قال الصّادق علیه السّلام: نم نومة المتعبّدین، و لا تنم نوم الغافلین.
حضرت امام صادق علیه السّلام مىفرماید که: در هنگام خواب، باید خواب تو مانند خواب اهل عبادت باشد. یعنى: بعد از فراغ از فرایض و سنن، به خواب روى نه همچو خواب اهل غفلت که چندان اهتمامى به وظایف یومیّه ندارند و مثل حیوانات، کار ایشان خورد و خواب است. یا مراد این باشد که در وقت خوابیدن، مثل اهل عبادت، اوراد و اذکارى که از براى خواب مقرّر است، بجا آر. و مثل اهل غفلت مباش که رعایت آداب نمىکنند. یا مراد این باشد که خواب را به قصد ازاله کسالت و تحصیل قوّت عبادت، کن. مثل اهل عبادت، نه از روى طغیان نفس، مثل اهل غفلت، و به معنى اخیر مناسبت به این فقره بیشتر دارد که مىفرماید: فانّ المتعبّدین الاکیاس ینامون استرواحا، و لا ینامون استبطارا.
یعنى: به تحقیق که اهل عبادت که اهل علم و کیاستاند، به قدر ضرورت و از براى قوّت عبادت و دفع کسالت، خواب مىکنند، نه از روى طغیان و خواهش نفس.[1]
قال النّبیّ صلّى الله علیه و آله: تنام عینى و لا ینام قلبى.
از جمله خواصّ حضرت رسول صلّى الله علیه و آله است که در هنگام خواب، چشم ایشان در خواب بود و دل ایشان بیدار. و نیز از جمله خواصّ آن حضرت است که چنانکه از پیش رو مىدید، از عقب هم مىدید و دیگر آن که سایه نداشت، و خواصّ دیگر نیز ذکر کردهاند که ذکرش مناسب این مختصر نیست.
و انو بنومک تخفیف مئونتک على الملائکة، و اعتزال النّفس عن شهواتها.
مىفرماید که: قصد کن از خوابیدن، تخفیف زحمت ملایکه را، که نویسنده افعال و اعمال تواند، و قصد مکن از خواب، لذّت نفس و استراحت بدن را.
و اختبر بها نفسک.
و در حکایت خواب، امتحان کن نفس خود را و ببین که به چه طریق است. اگر راحت دوست و خواب دوست است، معلوم مىشود که از اهل غفلت است، پس در پى اصلاح او باش و مگذار که خواهش او به عمل آید، و اگر خلاف این است، امیدوار باش که این علامت صلاح و سداد است.
و کن ذا معرفة، بانّک عاجز ضعیف لا تقدر على شیء من حرکاتک و سکونک، الاّ بحکم الله و تقدیره.
و بدان به تحقیق و یقین که تو در نهایت عجز و قصورى و قدرت ندارى که به هیچ کار اقدام نمائى، مگر به اذن الهى و حکم الهى، و عجز تو در حکایت خواب ظاهر مىشود، که بیچاره آدمى به چه مرتبه، ضعیف و چه قدر ناتوان است که به انقضاى زمان قلیلى و اشتغال به شغل یسیرى، سستى و ناتوانى به بدن او راه مىیابد که تا مدّتى استراحت نکند و حواسّ و قواى او تا مدّتى از کار خود معطّل نشوند و دست از کار خود نکشند، متوجّه کار دیگر نمىتوانند شد. و دیگر آن که خواب[2]منبّهى است اهل بصیرت را، از براى موت و تأیید قوى است از براى ثبوت معاد چنانکه فرموده:
فانّ النّوم أخو الموت، فاستدلّ بها على الموت الّذی لا تجد السّبیل الى الانتباه فیه، و الرّجوع إلى اصلاح ما فات عنک.
یعنى: به تحقیق که خواب، برادر مرگ است. چنانکه در مرگ، تعطیل حواسّ و قوى است، خواب نیز چنین است. یا آن که برادرى، به اعتبار قرب و نزدیکى خواب باشد به موت. یعنى: خواب به موت نزدیکتر است تا بیدارى، چرا که در عالم خواب، علاقه روح به بدن کم مىشود و در تعلّق گرفتن به بدن و بیدار شدن، محتاج به رخصت است که اگر از جناب احدیّت مرخّص بشود و تعلّق بگیرد، بیدار شود وگر نه، بالکلّیّه قطع تعلّق نماید، تا موت حقیقى باشد. نیز فرموده است که:
حکیم على الاطلاق، به حکمت کامله خود، خواب را نمونه مرگ کرد، تا اهل بصیرت استدلال کنند از خوابى که شبیه به موت است و امکان بیدارى دارد، به موتى که احتمال بیدارى ندارد، مگر روز بعث و تلافى. و تدارک ما فات در او میسّر نیست و جز ندامت و پشیمانى حاصل نه. تا آدمى از هر خوابى که بیدار شود، از خواب غفلت نیز بیدار شود و شکر الهى بجا آرد، که به توفیق الهى، توفیق بیدارى یافت و تدارک ما فات مىتواند کرد. و خوابى نبود که بیدارى نداشته باشد و از آن خواب اندیشه کند و از فعل طاعت و اجتناب از معصیت، تقصیر نکند. از این جهت سجود کردن بعد از خواب و خواندن دعاى: «الحمد للَّه الّذی أحیانی بعد ما أماتنی، الیه البعث و إلیه النّشور»، سنّت است.
و من نام عن فریضة او سنّة او نافلة فاتته بسببها، فذلک نوم الغافلین، و سیرة الخاسرین، و صاحبه مفتون، و من نام بعد فراغه من اداء الفرائض و السّنن، و الواجبات من الحقوق، فذلک نوم محمود.
مىفرماید که: هر که بعد از دخول وقت نماز واجبى یا سنّتى و پیش از اداى نماز[3]
بخوابد و به سبب آن خواب، عبادت از او فوت شود، پس این خواب، خواب اهل غفلت است و طریقه خاسران و زیانکاران است و چنین کسى مفتون نفس و هوا است و محتاج به اصلاح است. و هر که به خواب رود، بعد از فراغ از واجبات و سنن و سایر حقوق الله و حقوق النّاس، پس چنین خوابى محمود است و صاحب این خواب، نزدیک است به رحمت الهى.
و انّى لا اعلم لاهل زماننا هذا شیئا، إذا أتوا بهذه الخصال أسلم من النّوم، لانّ الخلق ترکوا مراعاة دینهم، و مراقبة أحوالهم، و أخذوا شمال الطّریق، و العبد ان اجتهد ان لا یتکلّم، کیف امکنه ان لا یستمع الاّ ما له مانع من ذلک، و انّ النّوم خیر من أخذ تلک الآلات فی معاصى الله.
مىفرماید که: نمىدانم من از براى اهل این زمان بعد از اداى فرایض و سنن و اتیان به اوامر و نواهى، هیچ چیز را سالمتر از خواب، چرا که مدار خلق عالم، ترک مراعات دین است. یعنى: رعایت دین خود نمىکنند و مراقبت احوال خود نمىنمایند و اکثر اوقات ایشان، به خبث و غیبت مسلمانان مىگذرد و دست از راه نجات برداشتهاند و رو به راه چپ و هلاک آوردهاند. و اگر کسى به سبیل ندرت خواهد بود، که فی الجملة از این کارها احتراز کند، میسّرش نیست، چرا که اگر سعى کند، ممکن است که حرف کسى نگوید و غیبت کسى نکند، امّا نشنیدن حرف دیگران، خود ممکن نیست و پنبه به گوش گذاشتن، میسّر نه. پس بنا بر این، خواب که به وسیله او از گفتن و شنیدن فارغ است، مفرّ خوبى است از براى مؤمن، که هر گاه از اداى واجبات و سنن فارغ شود، بخوابد یا خود را به خواب دهد، تا از این مهالک خلاص شود. [4]
قال الله عزّ و جلّ: إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ، کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا [5].
چنانکه خداوند تعالى در قرآن مجید فرموده: خداوند عالم در روز قیامت، از گوش و چشم و دل هر کس، سؤال مىکند. و مىپرسد از هر کدام اینها از آن چه شنیدهاند و گفتهاند و دیدهاند و به خاطر گذراندهاند از نیک و بد و مشروع و نامشروع، و موافق آن مجازات و مکافات مىکند. و در آیه دیگر مذکور است که:
از کلّ اعضا و جوارح مىپرسند، و وجه تخصیص در این آیه یا از براى اقتضاى مقام است یا از براى زیادتى اهتمام به اینها، و سؤال از مخطورات خاطر محمول است به خطور، از روى جزم و قطع، وگر نه به محض خطور، عتاب و خطاب به او متوجّه نمىشود، یا مراد اعتقادات حقّه باشد.
و ان فی کثرته افات و ان کان على سبیل ما ذکرناه.
مىفرماید که: خواب بسیار هر چند که بعد از اداى فرایض و سنن باشد مذموم است و آفتهاى بسیار بر او مترتّب مىشود و مورث قساوت قلب است.
و کثرة النّوم یتولّد من کثرة الشّرب، و کثرة الشّرب من کثرة الشّبع، و هما یثقلان النّفس عن الطّاعة، و یقسیان القلب عن التّفکّر و الخضوع.
مىفرماید که: خواب بسیار، از خوردن آب بسیار ناشى مىشود، و خوردن آب بسیار، از خوردن غذاى بسیار، و افراط در اکل و شرب، موجب ثقل و گرانى نفس و باعث قساوت و تیرگى دلند، و تیرگى دل، سبب کسالت و عدم اقدام به طاعت و باز ماندن از تفکّر و خضوع و خشوع، و بسیار خوردن که این همه عیبها نتیجه او باشد، معلوم است که به چه مرتبه، خساست و بدى دارد.
و اجعل کلّ نومک أخر عهدک من الدّنیا، و اذکر الله بقلبک و لسانک، و خف اطّلاعه على سرّک، و اعتقد بقلبک مستعینا به فی القیام إلى الصّلاة إذا انتبهت، فانّ الشّیطان یقول لک: نم فانّ لک بعد لیلا طویلا، یرید تفویت وقت مناجاتک، و عرض حالک على ربّک، و لا تغفل عن[6]الاستغفار بالاسحار، فانّ للقانتین فیه أشواقا.
مىفرماید که: هر خواب که مىکنى، قیاس کن خواب آخر است و از این خواب، بیدارى نخواهى داشت و به دل و زبان از ذکر خدا فارغ مباش و خوف الهى را از دل بیرون مکن و اطّلاع او را بر جمیع احوالات خود، مرکوز خاطر نما، و به قصد این باش که به یارى خدا، زود از خواب برخیزى و مشغول بندگى او شوى. چرا که شیطان ملعون بعد از هر بیدارى، اغواى تو مىکند که: هنوز شب بسیار است، به خواب. و مىخواهد که تو را در وقت مناجات به قاضى الحاجات، از ادراک این امر خطیر محروم کند. و نیز عرض کن، حال خود را به پروردگار خود و غافل از استغفار مباش، خصوص در سحرها، چرا که دعا را سحر، کیفیّت دیگر و داعى را در آن وقت، شوق دیگر است، این تفسیر بنا بر نسخهاى است که به جاى «عرض» چنانکه در اکثر نسخ است «اعرض» به صیغه فعل امر باشد و امّا بر تقدیر مصدر، چنانکه در بعضى نسخ است، معطوف است به وقت، و معنیش ظاهر است.[7]
منبع : شرح(ترجمه) مصباح الشریعة، عبد الرزاق گیلانى، انتشارات پیام حق، تهران، 1377 هجرى شمسى
پی نوشت:
-
[1] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 283
-
[2] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 285
-
[3] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 286
-
[4] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 287
-
-
[6] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 288
-
[7] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 289