كلمات كليدي : تكاثر، ثروت، فخر، غفلت، تكبّر، تحقير
نویسنده : هیئت تحریریه سایت پژوهه
تکاثر از ریشه و مصدر باب تفاعل به معنای افزون شدن، فراوان شدن و به بسیاری مال و ثروت فخر کردن است.
تکاثر اختصاصی به ثروت ندارد بلکه گاه بر زیادی فرزند و قوم خویش نیز تعلق میگیرد.
یک سوره در قرآن به نام التکاثر به بیان این صفت زشت و برحذر داشتن مردم از آن اختصاص داده است.
تکاثر علاوه بر آثار ناگوار فراوانی که دارد میتواند سبب پیدایش صفتهای زشت دیگری نیز گردد:
1-غفلت از یاد خدا
قرآن کریم میفرماید:
« وَمَا أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُم بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِندَنَا » (سبأ/37)
«اموال و اولاد شما چیزی نیست که شما را به ما نزدیک سازند»
از این روست که بندگان را از دل بستن به آنها برحذر میدارد:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» (منافقون/9)
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال و اولادتان شما را از یاد خدا به خود مشغول ندارد که هر که چنین کند زیانکار است»
2-تکبّر و غرور:
انسان، هنگامی که از نظر ثروت بر دیگران برتری یافت گرفتار تکبر و فخر فروشی میشود و ثروت را وسیلۀ برتری جوئی قرار میدهد.
قرآن کریم از قول یکی از این افراد که به برادر خود فخر میفروشد نقل میکند:
« أَنَا أَکْثَرُ مِنکَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا » (کهف/34)
«من به مال از تو بیشتر و از حیث افراد عزیزترم»
این غرور گاهی باعث میشود که انسان حتی پیامبران الهی را تکذیب کند چنانچه طبق شهادت تاریخ بیشتر دشمنان و تکذیب کنندگان پیامبران الهی ثروتمندان مغرور و مرفهین بیدرد بوده است:
« وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ وَقَالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ » (سبأ/ 34-33)
«ما هیچ بیم دهندهای به قریهای نفرستادیم جز آنکه توانگران عیاش آن گفتند ما نسبت به آنچه برای شما فرستاده شده کافرین و گفتند: اموال و اولاد، از همه بیشتر و عذاب نخواهید شد.»
3-تحقیر دیگران:
حضرت علی (ع) میفرماید:
«هر کس مال در نزد او ارزشمند و گرامی شد مردمان در نظر او خوار میگردند»
4- سختی حساب:
قرآن با نکوهش ثروتاندوزی به مسلمانان دستور میدهد که اموال خود را در راه خدا، و بهرهگیری مردم به کار اندازند، و از اندوختن و ذخیره کردن آنها بپرهیزند وگرنه دچار عذاب دردناکی خواهند شد:
« یَوْمَ یُحْمَى عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَـذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَنفُسِکُمْ فَذُوقُواْ مَا کُنتُمْ تَکْنِزُونَ» (توبه/35)
«آنها را که طلا و نقره ذخیره میکنند، و آن را در راه خدا انفاق نمیکنند به مجازات دردناک بشارت ده»
5- عاقبت بد:
ثروت زیاد و علاقه به آن حلاوت عبادت را در آدمی از بین میبرند لذا دست از عبادت برمیدارد و حتی با احکام الهی به مخالفت برخیزد چنانچه نقل شده است که ثعلبه بن حاطب مردی فقیر بود که مرتب به مسجد پیامبر (ص) میآمد و اصرار داشت که پیامبر (ص) دعا کند تا خداوند مال فراوانی به او بدهد. پیغمبر به او فرمود:
«مال کمی که شکرش را ادا کنی، بهتر از ثروت زیادی است که نتوانی حقّش را ادا کنی.»
با اصرار زیاد ثعلبه پبامبر (ص) برایش دعا کرد. مدتی نگذشت که ثعلبه دارای گوسفندان فراوانی شد به حدی که به خاطر رسیدگی به آنها نتوانست به مسجد بیاید و حتی ناچار شد از مدینه خارج شود پس از مدتی رسول خدا (ص) مأمور جمعآوری زکات را نزد ثعلبه فرستاد ولی او از زکات دادن امتناع کرد، و نه تنها از دادن زکات امتناع ورزید، بلکه به واجب بودن زکات نیز خرده گرفت.