامگى دست کمى از نیاکان خود نداشتند و مخصوصاً نسبت به پیشواى پنجم همواره سختگیرى مىکردند.
پایه گذار نهضت بزرگ علمى
پیشواى پنجم طى مدت امامت خود، در همان شرائط نامساعد، به نشر و اشاعه حقایق و معارف الهى پرداخت و مشکلات علمى را تشریح نمود و جنبش علمى دامنه دارى به وجود آورد که مقدمات تاسیس یک «دانشگاه بزرگ اسلامى» را که در دوران امامت فرزند گرامیش «امام صادق ع» به اوج عظمت رسید، پى ریزى کرد.
امام پنجم در علم، زهد، عظمت و فضیلت سرآمد همه بزرگان بنى هاشم بود و مقام بزرگ علمى و اخلاقى او مورد تصدیق دوست و دشمن بود. به قدرى روایات و احادیث، در زمینه مسائل و احکام اسلامى، تفسیر، تاریخ اسلام، و انواع علوم، از ان حضرت به یادگار مانده است که تا آن روز از هیچ یک از فرزندان امام حسن و امام حسین (ع) به جا نمانده بود.[2]
رجال و شخصیتهاى بزرگ علمى آن روز، و نیز عدهاى از یاران پیامبر (ص) که هنوز درحال حیات بودند، از محضر آن حضرت استفاده مىکردند.
«جابر بن یزید جعفى» و «کیسان سجستانى» (از تابعین) و فقهائى مانند: «ابن مبارک»، «زهرى»، «اوزاعى»، «ابوحنیفه»، «مالک»، «شافعى»، «زیاد بن منذرنهدى» از آثار علمى او بهرهمند شده سخنان آن حضرت را، بى واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نمودهاند.
کتب و مولفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند: طبرى، بلاذرى، سلامى، خطیب بغدادى، ابونعیم اصفهانى، و کتبى مانند: موطا مالک، سنن ابى داود، مسند ابى حنیفه، مسند مروزى، تفسیر نقاش، تفسیر زمخشرى، و دهها نظیر اینها، که از مهمترین کتب جهان تسنن است، پر از سخنان پرمغز پیشواى پنجم است و همه جا جمله: «قال محمد بن على» و یا «قال محمد الباقر» به چشم مىخورد.[3]
کتب شیعه نیز در زمینههاى مختلف سرشار از سخنان و احادیث حضرت باقر (ع) است و هر کس کوچکترین آشنایى با این کتابها داشته باشد، این معنا را تصدیق مىکند.
امام باقر (ع) از نظر دانشمندان
آوازه علوم و دانشهاى امام باقر ع چنان اقطار اسلامى را پر کرده بود که لقب «باقر العلوم» (گشاینده دریچههاى دانش و شکافنده مشکلات علوم) به خود گرفته بود.
«ابن حجر هیتمى» مىنویسد:
محمد باقر به اندازهاى گنجهاى پنهان معارف و دانشها را آشکار ساخته، حقایق احکام و حکمتها و لطایف دانشها را بیان نموده که جز بر عناصر بى بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همینجاست که وى را شکافنده و جامع علوم، و برافرازنده پرچم دانش خواندهاند.[4]
«عبدالله بن عطأ» که یکى از شخصیتهاى برجسته و دانشمندان بزرگ عصر امام بود، مىگوید:
«من هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجمعى به اندازه محفل محمد بن على (ع) از نظر علمى حقیر و کوچک ندیدم. من «حکم بن عتیبه» را که در علم و فقه مشهور آفاق بود، دیدم که در خدمت محمد باقر مانند کودکى در برابر استاد عالیمقام، زانوى ادب بر زمین زده شیفته و مجذوب کلام و شخصیت او گردیده بود.[5]
امام باقر ع در سخنان خود،اغلب به آیات قرآن مجید استناد نموده از کلام خدا شاهد مىآورد و مىفرمود: «هر مطلبى گفتم، از من بپرسید که در کجاى قرآن است تا آیه مربوط به آن موضوع را معرفى کنم».[6]
شهادت امام باقر(ع )
امام باقر علیه السلام براى از بین بردن حاکمان، به قیام علنى روى نیاورد؛ زیراشرایط را مناسب نمىدید و یاران کافى در اطراف خویش سراغ نداشت . البته آنحضرت منکر جهاد و مبارزه علنى و مسلحانه علیه حکّام فاسد نبود؛ چنان که نقل است که فرموده است:
هر گاه به شمار اهل بدر (سیصد و سیزده نفر) گرد امام جمع شوند، بر امام واجب میشود که قیام کند و علیه حکومت به نبرد برخیزد[7].
ولى آن حضرت نفرت خود را همواره از فرمانروایان ناصالح آشکار مىکرد و در بخشى از روایات با صراحت جبّاران را همواره نکوهیده است من جمله در روایتى آن حضرت از جدّخویش پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نقل کرده است
دو گروهند که شفاعت من شامل آنان نخواهد شد: سلطان بیدادگر و مستبد و شخصى که دردین غلو و تندروى دارد و از باورهاى دینى برگشته است واهل توبه و بازنگرى نیست.[8]
بدبینى امام باقرعلیه السلام نسبت به حاکمان فاسد عصر خویش ، چیزى نبود که ازنظرها مخفى باشد یکى از افراد معروف نخع با شناختى که از امام باقرعلیه السلام دارد و مىداند که آن حضرت، عملکرد حاکمان عصرش را نادرست و ظالمانه مىشمارد، به ایشان عرض مىکند که من از زمان حجاج تاکنون والى بوده ام، آیا راهى براى توبه من هست؟حضرت سکوت مىکند. مرد سؤ الش را تکرار مى کند. امام مى فرماید:
راهى براى توبه نیست مگر این که هر حقى را از مردم ضایع کردهاى به آنان بازگردانى [9].
امام باقرعلیه السلام شیعیان را از نزدیک شدن به سلاطین و حتى برقرار نمودن روابط اقتصادى با آنان منع مى فرمودند. ابوبصیر مىگوید از امام باقرعلیه السلام درباره اشتغال به کار در امور حکومتى و استخدام در کارهایشان سؤال کردم . امام باقرعلیه السلام فرمود:
هرگز به خدمت آنان در نیایید حتى به اندازه یک مرتبه فرو بردن قلم در مرکّب؛ زیراهیچ کس به خدمت ایشان در نمىآید و از مزایاى مادّى آنان بهرهاى نمىگیرد، مگر این که به همان اندازه به دین او لطمه مى زنند.[10]
آنچه در زندگى امام باقرعلیه السلام و دیگر امامان مىبینیم، این است که افزون بر ویژگىهایى که در شخصیت آنان بوده که موجب مىشده حکومتهاى جور متعرّض آنان شوند، بینشهاى سیاسى آنان باعث احساس خطر حاکمان مىشده است .شخصیّت اجتماعى تا زمانى که فاقد بینش خاصّ سیاسى باشد، مورد تعرّض واقع نمىشود؛ مثلا خطبهاى امام باقرعلیه السلام در مکه ایراد نمودند، زمانى که هشام بن عبدالملک هم براى حج آمده بود[11].از جمله سخنان آن حضرت چنین بود:
ما خلفاى الهى هستیم . پس آن کسى که از ما پیروى کند، سعادتمند است و کسى که ما را دشمن بدارد و با ما مخالفت کند، نگونبخت است .
هشام که صلاح ندید در چنان شرایطى متعرض امام باقرعلیه السلام شود، آن حضرت و فرزند گرامى اش را به دمشق احضار نمود.[12]
هشام بن عبدالملک با تدابیرى زید بن حسن را، که مدّعى بود چون ازنسل حسن بن على علیه السلام است و امام باقر ازنسل حسین بن على علیه السلام است و او از نسل فرزند بزرگ تر است پس به امامت سزاوارتر است، علیه آن حضرت به کار گرفت. زید بن حسن نیز با تدبیرى زین اسب را آغشته به سمّ کرد و از این طریق امام باقرعلیه السلام را مسموم ساخت و به شهادت رسانید. بنابراین، هشام توانست به صورت مخفى و به وسیله فردى از خاندان على علیه السلام آن حضرت را به شهادت برساند.[13]
پی نوشت:
-
[1] .پیشوایی، مهدی؛ سیره پیشوایان، قم، موسسه امام صادق علیه اسلام ، 1381، سیزدهم، ص 304-346
-
[2] .شیخ مفید، الارشاد، قم، منشورات مکتبه بصیرتى، ص 261
-
[3] .ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب،قم، موسسه انتشارات علامه، ج 4، ص 195
-
[4] .اظهر من مخبئات کنوز المعارف و حقایق الاحکام و الحکم و اللطائف مالا یخفى الا على منطمس البصیره او فاسد الطویه و السریره و من ثم قیل و فیه هو باقر العلم و جامعه و شاهر علمه و ارفعه (الصواعق المحرقه، الطبعه الثانیه، قاهره، مکتبه القاهره، ص 201).
-
[5] .سبط ابن الجوزى، تذکره الخواص، نجف، منشورات المطبعه الحیدریه، 1383 ه'.ق، ص 337 - على بن عیسى الاربلى، کشف الغمه، تبریز، مکتبه بنى هاشم، 1381 ه'.ق، ج 2، ص 329 - فضل بن الحسن البدایه و النهایه، الطبعه الثانیه، بیروت، مکتبه المعارف، 1977 م، ج 9، ص .311 در بعضى از نسخهها «حکم بن عیینه» ذکر شده است ولى «عتیبه» صحیح است. ر.ک به: کاظم مدیر شانه چى، علم الحدیث و درایه الحدیث، چاپ سوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1362 ه'.ش، ص 67
-
[6].طبرسى، احتجاج، نجف، المطبعه المرتضویه، 1350 ه'.ق، ص 176
-
-
-
-
[10].فروغ کافى ، ج 5، ص 106.
-
-
[12].اصول کافى ، ج 2، ص 376.
-
[13].الخرائج و الجرائح ، ص 604.