عبرت گرفتن
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیُّ فِی الْمَحَاسِنِ، عَنْ أَبِیهِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ :
جُمِعَ الْخَیْرُ کُلُّهُ فِی ثَلَاثِ خِصَالٍ النَّظَرِ وَ السُّکُوتِ وَ الْکَلَامِ. فَکُلُّ نَظَرٍ لَیْسَ فِیهِ اعْتِبَارٌ فَهُوَ سَهْوٌ وَ کُلُّ سُکُوتٍ لَیْسَ فِیهِ فِکْرَةٌ فَهُوَ غَفْلَةٌ وَ کُلُّ کَلَامٍ لَیْسَ فِیهِ ذِکْرٌ فَهُوَ لَغْوٌ. فَطُوبَى لِمَنْ کَانَ نَظَرُهُ عَبَراً وَ سُکُوتُهُ فِکْراً وَ کَلَامُهُ ذِکْراً وَ بَکَى عَلَى خَطِیئَتِهِ وَ أَمِنَ النَّاسُ شَرَّهُ(مستدرک الوسایل، 9، 31)
امام صادق(ع)از آبای طاهرینش: از امیر المومنین(ع) نقل فرموده اند:
همه خوبی ها در سه خصلت است، نظر، سکوت و کلام. هر نظری که رد آن اعتبار نباشد سهو و خطاست، و هر سکوتی که فکر در آن نباشد غفلت است و هر کلامی که در آن یاد خدا نباشد لغو و بیهوده است. پس خوشا به حال کسی که نگاهش عبرت، سکوتش تفکر و کلامش یاد و ذکر خداست و نیز بر خطاهایش گناه می کند و مردم از شرش ایمن باشند.
زبان خوب، زبانی است که جز به ذکر خدا، شکر نعمت های او، راهنمایی مردم و... سخن دیگری نگوید و زبان بد، زبانی است که جز به بدی و بیهوده گویی سخن نمی گوید. حال چون خطر زبان بسیار است باید دانست که ؛علاج بد زبانی وبیهوده گویی چیزی نیست جز سکوت واینکه در فضیلت آن مطالبی را متذکر خود شویم.
ضد بیهوده گویی وهرزه گویی یا خاموشی است یا سخنان سودمند گفتن؛ خواه مربوط به دین باشد یا دنیا. [1] در کلام عرب صمت به فتح (صاد) بمعنى سکوت است[2] که در مجموع تعریفی از این واژه به طور دقیق به چشم نمی خورد ولی بعضى سکوت را بمعنى سکون تفسیر کردند و بعضی دیگرسکوت مقابل نطق آوردهاند.[3]
منظور از سکوت
در این جا مقصود از سکوت، سکوت مطلق نیست؛ زیرا که سکوت مطلق از لوازم عقل نیست و افضل از کلام نیست، بلکه منظور از سکوت یعنى سکوت از حرفها و سخنان غیر مناسب و بىفائده[4] که کلام در موقع خود، افضل از سکوت است؛ زیرا که به واسطه کلام، نشر معارف و حقایق دینیّه ونشرآداب شریعت می شود و خداى تعالى متّصف به تکلّم است و از اوصاف جمیله او «متکلّم» است. از این جهت، در مقابل صمت، تکلّم قرار ندارد، بلکه هَذَر- به فتحتین- را، که عبارت از هذیان است و تکلّم به چیزهاى بىمعنى است، قرار دارد.
پس، آنچه از جنود عقل است و در شرع و عقل مورد تحسین است، سکوت از هذیان و هذر است و البته این سکوت و حفظِ زبان از لغو و باطل، از فضایل و کمالات انسانى است؛ بلکه اختیار زبان را داشتن و این مار سرکش را در تحت اختیار درآوردن از بزرگترین هنرمندىها است که کمتر کسى مىتواند به آن موفق شود و اگر کسى داراى چنین قدرتى شد، از آفات و خطرات بسیارى محفوظ ماند. [5]
فضیلت سکوت
در فضیلت سکوت مطالب بسیاری در کلام معصومین(ع) و بزرگان ذکر شده است که ما به اختصار به آنها می پردازیم.
اول عبادت سکوت است. [6]
اول علم سکوت است. [7]
خاموشى و سکوت درى است از درهاى حکمت. [8]
عبادت ده قسم است؛ نه قسمت آن در سکوت و خاموشى است. [9]
سکوت میراث حکمت است. [10]
آبادترین مکانها دلهاى مردان شایستهى ساکت باشد. [11]
بهترین عبادت سکوت است[12]
سکوت طلا و سخن نقره است. [13]
از نشانههاى کمال اسلام شخص، ترک سخن بیهوده است. [14]
چون خرد به مرتبه کمال رسد گفتار کاهش مىیابد. [15]
سکوت بهتر است یا سخن گفتن؟
اگر گفته شود علت این همه فضیلت برای سکوت چیست، باید گفت علت آن آفتهای زیاد زبان است که عبارتند از: اشتباه، دروغ، سخن چینی، غیبت، و... که بر زبان سنگین نیست ودر دل شیرین است و چون افسار زدن بر زبان دشوار است از این رو در فضیلت سکوت بسیار سفارش شده است.[16]زیرا سخن بر چهار قسم است:
یک نوع سخن، ضرر خالص است، نوع دیگر، بهره خالص است، نوعی هم ضرر دارد وهم بهره و نوع آخر که نه ضرر دارد ونه بهره.
اما آن نوعی که فقط ضرردارد، باید در آن سکوت کرد و نیز از سخنی که ضرر و بهره دارد و ضررش با بهره برابر نیست باید پرهیز کرد، اما سخنی که نه فایده دارد ونه ضرر، زاید است و سرگرم شدن به آن، هدر دادن وقت است و عین ضرر است. بنابراین فقط نوع چهارم که سودمند است باقی می ماند که در این سخن نیز خطر است؛ زیرا گاهی با سخنی که آلوده به گناه است چون ریا، سازشکاری، غیبت، خود ستایی وسخن زاید به گونه ای آمیخته می شود که درک آن مشکل است[17]و اگر بتوان از این آفات دوری جست باید گفت آنجا که باید سخن درست گفت، در خاموشى خیرى نیست، چنانکه در سخن ناآگاهانه نیز خیرى نخواهد بود[18]وسخن گفتن در راه حقّ بهتر است از سکوت بر باطل. [19]
در روایتی از امام سجاد(ع) که از ایشان در باره سکوت و سخن گفتن سؤال شد که کدام یک از آنها بهتر مىباشند آمده است: هر یک از آنها آفاتى دارند و هر گاه از آفت مصون باشند، سخن گفتن بهتر از سکوت مىباشد. پرسیدند: یابن رسول اللَّه! این مطلب را بیشتر توضیح دهید تا موضوع روشن شود. فرمود: براى اینکه خداوند انبیاء و مرسلین و اوصیاء را براى سکوت مبعوث نکرد؛ خداوند آنها را فرستاد تا سخن بگویند بهشت را با سکوت نمىتوان بدستآورد و با سکوت به ولایت خداوند نتوان رسید و با سکوت هم نمىتوان از جهنم دور شد تمام اینها را با سخن باید بدست آورد و نمىتوان ماه را با آفتاب مقایسه کرد. [20]
ویژگی و آثار سخن نیکو
حال که بیان کردیم که سخن حق و نیکو از سکوت برتر است باید دانست که سخن نیکو، سخنی است که:
برخاسته از فکر واندیشه باشد.
همراه با ادب اسلامی باشد.
راست وهمراه با عمل باشد. [21]
این سخن زیبا آثار وبرکات زیادی دارد وکسی که زبان خود را به زیباگویی عادت دهد، از این برکات بهره مند خواهد شد.
گفتار نیک ثروت را زیاد، روزى را افزون مىکند، اجل را به تأخیر مىاندازد، محبت خاندان را جلب، انسان را داخل بهشت مىکند.[22]دوستان را بسیار می کند، دشمنان را اندک می نماید و موجب در امان ماندن از سرزنش می شود. [23]
زمینه سکوت
از جمله مواردی که زمینه ساز سکوت است این می باشد که آدمی آنچه را که نمىداند نگوید، بلکه همه آنچه را که می داند نیز به زبان نراند[24]که این خود برآمده از عقل کامل [25]شخص می باشد و در این میان ترس از خداوند و شناخت خدا[26]نقش مؤثری دارد.
آثار سکوت
سکوت، راهنماى تمام خوبیهاست.
به وسیلهى سکوت، کسب محبت و دوستى مىشود.
سکوت باعث سلامتى و آسایش فرشتگان نویسنده مىشود. [27]
نگهدارى زبان، ایمان را محکم، دل را آرام می کند. [28]
هر کس خاموش باشد نجات پیدا مىکند. [29]
هر کس سلامتى دنیا و آخرت را طالب است، زبانش را مقید سازد [30]
مؤمن سکوت مىکند تا سالم بماند[31]
چیره نشدن شیطان، دارای عزت شدن،[32]پوشاننده بدیها، [33]
سکوت، عملی است که بر زبان آسان و در میزان سنگین باشد[34]و از نشانههاى مؤمن، خاموشى است[35]
سکوت گنجى است که براى بردبار زینت، براى نادان پرده و پوشش است. [36]
کثرت سکوت، هیبت آدمى را زیاد مىکند[37]
با هیچ چیز همانند سکوت نمىتوان خدا را عبادت کرد. [38]
سکوت، مردم را به کارها و اعمال نیک رهبرى مىکند. [39]
سکوت از علایم دانایى است. [40]
نشانه شیعیان است. [41]
با سکوت بسیار، وقار انسان بیشتر شود. [42]
از علایم نیکویی اسلام، سکوت است. [43]
آثار سخن زیاد
خرابترین مکانها دلهاى آنانست که سخنهاى بىفایده گویند. [44]
هر کس در سخن گفتن شتاب کرد زبانش او را بسوى بدیها کشاند. [45]
هر کس که کلامش زیاد باشد لغزشش فراوان است. [46]
هر که مالک زبان خود نباشد، پشیمان مىگردد. [47]