كلمات كليدي : وسلي، متديست، بيداري روحاني، چارلز وسلي، وايتفيلد
نویسنده : محمد صادق احمدي
در قرن شانزده و پس از کشمکشهای فراوان میان کلیسا و اصلاح طلبان، سرانجام نهضت اصلاح به پیروزیهای نسبی دست یافت و در انشعابات گوناگون و با رهبری رهبران پر شور به کار خود ادامه داد.
اما این توفیق دوام نیاورد؛ زیرا برخی از رهبران روی اصول خود پایبند نماندند. (مثلا لوتر که شعار بازگشت به کتاب مقدس را داشت، بسیاری از قسمتهای آن را زیر سوال برد و شمار کثیری از پیروان خود را از دست داد و در سوی دیگر تسوینگلی نیز با تردید در اندیشههایش مسبب اصلی پیدایش نهضت آناباپتیست گشت و...) و این مساله سبب سرخوردگی بسیاری از پیروان ایشان گشت و قطار نهضت اصلاح دینی را در حرکت تند خود با مشکلات جدی مواجه کرد.
مشکل جدی دیگر این بود که با شروع عصر روشنگری در قرن هفده بسیاری از مبانی دینی زیر سوال رفت و حتی وجود تاریخی مسیح نیز انکار شد و در کل دانشمندان به هر چیزی که با عقل اثبات می شد، بها میدادند و سبب دوری هرچه بیشتر مردم از مسیحیت را فراهم کردند.
در نتیجه عوامل فوق، مشکلی که پس از یک قرن تقریبا در همه شاخههای نهضت اصلاح بروز پیدا کرده بود، سرخوردگی روحانی و مقید شدن مردم به آداب و رسوم خاص کلیسای خود بود بدون اینکه به روحانیت و معنویت آن توجه کنند.
در این هنگام مصلحانی نه برای ایجاد شاخه و انشعاب جدید، بلکه برای ایجاد انظباط روحانی و بیداری روحانی پدیدار شدند و تمام تلاش خود را وقف رسیدن به این هدف کردند.
از نام آورترین این مصلحان جان وسلی است که در قرن هجده موعظههایش را برای ایجاد بیداری روحانی در مردم آغاز کرد.
وسلی: کشیشی در خانواده ای کشیشی[1]
جان وسلی در سال 1703 میلادی دیده به جهان گشود. او در یک خانواده بسیار مذهبی متولد شد. پدر او کشیش کلیسای اپوورت (Epworth) در ناحیه لینکن شایر بود. همین امر سبب علاقه او به امور مذهبی و تحصیلات روحانی شد.
هنگامی که جان پنج سال بیشتر نداشت خانهای که در آن زندگی می کردند، آتش گرفت و جان در طبقه بالای خانه در میان شعلههای آتش گرفتار شد ولی در آخرین لحظه با فرار از پنجره از مرگ حتمی نجات یافت. این مساله باعث شد که مادر وسلی، او را «نیم سوزی که از میان آتش ربوده شده» (زکریا 2:3) بداند که برای هدف ویژهای زنده مانده است.
بنابراین وسلی با شور و اشتیاق برای تحصیل علوم دینی به آکسفورد وارد شد و زمانی که 22 سال بیشتر نداشت به مقام کشیشی دستگذاری شد.
باشگاه مقدس و متدیستها
پس از دستگذاری، وسلی به همراه چند تن از دوستانش باشگاه مقدس را بنا نهاد تا کسانی که میخواهند در ایمان مذهبی خود جدی باشند به آن ملحق شوند.
بنابراین به مطالعه منظم در مبادی دین مسیحیت پرداختند و دعاهایی را با اسلوب و روش خاص و منظم برای دینداران مسیحی تالیف کردند تا بتوانند با خدای خود مرتبط باشند. این مساله سبب شد که دوستان و هم کلاسیهای ایشان در آکسفورد از روی نیش خند و طعنه ایشان را متدیست بنامند.[2]
در سال 1735 وسلی به عنوان مبشر مسیحی به ایالت جورجیا رفت ولی در این زمینه موفقیتی کسب نکرد و با سرخوردگی و احساس نیاز به معویت و روحانیت بازگشت. وسلی همچنان نا امید بود تا اینکه با یکی از کشیشان موراوی (ایشان پیرو نظریههای زهد باورانه فیلیپ اسپنر بودند) بنام پیتر بوهلر (Bohler) آشنا شد. این آشنایی سبب شد تا وسلی اعتماد به نفش بیشتری کسب کرده و آن چنان که خود مدعی شده با دگرگونی عمیقی مواجه شود.[3]
در مورد این دگرگونی خود وسلی لین گونه میگوید:
«...شامگاهان با بیمیلی به انجمنی در خیابان آلدرزگیت رفتم... در حالی که این شخص در مورد دگرگونیای که خدا بواسطه ایمان به مسیح در قلب انسانها بوجود میآورد سخن گفت... به من اطمینان داده شد که او گناهان مرا برداشته است و مرا از مرگ رهایی بخشیده است.»
همکاری با وایتفیلد
پس از این تجربه روحانی که به وسلی دست داده بود، وسلی با وایتفیلد که پیش از این از چنین حالاتی برخوردار شده بود و در دانشگاه با او بود روبرو شد و تصمیم به همکاری با او گرفت. اما کلیسای انگلستان که در این زمان دجار انحطاط اخلاقی و مذهبی شده بود براحتی به ایشان اجازه استفاده از کلیسا را نداد.
بنابراین در سال 1739 ابتدا وایتفیلد و سپس وسلی به موعظه در فضای باز روی آوردند. وسلی تا هشتاد و هفت سالگی و مدت کوتاهی قیل از مرگش به این کار ادامه داد و تقریبا جایی در انگلستان نمانده بود که او به آنجا نرفته باشد.
دشمنی کلیسای انگلستان و تاسیس کلیسای متدیست[4]
با توجه به ضعف اخلاقی و سرخوردگی که در آن زمان در جامعه مسیحی وجود داشت حرکت جان وسلی و برادرش چارلز و وایتفیلد تاثیر شگرفی بر جامعه داشت و سبب شد که اشخاص بسیاری بیداری روحانی را تجربه کنند.
چارلز، برادر جان، علاوه بر بیداری روحانی در تقویت آن بوسیله سرود نیز نقش عمدهای ایفا کرد. او در سرودن برای نیایشهای کلیسایی مهارت زیادی داشت و با شعرهای زیبای خود سبب جذب بسیاری از مردم به کلیسای متدیست گشت. برادران وسلی اشخاصی را که توسط موعظه ایشان توبه کرده بودند گرد هم جمع میکردند تا در گروههای کوچک در کنار کلیساهای رسمی فعالیت کنند اما دشمنی کلیسای رسمی با ایشان یکی از مهمترین علتهایی بود که موجب شد تا ایشان از کلیسا جدا شوند و در نتیجه کلیسای متدیست را بوجود آورند.
البته جان به هیچ وجه تصمیم نداشت که متدیستها برای خود گروه مجزایی باشند اما از آنجا که متدیستها به تقدس باطنی مایل بودند و میخواستند زندگی را با دعا و مراقبه سپری کنند نهایتا از کلیسای انگلستان جدا شدند.
جان وسلی با وجود مخالفتها و دشمنی آشکار کلیسای کاتولیک و کلیساهای پروتستان با کوشش تمام به کار خود ادامه میداد و سوار بر اسب به اقصی نقاط انگلسی میرفت تا جایی که او را اسب سوار خدا میخواندند. او بیش از 250 هزار[5] مایل را سوار بر اسب طی کرد و برای بالغ بر چهل هزار نفر در فضای باز موعظه کرد.[6]
سرانجام وسلی در سال 1791 و پس از عمری تلاش برای بیداری روحانی مردم درگذشت.
قواعد کلیسای متدیست[7]
وسلی پافشاری میکرد که برای کسانی که در انجمن متدیستها باقی میمانند قواعدی تصویب شود. در سال 1743 این قواعد تصویب شد و تاکنون نیز در کتابهای کلیسای متدیست چاپ میشود. قسمتی از متنی که وسلی برای کلیسای متدیست در نظر گرفته به این بیان است: «بنابراین از همه کسانی که در انجمن متدیستها باقی می مانند، انتظار میرود پیوسته میل برای نجات را به طرق زیر نشان دهند:
اولا با آزار نرساندن و پرهیز از هر نوع بدی بویژه آنچه رایجتر است مانند نزاع، مستی، خرید و فروش مشروبات الکلی یا نوشیدن آنها... دادن یا گرفتن ربا و....
ثانیا از همه کسانی که میخواهند در این انجمنها باقی بمانند، انتظار میرود پیوسته میل برای نجات را نشان دهند با کارهای خوب مثل... کمک به یکدیگر و...
ثالثا از همه کسانی که میخواهند در این انجمنها باقی بمانند، انتظار می رود پیوسته میل برای نجات را با توجه به همه فرمانهای خدا نشان دهند مانند پرستش عمومی و ...
گستردگی و انشعابات کلیسای متدیست[8]
بیداری روحانی که برادران وسلی و وایتفیلد در انگلستان بوجود آوردند تاثیرات زیادی برجای گذاشت و به کلیساهای سنتی (پرسبیتری، جماعتی، باپتیست) انگلستان هم که سرزندگی خود را از دست داده بودند و از تعداد اعضایشان کاسته شده بود رونق بخشید.
این جنبش در انگلیس سبب شد تا حتی فرو دست ترین افراد جامعه هم با انجیل و امور اخلاقی آشنا شوند به طوری که گفته میشود اگر این بیداری روحانی به وقوع نمی پیوست در انگلستان نیز مانند فرانسه انقلابی رخ میداد.
این جنبش فقط در انگلستان نماند و از حدود بریتانیا تجاوز کرد و به ایرلند و اسکاتلند هم رسید. جرج وایتفیلد هم که به آمریکای شمالی مسافرت کرده بود به بیداری مردم آنجا اهتمام ورزید تا جایی که پیروان فراوانی برای خود دست و پا کرد و در سال 1766 در نیویورک نخستین تشکیلات رسمی متدیستها بنا نهاده شد و از آن تاریخ تاکنون کلیسای متدیست از بزرگترین مجامع مسیحی در آمریکا و انگلستان به شمار میرود تا جایی که بیش از هفتاد میلیون طرفدار در ساسر دنیا دارد.
کلیسای متدیست نیز همانند دیگر کلیساهای مسیحی که به شاخههای زیادی منشعب شدهاند پس از گذشت مدت اندکی با هم اختلاف پیدا کردند و انشعاباتی را در درون خود بوجود آوردند.
مهمترین کلیساهایی که از کلیسای متدیست منشعب شدند عبارتند از: اتحادیه جدید متدیست، کلسیای متدیستهای قدیم، مسیحیان پیرو کتاب مقدس، کلیساهای متدیست متحده آزاد و چندین انشعاب دیگر. علاوه بر این هر یک از این انشعابات دارای تمییزاتی از دیگر گروه میباشد.[9]