16 تیر 1397, 14:8
ما باید این را بفهمیم به قلبمان، اگر این کلمه را قلبمان بفهمد نه [اینکه] همان گفتار باشد، گفتنش آسان است، به قلب رساندن و آ موجود قابل فهم را، فهماندن، که قلب هم باورش بیاید، مشکل است یک وقت همینطوری آدم میگوید که جهنمی هست و بهشتی هست، گاهی اعتقاد هم دارد اما باور کردن هم غیر اعتقاد علمی است گر چه برهان هم قائم بر آن شده باشد، اما باور آمدن، یک مساله دیگری است ....اگر کسی باورش بیاید که غیبت «ادام کلاب النار» است. کسی که غیبت بکند کلبهای آتش [جهنم] او را میبلعند، غیبت نمیکند .... اینکه ما خدای نخواسته یک وقت غیبت میکنیم، برای این است که باورمان نیامده است آنجا [قیامت] را، آدمی که باورش بیاید که تمام کارهایی که در اینجا انجام میدهد یک صورتی درآن عالم دارد، اگر خوب است صورت خوب واگر بد است صورت بد و{بداند که} حساب در کار است و هر کاری حساب دارد....آن وقتی که باورش بیاید تبعیت میکند ... اگر انسان باورش آمد که یک مبدئی برای این عالم هست و باز خواستی برای انسان در مرحله بعد هست و [بعد از] مردن فنا نیست[ بلکه] مردن انتقال از نقص به کمال است. این [باور] انسان را از همه لغزشها نگه میدارد، [ولی صحبت] همه سر این است که این باور چگونه باید؟
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان