فصل چهارم
عرض و آبروى افراد از نظر اسلام حرمت ويژهاى دارد. اگر كسى به نحوى به آبروى ديگران
آسيب وارد نمايد، بايد جبران كند.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
من كَسَر مؤمناً فعليه جبره [1]
هركس حيثيت مؤمنى را بشكند، بر او واجب است كه آن را جبران نمايد.
از چيزهايى كه احترام بسيار دارد جان و مال و آبروى مسلمان است كه هيچ كس بدون حكم
شرع حق تجاوز به آنها را ندارد. [2]
پرسش: كشيدن كاريكاتور اشخاص در صورتى كه موجب استهزاء و هتك آنان شود چه حكمى دارد؟
پاسخ: استهزاء و هتك حرمت مؤمن حرام است. [3]
هر انسانى در جامعه محترم است و نبايد كسى شخصيت او را با مسخره و استهزاء بشكند. قرآن
مىفرمايد:
لاَ يَسْخَرْ قَوْمٌ مِن قَوْم [4]
قومى، قوم ديگر را مسخره نكند.
يكى از گناهان كبيره، قذف و نسبت ناروا دادن به افراد پاكدامن است.
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
و مَن رَمى مُحصنا او مُحصنة حبِط اللّه عَمله [5]
و كسى كه به مرد و زن پاكدامن نسبت ناروا دهد خداوند عملش را نابود مىسازد.
بر كسى كه نسبت ناروا به كسى مىدهد 80 تازيانه است. [6]
يكى از گناهان كبيره تهمت است.
تهمت آن است كه دربارهى برادر مسلمان چيزى گفته شود كه در او وجود ندارد. [7]
على(عليه السلام) مىفرمايد:
اَلمُؤمِنُ لا يَغُشُّ اَخاه و لا يَخُونُهُ و لايَخذُلُهُ وَ
لا يَتَّهِمُهُ [8]
مؤمن برادر مؤمنش را گول نمىزند، به او خيانت نمىكند، او را خوار نمىسازد و به او تهمت
نمىزند.
اگر شخصى به كسى تهمت زده باشد و او مطلع شده باشد بايد او را راضى كند تا توبهى او
قبول شود و اگر مطلع نشده باشد، در توبه رضايت او شرط نيست.
ولى علاوه بر لزوم دعا و استغفار براى او، بايد اگر قدرت دارد رفع آن تهمت بنمايد و
اگر قدرت بر آن ندارد بايد به واسطه تعريف او و امثال آن به اندازه ممكن جبران آن خسارت
را بنمايد. [9]
شنيدن تهمت مانند تهمت زدن، حرام است و بايد علاوه بر جلوگيرى از تهمت زننده از كسى
كه تهمت به او وارد شده دفاع كند و اگر قدرت ندارد يا فايده ندارد بايد توجه نكند و
ترتيب اثر ندهد. [10]
پرسش: تهمت زدن به مرده چه حكمى دارد؟
پاسخ: تهمت زدن به هركسى حرام است و نسبت به مرده و هركسى كه نمىتواند از خود دفاع
كند گناهش بيشتر است. [11]
غيبت يكى از گناهان كبيره است.
قرآن مىفرمايد:
لاَ يَغْتَب بَعْضُكُم بَعْضاً
[12]
غيبت يكديگر را روا مداريد.
غيبت حقالناس است همان گونه كه قتل نفس و مجروح ساختن افراد از حقالناس محسوب مىشود.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
الغيبة حرام على كل مسلم... و الغيبة تأكل الحسنات كما تأكل
النار الحطب [13]
غيبت حرام است بر هر مسلمانى. همانا غيبت حسنات را نابود مىكند همانطورى كه آتش هيزم
را نابود مىكند.
در حديث قدسى آمده است كه خداوند به حضرت موسى(عليه السلام) فرمود:
كسى كه بميرد در حالى كه از غيبت توبه كرده باشد، آخرين كسى است كه وارد بهشت مىشود
و كسى كه بميرد و از غيبت توبه نكند و بر آن اصرار ورزد، نخستين كسى است كه وارد دوزخ
مىشود. [14]
اگر صفت ناروا در شخصى باشد يا كارى انجام داده باشد كه گناه است و ديگران از آن بىاطلاعند
و دوست ندارد كسى آن را براى ديگران بازگو كند، بازگو كردن آن پشت سر او براى ديگران
غيبت است. [15]
غيبت هم براى گوينده و هم براى شنونده حرام است. [16]
اگر به تمام اهل يك شهر يا روستا چيزى را نسبت دهد، بى شك احكام غيبت جارى مىشود. بنابراين
آنچه معمول است كه برخى از مردم، اهالى بعضى از بلاد يا آبادىها را با اوصاف زشتى ياد
مىكنند از نظر اسلام جايز نيست، مگر اينكه قرينه باشد كه منظور افراد كمى از آنهاست. [17]
پرسش: آيا شوهر مىتواند در مقابل ديگران عيوب زنش را بگويد و او را تحقير كند؟ اگرچه
به شوخى باشد؟
پاسخ: غيبت كردن مؤمن و نيز تحقير مؤمن و كارى كه موجب اذيت او مىشود، جايز نيست. [18]
پرسش: غيبت كردن در مسائلى كه اگر درباره آن صحبت نشود، حل نمىشود چگونه است؟ مثلاً
درباره استادى كه خوب درس نمىدهد.
پاسخ: بيان نقاط ضعف استادان نزد مسئولان به عنوان گزارش اشكال ندارد و بطور كلى در
مواردى كه مصلحت غيبت اهمّ از مفسده آن باشد غيبت حرام نيست.
[19]
پرسش: غيبت مردگان چه حكمى دارد؟
پاسخ: گاه تصور مىشود كه حرمت غيبت ناظر به افراد زنده است و مردگان را شامل نمىشود،
بنابراين غيبت كردن اموات اشكالى ندارد، ولى اين اشتباه بزرگى است زيرا طبق روايات
«حرمة الميت كحرمته و هو حىّ [20] ; احترام مرده مسلمان همچون احترام زنده اوست.»
بلكه مىتوان گفت غيبت مرده از جهاتى زشتتر و ناپسندتر است زيرا زندگان ممكن است روزى
غيبت را بشنوند و به دفاع از خود برخيزند ولى مرده هرگز قادر به دفاع از خود نيست.
به علاوه شخص غيبت كننده ممكن است افراد زنده را ببيند و از آنها حلاليت بطلبد ولى
در مورد مردگان اين مطلب هرگز صدق نمىكند. [21]
پرسش: آيا انتقاد از مسئولين كشور و شهر، غيبت محسوب مىشود؟
پاسخ: چنانچه هدف كوچك كردن آنها باشد حرام است. [22]
پرسش: آيا در مسائل سياسى و اجتماعى غيبت جايز است؟ ملاك و ميزان چيست؟
پاسخ: اگر عنوان غيبت داشته باشد جايز نيست. [23]
موارد جواز غيبت
- غيبتِ متجاهر به فسق (يعنى كسى كه علنى و آشكار گناه مىكند) كه در مورد همان گناهش
به اتفاق فقها جايز است و اما نسبت به گناهان ديگرش كه پنهان است مورد اختلاف است.
- در مقام تظلّم شخص مىتواند از كسى كه در حقّ او ظلم كرده، ظلم او را بيان كند.
- در مقام مشورت مانند كسى كه مىخواهد دخترش را به كسى بدهد با شخصى در مورد آن فرد مشورت
مىكند كه در اين صورت شخص مىتواند عيب پسر را بگويد.
- در مقام خيرخواهى و نصيحت مثل اين كه شخصى با كسى رفيق شده و انسان احتمال مىدهد كه
اين رفاقت منجر به فساد شخص شود، چون رفيق او آدم بدى است، در اين شرايط مىتواند در
مقام نصحيت و خيرخواهى عيب او را ذكر نمايد.
- غيبت كسى كه مىخواهد به دين ضرر بزند جايز است.
- غيبت كسى كه مىخواهد به خودش ضررى بزند جايز است و لازم است او را حفظ نمود.
- غيبت كسانى كه نوشتههاى مسموم و منحرف كننده و باطل دارند جايز است. [24]
پرسش: آيا غيبت كردن از يك نفر يا دو نفر نامشخص حرام است؟
پاسخ: مانع ندارد. [25]
پرسش: آيا غيبت بچه نابالغ مميز يا غير مميز جايز است؟
پاسخ: غيبت بچه مميز جايز نيست. [26]
پرسش: شخصى گفته است هركس غيبت مرا بكند من راضى هستم، آيا غيبت او جايز است؟
پاسخ: خير، جايز نيست. چون غيبت حقالناس محض نيست.
[27]
پرسش: اگر شخصى قدش كوتاه است، پشت سرش بگويند قدش كوتاه است آيا غيبت محسوب مىشود؟
پاسخ: نسبت به صفات ظاهره كه همه از آن آگاهى دارند اگر قصد هتك و تحقير نداشته باشد
اشكال ندارد. [28]
پرسش: در بين بعضى از مردم مرسوم است كه وقتى مىخواهند نشانىِ شخصى را بدهند، مىگويند:
«همان كه قدش كوتاه است» يا «شكمش بزرگ است» و مانند اين تعبيرات،
اگر آن فرد را بشناسيم و بدانيم با اين حرفها ناراحت مىشود، آيا غيبت محسوب مىشود؟
پاسخ: در صورتى كه اين صفات در عرف جنبهى مذمت داشته باشد جايز نيست. [29]
پرسش: آيا گفتگو درباره آداب و رسوم، گفتار، كردار، طرز لباس پوشيدن، شكل ظاهرى، ادا
درآوردن روستايىها، شهرىها و قبايل گوناگون ايران غيبت محسوب مىشود؟
پاسخ: اگر به قصد عيبجويى و مسخره كردن نباشد اشكالى ندارد.
[30]
پرسش: آيا بررسى كارهاى مسئولى از مسئولين نظام جمهورى اسلامى در غياب او از نظر شرع
مقدس غيبت محسوب مىشود؟
پاسخ: بررسى مسائل اجتماعى و انتقادهاى سازنده و مثبت غيبت محسوب نمىشود. [31]
پرسش: آيا غيبت كردن از مسئول اداره و يا كارمندى كه خلافى مرتكب شده، جايز است؟
پاسخ: اگر به قصد نهى از منكر باشد و اثر داشته باشد لازم است.
[32]
پرسش: انتقاد از نامزدهاى انتخاباتى و بيان نكات منفى آنها براى ديگران چه حكمى دارد؟
پاسخ: در صورتى كه در مقام مشورت براى رأى دادن باشد و فقط نقاط ضعفى را كه مربوط به
آن پست است بيان شود اشكال ندارد. اما توهين، تحقير و تهمت نسبت به مؤمن حرام است.
توبه از غيبت
پس از غيبت كردن، توبه و پشيمانى از آن واجب است و احتياط مستحب آن است كه از غيبت
شده اگر مفسدهاى ندارد حلاليت بطلبد و يا براى او استغفار كند.
[33]
بنابراين اگر غيبت شونده از دنيا رفته براى او بسيار استغفار شود و اگر زنده است و
انسانِ بزرگوار و با گذشتى است و گفتن به او عداوت و دشمنى و فتنه ايجاد نمىكند احتياط
مستحب آن است كه از وى حلاليت بطلبد و اگر احتمال مىدهد كه مراجعه به او سبب عداوت
و فتنه شود به وى مراجعه نكند و در عوض براى او بسيار استغفار كند.
پرسش: اگر كسى غيبتى از شخصى كرده يا تهمتى زده يا شنيده، در اين موارد بايد رضايت
فرد غيبت شده و شخص تهمت زده شده را جلب كرد يا خير؟
پاسخ: لازم نيست ولى بايد توبه كند. [34]
پرسش: اگر فردى غيبتِ فرد ديگر را نموده آيا بايد براى توبه كردن از طرف مقابل طلب
رضايت نمايد يا اين كه تنها استغفار كافى است؟ در صورت مانع بودن شرم و حيا چه بايد
كرد؟
پاسخ: استغفار كافى است. [35] برخى از بزرگان
فرمودهاند اگر تهمت يا غيبت به گوش شخص نرسيده باشد لازم نيست به اطلاع او برسد و توبه
فرد كافى است و اگر به گوش او رسيده باشد بايد از او طلب حلاليت و عذرخواهى كند.
پرسش: آيا زن مىتواند اسرار و مسائل خانوادگى را كه بين خود و شوهرش است براى ديگران
تعريف كند؟
پاسخ: افشاى اسرار مؤمن جايز نيست. [36]
پرسش: كسى كه راز دوستش را به ديگران بگويد آيا مرتكب گناه شده است يا خير؟
پاسخ: بلى، كشف اسرار ديگران معصيت است. [37]
افشاگرى به معناى پخش و گسترش بدىها يا ضعفها و نقائص شخصى يا شخصيتى افراد با هدف
مطلع كردن افراد جامعه از بدىهاى يك فرد يا گروه
است. داشتن چنين نيّتى از سوى افشاگران نشان از خيانت درونى و پستى اخلاقى آنان است.
اقدام براى رسيدن به اين هدف شيطانى از هر راهى كه باشد گناهى بزرگ است.
قرآن مىفرمايد:
إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ... [38]
كسانى كه دوست دارند زشتكارى در حق مؤمنان شايع شود...
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
مَن يَسمع فاحشة فافشاها فهو كمن اتاها [39]
كسى كه فحشايى را بشنود و افشا كند مانند كسى است كه انجام داده باشد.
اشاعه فحشا علاوه بر اين كه موجب از بين رفتن آبروى يك مسلمان است، موجب از بين رفتن
قبح و زشتى كارهاى ناروا و عادى شدن آنها مىشود. بنابراين جايز نيست هر سخنى گفته يا
نوشته شود.
يكى از گناهان رايج در جامعه ناسزاگويى و فحاشى است.
[40] كه گاهى در دعواهاى خانوادگى و اجتماعى پيش مىآيد.
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
اِنَّ مِن شَرِّ عِبادالله مَن تَكرهُ مُجالِسته لِفُحشه [41]
از بدترين بندگان خدا كسى است كه مجالست با او خوشايند نيست به جهت بدزبانى او.
و همچنين آن حضرت(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
اَلا اُخبركم بِابعدكم منى شبهاً؟ قالوا بلى يا رسول الله، قال
الفاحش البذى [42]
آيا خبر ندهم شما را به دورترين شما از من از جهت شباهت؟ اصحاب گفتند بلى يا رسول الله،
حضرت فرمود: دورترين افراد از من فحش دهنده بدزبان است.
پرسش: آيا فحاشى به انسانهاى معمولى يا علما و بزرگان حق الله است يا حق الناس؟
پاسخ: هر دو است. [43]
از مسائلى كه در شبنشينىها مطرح مىشود لطيفههايى است كه به نحوى استهزاء ديگران محسوب
مىشود.
پرسش: گفتن لطيفههايى كه حالت تمسخر قوم يا مناطقى از مردم كشور است چه حكمى دارد؟
پاسخ: اگر استهزاء آنان محسوب شود جايز نيست. [44]
و برخى از مراجع تقليد فرمودهاند: بهتر است كه از اين نوع مزاحها اجتناب شود. [45]
پرسش: تجسس از مسايل شخصى و خانوادگى و يا مفاسد اخلاقى افراد، چه حكمى دارد؟
پاسخ: در صورتى كه مفاسد در خفا انجام گرفته جايز نيست.
[46]
پرسش: تحقيق و تجسس از سوابق افرادى كه مىخواهند در نهادهاى انقلاب داخل شوند با توجه
به آيهى «يا ايها الذين آمنوا لا تجسسوا» [47] چه صورت دارد؟
پاسخ: تحقيق در فرض مذكور تا تحصيل اطمينان به صلاحيت شخص براى خدمت در نهادهاى انقلاب
مشمول آيه فوق نيست. [48]
[1] . بحارالانوار، ج 22، ص 351; وسايل الشيعه،
ج 16، ص 162.
[2] . توضيح المسائل مراجع، ج 2، ص 737.
[3] . رساله دانشجويى، ص 328، س 531.
[4] . حجرات / 11.
[5] . ميزان الحكمه، ج 10، ص 219.
[6] . نور / 13 ـ 5; وسائل الشيعه، ج 18، ص 433.
[7] . توضيح المسائل آيتالله مظاهرى، ص 462،
مسأله 88).
[8] . بحارالانوار، ج 72، ص 194.
[9] . توضيح المسائل آيةالله مظاهرى، م 90.
[10] . همان، م 94.
[11] . استفتائات جديد، مكارم، ج 1، ص 523،
س 1719.
[12] . حجرات / 12.
[13] . بحارالانوار، ج 72، ص 257; مصباح الشريعه،
ص 204.
[14] . جامعالسعادات، ج 3، ص 302; بحار الانوار،
ج 72، ص 257; پيام امام، ج 5، ص 557.
[15] . استفتائات امام خمينى، ج 2، ص 618،
س 9.
[16] . همان، ج 2، ص 618، س 9.
[17] . اخلاق در قرآن، مكارم، ج 3، ص 139.
[18] . احكام روابط زن و شوهر، ص 57.
[19] . پاسخ كوتاه به 300 پرسش از احكام، ص
92.
[20] . وسائل الشيعه، ج 19، ص 47.
[21] . اخلاق در قرآن، مكارم، ج 3، ص 133;
رساله احكام غيبت، شيخ احمد مجتهدى، ص 138.
[22] . جامع المسائل فاضل، ج 1، ص 252، س 980.
[23] . همان، س 981.
[24] . منهاج الصالحين، ج 1، م 39 تقليد; استفتائات
جديد، مكارم، ص 209.
[25] . استفتائات امام خمينى، ج 2، ص 619،
س 10.
[26] . استفتائات امام، ج 2، س 14; معارف دين،
صافى گلپايگانى، ج 1، ص 377.
[27] . جامع المسائل فاضل، ج 1، س 1298; استفتائات
بهجت، ج 4، س 6466.
[28] . همان، س 11.
[29] . استفتائات جديد، مكارم، ج 2، ص 241،
س 742.
[30] . همان، ص 154، س 556.
[31] . همان، س 557.
[32] . استفتائات جديد مكارم، ج 1، ص 154،
س 555.
[33] . منهاج الصالحين، ج 1، فى التقليد، مسأله
29; معارف دين، صافى گلپايگانى، ج 1، ص 379.
[34] . استفتائات امام خمينى، ج 2، ص 620،
س 16; جامع المسائل فاضل، ج 1، ص 252.
[35] . استفتائات امام خمينى، ج 2، ص 621،
س 21; جامع المسائل فاضل، ج 1، س 982; استفتائات جديد مكارم، س 1004 و 1006.
[36] . احكام روابط زن و شوهر، ص 58.
[37] . معارف دين، صافى گلپايگانى، ج 1، ص
382.
[38] . نور / 19.
[39] . ميزان الحكمه، ج 1، ص 221.
[40] . مسائل جديد از ديدگاه علما و مراجع
تقليد، ج 1، ص 19.
[41] . ميزان الحكمه، ج 7، ص 409.
[42] . بحارالانوار، ج 72، ص 110.
[43] . استفتائات بهجت، ج 4، س 5849.
[44] . مكارم، خامنهاى، تبريزى، سيستانى، مسائل
جديد، محسن محمودى، ج 2، ص 60.
[45] . جامع المسائل، ج 1، ص 639.
[46] . جامع المسائل فاضل، ج 1، ص 628.
[47] . حجرات / 14.
[48] . استفتائات امام خمينى، ج 2، ص 623،
س 26.