كلمات كليدي : حزن، حزن مذموم، حزن ممدوح
نویسنده : سيده معصومه جوادي زاويه
حزن، سختی زمین را میگویند و نفس را بخاطر غمی که برای آن بوجود میآید و موجب سختی و دگرگونی آن میشود، حزین میگویند که خلاف فرح و شادی است.[1]هرگاه انسان چیزی را که مالک آن بوده است و آن را دوست داشته و یا خود را قادر بر تملک آن میدانسته، از دست بدهد، حُزن بر او عارض میشود.[2]
حزن در آیات
کلمه حزن با مشتقاتش در کل آیات قرآن 42 مرتبه به کار رفته است که 26 آیه مکی و 16 آیه مدنی میباشد و در اکثر این آیات خداوند حزن را به صورت منفی بیان نموده و پرهیز از حزن دستور کار آیات میباشد که ما در این جا به نمونه هایی از آیات اشاره میکنیم. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
«صبر کن و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد وبخاطر (کارهای) آنها اندوهگین و دلسرد نشو و از توطئههای آنها در تنگنا قرار مگیر.»[3]
«به یقین کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند که «نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است.»[4]
این آیات وسیلهاى براى تسلى و دلدارى و تقویت روحى مؤمنین است. خداوند ماندن مؤمن بر اندوه را جایز نمیداند، بلکه آن را مایه تنبه و عبرت قرار داده است تا او را به سوی فرح و سرور هدایت کند.
«نجوا تنها از سوى شیطان است. مىخواهد با آن مؤمنان غمگین شوند. ولى نمى تواند هیچ گونه ضررى به آن ها برساند جز به فرمان خدا. پس مؤمنان تنها بر خدا توکل کنند.»[5]
حزن در روایات
در روایات نیز، در مواردی از حزن به عنوان یک فضیلت یاد شده و مواردی نیز به عنوان رذیلت آمده است که به برخی از آنان اشاره میکنیم.
1. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: بر شما باد حزن، پس همانا کلید قلب است.[6]
2. امام علی(ع) فرمودند: در معرفی انسان کامل میفرمایند: کسی که جامعه زیرین او اندوه و لباس رویین او ترس ازخداست.[7]
3.پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: کسی که اندوهش بسیار است، بدنش بیمار شود.[8]
انواع حزن
طبق آیات و روایات فراوانی که این زمینه موجود است، حزن به دو قم مذموم و ممدوح تقسیم میشود که برای روشن شدن این مطلب ابتدا به تعریف آن و سپش به ذکر عوامل ایجاد کننده و در نهایت عوامل نابود کننده آن میپردازیم.
الف- حزن مذموم
حزن مذموم، همان حزن به جهت از دست دادن منفعت دنیوی و یا رسیدن به مصیبت است که بطور مستقیم و غیر مستقیم در آیات و روایات مورد نهی واقع است. خداوند صحنه پایانی غزوه احد را اینگونه بیان میکند:
«(به خاطر بیاورید) هنگامی را که از کوه بالا میرفتید، و(جمعی در وسط بیابان پراکنده شدند، و از شدت وحشت) به عقب ماندگان نگاه نمیکردید . پیامبر از پشت سر شما را صدا میزد. سپس اندوهها را یکی پس از دیگری به شما جزا داد. این بخاطر آن بود که دیگر برای ازدست رفتن(غنایم جنگی) غمکین نشوید، و نه بخاطر مصیبتهایی که بر شما وارد میگردد.»[9]
علامه طباطبایی در ذیل این آیه، دو احتمال میدهند که هر دو احتمال دلیل بر مذموم بودن حزن ناشی از دست دادن منفعت دنیوی و یا رسیدن به مصیبت است. بنابر احتمال اول خداوند غم دیگری را به مسلمانان به عنوان پاداش داد تا بر اثر این غم مسلمانان از آنچه از دست داده بودند و یا از مصائبی که به آنها رسیده بود محزون و دلگیر نشوند و این غم باعث زوال حزن و اندوه اولیه شده بود.
بنابر احتمال دوم، غم دوم عبارت است از غمی که به سبب حمله ناگهانی مشرکین بعد از نافرمانی نگهبانان، از پشت سر بر آنها وارد شد. لذا دو غم بر مومنان وارد شد که هر دو مذموم است؛ یکی غم اختلاف و کشمکش و پراکنده شدن در زمین و دیگری غم حمله از پشت و غافلگیر شدن.[10]
عوامل بوجود آورنده حزن مذموم:
1. شوق و رغبت به دنیا:
امام صادق(ع) میفرمایند: شوق و رغبت به دنیا موجب غم و حزن است.[11]زیرا شادیهای دنیا زودگذر است و از پس آن اندوه و غمی است. بنابراین علاقه به آنها در واقع دلبستگی به امور فانی و زودگذر است و وقتی انسان چیزی را که به آن علاقه دارد، از دست بدهد دچار حزن و اندوه میشود.
2.چشم داشتن به ثروت دیگران:
امام باقر(ع) میفرمایند: هر کس به آنچه در اختیار مردم است چشم دوزد، حزن و تأسفاش طولانی شود.[12]زیرا این فرد یکسره در حال مقایسه خود و دیگران است و از کم و کاستیهای زندگی خود غمگین و ناراحت است.
3.حسادت:
امام علی(ع) میفرمایند: ستمگری را شبیهتر به مظلوم از حسود ندیدم، که نفس اندوه او دائمی و قلب او متحیر و سرگردان و حزن و اندوهش لازم و همیشگی است.[13]
4. ناامیدی:
یکی دیگر از عواملی که موجب حزن و اندوه میگردد، ناامیدی است. امام علی(ع) میفرماید: اگر ناامیدی بر دل انسان چیره شود تأسف خوردن، او را از پای درآورد.[14]فردی که ناامید است، احساس حقارت و بدبختی میکند و این حس حقارت او را از عمل کردن باز میدارد و در نتیجه موجب حزن و اندوه او میشود.
5.آه و ناله و ناشکیبایی:
امام علی(ع) میفرمایند: از جزع و فزع بپرهیز که باعث اندوه میشود.[15]جزع در لغت به معنای صبر نکردن بر آنچه بر انسان نازل شده است، میباشد.[16]از این روایت میتوان استفاده کرد که آه و ناله شدید و بدون جهت نه تنها موجب رفع حزن نمیشود، بلکه بر آن میافزاید.
اینان انسانهایی هستند که دوست دارند همیشه ناله کنند و روز خود را با حزن و اندوه به پایان برسانند، در حالیکه میتوانند با توجه به نعمتهای خدا به زندگی شیرینی و نشاط ببخشند.
6. شک:
طبق فرموده امام صادق(ع) خداوند حزن و اندوه را در شک و سخط قرار داده است.[17]
7.افکار منفی:
ریشه هر احساس افسردگی و اندوهی در تفکری منفی است و در اثر همین افکار منفی، انسان بیروحیه و سنگین شده و دچار احساس شکست و ناکامی میگردد.
اگر انسان از کارها، برداشت درستی داشته باشد، احساسات او هم واقعی است و اگر درک و تصور او اشتباه باشد، واکنش او هم غیرطبیعی و خلاف واقع خواهد بود. بنابراین باید احساسات دردناک ناشی از تعریفهای ذهنی را کنار گذاشت، چون اعتباری ندارند.[18]
عوامل نابود کننده حزن مذموم:
1. صبر و یقین:
صبر در لغت به معنای بازداشتن نفس به جهت رسیدن مکروهی به آن از جزع و فزع است. صبر موجب غم زدایی و آرامش روحی است. چنانچه امام علی(ع) میفرمایند: با ارادههای صبورانه و حسن یقین غمهای وارده بر خود را دور نما.[19]
شخص مومن با اعتقاد به ثواب و پاداش الهی بر صبر، با صبوری غم و اندوه را از خود میزداید و آرام میگیرد چرا که او اعتقاد دارد: «صابران، اجر و پاداش خود را بیحساب دریافت میدارند.»[20]
در مرتبه بالاتر، او بر این باوراست که درود و رحمت الهی شامل او شده است. لذا دلیلی بر غمگین بودن نمیبیند.
2. اعتقاد به قضا و قدر الهی:
شخص معتقد به قضا و قدر الهی هر آنچه را که خدا بر او مقدر کند، خیر میداند. پس محزون نیست. چنانچه امام علی(ع) میفرمایند: اعتماد کردن به قدر الهی، چه طرد کننده خوبی برای غمهاست.[21]
3. پناه بردن به خدا:
امام علی(ع) میفرماید: هنگامی که فزع و ناله زیاد شود، پس آنکس که به او پناه برد شود خداست.
4.استغفار زیاد و گفتن ذکرهای مخصوص:
امام صادق(ع) میفرماید: هر کس زیاد استغفار نماید، خداوند او را از هر غمی و از هر تنگیای خارج سازد و او را روزی دهد از جایی که گمان نمیکند.[22]
روشن است که استغفا تنها ذکر زبانی نیست، بلکه نوعی توجه به خدا و یاد اوست که با این توجه و یاد، دل آرام میگیرد.اما در مورد اذکار، هر ذکری از آن جهت که باد خداست باعث آرامش دل میشود. اما ذکرهای مخصوصی در روایات آمده است که خواص مخصوصی دارند. پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: جمله لاحول و لا قوه الا بالله نود و نه درد را شفا میدهد که سادهترین آن اندوه است.[23]
5.توجه به نسبی بودن شادی و غم در دنیا:
باید توجه کرد که در دنیا شاید و غم مطلق نیست، هر چه در عالم دنیاست در مرز نابودی است. چنانچه برخی علما میفرمایند: دل بستگی و محبت به چیزی که آخر آن فنا و زوال است، خلاف مقتضای عقل و دانش و مخالف طریقت آگاهی و بینش است.[24]
ب- حزن ممدوح:
روایات بسیاری وجود دارد که با توجه به مضامین آن در مییابیم که در مقابل حزن مذموم، حزنی نیز وجود دارد که از طرف ائمه معصومین(ع) مورد تایید بوده است. امام سجاد(ع) میفرماید: خداوند هر قلب غمناکی را دوست میدارد.[25]
امام صادق(ع) میفرماید: در کتاب علی(ع) خواندم که همانا مومن شب وروز را به پایان نمیبرد در حالیکه حزین و غمناک است و بجز این حالت برای او شایسته نیست.[26]
مصادیق حزن ممدوح:
1.حزن به جهت نادانی و گمراهی مردم:
از آیات و تواریخ به خوبی استفاده میشود که انبیاء الهی از گمراهی و نادانی مردم و از اینکه به بیراهه بروند، رنج بسیار میبرند. خداوند در قرآن میفرماید:
«گویی میخواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند.»[27]
2. حزن دلسوزانه و مشفقانه نسبت به مردم:
خداوند میفرماید:
«به یقین، رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مومنان رئوف و مهربان است.»[28]
پس پیامبر و معصومین(ع) هم حزن و اندوه دارند که این یک حرن و اندوه خاص است که در راستای بندگی خدا و یکی از مصادیق یاد خداست.
3. حزن به حهت از دست دادن نیکیها:
از دست دادن نیکیها و فرصتها برای انجام اعمال شایسته برای انسان مومن حزن آور است. چنانچه امام علی(ع) میفرماید: همانا از دست دادن فرصتها اندوه است.[29]
این حزن، حزن ممدوح است، مشروط بر اینکه شخص تصمیم بر جبران گذشته نماید و با استفاده از زمان حال به کسب نیکی و اعمال شایسته بپردازد. اما اگر شخص تنها افسوس گذشته را بخورد بدون جبران، این حزن ارزشمندی نیست بلکه نکوهیده است.
4.حزن به جهت مصائب اهل بیت:
امام صادق(ع) میفرماید: کسی که بر ما غمگین و از ظلم بر ما اندوهگین شود، نفس کشیدن او تسبیح و غم او برای ما عبادت است.[30]این حزن ممدوح است، زیرا یاد اولیاء خدا و دوستان او، نمونهای از یاد خداست.