احساس بي تفاوتي نسبت به يكديگر تنهايي و خشونت مي آورد
مریم لشینی
با نگاهی اجمالی به اطرافمان در شهر بزرگی مانند تهران در مورد برخی از افراد به حقیقت تلخی پی میبریم که غیرقابل انکار است. اینکه چرا عدهای از افراد جامعه از برابر حوادث و مشکلاتی که برای همنوعانشان رخ میدهد بیتفاوت عبور میکنند و درنگ چند لحظهای آنان تنها برای ارضای کنجکاوی هایشان است نه استمداد به یک نیازمند یا مصدوم.
چه بر سر جامعه ما آمده است. چرا تا این اندازه از هم دور افتادهایم؟
تاریخ گذشته ما پر از روایات و اشعاری است که به دست گیری از مظلومان و دردمندان تاکید داشته است اما امروزه رواج فرهنگ بیتفاوتی در حال همه گیر شدن است فرهنگی که بطور خزنده از غرب وارد کشور و خانوادههایمان شده است و باعث شده تا از زیر بار مسئولیتهایمان شانه خالی کنیم.
برای ریشه یابی و بررسی این وضعیت به سراغ متخصصان اجتماعی میرویم.
دکتر غلامرضا علیزاده، محقق و جامعه شناس در رابطه با علل بیتفاوتی برخی انسانها نسبت به دیگران میگوید: در جوامع سنتی همه یکدیگر را میشناختند حتی با هم رابطه سببی و نسبی داشتند و به دلیل شناختهای قومی و قبیلهای نوعی همبستگی در بین افراد جامعه به وجود میآمد به طوری که شناخت انسانها نسبت به همدیگر بر مبنای گزینههای اجتماعی، تاریخی و قومی شکل میگرفت. علیزاده در ادامه بیان میکند: تعارضهای فرهنگی، قومی و قبیلهای محیط زیستی سبب کشاکشها، درگیریها و مناقشات انسان نسبت به یکدیگر میشود. بنابراین بخشی از احساس بی تفاوتی گروهی از افراد در جامعه به دلیل مهاجرت روزافزون روستائیان از حاشیه به مراکز تهران نشات میگیرد. این جامعه شناس به تبیین علل بی تفاوتی و نبود وجدان برخی از افراد نسبت به یکدیگر میپردازد و میگوید: روستائیان به شهر بزرگی مانند تهران مهاجرت کردند و چون در این کلان شهر افراد یکدیگر را نمیشناسند و دارای ارزشها و هنجارهای قومی متفاوتی هستند و با شیوه، ضوابط و هنجارهای شهرنشینی انطباق ندارند به همین دلیل بین دو شیوه زیستی و دو نظام هنجاری و ارزشی تعارض به وجود میآید و همه این مسائل سبب میشود که افراد نسبت به یکدیگر بیتفاوت باشند.
بخشی از این بی تفاوتی و نبود وجدان جمعی از دوران کودکی نشات میگیرد؛ چون نوع بازیهایی که امروزه برای کودکان خریداری میشود صحنههای خشونت بار را برایشان تداعی میکند ضمن اینکه رسانههای دیداری هم به دلیل پخش تولیدات خارجی که متفاوت با فرهنگ جامعه ایرانی است به نوعی درگیری و خشونت کشورهای خارجی را به تماشاگران تلویزیون القاء میکند و استمرار این حرکتها از سوی رسانههای جمعی در سطح جامعه حس انسان دوستی را تضعیف کرده و بیحسی اجتماعی در جامعه نسبت به پدیدهها در جامعه حکمفرما میشود.
بنابراین هر چه شهر و جمعیت انسانی افزایش مییابد در نتیجه درگیریهای اجتماعی میان افراد گستردهتر و تماشای صحنههای درگیری این افراد در جامعه سبب نوعی بیحسی افراد نسبت به یکدیگر میشود. به عبارت دیگر کنترل اجتماعی هم از جریان اصلی خود خارج میشود.
دکتر علیزاده با بیان اینکه این احساس بی تفاوتی میان انسانها از خانواده نیز نشات میگیرد، و بیان میکند: از آنجا که خانواده رکن اصلی جامعه پذیری و فرهنگ پذیری است و خانوادههای تهرانی به صورت هستهای و جدا از هم در یک خانه زندگی میکنند و مادر و پدر هر کدام در خانه به فعالیتهای روزمره کاری نیز میپردازند، فرزندانشان کلیه وقت خود را صرف اینترنت میکنند به عبارت دیگر دیالوگها میان افراد خانواده بسیار کم شده است و حتی برخی از افراد خانوادهها به کمک پارهای از وسایل پیشرفته ارتباطی مانند موبایل کمتر با یکدیگر به گفتگو میپردازند. به عبارتی ارتباط کلامی میان خانوادهها کاهش یافته، چون بخشی از فرهنگ پذیری و اجتماعی شدن از طریق ارتباط کلامی میان والدین و فرزندان صورت میگیرد که در حال حاضر نیز این ارتباط کاهش قابل توجهی داشته است. البته این نکته را باید بگویم که دیالوگهای زنان و مردان در کانون گرم خانواده به 17 دقیقه تنزل پیدا کرده است. چون ارتباط کلامی و پر از واژههای عاشقانه و مهرورزی جای خود را به اخبار تکان دهنده و استرس زای شهری تبدیل شده است.
دکتر علیزاده اظهار میدارد: در شهرهای بزرگی مانند تهران حتی خانواده هم به خوابگاه خانوادگی تبدیل شده است بنابراین خانواده محل انتقال فرهنگ و ارزشهاست. زیرا در زمان قدیم هم این بنیان اصلی 9 کارکرد داشت. ولی خانواده به مانند گذشته کارکردهایشان را مانند حرفه آموزی، آموزش، تربیت، اجتماعی شدن، فرهنگ پذیری، همسریابی، و انتقال شغل از پدر به پسر، مادر به دختر را تغییر داده است و خانواده به مرور مرجعیت خود را از دست داده است و در حال حاضر گروههای مرجع مهارت آموزی و تربیت فرزندان در بیرون از خانواده شکل میگیرد و در عین حال رابطه تعلیم و تربیت به وسیله پدر و مادر به فرزندان کاهش یافته است.
دکتر کریمی نیا، روانشناس نیز در این رابطه بیان میکند: یکی از اختلالات روانی بیتفاوتی در فرد از جلوههای افسردگی فرد میباشد که از شکستهای متعدد فردی در زندگی نشات میگیرد زمانی که فرد در مواجهه با برنامههای زندگیاش با مشکلات متعدد مواجه میشود با توجه به احساس مکرر شکست نسبت به خود و انسانهای پیرامونش بیتفاوت میشود. چون یکی از مهارتهای ارتباطی هوش هیجانی است. چون قدرت کنترل هیجانها در زندگی بسیار مهم و ضروری است که ما باید بدانیم چه موقع بخندیم و چه مواقعی گریه کنیم یا نسبت به افراد جامعه و خانواده مان احساس مسئولیت کنیم؛ زیرا کنترل نکردن هیجانها سبب پرخاشگری، عصبانیت و هیجانهای بیمورد در جامعه میشود. بنابراین زنان و مردان باید هیجانات خود را هم در جامعه و خانواده کنترل کنند. به طور مثال: زمانی که فرد از خانه عبوس و ناراحت به محیط اجتماعی میآید این ناراحتی و بدخلقی را به افراد جامعه و همکاران در محیط کار منتقل میکند.
این جامعه شناس خاطرنشان میکند: در زمان قدیم فقط پدر و مادر به فرزندان آموزش میدادند ولی الآن این ارتباط تعلیم و تعلم دو سویه شده است. به عبارتی قدرت و اقتدار والدین نسبت به فرزندان کاهش یافته است. البته هنر جامعه شناسان این است که بتوانند براساس درجه اولویتبندی به طبقهبندی مسائل اجتماعی بپردازند و بر اساس برنامه ریزیها کلیه کمبودها را عملیاتی و اجرایی کنند.
میررکنی، کارشناس ارشد علوم تربیتی علت اصلی دور ماندن از ارزشهای انسانی را فاصله گرفتن از ماهیتهای اصیل اسلامی و ایرانی میداند و میگوید: متاسفانه امروزه بسیاری از ما اصل خودمان را فراموش کردهایم و با هجمهای که به لحاظ فرهنگی از کشورهای بیگانه به ایران وارد شده است، برخی از افراد میخواهند به طور کورکورانه از فرهنگهای بیگانه تقلید کنند و با توجه به اینکه بایدها و نبایدها در جامعههای مختلف متفاوت است در نهایت از فرهنگ ایرانی و اسلامی دور شدیم.
وی تاکید میکند؛ البته باید بگویم انسانهایی که در روستا زندگی میکنند کمتر با هجمههای فرهنگی و فشارهای روحی ناشی از اجتماع مواجه میشوند پس کمتر برایشان اتفاق میافتد که دچار تنشهای روانی شوند. ولی ما باید قبول کنیم که انسان در طول سالیان به لحاظ فطری تغییر نکرده است و برخی از اخلاقیات مانند دروغ گفتن، پایمال کردن حق دیگران و احساس بیتفاوتی در میان انسان هنوز وجود دارد پس عوامل بیرونی و محیطی سبب بروز این مشکلات شده است. البته بخش دیگری از عوامل و مشکلات به ارتباط انسانها با یکدیگر مربوط میشود. به طوری که محیط زندگی ظرفیت این تعداد از جمیع را ندارد و این عاملها سبب بروز مشکلات اخلاقی و نبود وجدان جمعی در برخی از افراد میشود. البته این افراد جامعه را جایگاهی میدانند که برای رسیدن به هدفشان باید حقوق و ارزشهای انسانی را زیر پا بگذارند و و قتی که این مشکلات از قبیل زیر پا گذاشتن ارزشهای انسانی و بیاحساسی در جامعه افزایش مییابد در نهایت این افراد با بحران رفتاری مواجه میشوند.
لازم به ذکر است ضایع کردن حقوق دیگران سبب فشارهایی روانی در افراد شده و این رفتار در محیط کار و خانواده نیز تاثیر بسزایی دارد.
کارشناس ارشد علوم تربیتی به عوامل بیرونی در تبیین رفتارهای نامناسب انسانی اشاره میکند و میگوید: عوامل بیرونی مانند آلودگی هوا، ترافیک موجب فشارهای روانی مانند استرس و فراموش کردن وظایف انسانها نسبت به هم در جامعه میشود.
وی با ارزیابی کم رنگ شدن ارزشهای انسانی در جامعه میگوید: ارزشهای انسانی با تربیت دینی ارتباط متقابلی دارد. متاسفانه دور شدن از سفارشهای دینی در جامعه اسلامی و ایرانی سبب دور ماندن انسانها نسبت به یکدیگر شده و اگر این سفارشهای دینی و اخلاقی راسرمشق زندگی قرار دهیم احساس رضایتمندی متفاوتی میان افراد به وجود میآید.
راهکارهای ارتقای وجدان انسانی در جامعه
دکتر علیزاده، جامعه شناس راهکار بازیابی ارزشهای انسانی را در جامعه، همگنی محیط خانواده با محیط آموزشی میداند و ادامه میدهد: محیط خانواده میبایست با محیطهای اجتماعی و آموزشی هماهنگ باشد. چون در حال حاضر دوگانگی و تضاد ارزشها و هنجارها در این محیطهای اجتماعی از قبیل خانواده و مدرسه و دانشگاه بسیار به چشم میخورد که باعث رفتار آنمیک (آسیب اجتماعی) در جامعه میشود.
لازم به ذکر است هر چه بتوانیم این محیطها را به هم نزدیک کنیم به همان اندازه افراد در محیطهای مختلف ارزش ها، هنجارها، فواید و شیوههای رفتاری را بازسازی میکنند و به همان اندازه فشار و استرس کاهش مییابد. چون میان محیطهای اجتماعی مانند خانواده و آموزش تناقض وجود دارد به همین دلیل فرد در محیطهای مختلف دچار فشار و استرس میشود و این فشارهای مختلف سبب ایجاد رفتارهای عصبی و پرخاشگری در جامعه میشود.
این محقق به طور مثال تناقض میان خانواده و محیط آموزشی را به فضای گرم به سرد تشبیه کرده و میگوید: میبایست هنجارها و ارزشها را در جامعه به هم نزدیک کنیم و مهندسی اجتماعی و فرهنگی را در جامعه به وجود آوریم.
دکتر کریمی نیا، روان شناس و استاد دانشگاه اظهار میدارد: برای ارتقای وجدان انسانی و تقویت ارزشهای انسانی آموزشهای لازم در خصوص خصیصههای ائمه و بزرگان به علت ارادت و علاقه مردم به بزرگان دینی سبب میشود که مردم از این افراد و انسانهای بزرگ سرمشق بگیرند و سعی کنند صفات نیک انسانی را با وجود الگوهای اجتماعی ارتقا دهند. البته رسانههای جمعی مانند صدا و سیما و تلویزیون، کتاب و روزنامه میتوانند الگوی مناسبی برای افراد در جامعه باشند به طور مثال در حادثه سیل پاکستان انسانهای زیادی از تهران به این مردم سیل زده کمک کردند. با شناسایی این چهرهها به مردم و نشان دادن عمل خیرخواهانه میتوان این الگوهای انسانی را به جامعه شناسانده و به مردم ارزشهای انسانی مانند ایثار، گذشت و از خود گذشتگی را آموزش داد.
گفتنی است که نوع تربیت فرزندان و تقویت فرهنگ اسلامی و ایرانی اصیل سبب بازیابی این فرهنگ در جامعه میشود البته والدین باید به فرزندانشان بیاموزند که در زندگی از بعضی خواسته هایشان بگذرند و به عبارتی مصالح و منافع جمعی را بر منافع فردی ترجیح دهند، چون تربیت فرزندان به کمک والدین رفتار اجتماعی و شخصیتهای خاص را به وجود میآورد. به عبارت دیگر تربیت شخصیت را میسازد و شخصیت در عمل بروز میکند. زمانیکه رسانهها افراد برجسته فرهنگی و دینی را از قبیل نخبگان و چهرههای فرهیخته به مردم نشان دهند و به تبلیغ افرادی بپردازند که تحقیقات علمی و یا اختراع خاصی انجام دادند در نهایت مردم با تبلیغات و الگوسازی از این چهرههای فرهیخته میتوانند جنبههای نیک انسانی را در خود ارتقا دهند.
این روانشناس معتقد است: هرچه جامعه پیچیدهتر باشد الگوها و شاخصههای کمکرسانی در جامعه افزایش مییابد. البته الگوهای کمک رسانی در افراد مختلف متفاوت است به طور مثال برخی افراد در جشن عاطفهها شرکت میکنند و برخی دیگر به طور پنهانی به افراد نیازمند کمک میکنند.
دکتر کریمی نیا خاطرنشان میکند: الگوبرداری از چهرههای فرهنگی و فرهیخته و کمک به دیگران سبب کاهش بی حوصلگی و احساس بی تفاوتی در جامعه میشود و از فشارهای زندگی میکاهد.
شایان ذکر است در ادبیات دینی ما توصیههای فراوانی در خصوص رفتار متناسب سفارش شده، چون ادبیات دینی بخشی از مفهوم تقوا در جامعه اسلامی است. دین سبب کنترل هیجانهای منفی در افراد میشود، زیرا آموزههای دینی در خصوص اخلاق انسانی و اسلامی سبب ارتقای رشد ارزشهای انسانی میشود. به طور مثال الگوهایی مانند پیامبر اکرم(ص) و نوع برخورد ایشان در تمام مراحل زندگیشان بسیار تاثیرگذار است و البته جای تبلیغ بحثهای اخلاقی در رسانههای جمعی مانند صدا و سیما و روزنامهها بسیار کم است و همچنین روزنامه کیهان باید ستونی را باز کند که ویژگیهای اخلاقی انسانها به دیگران را آموزش دهد.
دکتر کریمی نیا، راهکارهایی را در خصوص تقویت صفات ارزشهای انسانی ارائه میدهد و میگوید: برگزاری آموزشهای تخصصی به صورت گروهی و فردی در جامعه با بهره گیری از مهارتهای خاص سبب ارتقای صفات انسانی میشود. البته آموزش کنترل هیجانها و آمیزههای دینی در خصوص موضوعات مختلف اجتماعی و فرهنگی و ارائه الگوهای ویژه مانند قهرمانان ملی فرهنگی، دینی و اخلاقی سبب تقویت روحیه وجدان جمعی میشود.
این کارشناس ارشد علوم تربیتی به جایگاه خاص ایمان در جامعه برای فرزندان اشاره میکند و معتقد است: والدین میبایست ایمان را به فرزندان آموزش دهند. چون با ایمان میتوان خیلی از مشکلات را در جامعه ارتقاء داد. ولی این مسئله که والدین چگونه ایمان را به فرزندان منتقل کنند باید مورد بررسی قرار گیرد.
میررکنی خاطر نشان میکند: زیرساختهای جامعه با جمعیت شهری منطبق نیست به همین دلیل افزایش جمعیت در شهرهای مختلف سبب فشارهای روانی در جامعه میشود.
وی اضافه میکند: باید جمعیت را در کلان شهری مانند تهران کم کنیم و یا تکنولوژی آنقدر افزایش پیدا کند که فعالیتهای روزمره با سرعت بیشتری پیش رود و سطح امکانات در جامعه را ارتقاء دهیم تا افراد برای رسیدن به حقوق خود حقوق دیگران را در جامعه پایمال نکنند. ولی باید به این نکته اشاره کنم که در هر جامعهای باید نگرشها را مثبت کنیم که افراد در حرکتهای اجتماعی و اخلاقی پیشقدم شوند. بنابراین تا مادامی که الگوهای بزرگی مانند پیامبران و ائمه اطهار در جامعه ما هستند میتوان ارزشهای انسانی را در جامعه ارتقاء داد.
میررکنی اضافه میکند: باید ارزشهای اخلاقی، دینی و مذهبی در قالب فیلم، کتاب و صدا و سیما در جامعه گسترش یابد و تامین کردن سازگاری محیط با رشد اجتماعی و اخلاقیات سبب ارتقای وجدان انسانی میشود. البته افزایش ایمان و ارتباط با مبدا اصلی سبب افزایش اعتماد افراد نسبت به یکدیگر در جامعه است. لازم به ذکر است بسیاری از سوالها در ذهن ما بی جواب است که چرا نسل قدیم نسبت به ارزشهای انسانی مانند ایثار، گذشت، کمک به هم نوع ارزش و اهمیت بیشتری قائل بودند ولی امروزه همگی به دنبال برطرف کردن خواستههای خود میباشیم و کلیه الگوهای اخلاقی، مذهبی و فرهنگی را سرمشق زندگی قرار نمی دهیم.