21 آبان 1396, 15:3
قال امیرالمؤمنین علیه السلام :
…واعلموا أنَّ ملاحظ المنیّة نحوکم دانیَة وکأنّکم بمخالبها وقد نشبت فیکم…
(نهجالبلاغه، خطبه 204)
آگاه باشید، که فاصله نگاههای مرگ بر شما کوتاه، و گویا چنگالهایش را در جان شما فرو برده است…
(برگرفته ازمبادی اخلاق در قرآن: آیت الله جوادی آملی)
ما دو مشکل داریم: اول این که واقعاً مرگ را فراموش کردهایم. گویا اصلاً مخاطَب به رحلت نیستیم و بلندگوی مرگ با ما سخن نمیگوید! با این که مرتّب میبینیم روزانه عدّهای به گورستان میروند، اصلاً خیال نمیکنیم که ما هم باید برویم. دوم این که خیال میکنیم مرگ رهایی از دنیاست؛ در حالی که مرگ، تنها رهایی از دنیا نیست، بلکه میلادی جدید و هجرتی نو است. انسان در جهان آخرت، زنده است و زنده نیاز به غذا و لباس دارد و غذا و لباس آن جا را باید در دنیا فراهم کرد و گرنه در آن جا لباس و غذایی کسب نمیشود. مشکل این است که در آن جا این نیازها هست، بازاری هم نیست و کالایی را به کسی عرضه نمیکنند. بنابراین، انسان باید همه چیز را به همراه خود ببرد. اگر مسافرت به سرزمینی باشد که چیزی در آن جا نیست، انسان عاقل با دست خالی به آن جا نمیرود. به هر تقدیر، اگر این دو مطلب را باور داشته باشیم، آنگاه میفهمیم امیرالمؤمنین (علیهالسلام) چرا موضوع مرگ و هجرت به آخرت و لزوم تجهیز برای رفتن را هر شب تکرار میکردند.
برخی میپندارند یاد مرگ عامل رکود است؛ در حالی که یاد مرگ عامل حرکت است و آن کس که به یاد مرگ است، تلاش و کوشش دارد؛ چون کارِ نافع برای جامعه انسانی عبادت است. در بعضی از نصوص آمده که ساعت بیکاری انسان از حالاتی است که مورد عنایت فرشتهها نیست. پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمودند: در قیامت، اعمال انسان را به صورت بیست و چهار مخزن برای او میگشایند و او این مخازن را میبیند که بعضی خالی، بعضی پر از نور و سرور و بعضی تاریک و بدبو است: «انّه یفتح للعبد یوم القیامة علی کّل یوم من أیّام عمره أربعة وعشرون خزانة عدد ساعات اللیل والنّهار فخرانة یجدها مملوءة نوراً وسروراً... وهی الساعة الّتی أطاع فیها ربّه ثمّ یُفتح له خزانة أخری فیراها مظلمة منتنة مفزعة... وهی الساعة الّتی عصی فیها ربّه. ثمّ یفتح له خزانة أخری فیراها فارغة لیس فیها ما یسره ولا ما یسوؤه وهی الساعة الّتی نام فیها أو اشتغل فیها بشیء من مباحات الدّنیا... »[1]. این بیست و چهار خزانه همان بیست و چهار ساعت شبانهروز است. در آن ساعتی که ما به عبادت و کار حلال، خدمت به نظام اسلامی و مردم و حلّ مشکلات آنان مشغولیم، مخزن پر از غذاهای شیرین، و ساعتی که به بطالت یا به گناه میگذرانیم پر از غذاهای سمّی است.
یاد مرگ، عامل حرکت است. چون توجّه به آن، احساس آدمی را بر تهیه زاد وتوشه برمیانگیزد. انسانی که به یاد معاد خود باشد، با کسب حلال، مشکل مردم را حلّ و مال پاکی فراهم و مقداری از آن را صرف خود و عایله می کند، و بقیّه را نیز در راه خدا، صرف می کند. در مقابل کسی که از جامعه منزوی و از خدمت به امّت شانه تهی کرده و پیوسته در کناری مشغول عبادت است، به یاد مرگ نیست و گرنه کار میکرد. انزوای از خلق و اشتغال به عبادت ظاهری در مراکز عبادی و بیکار بودن و روزی خود را از دست مردم گرفتن، فراموش کردن مرگ است.
اگر مرگ، خوب تفسیر شود ما از آن نمیترسیم، ولی چون بُعد منفی مرگ برای ما معنا شده، میپنداریم که باید از مرگ ترسید؛ در حالی که چه ما بترسیم و چه نترسیم مرگ قطعی است. نه ترس ما از مرگ، آن را از ما دور و نه اشتیاق ما به آن، آن را به ما نزدیک میکند: ﴿هُوَ الَّذی خلقکُم من طینٍ ثمّ قضی أجَلاً وَأجلٌ مَسمًّی عنده﴾[2]، ﴿وما تَدری نفسٌ بِأی ارض تَموت﴾[3]؛ کسی نمیداند در چه زمین و یا در چه زمینهای میمیرد. پس چه بهتر که مشتاق مرگ باشیم و از آن نترسیم؛ زیرا امری یقینی است. امیرالمؤمنین )علیهالسّلام) میفرماید: «واعلموا أنَّ ملاحظ المنیّة نحوکم دانیَة وکأنّکم بمخالبها وقد نشبت فیکم»[4]؛ گوشه چشم مرگ همیشه به طرف شما و چنگالهای آن بر شما اشراف دارد.
در تشییع جنازه فکر تشییعکنندگان فقط به «دنبال» جنازه است که چه افرادی در تشییع او، شرکت کردهاند؛ امّا میّت به فکر «جلو» جنازه است که چه تعداد فرشته به استقبال او میآیند. این هم از خیالاتِ دامنگیر بشر است که شخصیّتها و افراد مُعَنْوَن، برای تشییع جنازه بیایند و همین اوهام انسانها را گرفتار کرده است.
علی (علیه السّلام) میفرماید: هنگامی که کسی میمیرد، مردم درباره او میگویند: چه بر جای گذاشته؟ ولی ملائکه میگویند: چه پیش فرستاده است. مقداری از مال خود را پیش خدا فرستید تا در پیشگاه خدا برایتان باقی بماند و همه را وامگذارید که پاسخگویی قیامت را برای شما خواهد داشت: «إن المرء اذا هلک قال الناس: ما ترک؟ وقالت الملائکة ما قدّم؟ لله آباؤکم! فقدّموا بعضاً یکن لکم قرضاً، ولا تخلفوا کلاًّ فیکون فرضاً علیکم»[5].
مشکل ما این است که نمیدانیم بعد از مرگ، ارتباط ما از همه امور دنیا قطع میشود جز با عملی که پیش فرستادیم یا «باقیات الصالحات» که به یادگار گذاشتیم. باقیات صالحات عبارت است از فرزند صالحی که به فکر ما باشد، صدقات جاریه مانند «وقف» که خیر مالی آن به دیگران برگردد، کتاب خوبی که نفعش به همه برسد یا سنّت خوبی که در جایی از خود به یادگار بگذاریم که مردم به آن سنّت حسنه عمل کنند و خودشان فیض ببرند و ما هم مستفیض شویم، و بالاخره اثری سودمند، مادی یا معنوی که از ما به جا مانده باشد تا بر اساس آیه کریمه: ﴿وَنکتبُ ما قدّموا وآثارهم﴾[6] ثمره جاودانه آن عاید ما گردد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان