2 بهمن 1389, 0:0
خشونت، محيط زيست، معارف اسلامي
عواقب ناشی از تخریب محیط زیست و تاثیر آن بر زندگی انسان، نگرانی از بحرانهای برخاسته از مصرف بی رویه، اتلاف، تضییع، اسراف و تبذیر منابع طبیعی، دغدغه خاطر اصلی جوامع بشری در دهههای اخیر است، و جای تردید نیست که توجه و اهتمام به این امر وسیع در جبران مافات تحت عنوان حفاظت از محیط زیست موضوعی است جدید که پس از مواجهه انسان دوران صنعت با بروز مشکلات ناشی از ابزار تولید نخست در جهان صنعتی غرب مطرح شد و سپس ممالک جهان سوم به تدریج از آن پیروی کردند. ولی این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که تذکار، تحذیر و انذار انبیا و معلمان الاهی نسبت به اینکه زمین به صورت صلاح و به دور از هر گونه فساد و آلودگی به گونه امانت به انسان سپرده شده و از افساد و تباهی آن باید اجتناب کند و در تعمیر و آبادانی آن سعی و کوشش کند در تاریخ بشر سابقه دیرینهای دارد تا آنجا که به گواهی متون مقدس به آغاز خلقت آدمیان باز میگردد. به هر حال اگر موضوع محیط زیست را مشکل اصلی زندگی بشریت معاصر بنامیم، گزاف نگفتهایم. امروزه جنگهای خانمانسوزی که با تکیه بر سلاحهای پیشرفته و فرآوردههای آخرین دستاوردهای علم و تکنولوژی صورت میگیرد، نمایشی است فاسد و تباه سازی بشر نسبت به منابع طبیعی و ذخایر حیات و زندگی خویشتن. جای شگفتی است که بشر از یک سو در برابر کردارهای زشت و پلید خود در گذشتههای دور در خصوص به آتش کشیدن و ویران ساختن مزارع و کشتزارهای دشمن مغلوب خود اظهار شرمندگی میکند و آن ایام را دوران کودکی، نابالغی و حتی توحش خود میخواند، ولی از سوی دیگر در دوران معاصر درست به موازات پیشرفت و شتاب علم، تکنولوژی و انفجار اطلاعات در کشاکش جنگ و درگیریهای مسلحانه چنان به جان خانمان طبیعی و ذخایر زیستی خویش میافتد و دمار از روزگار آن در میآورد که روی پیشینیان به اصطلاح وحشی خود را سپید میسازد. راه دوری نرویم، در همین سالهای اخیر در جنگهای اسفباری که به دست دیکتاتور بغداد در محیط خلیج فارس شعله ور شد، چنان فجایع وحشتناک زیست محیطی به بار آمد که امکان وقوع آن در گذشته به هیچ وجه وجود نداشته است. پروفسور هابس استاد علوم فضایی دانشگاه سیتل واشنگتن، که ماه مه 1991، به همراه یک تیم از متخصصان مربوط حدود سه ماه پس از عقب نشینی نیروهای عراقی از کویت و به آتش کشیدن بیش از 600 چاه نفت منطقه بر آسمان کویت پرواز کرده است، مینویسد: «هنوز حدود 500 حلقه چاه نفت در آتش میسوخت، و دود سیاه و خفه کننده هزاران پا متصاعد بود به طوری که سرنشینان هواپیما که میخواستند از منطقه باز دیدن کنند، ناچار شدند از ماسکهای تنفسی استفاده کنند. دود غلیظ همچون ابر سیاه تا بحرین، 250 مایلی، جلوی تابش خورشید را گرفته بود و هوا را کاملاً تاریک کرده بود، به طوری که موجب افت 7 درجه حرارت شده بود. عراقیان دریچه نفتکشهای کویتی را باز کرده بودند که حسب گزارشهای رسیده حدود شش میلیون بشکه نفت به دریا ریخته شده بود که این رقم بالاترین حد نشت نفتی در جهان است. این صحنه عیناً جهنم دانته را برای من به تصویر کشیده است. (اشاره به کمدی الهی دانته) به نظر من هر چند جنگ در سریع ترین زمان پایان یابد، آثار تخریبی زیست محیطی آن برای مدتهای بسیار طولانی به جای خواهد ماند.» هابس در جای دیگری از مقاله خود که در «ژورنال ساینس» 1992به چاپ رسیده، آورده است: «دودی که از نفتهای سوخته روزانه متصاعد میشد، میتوان با دود ناشی از سه میلیون دیزل تانکر سنگین کش که با سرعت 30 مایل در ساعت حرکت میکنند، برابر دانست.» وی در جای دیگری از مقاله خود مینویسد: «عراقیها علاوه بر آتش زدن چاههای نفت، سیستم فاضلاب کارخانههای کویت را تخریب کردهاند و موجب شده است روزانه 65 هزار یارد مکعب فضولات مایع کارخانهها به ساحل کویت ریخته شود.» سخن حال این است که چگونه باید با این مشکل رویارویی کرد و چه چارهای باید اندیشید؟ به نظر میرسد در مواجهه با این مشکل باید به روش زیر عمل شود: نخست، شناسایی کامل مشکل و کاوش در علل بنیادین و ریشهها منشاء آن و سپس مطالعه و بررسی در مورد شیوههای عملی و اقدامات کاربردی و تمشیتهای قابل اجرا از قبیل جعل قوانین و مقررات و تدوین برنامههای داخلی و امضای پروتکلهای بین المللی و... و بالاخره اندیشهورزی در خصوص فراهم آوردن امکان و ضمانت اجرای قوانین و معاهدات بین المللی که تدوین و تصویب میشوند. بخش نخستین که وجه نظری موضوع را تشکیل میدهد از اهمیت اصلی برخوردار است. ما پیشتر در دو مقاله به این نکته پرداختهایم که محدود کردن علت اصلی بحران زیست محیطی و جست وجوی راه حل آنها در موضوعات ظاهری و مادی و به تعبیر دیگر مادی انگاشتن جملگی موضوعات مرتبط با محیط زیست اشتباهی بزرگ و راهی است که هیچ گاه به مقصد نمیرسد، چراکه بحران زیست محیطی بشر معاصر، بحرانی معنوی است نه مادی و در جهان بینیها و نگرش و نگاه انسان امروز به طبیعت و تفسیری که از طبیعت ارائه میدهد، ریشه دارد و مادام که نگاه انسان معاصر به عالم هستی بر بنیادی غیرمادی استوار نشود و رابطه او با محیط پیرامونش اصلاح نشود از چنبره این بحران نجات نخواهد یافت. علم گرایی انسان به همراه انسان گرایی او که نوعی خودپرستی را تداعی و جلوه گر میکند از مهمترین عوامل سلطه جویی انسان قرون اخیر نسبت به طبیعت است. در واقع این انسان که به شیوه فرعون، خویش را مالک بلامنازع زمین میشمارد و نسبت به خداوند و معنویت و قوانین حاکم بر عالم و حتی نسبت به خویش طغیان ورزیده است خود را مجاز به هر گونه دخل و تصرفی در طبیعت میپندارد. انسان به رغم پیشرفتهای تکنیکی و مادی و علمی از نظر معنوی به قهقرا رفته و دچار نوعی بت پرستی شده است. او علم را به مثابه بتی بر تارک هر آنچه میسازد قرار داده و به آن سجده میکند و جالب است که این بت نیز الوهیت خویش را باور کرده، امر بر او مشتبه شده و هر گونه مفاهیم دارای مفاد روح و روان را که بر آستانش سر نسایند و تسلیم بیچون و چرای او نشوند، بدون محاکمه از دم تیغ میگذراند. این جهان بینی طبیعت را مادهای بی جان و فاقد معنی معرفی میکند و هر گونه تصرف در آن به منظور کسب ثروت و پاسخ به امیال و هواهای نفسانی مجاز است، در حالی که در جهان بینی الهی طبیعت موجودی هوشمند و دارای حیات و معنی و دارای ملکوت است و قوانینی بر آن حاکم است که تخطی از آنها زمینه مبارزه جهان را با عنصر خاطی فراهم میآورد که نتیجه آن یا اصلاح و به راه آمدن یا هلاک عناصر و عضو خاطی (حتی اگر انسان باشد) خواهد بود. و به دیگر سخن جهان بینی الهی تبیین معنوی جهان است و نمی تواند جهان طبیعت و عالم وجود و اجزای آن را پوچ و بیشعور قلمداد کند. انسان موجد هستی را نه دستگاهی مادی و بیشعور بیهدف و پوچ، که یک پیکره زنده و حساس و خودآگاه و معقول و دارای نیروی اراده، علم، آرمان و آفرینندگی مینگرد. به نظر او طبیعت از مجموعه هماهنگ پدیدهها و نمودها با نظام دقیق علمی تشکیل شده و متوجه به هدف متعالی است. بالطبع همین دوگانگی نگرش، برای بسیاری موضوعات که مرتبط با چگونگی بهرهگیری از طبیعت هستند، نظیر کمال، اسراف، حفاظت، میانه روی، تعادل و حتی حقوق محیط زیست بنا به جهان بینی و نوع نگرش تعاریفی دوگانه قابل ارائه خواهد بود و به عبارت دیگر طبق جهان بینیهای مختلف تعاریفی متفاوت از این اصول که ظاهراً مورد قبول همه است، ارائه میشود. به نظر ما علت اصلی عدم کارایی برنامههای ارائه شده توسط گروهها، انجمنها، شخصیتها اعم از حقیقی و حقوقی مغرب زمین در خصوص حفاظت از محیط زیست را باید در عدم تغییر جهان بینیهای غالب جست وجو کرد، به این معنی که بشر غربی در قالب جهان بینی و تفکری که موجد مشکلات زیست محیطی است، سعی در حل آن دارد که طبعاً غیرممکن خواهد بود و به صراحت میتوان گفت اصلاح وضع موجود جز با تغییر نگرش به عالم هستی ممکن نمی شود. نکته قابل توجه اینکه در باب کشورهای جهان سوم به دلیل تمایز در فرهنگها و جهان بینی ها، تفاوت میزان توسعه صنعتی، تنوع شرایط اقلیمی و اختلاف در تواناییهای علمی و اقتصادی به رغم امکان برخی عناوین و سرفصلهای مشابه، راه حلهای متعلق به هر کشوری و ملتی با سایر کشورها و ملتها متفاوت است. جوامع باید از تکرار و تقلید آنچه در سایر ممالک میگذرد احتراز کنند و به احتمال تسری و رواج جهان بینی و فرهنگ رایج در آن ممالک که در تضاد و تقابل با فرهنگ و جهان بینی ملت شان باشد توجه کنند، چرا که اقتباس از هر روش و عمل و فرآورده ای فرهنگ خاص خویش را نیز به همراه دارد. نسخههایی که به منظور ارائه راه حل بحران زیست محیطی و حفاظت از آن نسبت به مردم مغرب زمین پیچیده میشود برای مردم جهان سوم که دارای فرهنگی کاملاً متفاوت هستند، شفا بخش نخواهد بود، و متقابلاً اهرمهای بسیار نجات بخش در فرهنگهای جهان سوم وجود دارد که نادیده گرفتن و بهره مند نشدن از آنها خسارتی عظیم خواهد داشت. راه دوری نرویم و از خودمان سخن بگوییم. ملت عزیز و سرافراز ایران زمین در سایه فرهنگی میزید که از سه عنصر اصلی تشکیل میشود: ایرانی، اسلامی و شیعی. به گواهی اسناد، ایرانیان قبل از اسلام با الهام از تعالیم مذهبی آیین زرتشت به طبیعت به ویژه خاک و آب و آتش و هوا و گیاه به مثابه عناصری مقدس مینگریستهاند که نه تنها آلودن آنها گناه شمرده میشد که پاک نگه داشتن و پاک کردن آنها وظیفهای دینی بوده است، ضمن آنکه علاوه بر وجه ظاهری و دنیایی، وجهی معنوی و آسمانی نیز برای آنها قائل بودند. ایرانیان به شخصیتی مانند کوروش مفتخرند که به نظر ما بهترین عقیده درباره وی آن است که او همان ذوالقرنین قرآن کریم و از پایه گذاران حقوق بشر دوستانه و رعایت اصول انسانی و حمایت از منابع زیست محیطی در زمان جنگ و درگیری مسلحانه است. سلاطین آسور قبل از وی به ویران ساختن محیط زیست مباهات میکردند. در کتیبه آشور بانی پال که پس از تسخیر عیلام تنظیم شده، آمده است: «خاک شهر شوشان و شهر ماداکتو را به آسور کشیدم و در مدت یک ماه و یک روز کشور عیلام را به تمامی عرض آن جاروب کردم. من این مملکت را از عبور حشم و گوسفند و نیز از نغمات موسیقی بی نصیب ساختم.» ولی در اعلامیه کوروش پس از فتح بابل آمده است: «هنگامی که من به آرامش به بابل درآمدم مردم مرا با سرور و شادمانی پذیرفتند... سپاه بی شمار من بیمزاحمت در میان بابل حرکت کرد... من به هیچ کس اجازه ندادم که سومر و آکد را دچار هراس کند... من نیازمندیهای بابل و همه پرستشگاههای آن را در نظر گرفتم و در بهبود وضعشان کوشیدم... من یوغ ناپسند مردم بابل (برده داری) را برداشتم. خانههای خراب آنان را آباد کردم. من به بدبختی آنان پایان بخشیدم... من همه ساکنان آنها را گرد آوردم و خانههای آنان را به آنان باز پس دادم...» در دوران اسلامی با تاثیرگذاری جهان بینی اسلامی غنای فرهنگ ایرانی در رابطه انسان با طبیعت و چگونگی بهره گیری از آن دوچندان شد. عالم هستی در نظر ایرانی مسلمان به طور کل و یک جا آیهای از حق متعال و وجهه ربوبی شد، و شریعت اسلامی مراعی داشتن اصولی همچون احتراز از اسراف و تبذیر و رعایت میانه روی و تعادل و قناعت و بهرهگیری از منابع طبیعی در مسیر منطقی و انسانی، حقوق حیوانات، گیاهان و حتی جمادات و نفی هر گونه سلطه جویی مفسدانه را مورد تاکید قرار داد. ایرانیان با برگرفتن آموزههای پیشوایان گرانقدر شیعی، از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و الگو قرار دادن گفتهها و سفارشات و نیز سیره عملی در زندگی آنان این فرهنگ را به اوج کرامت و فضیلت رساندند. این جمله نخستین امام شیعیان علی(ع) است که فرمودند: «اتقوا... فی عباده و بلاده فانکم مسوولون حتی عن البقاع و البهائم ». (از خدا بترسید در حق بندگانش و بلادش، زیرا شما مسوول هستید حتی در برابر زمینها و ستوران .) این جمله مسلمانان را به حفظ منابع زیستی و تعرض نکردن آنها حتی در زمان درگیریهای مسلحانه تذکار میدهد و حفظ و حمایت از آنها را در کنار ارزشهای انسانی و جان آدمیان قرار داده است. توصیههای مولی علی(ع) بر اساس تعلیمات قرآن است. قرآن مجید استفاده از سلاح و درگیری مسلحانه را صرفاً برای دفاع از خویشتن و حفظ کیان دین آن هم در حدود خاموش سازی آتش دشمن مجاز دانسته و افزون بر آن را تعدی و نامشروع خوانده است: و قاتلواالذین یقاتلونکم ولاتعتدواان الله لایحب المعتدین. (سوره بقره/190) به موجب این آیه هر گونه حمله به غیر از اشخاص مقاتلین ممنوع است. دستورهای اسلامی در خصوص حفظ محیط زیست و مصونیت منابع زیستی از هرگونه آسیب در دوران جنگهای مسلحانه بخشی از حقوق بشر دوستانه اسلامی را تشکیل میدهد. در خصوص قطع درختان در معرکه نبرد آیهای در قرآن وجود دارد که متاسفانه گاهی برداشت نا صحیح از آن میشود. آیه مزبور به شرح زیر است: «ما قطعتم من لینته او ترکتموها قائمه علی اصولها فباذن الله.»(سوره حشر/5) یعنی آنچه از درختان بریدید و آنچه به جای نهادید، همه به خواست خدا بود. برخی چنین میپندارند که این آیه قطع درختان از سرزمین مغلوب را مجاز شمرده است. این تفسیر ناشی از آن است که واژه «لینه» را اصل درخت معنی کردهاند، در حالی که به نظر میرسد معنای لینه خرماهایی است که بر درختان قرار دارد. در این آیه استفاده از خرمای موجود بر درختان برای تغذیه سربازان مجاز شمرده شده و به هیچ وجه قطع درختان که از مصادیق فساد در ارض است مجاز شمرده نشده است. البته این نکته از مفاخر تعلیمات اسلامی به شمار میآید. در بخش دوم یعنی بررسی شیوهها و روشهای عملی و اقدامات کاربردی، دو موضوع مهم به عنوان پایه اقدامات قابل توجه است؛ یکی آموزش و دیگری قانون. آموزش به عنوان یکی از ارکان حفاظت از محیط زیست قابل طرح است. آموزش جامعه امکان فراهم آمدن شناخت محیط زیست و ریشهها و علل تخریب آن به همراه علت لزوم حفاظت از آن و نیز برنامه ریزی در جهت این شناخت و حفاظت را تامین میکند. مهمترین عناوین و سر فصلهای آموزش عبارت است از بیان تقدس و نقش طبیعت و منابع طبیعی برای حال و آینده و در نهایت سعی در اصلاح و تعبیر و تفسیر و تلقی جامعه و مراکز تصمیم گیری نسبت به طبیعت به گونهای که جملگی بر ارتباط صحیح با طبیعت و استفاده درست از آن همت گمارند و تنها عده یا سازمانی خاص را مسوول حفاظت از آن نپندارند. باید یکی از مهمترین حقایق و واقعیتها را بر اساس اصول و ارزشهای مذکور در فرهنگ غنی اسلامی- ایرانی متمرکز کرد. البته آموزش نیز باید برای گروههای مختلف سنی، جنسی، تحصیلی، قومی و شغلی به شیوههای مناسب انجام شود. برنامه آموزش باید آرمانها و فرهنگ جامعه را مد نظر داشته باشد و با ملحوظ داشتن راهبردهای اصلی، مجموعهای از برنامههای کوتاه و میان و بلندمدت را در برگیرد. پس از آموزش، تمرکز بر تقنین به همراه پیش بینی ضمانت اجرایی آن نیز در حفاظت محیط زیست نقشی شایان توجه ایفا میکند. منابع غنی حقوق اسلامی همراه با نهاد مقدس اجتهاد مستمر شیعی و فراخ نگری ناشی از درد آشنایی و تعهد در قبال حل مشکلات و حوادث واقعه میتواند چشم اندازی بسیار روشن را برای جامعه ما ترسیم کند. پروتکل اول الحاقی 1977به کنوانسیونهای ژنو در مواد 48 و 35 و 55 استفاده از روشها و ابزارهای جنگی که مخرب محیط زیست باشد یا امکان آن را داشته باشد، ممنوع دانسته است. ولی متاسفانه تاکنون به عدم ضمانت اجرا نتوانسته نقش بازدارندگی داشته باشد. ماده 55:
1- هنگام جنگ باید مراقبت شود که از محیط زیست طبیعی در برابر آسیبهای گسترده، درازمدت و شدید، حفاظت به عمل آید. این حفاظت شامل ممنوعیت استفاده از روشها و وسایل جنگی میشود که منظور از آن وارد آوردن چنین آسیبی به محیط زیست طبیعی بوده، یا احتمال وارد آمدن چنین آسیبی میرود، و در نتیجه به سلامتی یا بقای سکنه لطمه بزند.
2- حمله به محیط زیست طبیعی به عنوان اقدام تلافی جویانه ممنوع است. نگارنده به هیچ وجه مدافع عملکرد افرادی به نام اسلام و مسلمان چه در گذشته و چه حال نیست و به این حقیقت که در عمل تخلفات زیادی صورت گرفته اذعان دارد. آنچه نگارنده از آن سخن میگوید اسلام است و باید متذکر شوم که مقصودم از اسلام یک دین است که دارای یک نظام حقوقی و جهان بینی مبتنی بر آموزههای وحیانی است، نه جهان اسلام. همان طور که مسیحیت هم غیر از جهان مسیحی است. در انگلیسی دو واژه وجود دارد که دارای بار مفهومی مجزا از یکدیگر است: یکی christianity و دیگری christiandom که اولی به معنای دین مسیحیت است و دومی به معنای جهان مسیحی است. شاید بتوان برای همتایی پیشنهاد کرد که ما هم برای اسلام در فارسی آنجا که مرادمان آیین اسلام است اسلامیت به کار ببریم. به هر حال هیتلر و نازیها محصول جهان مسیحی بودند ولی محصول مسیحیت که دین عشق و دوستی و محبت است، نبودند. جانیانی امثال صدام را نیز نمیتوان به اسلام نسبت داد هر چند با تاسف این اعمال در جهان اسلام رخ داده است. نگارنده معتقد است وظیفه اصلی متفکران اسلامی این است که با تبیین و تعلیم حقایق اسلام که از ضمانت اجرایی ایمانی برخوردار است از انجام عملیاتی غیراسلامی و غیرانسانی از جمله تخریب منابع طبیعی و ذخایر زیستی در فرض وقوع درگیری مسلحانه توسط مردم با ایمان جلوگیری کنند. نگارنده بر این باور است که ما در امر تقنین به این زودیها نیازمند به عبور از عناوین اولیه و تمسک به اصولی همچون ضرورت و مصلحت نیستیم چراکه حقوق اسلامی ظرفیت و توان تامین خواستهای نسل متوالی همراه با تغییر اوضاع و احوال و شرایط زمان را دارد. آنچه لازم و ضروری است وجود متفکران آگاه بر سیستمهای حقوقی عصر حاضر است که در این فرض در همان چارچوبهای سنتی و مشخص به یقین از منابع حقوق اسلامی استنباطی دیگر خواهند داشت. شاهد این مدعا تحول و تکامل تدریجی در استنباطات فقهای عظام در قرون متمادی از قواعدی نظیر لاضرر، ضمانات قهریه، اتلاف و تسبیب، عدل و انصاف و غیره است. چه کسی میتواند انکار کند که تحولی که در فقه شیعه توسط شیخ طوسی در قرن پنجم و علامه حلی در قرن هفتم ایجاد شده، معلول آشنایی این بزرگواران به نظامهای حقوقی عصر خویش بوده است. ناگفته نماند که تقنین در امر محیط زیست تنها به قانونگذاری ملی بسنده نمیشود و همکاری جدی جملگی کشورها در آن ضرورتی غیرقابل انکار است. این اهمیت به آن جهت است که امکان تحدید حوزه تاثیر تخریبات یا حفاظتهای محیطی در محدودههای جغرافیایی وجود ندارد و به همین سبب فراهم آوردن امکان تفاهم و همکاریهای بین المللی ضرورت دارد. نمونه بارز این مورد را میتوان در مخالفت امریکا با پیمان کیوتو مشاهده کرد که نه تنها اجرای پیمان را با مشکل مواجه کرده است که فراتر از آن حتی پیمان توسط دیگر کشورها نتیجه مورد انتظار را در حفاظت از محیط زیست در پی نداشته داشت. واضح است که قوانین بین المللی نیز همانند قوانین ملی نیازمند ضمانت اجرایی است. برای نمونه میتوان به بیاعتنایی کشورهای صنعتی در پایبندی به تعهداتی که در اجلاس ریو، پروتکل مونترال و کنوانسیون استکهلم پذیرفته بودند اشاره کرد که جلوه این تغییر موضع این کشورها و نبود ضمانت اجرایی تعهدات بین المللی را میتوان در عدم توفیق مورد انتظار اجلاس بالی مشاهده کرد. در خاتمه یادآوری این نکته را ضروری میبینم که برای حفظ محیط زیست طبیعی باید دست به یک بسیج عمومی بزنیم و همگان را به نحوی در این امر مسوول سازیم.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان