20 آبان 1396, 11:5
قال علی بن ابی طالب علیه السلام:
مَن اتّجَر بغیر فِقهٍ فَقَد ارتَطم فی الرِّبا
(نهجالبلاغه/ حکمت 447)
کسی که بدون آشنایی با مسایل فقهی وارد تجارت شود حتّی به صورت ندانسته و نخواسته، گرفتار ربا شده و در آن، غوطهور میشود.
یکی از سخنان جامع[1] علی بن ابیطالب (علیه السلام) این است: «مَن اتّجَر بغیر فِقهٍ فَقَد ارتَطم فی الرِّبا»[2]؛ کسی که بدون آشنایی با مسایل فقهی وارد تجارت شود حتّی به صورت ندانسته و نخواسته، گرفتار ربا شده و در آن، غوطهور میشود. بنابراین برای اجتناب از این گناه، ابتدا باید با مسایل فقهی و حلال و حرام، آشنا و آنگاه وارد تجارت شد و این تمثیل است نه تحدید و تعیین. بنابراین، اگر کسی خواست وارد ادارهای شود، باید گذشته از احکام عمومی اسلام آشنایی با مسایل اخلاقی و فقهی مربوط به آن را قبلاً فراهم کرده باشد تا وقتی که به منصب و پست میرسد خود را نبازد و گرفتار رشوه و مانند آن نشود.
پس منظور امیرالمؤمنین (علیه السلام) تنها فقه اصغر و دانستن حلال و حرام و ربا نیست؛ چون بعضی با این که حلال و حرام را میشناسند در گودال گناه فرو میروند. بنابراین، منظور، مجموع فقه اصغر و اکبر یعنی مجموع دانستن حلال و حرام و تحصیل فضایل اخلاقی است و کسی که بخواهد سِمَتی را در اجتماع بپذیرد باید قبلاً فقیه به فقه اکبر و اصغر یعنی اخلاق، احکام فقهی و مسائل حقوقی بشود.
ما برای این که وارد میدان فقه جامع بشویم و خود را بسازیم و آنگاه مسؤولیّت اداری و اجتماعی را بپذیریم، چند شرط و راه وجود دارد که باید همه آنها را طی کرد و از همه آنها بهره برد:
یکم: مراقبت و محاسبه. ما باید محاسب و مراقب خود باشیم که نفس آزمندما از ما چه میطلبد. اگر خواسته معقول و مقبول او را دادیم و آنگاه دیدیم نسبت به این خواسته بی اعتناست و چیز دیگر طلب میکند، معلوم میشود طلب و خواهش او کاذب است. مثل زر اندوزی که، تلاش و کوشش میکند آنچه را ندارد فراهم کند؛ امّا وقتی فراهم کرد نسبت به آنچه در دست اوست بی رغبت، و نسبت به آنچه در دست دیگران میبیند راغب است. او میخواهد به طمع دروغینش پاسخ مثبت بدهد و آن هم پاسخ دادنی نیست و همواره فریاد: «هل من مَزید» وی بلند است. مانند تشنهای که آب شور بنوشد و عطش او رفع نشود، معلوم میشود نوشیدن کاذب است و او باید آب زلال و شیرین بنوشد.
ما وقتی چیزی را نداریم مایلیم آن را به دست بیاوریم امّا وقتی آن را به دست میوریم چنین دستاوردی به خواست ما پاسخ نمیدهد و بنابراین آن را رها کرده، به سراغ چیز دیگری میرویم؛ در این صورت ما در حقیقت انبار دار دیگرانیم و انبار دار هرگز بهرهای نمیبرد.
بزرگان علم اخلاق، میگویند انبارداری برای دیگران مانند تیز کردن کاردی است که از آن هیچ استفاده نشود؛ و انباردار مانند کتاب است که علمهای فراوانی را به عالمان دین شناس میدهد، امّا خودش چون جامد است، از محتوای خود آگاه و به آن عامل نیست؛ ولی اگر کسی مثل آفتاب باشد که هم خودش روشن است و هم دیگران را روشن میکند، خوب است. انسان باید هم به دیگران خیر برساند و هم خودش استفاده کند؛ امّا اگر کسی زراندوزی پیشه کند، او در حقیقت انبار دار دیگران است و انباردار هرگز لذّت نمیبرد و رنج او زمینهساز گنج دیگران است. سرّ این که سلاطین و حاکمان جهان هرگز سیر نمیشوند، است که آنان به سراغ عطش کاذب میروند. پس این دو وصف: رغبت قبلی و زهد بعدی، نشانه کذبِ طلب است.
بنابراین، پس از شناخت دوست و دشمن باید کاملاً مراقب خود باشیم و ببینیم پیشنهادی که در نهان ما پیدا شده است پیام دوست است یا پیام دشمن؛ زیرا ما با سرمایه تشخیص، خلق شدهایم و کسی نیست که این سرمایه را نداشته باشد: ﴿وَنفسٍ وما سوّیها ٭ فَألهَمَها فُجورَها وتَقویها﴾[3] هر کسی به اندازه خود میفهمد راهی که برگزیده حق یا باطل است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان