23 فروردین 1396, 7:40
از جمله بزرگترين گناهاني كه در دين اسلام مطرح شده، گناه «دروغ» يا كذب است. اين گناه نيز از جمله گناهاني است که عقلا آن را درك كرده و به عدم جواز و حرمت آن حكم ميكنند. به همين جهت است كه اين پديده فردي و اجتماعي مورد مذمت تمامي اهل خرد در تمام دنيا است. دروغ يا كذب در واقع اظهار آن چيزي است كه واقعيت ندارد، خواه يك امر صرفاً فردي باشد و خواه يك مقوله اجتماعي و مربوط به عموم افراد يك جامعه. درباره دروغ و شخص گوينده آن علوم متعدد از جمله روانشناسي، جامعهشناسي يا انسانشناسي بحث كردهاند اما آنچه قرآن بدان اشاره دارد بعد عقيدتي و ديني آن است، يعني قرآن بيان ميدارد چه اتفاقي براي يك فرد ميافتد كه او زبان كذب ميگشايد. گناهان نسبت به يكديگر جنبه تعليلي دارند و هر كدام از آنها محصول عوامل بسيار نفساني است و ريشه در افعال گذشته فرد دارد. درباره اين گناه نيز قرآن ميفرمايد كه «كذب» عامل نفاق در فرد ميشود، يعني به گفته قرآن عامل اينكه يك فرد دست به نفاق ميزند و منافقانه رفتار مينمايد سرپيچي از وعده الهي و دروغ است. از جمله بزرگترين گناهاني كه در دين اسلام مطرح شده، گناه «دروغ» يا كذب است. در آيه سوم سوره زمر خداوند علت دروغ گفتن را مسأله «شرك» عنوان ميكند و اين بدان جهت است كه دروغگو زبان به كذب ميگشايد ولي و سرپرستي غير از خدا براي خود اختيار نموده و به خاطر اوست كه لب به كلام ناصواب ميگشايد چرا كه خداي متعال را قادر مطلق نميداند. اين مسأله نيز مانند مسائل ديگر اخلاقي نياز به تحقيقات گسترده و مهمي دارد كه نه پهناي قلم نگارنده و نه مجال اين كلام قادر به اين مهم است. از آنجا كه اين مقوله يكي از اساسيترين مشكلات جامعه كنوني ماست و همانطور كه ميبينيم متأسفانه برخی به نحو بسيار مشخص و نماياني به آن مبتلا هستند جاي آن دارد كه هر كس در خود كاوش كند و خود را تا حد ممكن از اين بلا نجات دهد تا شايد بتوانيم گامي نو و كوچك در رفع اين رذيله اخلاقي در جامعه برداريم.
زبان منشأ شكل گيري بسياري از گناهان صغيره و كبيره است. از همين رو، درباره زبان گفتهاند: «جِرمش اندك و جُرمش بزرگ است.» همچنين برخي از سخنان اگر چه گناه و معصيت به شمار نميآيند، از آنجا كه بيهودهاند و هيچ سود دنيوي و اخروي در پي ندارند، سبب كدورت قلب و سنگدلي ميشوند. پس مؤمنان هم براي رهايي از گزند گناهان و هم براي در امان ماندن از تيرگي قلب، از سخنان بيهوده و تباهكننده ميپرهيزند و حتي در برابر سخنان پوچ و بي ارزش ديگران نيز به شايستگي برخورد ميكنند. خداوند متعال در توصيف اين گروه از اهل ايمان ميفرمايد: «و اِذا سمِعُوا بِاللّغْو أعْرضُوا عنْهُ؛ و هنگامي كه سخن بيهودهاي ميشنوند، از آن روي برميگردانند.» (قصص: ۵۵) در جاي ديگر ميفرمايد: «و ِاذا مرُّوا بِاللّغْوِ مرّوا كراما؛ و هنگامي كه با بيهودهاي روبه رو ميشوند، با بزرگواري از آن درميگذرند.» (فرقان: ۷۲) پس در سوره مؤمنون، به چنين انسانهايي مژده رستگاري داده شده است: قدْ أفْلح الْمُوءْمِنُون ـ و الّذين هُمْ عنِ اللّغْوِ مُعْرِضُون. (مؤمنون: ۱ و ۳) به تحقيق، مؤمنان رستگار شدند ـ آنها كه در نمازشان فروتنند ـ و آنها كه از (كارهاي) بيهوده روي برميگردانند. همانگونه كه گاهي يك سخن ناپخته و ناپسند، اسباب بدبختي انسان را فراهم ميكند، كنترل زبان نيز ميتواند بستر مناسبي را براي رسيدن به رستگاري ابدي آماده سازد. انفاق و دستگيري از محرومان و بيچارگان، يكي از برترين كارهاست كه خير و پاداش فراوان به همراه دارد. خداوند متعال در سوره مباركه «سجده» نماز شب و انفاق در راه خدا را دو عملي ميداند كه پاداش آن، از تصور انسان خارج است: تتجافي جُنُوبُهُمْ عنِ الْمضاجِعِ يدْعُون ربّهُمْ خوْفًا و طمعًا و مِمّا رزقْناهُمْ ينْفِقُون ـ فلا تعْلمُ نفْسٌ ما أُخْفِي لهُمْ مِنْ قُرّهِ أعْينٍ جزاءً بِما كانُوا يعْملُون. (سجده: ۱۶ و ۱۷) پهلوهايشان از بسترها جدا شود (و به نيايش شبانه برخيزند) و با بيم و اميد، خداي خويش را ميخوانند و از آنچه به آنها روزي كردهايم، انفاق ميكنند. هيچ كس نميداند چه بسيار نعمتهايي كه روشني بخش چشم است، به عنوان پاداش كارهايشان در عالم غيب برايشان ذخيره شده است. در آيه ۳۸ سوره مباركه روم، نيز به اهل انفاق اينگونه وعده رستگاري داده شده است: فِآتِ ذا الْقُرْبي حقّهُ و الْمِسْكين و ابْن السّبيلِ ذلِك خيرٌ لِلّذين يريدُون وجْه ا... و أُولئِك هُمُ الْمُفْلِحُون. پس حق خويشان خود و بيچارگان و در راه ماندگان را بپرداز كه اين كار براي كساني كه خشنودي خداوند را طلب ميكنند، مايه خير و بركت است و آنها، كساني هستند كه رستگار خواهند شد. در اين آيه شريفه، دو نكته قابل تأمل وجود دارد: نكته نخست اينكه انفاقي به رستگاري انسان ميانجامد كه از عنصر «اخلاص» برخوردار و تنها براي كسب خشنودي پروردگار صورت گرفته باشد. نكته ديگر در عبارت «فات ذالقربي حقه» و لفظ «حقه» نهفته است و آن اينكه خويشاوندان، در اموال انسان شريكند و اگر انسان مالي به آنها ميبخشد، در حقيقت، حق آنان را ادا ميكند و منتي بر گردن آنها ندارد».
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان